✍ #امید_نادری
🔰 #پایان_علم (بخشی از پایاننامه اینجانب تحت عنوان: معرفشناسی تکاملی نظریههای علمی)
@philsharif
وقت آن رسیده است که برای بار آخر تکلیف خودمان را با مسئله هدف در فرایندی که آن را علم مینامیم با توجه نظریات کوهن روشن سازیم. همانطور که پیشازاین نیز گفتیم کوهن در انتهای کتاب ساختار باهم کفه قرار دادن فرایندی علمی با فرایند زیستی سعی درکشیدن استعاره تکاملی دارد تا بهواسطه آن عدم هدفمندی علم را توجیه کند. دیدگاه سنتی در فلسفه علم بر این مبنا بوده است که علم یک فرایند انباشتی است، انباشتی از باور¬های صادق که درگذر زمان چیزی به نام «علم» را ایجاد کرده¬اند. باور¬هایی که زمانی در بین دانشمندان بهعنوان باورهایی صادق در نظر گرفته میشدند و چنانچه کسی آنها را نمی-پذیرفت از گردونه علمی به کناری گذاشته می¬شد، ولی امروزه باطل بودن اکثریت این باورها برای دانشمندان امروزی محرز شد است و چهبسا باورهایی که ما الآن بهعنوان صادق¬ترین باورهای علمی هرروز با آنها برخورد میکنیم و در آینده نهچندان دور به فصلی در تاریخ علم بهعنوان باورهای تاریخ گذشته تبدیل شوند. این دیدگاه انباشتی بودن علم در قرن بیستم بهشدت موردانتقاد واقعشده و امروز تقریباً اکثریت فیلسوفان علم مجرب بر اشتباه بودن آن اتفاقنظر دارند. ازجمله کسانی که این تفسیر از پیشرفت در فرایند علمی را رد می¬کند، تامس کوهن میباشد. وی در ساختار چنان ضربه¬ای به این دیدگاه وارد کرد که پسازآن، سرنوشتی بهجز فصلی از تاریخ علم پیدا نکرد. برای کوهن پیشرفت از طریق جایگزینی پارادایم¬ها است ولی این جایگزینی بههیچوجه به معنای نزدیکی به حقیقت نیست، هرچند این موضوع به معنای نسبی¬گرا بودن کوهن هم نیست. وی ایده پیشرفت از طریق توانایی حل مسئله را جایگزین ایده افزایش حقیقتنمائی میکند. پیشرفت در دوره علم عادی بهراحتی میتواند به معنای حل موفقیتآمیز مسئلهها فهمیده شود. نظریه کوهن از پارادایم¬ها و بحث¬های مربوطه به آن ادعای تبیین چرایی پیشرفت علمی را دارد. یک روش مؤثر برای فهم چگونگی مفهوم پیشرفت در نزد کوهن، فهم این موضوع از طریق مفاهیم تکاملی است. اگر به تاریخ تکاملی گونه¬ها نگاه کنیم شاهد نوعی از پیشرفت هستیم که شاید نتوان ازلحاظ فلسفی تعریف دقیقی برای آن یافت ولی شهوداً میتوان آن را فهمید، اما اینکه فکر کنیم این پیشرفت به سمت چیزی است، کاملاً غلط میباشد. پیش از داروین این اعتقاد وجود داشت که گونهها برای رسیدن به یک هدف مطلوب در حال تلاش هستند و حتی اگر تفاوتی در بین نسل¬های متفاوت یکگونه وجود دارد، برای این است که به آن هدف مطلوب برسند، درواقع نوعی همگرایی به سمت یک هدف خاص وجود داشت، هدفی که ممکن است بهوسیله موجودی به نام خدا طراحی و قرار دادهشده باشد؛ اما انتخاب طبیعی نشان داده است که هیچ غایت قصوایی (کمال مطلوبی) وجود ندارد که موجودات به سمت آن در حال حرکت باشند. الکساندر برد (2000) در کتاب خود موضوع هدفمندی علم را با توجه به دیدگاه کوهن، موردبررسی قرار داده است و سعی کرده با خلق دو سناریوی مختلف نشان دهد که کوهن در مورد بیهدف بودن علم دچار اشتباه شده است. ما در اینجا ابتدا سناریو¬های برد را توضیح خواهیم داد و در ادامه دلایلی را که برد برای دفاع از سناریوی برگزیده خود بیان