Forwarded from داستان ایرانی
#سمیه_نوروزی
هفتهی گذشته برای من هفتهی بلقیس سلیمانی بود. "بازی آخر بانو"ش را بیشتر دوست داشتم که دربارهاش بعدا مینویسم. اما دربارهی "خالهبازی":
نوشتن از دختري جوان كه دستِ رد به سينهی عشاق ميزند و براي ادامه تحصيل در رشتهی مورد علاقهاش، ادبيات از شهرستان به پايتخت مهاجرت مي كند، كار آساني نيست. چرا كه جدا از لزوم درك درست از جهانِ زنانه، نيز شناختِ هيجانات عاشقانه در سنين مختلف، نويسنده بايد حواسش باشد كه دچار كليشههاي معمول نشود. بهخصوص كه قهرمان اصلي رمان، ناهيد، از نقصي زنانه نيز رنج ميبرد. نازايي در جامعهای سنتي كه خانواده و روابط زناشويي حتما بايد با تولد فرزند دوام پيدا كند، بهشدت به چشم ميآيد.
رمان از زبان ناهيد و با ايميلي از يك دوستِ قديمي آغاز ميشود. رفتهرفته با توصيفِ زندگيِ ناهيد و مسعود خواننده تصويري ميگيرد از رابطهاي سراسر عاشقانه، موفق و بدون فرزند كه نشان از سنتشكني دارد. اما فصل بعد كه از زبان مسعود، در خانهي زني ديگر و با حضور دو فرزند و درگيريهاي لفظي زن و شوهر روايت ميشود، اولين ضربه را بر سر خواننده فرود ميآورد. چه، خواننده فكر ميكند طبق معمول با مردي طرف است كه پس از ازدواج و تحمل زندگي مشقتبار با زني معمولي، مردِ سنتي داستانْ راهكار را در خيانت ديده و سراغ زني باكمالات رفته تا جبران مافات كند.
اما كار سختِ نويسنده از اين فصل به بعد سختتر شده. نويسنده از طرفي بايد داستان را طوري جلو ببرد كه خوانندهي بيزار از كليشه را از دست ندهد، از طرفي آنقدر بايد مهارت داشته باشد كه خوانندهي داستانهاي عاشقانهي تراژيك را نيز با خود همراه كند. اينجاست كه خانمِ نويسنده فلاشبكي ميزند به گذشتهي ناهيد و توصيفِ فضاي شهرستان و تپيدنهاي دلِ دختر هجده ساله براي خاستگار و مبارزه براي سنتشكنيهاي معمولِ سالهاي پس از انقلابِ ايران.
خاله بازي شايد رمانيست زنانه با توصيفِ دقيقِ روابطِ مربوط به زنها و تصميمگيريهاي گاه هيجانزدهي زنان. جز ناهيد كه زنِ اصلي رمان است، نقش كليديِ دو زنِ ديگر داستان را نيز نبايد ناديده گرفت. دوستِ ناهيد كه ازدواج نكرده و روحيهاي شاد دارد و زنِ ديگر مسعود كه بهنوعي قرباني مينمايد. اما با خواندنِ رمان نه تنها ناهيد، كه اين دو زنِ اصلي و ديگر زنانِ رمان را قربانياني ميبينيم كه از پيش نقشهايي را پذيرفتهاند و هرقدر هم خود را شاد يا معترض نشان ميدهند، باز نميتوانند از زير نگاهِ مردسالارانهي سنتي بيرون بيايند و درست تصميم بگيرند. اتفاقي كه براي زنِ ديگر مسعود ميافتد، تصميمهايي كه ناهيد در طي زندگياش ميگيرد، مسئوليتي كه دوستِ ناهيد خواسته يا ناخواسته براي خودش تعريف ميكند، اوضاع دو بچهاي كه مابين اين دو زندگي قرار گرفتهاند، زن و شوهري كه به دليل تعدد فرزند، چوب حراج ميزنند به فرزندِ آخر و... نشان از قرباني بودنِ زنانِ داستان دارد. از طرفي، نويسنده با هوشياري كامل فصل آخر را طوري تمام ميكند كه خواننده نتواند تمام تقصيرها را بر گردن مرد داستان بيندازد. شايد بهنوعي ميخواهد نشان دهد تمام شخصيتهاي درگير با زندگي، قرباني شرايط سياسي، فرهنگي و اجتماعي شدهاند...
