پخش ققنوس
1.97K subscribers
30K photos
207 videos
52 files
13.6K links
معرفی کتاب پخش ققنوس
Download Telegram
پخش ققنوس
#مارتین_هایدگر #راینر_روفینگ #طالب_جابری #ققنوس @qoqnoosp
یاسپرس و هایدگر در آوریل ۱۹۲۰، در جشنی به مناسبت شصت و یکمین سال تولد ادموند هوسرل، با هم آشنا شدند. یاسپرس _ که شش سال و نیم از هایدگر بزرگ‌تر بود _ با کتاب روان‌شناسی جهان‌بینی‌ها به موفقیتی قابل توجه دست یافته بود. هایدگر شرحی بلند و همدلانه بر آن نوشت. دو هفته پس از این ملاقات دوستانه، مکاتبات آن‌ها شروع شد. پس از آن هایدگر یاسپرس را اغلب در هایدلبرگ می‌دید. هر دو تصمیم داشتند فلسفه دانشگاهی آلمان را که به عقیده آن‌ها منجمد شده بود، احیا کنند. فلسفه‌ای که از دیوان‌سالاری و غرور اساتید رنج می‌برد. هایدگر و یاسپرس به نحوی پیشگامان جنبشی دانشجویی بودند که در سال ۱۹۶۸ شعارش این بود: چیه زیر رداشون، گند هزار سالشون.

#مارتین_هایدگر
#راینر_روفینگ
#طالب_جابری
#ققنوس

@qoqnoosp
ستیز عاشقانه

یاسپرس با استفاده از مفهوم ستیز عاشقانه توضیح داده که دوستی حقیقی به چه صورت است. لازمه این دوستی همترازی دو طرف، خیرخواهی و صمیمیت متقابل است، و این‌که هر زمان که لازم بود باید حقیقت را آشکارا به دوست گفت. هایدگر و یاسپرس به هیچ‌وجه از نظر فلسفی هم‌عقیده نبودند. از یک سو به باور هایدگر، یاسپرس به طور جدی با فلسفه یونانی مواجه نشده بود و از سوی دیگر، یاسپرس این نقد را بر کتاب هستی و زمان وارد می‌کند که هایدگر جهت‌گیری های اخلاقی اندکی را در آن عرضه کرده است. همواره باید خیلی صادقانه عقیده‌مان را به دوستمان بگوییم، حتی اگر ممکن باشد این راستگویی موجب رنجیده‌خاطر شدن او شود. تنها از این طریق می‌توان موجب رشد و ترقی و بالفعل شدن استعدادها و توانایی‌های او شد.

#مارتین_هایدگر
#راینر_روفینگ
#طالب_جابری
#ققنوس

@qoqnoosp
دوشیزه ای با لباس سبز

هایدگر در دانشگاه با زنی یهودی به نام هانا آرنت آشنا شد و مدت‌زمانی کوتاه مراوداتی عاشقانه با او داشت. این زن زیباروی جوان در سال ۱۹۲۴ به ماربورگ آمد و در کلاس‌های افلاطون هایدگر شرکت می‌کرد. هانس _ گئورگ گادامر که همان موقع در ماربورگ مشغول تحصیل بود، او را چنین توصیف می کند: آن دوشیزه عجیب و غریب که همیشه سبز می‌پوشید. هایدگر و آرنت به هم عشق می‌ورزیدند. در ۲۷ فوریه ۱۹۲۵ هایدگر به او چنان می‌نویسد: هانای عزیز! چیزی شیطانی مرا فراگرفته است. پیش‌تر هرگز چنین اتفاقی برایم نیفتاده است و در نامه‌ای که به تاریخ ۲۱ مارس ۱۹۲۵ از توتناوبرگ برای آرنت ارسال شده آمده است: آرامش هنگام دیدن سیمای دختری جوان، که با بارانی و کلاهی که تا چشمان آرام و درشتش پایین آمده بود، برای نخستین بار به اتاق مطالعه من پا گذاشت، او که با طمانینه و شرم به همه سوال‌ها پاسخی کوتاه می‌داد... استاد متاهل قرار ملاقات‌های خود با او را بسیار دقیق برنامه‌ریزی می‌کرد. هانا آرنت که از این مخفی‌کاری‌ها خسته شده بود، در اوایل سال ۱۹۲۶ به هایدلبرگ نقل مکان کرد. هایدگر بعدها اقرار می‌کند که بدون او نمی‌توانسته هستی و زمان را بنویسد.

#مارتین_هایدگر
#راینر_روفینگ
#طالب_جابری
#ققنوس

@qoqnoosp