کرده است را موردنقد قرار خواهیم داد. برد دو سناریو مطرح میکند. سناریوی تحول تکگونهای و سناریوی تحول دو گونه¬ای. سناریوی تحول تکگونه بدین شکل است که ما در یکطرف، موجودی داریم که تلاش میکند تا به یک حد مطلوبی از خواسته موردنظرش برسد و در طرف دیگر موجود یا محیطی ثابت. برد برای تشریح این سناریو از استعاره زرافه و درخت استفاده میکند. وی فرض میگیرد که درختان داری یک ارتفاع ثابتی هستند که بلندتر و یا کوتاهتر از آن نمیشود و این زرافهها هستند که تحتفشار تکاملی باید به آن ارتفاع برسند و پسازآنکه به آن ارتفاع رسیدند، دیگر نیازی ندارد که قد خود را افزایش بدهند. در این صورت پس از رسیدن زرافهها به این مقدار مطلوب، ارتفاعی که زرافهها بتوانند به سمت آن تحول یابند، آنها میتوانند با خیال راحت به زندگی خود ادامه دهند. این مثال بدین معنا است که تکامل زرافه¬ها آنها را به آن هدف مطلوب نزدیک و نزدیک¬تر میکند، به سمت یک ارتفاع مطلوب برای تهیه غذا. پس اینیک فرایند تدریجی است و پسازآن که زرافه به آن حد مطلوب رسید دیگر تحول خاتمه مییابد، بهعبارتدیگر داستان تحول تکگونهای یک داستان پایان دار است، پایانی که در نزد برد باید حقیقت و چیز دیگری جز آن نباشد؛ اما در سناریوی دو گونه¬ای نیز که بازهم یک ساده¬انگاری دیگر است، هرچند به وضعیت واقعی در طبیعت نزدیکیتر است، تغییرات در دو گونه متقابل میباشد.
🔰 #ادامه 👇👇👇
https://telegra.ph/پایان-علم-09-16
@philsharif
🔰 #پایان_علم (بخشی از پایاننامه اینجانب تحت عنوان: معرفشناسی تکاملی نظریههای علمی)
@philsharif
وقت آن رسیده است که برای بار آخر تکلیف خودمان را با مسئله هدف در فرایندی که آن را علم مینامیم با توجه نظریات کوهن روشن سازیم. همانطور که پیشازاین نیز گفتیم کوهن در انتهای کتاب ساختار باهم کفه قرار دادن فرایندی علمی با فرایند زیستی سعی درکشیدن استعاره تکاملی دارد تا بهواسطه آن عدم هدفمندی علم را توجیه کند. دیدگاه سنتی در فلسفه علم بر این مبنا بوده است که علم یک فرایند انباشتی است، انباشتی از باور¬های صادق که درگذر زمان چیزی به نام «علم» را ایجاد کرده¬اند. باور¬هایی که زمانی در بین دانشمندان بهعنوان باورهایی صادق در نظر گرفته میشدند و چنانچه کسی آنها را نمی-پذیرفت از گردونه علمی به کناری گذاشته می¬شد، ولی امروزه باطل بودن اکثریت این باورها برای دانشمندان امروزی محرز شد است و چهبسا باورهایی که ما الآن بهعنوان صادق¬ترین باورهای علمی هرروز با آنها برخورد میکنیم و در آینده نهچندان دور به فصلی در تاریخ علم بهعنوان باورهای تاریخ گذشته تبدیل شوند. این دیدگاه انباشتی بودن علم در قرن بیستم بهشدت موردانتقاد واقعشده و امروز تقریباً اکثریت فیلسوفان علم مجرب بر اشتباه بودن آن اتفاقنظر دارند. ازجمله کسانی که این تفسیر از پیشرفت در فرایند علمی را رد می¬کند، تامس کوهن میباشد. وی در ساختار چنان ضربه¬ای به این دیدگاه وارد کرد که پسازآن، سرنوشتی بهجز فصلی از تاریخ علم پیدا نکرد. برای کوهن پیشرفت از طریق جایگزینی پارادایم¬ها است ولی این جایگزینی بههیچوجه به معنای نزدیکی به حقیقت نیست، هرچند این موضوع به معنای نسبی¬گرا بودن کوهن هم نیست. وی ایده پیشرفت از طریق توانایی حل مسئله را جایگزین ایده افزایش حقیقتنمائی