من #مهسا_نجفی هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۶ شهریور ماه ۱۴۰۲. بیست و یکسالم بود، متولد ۲۸ تیر ماه ۱۳۸۱. اهل شهرستان لردگان در استان چهار محال و بختیاری و ساکن اصفهان بودم. دانشجوی رشته تربیت بدنی و اهل ورزش و رزمیکار حرفه ای که مقام سوم قهرمان کشوری رو توی رزمی کاری کسب کرده بودم. پدرم پزشک بود. بین دوستام و فامیلام معروف بودم به شاد بودن، شجاعت و دلسوزی.
من #مهسا_نجفی هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۶ شهریور ماه ۱۴۰۲. بیست و یکسالم بود، متولد ۲۸ تیر ماه ۱۳۸۱. اهل شهرستان لردگان در استان چهار محال و بختیاری و ساکن اصفهان بودم. دانشجوی رشته تربیت بدنی و اهل ورزش و رزمیکار حرفه ای که مقام سوم قهرمان کشوری رو توی رزمی کاری کسب کرده بودم. پدرم پزشک بود. بین دوستام و فامیلام معروف بودم به شاد بودن، شجاعت و دلسوزی.
من از سن کم مخالف حکومت بودم و انشاهای ضد حکومتی مینوشتم، دایم از حراست مدرسه احضار میشدم، اونا حتی به آموزش و پرورش ریپورتمو داده بودن و تهدید میکردن که اگه دست برندارم اخراجم میکنن! همیشه درگیری زیادی با رژیم جنایتکار داشتم. با شروع اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا امینی در شهریور ماه ۱۴۰۱، منم در کنار هموطنام به خیابون رفتم و فریاد آزادیخواهی سر دادم و حضور فعالی توی اعتراضات داشتم، در تجمعات دانشجویی توی دانشگاه هم فعال بودم. دایم تهدید میشدم، یه ترم هم دانشگاه نرفتم. یه بار با مزدورای سرکوبگر درگیر شدم و موقعی که میخواستن بازداشتم کنن با مهارتی که در رزمی کاری داشتم حسابی باهاشون مبارزه کردم و از دستشون گریختم. مدتی بعد با خواهرم بیرون بودم که مزدورای حکومتی میخواستن با بوجود آوردن یه تصادف ساختگی بمن سوء قصد کنن که خواهرم معجزه وار تونست نجاتم بده و ماشین بمن برخورد نکرد. اونا منو شناسایی کردن و تحت نظر گرفتن. مدتی بعد برای حذف من نقشه جدیدی کشیدن! اونا توسط یه آدم فروش روز ۶ شهریور ماه ۱۴۰۲ وقتی تو باشگاه بودم توی بطری آبم سم کشنده «فسفین» حل کردن، وقتی آب رو نوشیدم و اومدم خونه خوابیدم و دیگه صبح بیدار نشدم….اونا منو مسموم کردن و از بین بردن.
گزارش پزشکی قانونی نشون میداد که بر اثر مسمومیت کشته شدم.
پیکر بیجون من در زادگاهم مظلومانه به خاک سپرده شد…
مزدورای حکومتی درست یه ماه پیش از قتل من پسر عمه ام رو هم به همین صورت کشتن، اون هنوزم گمنام مونده….
بعد از کشته شدنم نیروهای امنیتی خانوادمو به شدت تهدید کردن که قتل من نباید رسانه ای بشه وگرنه خواهرمم به سرنوشت من دچار میشه، اونا به ناچار سکوت کردن و تا مدتها این جنایت در خفا موند تا اینکه خانوادم بالاخره تصمیمشونو گرفتن که خبر قتل منو پخش کنن و پرده از این جنایت بردارن و نذارن گمنام بمونم.
هموطن، منم مثل تو آرزوهای زیادی در سر داشتم که مهمترینش آرزوی آزادی وطنمون بود، من برای هدفم جنگیدم و جان شیرینمو فدا کردم. تو هم در برابر این همه ظلم سکوت نکن، سکوتت یعنی پایمال کردنخون من و بقیه جانباخته ها، برای فردایی بهتر مبارزه کن و روزی که پیروز شدی از منم یاد کن…💔
@poshtpardeha
من از سن کم مخالف حکومت بودم و انشاهای ضد حکومتی مینوشتم، دایم از حراست مدرسه احضار میشدم، اونا حتی به آموزش و پرورش ریپورتمو داده بودن و تهدید میکردن که اگه دست برندارم اخراجم میکنن! همیشه درگیری زیادی با رژیم جنایتکار داشتم. با شروع اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا امینی در شهریور ماه ۱۴۰۱، منم در کنار هموطنام به خیابون رفتم و فریاد آزادیخواهی سر دادم و حضور فعالی توی اعتراضات داشتم، در تجمعات دانشجویی توی دانشگاه هم فعال بودم. دایم تهدید میشدم، یه ترم هم دانشگاه نرفتم. یه بار با مزدورای سرکوبگر درگیر شدم و موقعی که میخواستن بازداشتم کنن با مهارتی که در رزمی کاری داشتم حسابی باهاشون مبارزه کردم و از دستشون گریختم. مدتی بعد با خواهرم بیرون بودم که مزدورای حکومتی میخواستن با بوجود آوردن یه تصادف ساختگی بمن سوء قصد کنن که خواهرم معجزه وار تونست نجاتم بده و ماشین بمن برخورد نکرد. اونا منو شناسایی کردن و تحت نظر گرفتن. مدتی بعد برای حذف من نقشه جدیدی کشیدن! اونا توسط یه آدم فروش روز ۶ شهریور ماه ۱۴۰۲ وقتی تو باشگاه بودم توی بطری آبم سم کشنده «فسفین» حل کردن، وقتی آب رو نوشیدم و اومدم خونه خوابیدم و دیگه صبح بیدار نشدم….اونا منو مسموم کردن و از بین بردن.
گزارش پزشکی قانونی نشون میداد که بر اثر مسمومیت کشته شدم.
پیکر بیجون من در زادگاهم مظلومانه به خاک سپرده شد…
مزدورای حکومتی درست یه ماه پیش از قتل من پسر عمه ام رو هم به همین صورت کشتن، اون هنوزم گمنام مونده….
بعد از کشته شدنم نیروهای امنیتی خانوادمو به شدت تهدید کردن که قتل من نباید رسانه ای بشه وگرنه خواهرمم به سرنوشت من دچار میشه، اونا به ناچار سکوت کردن و تا مدتها این جنایت در خفا موند تا اینکه خانوادم بالاخره تصمیمشونو گرفتن که خبر قتل منو پخش کنن و پرده از این جنایت بردارن و نذارن گمنام بمونم.
هموطن، منم مثل تو آرزوهای زیادی در سر داشتم که مهمترینش آرزوی آزادی وطنمون بود، من برای هدفم جنگیدم و جان شیرینمو فدا کردم. تو هم در برابر این همه ظلم سکوت نکن، سکوتت یعنی پایمال کردنخون من و بقیه جانباخته ها، برای فردایی بهتر مبارزه کن و روزی که پیروز شدی از منم یاد کن…💔
@poshtpardeha