خاله بازي رمانيست اجتماعي با دركي درست از عناصر تشكيل زندگي در جامعه: زن، مرد، عشق، زناشويي و مرگ.
#کی_چی_خونده
هفتهی گذشته برای من هفتهی بلقیس سلیمانی بود. "بازی آخر بانو"ش را بیشتر دوست داشتم که دربارهاش بعدا مینویسم. اما دربارهی "خالهبازی":
نوشتن از دختري جوان كه دستِ رد به سينهی عشاق ميزند و براي ادامه تحصيل در رشتهی مورد علاقهاش، ادبيات از شهرستان به پايتخت مهاجرت مي كند، كار آساني نيست. چرا كه جدا از لزوم درك درست از جهانِ زنانه، نيز شناختِ هيجانات عاشقانه در سنين مختلف، نويسنده بايد حواسش باشد كه دچار كليشههاي معمول نشود. بهخصوص كه قهرمان اصلي رمان، ناهيد، از نقصي زنانه نيز رنج ميبرد. نازايي در جامعهای سنتي كه خانواده و روابط زناشويي حتما بايد با تولد فرزند دوام پيدا كند، بهشدت به چشم ميآيد.
رمان از زبان ناهيد و با ايميلي از يك دوستِ قديمي آغاز ميشود. رفتهرفته با توصيفِ زندگيِ ناهيد و مسعود خواننده تصويري ميگيرد از رابطهاي سراسر عاشقانه، موفق و بدون فرزند كه نشان از سنتشكني دارد. اما فصل بعد كه از زبان مسعود، در خانهي زني ديگر و با حضور دو فرزند و درگيريهاي لفظي زن و شوهر روايت ميشود، اولين ضربه را بر سر خواننده فرود ميآورد. چه، خواننده فكر ميكند طبق معمول با مردي طرف است كه پس از ازدواج و تحمل زندگي مشقتبار با زني معمولي، مردِ سنتي داستانْ راهكار را در خيانت ديده و سراغ زني باكمالات رفته تا جبران مافات كند.
اما كار سختِ نويسنده از اين فصل به بعد سختتر شده. نويسنده از طرفي بايد داستان را طوري جلو ببرد كه خوانندهي بيزار از كليشه را از دست ندهد، از طرفي آنقدر بايد مهارت داشته باشد كه خوانندهي داستانهاي عاشقانهي تراژيك را نيز با خود همراه كند. اينجاست كه خانمِ نويسنده فلاشبكي ميزند به گذشتهي ناهيد و توصيفِ فضاي شهرستان و تپيدنهاي دلِ دختر هجده ساله براي خاستگار و مبارزه براي سنتشكنيهاي معمولِ سالهاي پس از انقلابِ ايران.
خاله بازي شايد رمانيست زنانه با توصيفِ دقيقِ روابطِ مربوط به زنها و تصميمگيريهاي گاه هيجانزدهي زنان. جز ناهيد كه زنِ اصلي رمان است، نقش كليديِ دو زنِ ديگر داستان را نيز نبايد ناديده گرفت. دوستِ ناهيد كه ازدواج نكرده و روحيهاي شاد دارد و زنِ ديگر مسعود كه بهنوعي قرباني مينمايد. اما با خواندنِ رمان نه تنها ناهيد، كه اين دو زنِ اصلي و ديگر زنانِ رمان را قربانياني ميبينيم كه از پيش نقشهايي را پذيرفتهاند و هرقدر هم خود را شاد يا معترض نشان ميدهند، باز نميتوانند از زير نگاهِ مردسالارانهي سنتي بيرون بيايند و درست تصميم بگيرند. اتفاقي كه براي زنِ ديگر مسعود ميافتد، تصميمهايي كه ناهيد در طي زندگياش ميگيرد، مسئوليتي كه دوستِ ناهيد خواسته يا ناخواسته براي خودش تعريف ميكند، اوضاع دو بچهاي كه مابين اين دو زندگي قرار گرفتهاند، زن و شوهري كه به دليل تعدد فرزند، چوب حراج ميزنند به فرزندِ آخر و... نشان از قرباني بودنِ زنانِ داستان دارد. از طرفي، نويسنده با هوشياري كامل فصل آخر را طوري تمام ميكند كه خواننده نتواند تمام تقصيرها را بر گردن مرد داستان بيندازد. شايد بهنوعي ميخواهد نشان دهد تمام شخصيتهاي درگير با زندگي، قرباني شرايط سياسي، فرهنگي و اجتماعي شدهاند...