میکند. پیشرفت در دوره علم عادی بهراحتی میتواند به معنای حل موفقیتآمیز مسئلهها فهمیده شود. نظریه کوهن از پارادایم¬ها و بحث¬های مربوطه به آن ادعای تبیین چرایی پیشرفت علمی را دارد. یک روش مؤثر برای فهم چگونگی مفهوم پیشرفت در نزد کوهن، فهم این موضوع از طریق مفاهیم تکاملی است. اگر به تاریخ تکاملی گونه¬ها نگاه کنیم شاهد نوعی از پیشرفت هستیم که شاید نتوان ازلحاظ فلسفی تعریف دقیقی برای آن یافت ولی شهوداً میتوان آن را فهمید، اما اینکه فکر کنیم این پیشرفت به سمت چیزی است، کاملاً غلط میباشد. پیش از داروین این اعتقاد وجود داشت که گونهها برای رسیدن به یک هدف مطلوب در حال تلاش هستند و حتی اگر تفاوتی در بین نسل¬های متفاوت یکگونه وجود دارد، برای این است که به آن هدف مطلوب برسند، درواقع نوعی همگرایی به سمت یک هدف خاص وجود داشت، هدفی که ممکن است بهوسیله موجودی به نام خدا طراحی و قرار دادهشده باشد؛ اما انتخاب طبیعی نشان داده است که هیچ غایت قصوایی (کمال مطلوبی) وجود ندارد که موجودات به سمت آن در حال حرکت باشند. الکساندر برد (2000) در کتاب خود موضوع هدفمندی علم را با توجه به دیدگاه کوهن، موردبررسی قرار داده است و سعی کرده با خلق دو سناریوی مختلف نشان دهد که کوهن در مورد بیهدف بودن علم دچار اشتباه شده است. ما در اینجا ابتدا سناریو¬های برد را توضیح خواهیم داد و در ادامه دلایلی را که برد برای دفاع از سناریوی برگزیده خود بیان کرده است را موردنقد قرار خواهیم داد. برد دو سناریو مطرح میکند. سناریوی تحول تکگونهای و سناریوی تحول دو گونه¬ای. سناریوی تحول تکگونه بدین شکل است که ما در یکطرف، موجودی داریم که تلاش میکند تا به یک حد مطلوبی از خواسته موردنظرش برسد و در طرف دیگر موجود یا محیطی ثابت. برد برای تشریح این سناریو از استعاره زرافه و درخت استفاده میکند. وی فرض میگیرد که درختان داری یک ارتفاع ثابتی هستند که بلندتر و یا کوتاهتر از آن نمیشود و این زرافهها هستند که تحتفشار تکاملی باید به آن ارتفاع برسند و پسازآنکه به آن ارتفاع رسیدند، دیگر نیازی ندارد که قد خود را افزایش بدهند. در این صورت پس از رسیدن زرافهها به این مقدار مطلوب، ارتفاعی که زرافهها بتوانند به سمت آن تحول یابند، آنها میتوانند با خیال راحت به زندگی خود ادامه دهند. این مثال بدین معنا است که تکامل زرافه¬ها آنها را به آن هدف مطلوب نزدیک و نزدیک¬تر میکند، به سمت یک ارتفاع مطلوب برای تهیه غذا. پس اینیک فرایند تدریجی است و پسازآن که زرافه به آن حد مطلوب رسید دیگر تحول خاتمه مییابد، بهعبارتدیگر داستان تحول تکگونهای یک داستان پایان دار است، پایانی که در نزد برد باید حقیقت و چیز دیگری جز آن نباشد؛ اما در سناریوی دو گونه¬ای نیز که بازهم یک ساده¬انگاری دیگر است، هرچند به وضعیت واقعی در طبیعت نزدیکیتر است، تغییرات در دو گونه متقابل میباشد.
🔰 #ادامه 👇👇👇
https://telegra.ph/پایان-علم-09-16
@philsharif
Telegraph
پایان علم
🔰 #پایان_علم (بخشی از پایاننامه اینجانب تحت عنوان: معرفشناسی تکاملی نظریههای علمی) وقت آن رسیده است که برای بار آخر تکلیف خودمان را با مسئله هدف در فرایندی که آن را علم مینامیم با توجه نظریات کوهن روشن سازیم. همانطور که پیشازاین نیز گفتیم کوهن در انتهای…