#برشی_از_یک_کتاب :

«یک بعلاوه یک»

بیشتر از همه، نمیفهمم چطور گردن‌کلفت‌ها و قلدرها و دزدها و عوضی‌هایی که خیلی چیزها را به نابودی می‌کشانند، می‌توانند قسر در بروند. پسرهایی که با مشت به پهلویت می‌زنند تا پول غذایت را از تو بگیرند، پلیسی که خوشش می‌آید طوری با تو رفتار کنند که انگار ابلهی بیش نیستی، و بچه‌هایی که دیگران را فقط به این دلیل که مثل آن‌ها نیستند دست می‌اندازند، فرقی هم نمی‌کند چه بچه‌ای باشی. از بچه پولدارهای شیک و پیک و آن‌هایی که در مسابقه‌ی ریاضیات شرکت کرده‌اند گرفته تا ابله نادانی که فرق بین نام‌خانوادگی و رمز عبور را نمی‌داند. یا پدرهایی که خانواده‌شان را ترک می‌کنند و می‌روند در یک جای جدید از نوع شروع می‌کنند، به جایی که بوی خوشبو کننده هوا می‌دهد و با زنی زندگی می‌کنند که پشت تویوتا می‌نشیند و مبلمان سه نفره‌ای دارد که حتی یک لک هم روش نیست و به هر چرت و پرتی از ته دل می‌خند و فکر می‌کند این مرد هدیه‌ای از جانب خداست. نه در اصل یک آدم هفت خط و لجن که دو سال تمام به آن‌هایی که عاشقش بودند دروغ گفته است، دو سال تمام.

نویسنده: #جوجو_مویز