خاله بازي رمانيست اجتماعي با دركي درست از عناصر تشكيل زندگي در جامعه: زن، مرد، عشق، زناشويي و مرگ.
#کی_چی_خونده
Forwarded from داستان ایرانی
#محمد_اسماعیل_حاجی_علیان
#چی_خوندم_توی_این_هفته
نمی دانم تاحالا چندتا از داستانهای محمدرضا گودرزی رو خوندید؟ از داستان های کوتاه مجموعه اگه تو بمیری نشر افق بگیر تا داستان بلند نعش کش و تا مجموعه داستان تازه منتشر شده اش # بگذار_برسانمت با #نشر_هیلا #چاپ_اول_1395
در آثار داستانی محمدرضا گودرزی نوعی فانتزی خاص وجود دارد که رگه هایی از طنز خاصی از موقعیت ها بوجود می آورد که دلنشین است و خودمانی. نثر همه آثارش تا کنون نثر روان و سلیسی است که تلاش دارد از هرگونه پیچیدگی زبانی به دور باشد. آدمهای قصه هایش آدمها معمول جامعه اند ولی در موقعیت ایجاد شده رفتار معمول ندارند و این تضاد بازهم بر شوخ طبعی داستانهای گودرزی می افزاید. دغدقه مدرن ، نثر روان و گسستگی روایت همراه با سایر ویژگیهای فرم داستانی مدرن گودرزی را در جرگه داستان نویسان مدرن قرار می دهد - مطابق نظریه ژانر، نظریه مورد علاقه ایشان در نقد- و این اثر هم از همین گونه است. اغلب داستانها از 4 یا 5 صفحه تجاوز نمی کند و برشی کوتاه از زندگیها را به نمایش می گذارد. هرچند در چند داستان این مجموعه شخصیتی به داستان دیگر سریده اند و نقش گرفته اند.
نکته جالب اغلب کتابهای محمدرضا گودرزی اینست که خود نویسنده و فرایند خلق اثر داستانی و دغدقه ها و دلمشغولی نویسندگی همیشه حضوری تاثیر گذار دارند. کتاب خواندن شخصیت ها یا بهتر است بگویم شخصیت های متفاوت کتابخوان موجود در آثارشان- بخصوص همین کتاب بگذار برسانمت- نوعی آرمانخواهی هنرمندانه است و -متاسفانه باید بگویم- آرزوی انسانی جامعه روشنفکری ایران.
میخواستم کتاب را معرفی کنم ولی رفتم به صحرای کربلا.
#بگذار_برسانمت در 114 صفحه کتابی است که امروز در مسیر رفت و برگشت و در وقتهای اضافه و زمانهای انتظارم خواندم و روز شادی را برایم رقم زد. ناگفته نماند که من گرایش ناخواسته ای به طنز زیبای آثار گودرزی دارم و برایم لذتش را دو چندان کرد.
بنظرم بعد ایرج پزشکزاد طنازترین داستان نویس معاصر گودرزیست.
دعوت به خوانش #بگذار_برسانمت و بقیه آثار محمد رضا گودرزی، دعوت به خوانش طنازانه زندگیست در کمال جدی گری.
