#زیباییشناسی_در_قرن_بیستم
#نشر_ققنوس
#پل_گایر
#پدرام_حیدری
انتقال عاطفی
رساله تولستوی واکنشی شدید به مکتب« هنر از بهر هنر» یا « اصالت زیبایی» بود که در محافل هنری و روشنفکری قرن نوزدهم اغلب اوقات از آن اسقبال شده بود. اصطلاح « هنر از بهر هنر» نخستین بار بعد از رمان ۱۸۳۴ تئوفیل گوتیه، مادموازل دو موپن، محبوبیت پیدا کرد و بعدها با نویسندگانی مثل گوستاو فلوبر، والتر پیتر و اسکار وایلد هویت یافت. این مکتب معرف رویکرد و دیدگاهی است که خاستگاه شکلگیری آن را اغلب به کانت نسبت دادهاند، اما در حقیقت ریشه آن را باید در مقاله ۱۸۳۴ کارل فیلیپ موریتس جستجو کرد. تولستوی به این عقیده اعتراض کرد که هر شکلی از لذت، و به طریق اولی لذت از هنر به خاطر خود آن، واجد ارزشی ذاتی است؛ به علاوه او اظهار کرد که لذت صرفی که تنها افرادی برگزیده و متمول از آن بهرهمند شوند نمیتواند هزینههای انسانی و اقتصادی تولید آثار هنری پرخرجی مثل اپراهای بزرگ را توجیه کند. به عوض، وی سخت معتقد بود که هزینههای تولید و مصرف هنر تنها زمانی موجه است که هنر محملی برای انتقال احساسات اجتماعی پر ارزشی غیر از لذت صرف و در نتیجه وسیلهای برای ارتباط میان مردم باشد. در حقیقت تولستوی این ادعای تجویزی یا هنجارگذار درباره هنر را به تعریفی برای هنر بدل میکند:
کار هنر عبارت از این است: احساسی را که آدمی زمانی تجربه کرده است دوباره در خویش بیدار سازد و سپس به میانجی حرکات، خطوط، رنگها،صداها و تصویرهای زبانی آن احساس را منتقل سازد، به نحوی که دیگران نیز همان احساس را تجربه کنند. هنر قسمی فعالیت بشری است که عبارت است از انتقال آگاهانه عواطفی که انسان تجربه کرده است به دیگران از طریق نشانهها و علایم بیرونی معین، و همچنین تا جایی که به دیگران مربوط میشود عبارت است از سرایت این عواطف به آنها و نیز تجربه کردن این عواطف.
بخشی از کتاب
#نشر_ققنوس
#پل_گایر
#پدرام_حیدری
انتقال عاطفی
رساله تولستوی واکنشی شدید به مکتب« هنر از بهر هنر» یا « اصالت زیبایی» بود که در محافل هنری و روشنفکری قرن نوزدهم اغلب اوقات از آن اسقبال شده بود. اصطلاح « هنر از بهر هنر» نخستین بار بعد از رمان ۱۸۳۴ تئوفیل گوتیه، مادموازل دو موپن، محبوبیت پیدا کرد و بعدها با نویسندگانی مثل گوستاو فلوبر، والتر پیتر و اسکار وایلد هویت یافت. این مکتب معرف رویکرد و دیدگاهی است که خاستگاه شکلگیری آن را اغلب به کانت نسبت دادهاند، اما در حقیقت ریشه آن را باید در مقاله ۱۸۳۴ کارل فیلیپ موریتس جستجو کرد. تولستوی به این عقیده اعتراض کرد که هر شکلی از لذت، و به طریق اولی لذت از هنر به خاطر خود آن، واجد ارزشی ذاتی است؛ به علاوه او اظهار کرد که لذت صرفی که تنها افرادی برگزیده و متمول از آن بهرهمند شوند نمیتواند هزینههای انسانی و اقتصادی تولید آثار هنری پرخرجی مثل اپراهای بزرگ را توجیه کند. به عوض، وی سخت معتقد بود که هزینههای تولید و مصرف هنر تنها زمانی موجه است که هنر محملی برای انتقال احساسات اجتماعی پر ارزشی غیر از لذت صرف و در نتیجه وسیلهای برای ارتباط میان مردم باشد. در حقیقت تولستوی این ادعای تجویزی یا هنجارگذار درباره هنر را به تعریفی برای هنر بدل میکند:
کار هنر عبارت از این است: احساسی را که آدمی زمانی تجربه کرده است دوباره در خویش بیدار سازد و سپس به میانجی حرکات، خطوط، رنگها،صداها و تصویرهای زبانی آن احساس را منتقل سازد، به نحوی که دیگران نیز همان احساس را تجربه کنند. هنر قسمی فعالیت بشری است که عبارت است از انتقال آگاهانه عواطفی که انسان تجربه کرده است به دیگران از طریق نشانهها و علایم بیرونی معین، و همچنین تا جایی که به دیگران مربوط میشود عبارت است از سرایت این عواطف به آنها و نیز تجربه کردن این عواطف.
بخشی از کتاب