پخش ققنوس
1.97K subscribers
30K photos
207 videos
52 files
13.6K links
معرفی کتاب پخش ققنوس
Download Telegram
Forwarded from داستان ایرانی
#صمد_طاهری:
دو ماه پیش که سه چهارم رمان"آنچه با خود حمل می کردند" را خوانده بودم،یادداشت کوتاهی در باره اش نوشتم.حالا که تمامش کرده ام،می خواهم بازهم چیزی بنویسم.
رمان نوشته ی تیم اوبراین است.ترجمه ی علی معصومی- نشر ققنوس-264 صفحه- 1394. قیمت 14000 تومان - 1100 نسخه.
تیم اوبراین در 23 سالگی به ویتنام اعزام شده برای جنگیدن با ویتکنگ های کمونیست.ماجرا های بسیاری بر او و همقطارانش می رود،گاهی تلخ،گاهی شیرین،گاهی واقعی،گاهی توهم،گاهی تخیل،گاهی چندش آور و مشمئز کننده ، گاهی نفرت انگیز...و گاهی ترکیبی از همه یا چند تا از این ها. از ماتحت گلوله خورده و زخمی شده،بستری شده، به بخش تدارکات منتقل شده...و نهایتا دوره ی خدمتش به پایان رسیده و به خانه بازگشته.
کابوس ویتنام رهایش نمی کند.یادداشت هایی می نویسد ، با یکی دو تن از همقطار های زنده مانده نامه نگاری و ملاقات می کند.ازدواج می کند و خانواده تشکیل می دهد ، به دختر کوچکش می گوید که در ویتنام کسی را نکشته،اما چند سال بعد پیش او اقرار می کند که معلم جوانی را در یک صبح مه آلود به اشتباه کشته است.حالا دیگر نویسنده شده.رمانی می نویسد از جنگ ویتنام.در این رمان همه ی آنچه را که بر او و همقطارانش گذشته، می نویسد و در ابتدای کتاب آن را تقدیم می کند به همان همقطار ها و چند سطر پایین تر می نویسد ؛"این کتاب اثری داستانی است و،جز چند نکته ی انگشت شمار از زندگی نویسنده،همه ی رویدادها و نام ها و شخصیت های آن تخیلی هستند."
حالا چهل و سه ساله است و کابوس ها همچنان ادامه دارند و رهایش نمی کنند.کدام کابوس ها؟ کابوس های تخیلی؟یا واقعی؟یا هر دوی این ها؟
به نه سالگی باز می گردد و دختر همکلاسی اش که خیلی دوستش دارد و در اثر تومور مغزی می میرد و او روز بعد به همراه پدرش به دیدن جسد ورم کرده ی دخترک می رود.دیدن جسد ورم کرده ی همقطارش در ذهنش تداعی شده بوده که به تداعی جسد دخترک انجامیده.همقطار واقعی یا تخیلی؟دخترک چه طور؟
داستان دائم بین تخیل و واقعیت در نوسان است.واقعیت داستانی؟
نویسنده چنان با مهارت این نوسان را مهندسی می کند که خواننده مبهوت و شگفت زده برجا می ماند.
رمان بسیار خوش خوان و ظاهرا سرراست است.ترجمه هم سلیس و روان و بی نقص است و دست مریزاد دارد.
علی معصومی گفت که مقدمه ی مبسوطی هم ترجمه کرده بوده درباره ی اوبراین و کارهایش و طرز کارش و معرفی همین رمان. ناشر آن را چاپ نکرده.زنگ زده و علت را جویا شده.ناشر گفته؛ویراستار ما نظر داده که نیازی به این مقدمه نیست.معصومی گفته؛ویراستار شما گه خورده که چنین نظری داده...

باری ، به گمان من رمان"آنچه با خود..." اثری عمیق و جذاب است با فرمی بدیع و منحصر به فرد.و همین فرم بدیع ، این رمان را تبدیل به بهترین کار اوبراین کرده.
فکر می کنم کسی که این رمان را نخوانده،چیز با ارزشی را از دست داده و اگر آن کس داستان نویس باشد ، بسیار بیشتر از یک چیز با ارزش را از دست داده است. https://telegram.me/dastanirani
صمد طاهری که با مجموعه داستان #زخم_شیر برنده جوایز متعددی شد در این رمان کوتاه میخکوبمان می‌کند؛ با قصه سیامک و عمو عباس، با فضای به‌شدت پایبند به واقعیت و در عین حال بسیار فراتر از آن. رمان#برگ_هیچ_درختی روايت برگ‌های‌ست متعلق به هیچ درختی؛ درخت هیچ! برگ‌هایی معلق میان زمان و مکان...
#صمد_طاهری
نشر #نیماژ
شومیز / رقعی / ۸۰ صفحه / ۱۴۰۰۰ تومان
#رمان #رمان_فارسی
#پخش_ققنوس
@qoqnoosp
www.qoqnoosp.com