#محمد_اسماعیل_حاجی_علیان
#کی_چی_خونده
#چی_خوندم_توی_این_هفته
نمی دانم تاحالا چندتا از داستانهای محمدرضا گودرزی رو خوندید؟ از داستان های کوتاه مجموعه اگه تو بمیری نشر افق بگیر تا داستان بلند نعش کش و تا مجموعه داستان تازه منتشر شده اش # بگذار_برسانمت با #نشر_هیلا #چاپ_اول_1395
در آثار داستانی محمدرضا گودرزی نوعی فانتزی خاص وجود دارد که رگه هایی از طنز خاصی از موقعیت ها بوجود می آورد که دلنشین است و خودمانی. نثر همه آثارش تا کنون نثر روان و سلیسی است که تلاش دارد از هرگونه پیچیدگی زبانی به دور باشد. آدمهای قصه هایش آدمها معمول جامعه اند ولی در موقعیت ایجاد شده رفتار معمول ندارند و این تضاد بازهم بر شوخ طبعی داستانهای گودرزی می افزاید. دغدقه مدرن ، نثر روان و گسستگی روایت همراه با سایر ویژگیهای فرم داستانی مدرن گودرزی را در جرگه داستان نویسان مدرن قرار می دهد - مطابق نظریه ژانر، نظریه مورد علاقه ایشان در نقد- و این اثر هم از همین گونه است. اغلب داستانها از 4 یا 5 صفحه تجاوز نمی کند و برشی کوتاه از زندگیها را به نمایش می گذارد. هرچند در چند داستان این مجموعه شخصیتی به داستان دیگر سریده اند و نقش گرفته اند.
نکته جالب اغلب کتابهای محمدرضا گودرزی اینست که خود نویسنده و فرایند خلق اثر داستانی و دغدقه ها و دلمشغولی نویسندگی همیشه حضوری تاثیر گذار دارند. کتاب خواندن شخصیت ها یا بهتر است بگویم شخصیت های متفاوت کتابخوان موجود در آثارشان- بخصوص همین کتاب بگذار برسانمت- نوعی آرمانخواهی هنرمندانه است و -متاسفانه باید بگویم- آرزوی انسانی جامعه روشنفکری ایران.
میخواستم کتاب را معرفی کنم ولی رفتم به صحرای کربلا.
#بگذار_برسانمت در 114 صفحه کتابی است که امروز در مسیر رفت و برگشت و در وقتهای اضافه و زمانهای انتظارم خواندم و روز شادی را برایم رقم زد. ناگفته نماند که من گرایش ناخواسته ای به طنز زیبای آثار گودرزی دارم و برایم لذتش را دو چندان کرد.
بنظرم بعد ایرج پزشکزاد طنازترین داستان نویس معاصر گودرزیست.
دعوت به خوانش #بگذار_برسانمت و بقیه آثار محمد رضا گودرزی، دعوت به خوانش طنازانه زندگیست در کمال جدی گری.
#محمد_اسماعیل_حاجی_علیان
#کی_چی_خونده
Forwarded from انتشارات ققنوس
#ناهید_قادری
من اين هفته کتابي از خالد حسيني نويسنده افغان مطالعه کردم اسم کتاب وکوهستان به طنين مي آيد بعداز مطالعه کتاب بادبادک باز وهزاران خورشيد تابان مشتاق کار بعدي خالد حسيني شدم کتاب توسط انتشارات ققنوس سال نود ودو چاپ شده با ترجمه روان نسرين ظهيري . کل کتاب تقريبا سه دوره از تاريخ افغانستان را نشان ميدهد افغانستان اباد ،افغانستان در جنگ واکنون افغانستان .توجه خالد حسيني به ادبيات فولکلور افغان ،فرهنگ اين کشور بسيار ستودني است هر چند با حکايت گونه اي که از حکايتهاي فولکلور افغانستان است ودر ابتداي فصل اول توسط پدر خانواده براي فرزندان گفته ميشود. تقريبا داستان لو مي رود ولي خالدحسيني با رواياتي که هر شخص پيرامونش ميگردد وبه صورت اول شخص بيان ميکند وهر فصل روايات اشخاص داستان را به سرانجام مي رساند تلاش کرده است براي طرح جديد تري ،اما گاهي حشو در فصلها از زيبايي کارمي کاهد در مجموع همان طور که از حسيني انتظار مي رود اين کار نيز يکي از کارهاي درخشان اوست البته هنوز معتقدم بادبادک باز بر قلع رفيع کارهاي حسيني قرار دارد.
