پشت پرده ها
91.5K subscribers
78K photos
91.1K videos
2.9K files
4.33K links
پشت پرده‌های تاریخ و رویدادها،آگاهی ملت، راه نجات، آنچه نمی خواهند ما بدانیم

*پوشش۲۴ساعته انقلاب ایران*

@ShemiraniSaied
تماس با ما
گزارشهای خود را به صورت فیلم کوتاه و آوا ارسال کنید
پیام‌ها در کانال سعید شمیرانی و گزارشهادر پشت پرده‌ها قرار خواهد گرفت
Download Telegram
من #نوید_نجاران هستم. من زنده ام ولی تو زندانم، از اواخر ۱۴۰۱. سی و دو سالم هست، متولد؟ فروردین ماه ۱۳۷۱. اهل و‌ تا قبل از بازداشتم ساکن اهواز در استان خوزستان بودم. در دوران بچگی پدرمو از دست داده بودم، فقط یه خواهر دارم. از مدرسه تیز هوشان اهواز فارغ التحصیل شده بودم و توی دانشگاه رشته مهندسی عمران خوندم. من یکی از دانشجوهای نخبه و اصولا پسری مودب، پر انرژی، باهوش، خونگرم و اهل معاشرت بودم.
من #نوید_نجاران هستم. من زنده ام ولی تو زندانم، از اواخر ۱۴۰۱. سی و دو سالم هست، متولد؟ فروردین ماه ۱۳۷۱. اهل و‌ تا قبل از بازداشتم ساکن اهواز در استان خوزستان بودم. در دوران بچگی پدرمو از دست داده بودم، فقط یه خواهر دارم. از مدرسه تیز هوشان اهواز فارغ التحصیل شده بودم و توی دانشگاه رشته مهندسی عمران خوندم. من یکی از دانشجوهای نخبه و اصولا پسری مودب، پر انرژی، باهوش، خونگرم و اهل معاشرت بودم.

اعتراضات سراسری بعد از کشته شدن مهسا ژینا امینی در شهریور ماه ۱۴۰۱ شروع شد. آتش اعتراضات و خشم مردم روز به روز شعله ورتر میشد. روز ۴ آبان ماه ۱۴۰۱ بود، اونروز یه طلبه بسیجی بنام «آرمان علی وردی» به دستور فرمانده اش برای سرکوب اعتراضات به #شهرک_اکباتان اعزام شده بود. اونجا با مردم خشمگین درگیر شد و حسابی کتک خورد. چند نفر بهش چاقو زدن ولی مردم عادی که معترض بودن سلاح سرد نداشتن و طبق اسناد موثق کسایی که بهش چاقو زدن و زخمیش کردن همون شب از کشور خارج شدن.
«آرمان علی وردی» تا زمانیکه نیروهای کمکی بهش برسن هشیاری کامل داشت و داد و فریاد میکرد و حتی با پای خودش سوار ماشین شد و به بیمارستان انتقالش دادن. اون دو روز بعد تو بیمارستان بقیه الله س پ ا ه مُرد. مزدورای حکومت در همین رابطه تعدادی رو بازداشت کردن که برای هشت نفرشون کیفر خواست صادر شد. من آخرین نفر از اون گروه بودم که دستگیر شدم. اونا منو به بچه های اکباتان ارتباط دادن و اسممو کنار هفت متهم دیگه‌ قرار دادن.
داستان از این قرار بود که حدودای ماههای آخر ۱۴۰۱ من از طرف نهادهای اطلاعات س پ ا ه تو اهواز بازداشت شدم. توی بازداشتگاه زیر سخت ترین شکنجه ها قرار گرفتم. مامورا میخواستن منو مجبور کنن که اعتراف کنم به قتل «آرمان علیوردی» با چاقو!بعد از بازجوییهای اولیه منو برای ادامه تحقیقات به تهران منتقل کردن. بعد از انتقالم خانوادمو شدیدا تحت فشار گذاشتن که هیچ حرفی از من نزنن و اطلاع رسانی نکنن، اونا هم به ناچار سکوت کردن. تا مدت ها هیچ وکیلی نداشتم ولی بعد از مدتی تونستن برام وکیل بگیرن که پیگیر پرونده ام باشه. بازپرس هم تحقیقات خودشو شروع کرد و بعد از چند ماه برای منم مثل میلاد کیفرخواست محاربه صادر کردن .…

از ما هشت نفر چهارتاشون بنامهای علیرضا برمرز پورناک، علیرضا کفایی، حسین نعمتی و امیر محمد خوش اقبال مدتی پیش به قید وثیقه آزاد شدن ولی من، میلاد آرمون، مهدی ایمانی و مهدی حسینی همچنان تو زندانیم و با اتهامات سنگین روبرو هستیم. شرایط من و میلاد از دو نفر دیگه خیلی بدتره و جونمون تو خطره. اتهاماتی که بهم وارد کردن مشارکت در قتل عمد و یه سری اتهامات امنیتی بود ولی کسی از پرونده ام خبر نداره و همین موضوع نگران کننده هست. ما از ده مرداد ماه ۱۴۰۲ از زندان رجایی شهر به قزلحصار کرج منتقل شدیم و قراره اردیبهشت ماه به پروندمون در خصوص اتهام محاربه زیر نظر قاضی صلواتی رسیدگی کنن.

نهادهای امنیتی همچنان خانوادمو زیر فشار و تهدید گذاشتن و ساکتشون کردن. هیچکدوم از اعضای خانوادم تا حالا پیگیر وضعیت پرونده ام نشدن.

متاسفانه به اتهام ارتکاب اعمال مجرمانه و مشارکت در م ر گ اون طلبه بسیجی همه نهادهای امنیتی وارد این پرونده شدن و هر کدومشون در رقابت با بقیه متهمانی رو بازداشت و بعد از شکنجه اونا رو وادار به اعتراف اجباری کردن!

هموطن، من هیچ ارتباطی با شهرک اکباتان نداشتم و اهواز بودم! بمن ناجوانمردانه اتهام سنگین محاربه و مشارکت در قتل زدن. در برابر اینهمه ظلم سکوت نکن و صدای من و دوستام باش ما بیگناهیم…
بچه‌های اکباتان به نام‌های #میلاد_آرمون، #مهدی_ایمانی، #نوید_نجاران و #مهدی_حسینی پس از چندین هفته بازجویی به‌دست اطلاعات سپاه، ۲۰ خرداد به زندان قزل‌حصار برگردانده شدند.


رئیس پلیس:  بگو چاقو زدی!
میلاد: من اصلاً چاقو نداشتم!