خیلی عجیب است هرزمان یاد بازیهای زمان کودکی میکنم که امروز با نوه ها ی خود هم تکرار میکنم غمی سنگین بر دلم مینشیند ، بویژه بازی کلاغ پر ، وقتی انگشت در آسمان است بیاد جرثومه ای که 43 سال پیش با هواپیمای ایرفرانس بر زمین پاک ایران قدم نحسش را گذاشت میافتم و میبینم یک به یک تمام هستیمان پر کشید و رفت ، آبرو پر عزت پر ثروت پر خاک پر بزرگی پر احترام جهانی پر ارزش پاسپورت پر و خلاصه ایران پر
#خیزش_محله_محور
@poshtpardeha
#خیزش_محله_محور
@poshtpardeha
👤من برگشتم. انقدر حرف دارم که نمیدونم از کجاهاش قیچی کنم که شما با خوندنش خسته نشید.
راستش امروز و امشب رو میشه به دو قسمت تقسیم کرد. یکی فراخوانی که داده شد و بر مبنای الگویی که چند کاربر توییتری نوشتن قرار بر این شد در خیابانهای اصلی انقلاب و ولیعصر برگزار شه.
2. راستش این فراخوان نگرفت. چون هرجا رفتیم انقدر مامور بود که اصلا اجازه نمیدادن چند نفر بیشتر یکجا بایستند. از طرفی انتخاب روز پنجشنبه بخاطر خلوتتر بودن و نیمه تعطیل بودنش هم یکمی کجسلیقگی بود. چرا که استفاده از پتانسیل شلوغی بازار و مرکز شهر یکی از نقاط مثبت تجمعات گذشته بود.
3.خلاصه من قبل از ظهر اطراف میدون انقلاب گشت زدم چندبار هم به همراه چند نفر دیگه که زیر نگاه شدید لباس شخصیها با چشمهامون هم رو پیدا کرده بودیم تلاش کردیم راه بندازیم اما نشد و امنیتمون هم بخطر افتاد. این بود که منطقه رو عوض کردم رفتم سر فاطمی و تختطاووس ولی باز هم نشد که نشد.
4. فضا یجورایی شبه حکومت نظامی بود. جلوی چشمم کولهپشتی یک آقای کتشلواری(چه تیپی!) رو میگشتن. یا بیخودی به عابرین گیر میدادن.
عصر هم ونک تا میرداماد رو گشتم اما باز تا بود مامور بود و لباس شخصی. این بود که برگشتم منزل.
5.اما شب که شد خبر رسید محلههای ثابت شروع کردن و منم رفتم. جمعیت از هر شب بیشتر بود. همه تروفرز داشتن کارارو میکردن و بلد بودن چیکار کنن. کوکتل موندهها رو کشیده بودن بیرون و داشتن باز میپختن. شعارهام خیلی قاطعانهتر از هر شب بود. مهاباد کردستان، چشم و چراغ ایران✊
6. سرکوب هم تا آخر شب که من برگشتم آنچنان قوی نبود. البته بچههای شیفت شب هم مثل آدمهای روز نیستن که با یه اشکآور از 200متری متفرق شن. طرف قابلمه اورده بود مینشست رو اشکآورایی که شلیک میشد.
دستگاه سرکوب هم اون توان شبهای قبل رو نداشت چون یه بخش اعظمیش از صبح درگیر و خسته بود.
7. در مجموع بازهم هم این #خیزش_محله_محور بود که آتش اعتراض و نور امید رو در این شهر سرد و خاموش روشن نگه داشت.
از بابت امروز ناامید نشید، درس بگیرید و بهبود ببخشید. حکومت داره از سلاحش که فشنگ باشه به بهترین نحو برای خودش استفاده میکنه اما ما از سلاحی که داریم استفاده نمیکنیم.
8. یعنی انگار طرز استفادهش رو بلد نیستیم. ولی مطمئنم اگر بتونیم کار کردن باهاشو تمرین کنیم و راهش بندازیم هیج سلاحی دیگه قادر به رویارویی باهاش نیست.
سلاح ما "جمعیت" ماست. سلاح ما فوج فوج آدمهای معترضی هستند که در سطوح مختلف حاضرن بها بدن تا انقلاب صورت بگیره،اما برنامه ندارن.
9. ما برای هر قشری باید یک برنامه بچینیم و برای #فتح_تهران برنامههای مختلف رو موازی با اقشار مختلف پیش ببریم. مثلا چه ایرادی داره در یک روز هم فراخوانی برای خیابانهای اصلی داشته باشیم و خوب از قبل روش وقت بذاریم و کار کنیم، هم برای بیش از صد محله تهران؟
10. اینطوری دستگاه سرکوب آیا میتونه مقابله کنه؟ نگران کمبود جمعیت نباشید. اگر سلاحمون درست کار کنه زیاد هم میاریم. فقط باید همه اجزا باهم چفت شن تا عمل کنه. فردا در اینباره کمی رودهدرازی میکنم تا مغزهامون رو روی هم بذاریم ببینیم چه باید کرد. این راه ادامه داره✌
#مهسا_امینی
یک روز به زودی همه چی با هم چفت میشه و اونوقت نتیجه خیلی شیرین خواهد بود....