#کی_چی_خونده
@qoqnoispub
من اين هفته کتابي از خالد حسيني نويسنده افغان مطالعه کردم اسم کتاب وکوهستان به طنين مي آيد بعداز مطالعه کتاب بادبادک باز وهزاران خورشيد تابان مشتاق کار بعدي خالد حسيني شدم کتاب توسط انتشارات ققنوس سال نود ودو چاپ شده با ترجمه روان نسرين ظهيري . کل کتاب تقريبا سه دوره از تاريخ افغانستان را نشان ميدهد افغانستان اباد ،افغانستان در جنگ واکنون افغانستان .توجه خالد حسيني به ادبيات فولکلور افغان ،فرهنگ اين کشور بسيار ستودني است هر چند با حکايت گونه اي که از حکايتهاي فولکلور افغانستان است ودر ابتداي فصل اول توسط پدر خانواده براي فرزندان گفته ميشود. تقريبا داستان لو مي رود ولي خالدحسيني با رواياتي که هر شخص پيرامونش ميگردد وبه صورت اول شخص بيان ميکند وهر فصل روايات اشخاص داستان را به سرانجام مي رساند تلاش کرده است براي طرح جديد تري ،اما گاهي حشو در فصلها از زيبايي کارمي کاهد در مجموع همان طور که از حسيني انتظار مي رود اين کار نيز يکي از کارهاي درخشان اوست البته هنوز معتقدم بادبادک باز بر قلع رفيع کارهاي حسيني قرار دارد.
#کی_چی_خونده
@qoqnoispub
Forwarded from داستان ایرانی
#مرتضی_احمدی_نجات:
ارواح مرطوب جنگلی/ محسن حکیم معانی/ققنوس
مجموعه داستان « ارواح مرطوب جنگلی » شامل سیزده داستان کوتاه است که در فضاهای متنوع و متفاوتی جریان دارد.
این گونه گونی موضوعات داستان ها در این مجموعه به جذابیت کار افزوده است.نویسنده سعی کرده است فضاهای مختلفی را به خواننده نشان بدهد.گاهی وارد پادگانی می شود و داستان پسری را روایت می کند که همیشه سرباز است.گاهی وارد جنگلی می شود و فضای وهم آلودی را نشان می دهد بعد سلانه سلانه وارد روستایی می شود تا افسانه خروس لاری را بازگو کند و در این میان سیزده فضای متفاوتی خلق می کند که نمی توانی دنبالش نروی.
حکیم معانی بر تمامی اصول عنصر داستان پایبند است اما خودش را درگیر این عناصر نمی کند.گاهی شخصیت برایش مهم است گاهی حادثه و گاهی فضا.نویسنده در این مجموعه نشان داد که چقدر اقتصاد کلمه برایش مهم نیست.گاهی داستانی را میخوانی و پایانش به این فکر می کنی چرا نویسنده قشنگ پرداخت نکرده بود؟ولی وقتی خوب دقیق می شوی متوجه می شوی نویسنده کارش را خوب بلد است و نوک کوه یخی را نشان داده که خواننده باید می دید و بیش از هر چیز شعور مخاطب برایش مهم است.
#کی_چی_خونده
ارواح مرطوب جنگلی/ محسن حکیم معانی/ققنوس
مجموعه داستان « ارواح مرطوب جنگلی » شامل سیزده داستان کوتاه است که در فضاهای متنوع و متفاوتی جریان دارد.
این گونه گونی موضوعات داستان ها در این مجموعه به جذابیت کار افزوده است.نویسنده سعی کرده است فضاهای مختلفی را به خواننده نشان بدهد.گاهی وارد پادگانی می شود و داستان پسری را روایت می کند که همیشه سرباز است.گاهی وارد جنگلی می شود و فضای وهم آلودی را نشان می دهد بعد سلانه سلانه وارد روستایی می شود تا افسانه خروس لاری را بازگو کند و در این میان سیزده فضای متفاوتی خلق می کند که نمی توانی دنبالش نروی.
حکیم معانی بر تمامی اصول عنصر داستان پایبند است اما خودش را درگیر این عناصر نمی کند.گاهی شخصیت برایش مهم است گاهی حادثه و گاهی فضا.نویسنده در این مجموعه نشان داد که چقدر اقتصاد کلمه برایش مهم نیست.گاهی داستانی را میخوانی و پایانش به این فکر می کنی چرا نویسنده قشنگ پرداخت نکرده بود؟ولی وقتی خوب دقیق می شوی متوجه می شوی نویسنده کارش را خوب بلد است و نوک کوه یخی را نشان داده که خواننده باید می دید و بیش از هر چیز شعور مخاطب برایش مهم است.
#کی_چی_خونده