راستش امروز و امشب رو میشه به دو قسمت تقسیم کرد. یکی فراخوانی که داده شد و بر مبنای الگویی که چند کاربر توییتری نوشتن قرار بر این شد در خیابانهای اصلی انقلاب و ولیعصر برگزار شه.
2. راستش این فراخوان نگرفت. چون هرجا رفتیم انقدر مامور بود که اصلا اجازه نمیدادن چند نفر بیشتر یکجا بایستند. از طرفی انتخاب روز پنجشنبه بخاطر خلوتتر بودن و نیمه تعطیل بودنش هم یکمی کجسلیقگی بود. چرا که استفاده از پتانسیل شلوغی بازار و مرکز شهر یکی از نقاط مثبت تجمعات گذشته بود.
3.خلاصه من قبل از ظهر اطراف میدون انقلاب گشت زدم چندبار هم به همراه چند نفر دیگه که زیر نگاه شدید لباس شخصیها با چشمهامون هم رو پیدا کرده بودیم تلاش کردیم راه بندازیم اما نشد و امنیتمون هم بخطر افتاد. این بود که منطقه رو عوض کردم رفتم سر فاطمی و تختطاووس ولی باز هم نشد که نشد.
4. فضا یجورایی شبه حکومت نظامی بود. جلوی چشمم کولهپشتی یک آقای کتشلواری(چه تیپی!) رو میگشتن. یا بیخودی به عابرین گیر میدادن.
عصر هم ونک تا میرداماد رو گشتم اما باز تا بود مامور بود و لباس شخصی. این بود که برگشتم منزل.
5.اما شب که شد خبر رسید محلههای ثابت شروع کردن و منم رفتم. جمعیت از هر شب بیشتر بود. همه تروفرز داشتن کارارو میکردن و بلد بودن چیکار کنن. کوکتل موندهها رو کشیده بودن بیرون و داشتن باز میپختن. شعارهام خیلی قاطعانهتر از هر شب بود. مهاباد کردستان، چشم و چراغ ایران✊
6. سرکوب هم تا آخر شب که من برگشتم آنچنان قوی نبود. البته بچههای شیفت شب هم مثل آدمهای روز نیستن که با یه اشکآور از 200متری متفرق شن. طرف قابلمه اورده بود مینشست رو اشکآورایی که شلیک میشد.
دستگاه سرکوب هم اون توان شبهای قبل رو نداشت چون یه بخش اعظمیش از صبح درگیر و خسته بود.
7. در مجموع بازهم هم این #خیزش_محله_محور بود که آتش اعتراض و نور امید رو در این شهر سرد و خاموش روشن نگه داشت.
از بابت امروز ناامید نشید، درس بگیرید و بهبود ببخشید. حکومت داره از سلاحش که فشنگ باشه به بهترین نحو برای خودش استفاده میکنه اما ما از سلاحی که داریم استفاده نمیکنیم.
8. یعنی انگار طرز استفادهش رو بلد نیستیم. ولی مطمئنم اگر بتونیم کار کردن باهاشو تمرین کنیم و راهش بندازیم هیج سلاحی دیگه قادر به رویارویی باهاش نیست.
سلاح ما "جمعیت" ماست. سلاح ما فوج فوج آدمهای معترضی هستند که در سطوح مختلف حاضرن بها بدن تا انقلاب صورت بگیره،اما برنامه ندارن.
9. ما برای هر قشری باید یک برنامه بچینیم و برای #فتح_تهران برنامههای مختلف رو موازی با اقشار مختلف پیش ببریم. مثلا چه ایرادی داره در یک روز هم فراخوانی برای خیابانهای اصلی داشته باشیم و خوب از قبل روش وقت بذاریم و کار کنیم، هم برای بیش از صد محله تهران؟
10. اینطوری دستگاه سرکوب آیا میتونه مقابله کنه؟ نگران کمبود جمعیت نباشید. اگر سلاحمون درست کار کنه زیاد هم میاریم. فقط باید همه اجزا باهم چفت شن تا عمل کنه. فردا در اینباره کمی رودهدرازی میکنم تا مغزهامون رو روی هم بذاریم ببینیم چه باید کرد. این راه ادامه داره✌
#مهسا_امینی
یک روز به زودی همه چی با هم چفت میشه و اونوقت نتیجه خیلی شیرین خواهد بود....