انتشارات ققنوس
#آخر_هفته_ققنوس پيشنهاد اين هفته ققنوس #ناپلئون_به_جنگ_داعش_ميرود @qoqnoospub
اين هفته
#آخر_هفتههاي_ققنوس معرفي كتاب #ناپلئون_به_جنگ_داعش_ميرود
صیادی که تور ماهیگیریاش سنگین شده در فکر صیدی چرب و نرم تورش را بالا میکشد اما جای خوراک شبش ناپلئون و اسبش را میبیند که در قعر اقیانوس یخ زده و زنده ماندهاند... بازگشت دوبارهی امپراتور مصادف میشود با ترور هنرمندان فرانسه و رشد هر روزهی داعشیها. امپراطور بالاخره پس از تلاشی چند روزه کار با اینترنت را یاد میگیرد و شروع به کشیدن نقشهای میکند تا ارتشی تشکیل دهد و داعشیها را از بین ببرد. اما مشکل اینجاست که کسی باور نمیکند او ناپلئون است...
#رومن_پوئرتولاس پس از رمان موفق #سفر_شگفتانگیز_مرتاضی_که_در_جالباسی_آیکیا_گیر_افتاده_بود و نوشتن از فقر و مهاجرت غیرقانونی با زبان طنز، اینبار سراغ یکی دیگر از موضوعات و معضلات جهان معاصر رفته تا شاید با قلم طنز خود بتواند تلنگری به ذهن میلیونها خوانندهاش در سرتاسر جهان بزند.
#داستان #داستان_خارجي #پيشنهاد_كتاب #ادبيات_فرانسوي #ققنوس
@qoqnoospub
#آخر_هفتههاي_ققنوس معرفي كتاب #ناپلئون_به_جنگ_داعش_ميرود
صیادی که تور ماهیگیریاش سنگین شده در فکر صیدی چرب و نرم تورش را بالا میکشد اما جای خوراک شبش ناپلئون و اسبش را میبیند که در قعر اقیانوس یخ زده و زنده ماندهاند... بازگشت دوبارهی امپراتور مصادف میشود با ترور هنرمندان فرانسه و رشد هر روزهی داعشیها. امپراطور بالاخره پس از تلاشی چند روزه کار با اینترنت را یاد میگیرد و شروع به کشیدن نقشهای میکند تا ارتشی تشکیل دهد و داعشیها را از بین ببرد. اما مشکل اینجاست که کسی باور نمیکند او ناپلئون است...
#رومن_پوئرتولاس پس از رمان موفق #سفر_شگفتانگیز_مرتاضی_که_در_جالباسی_آیکیا_گیر_افتاده_بود و نوشتن از فقر و مهاجرت غیرقانونی با زبان طنز، اینبار سراغ یکی دیگر از موضوعات و معضلات جهان معاصر رفته تا شاید با قلم طنز خود بتواند تلنگری به ذهن میلیونها خوانندهاش در سرتاسر جهان بزند.
#داستان #داستان_خارجي #پيشنهاد_كتاب #ادبيات_فرانسوي #ققنوس
@qoqnoospub
هر هزارسال یک بار #ققنوس افسانهای بر تودهای بزرگ از هیزم بال میگشاید و آواز میخواند و چنان از آواز خویش به وجد میآید که با منقار خویش آتشی بر میافروزد و در آن آتش میسوزد و از خاکستر آن ققنوس دیگری متولد میشود.
#آتش با جایگاه ویژهای که در #ایران_باستان دارد، تطهیر کننده است، همانطور که پاکی #سیاوش و #ابراهیم را مژده داد. چهارشنبهی آخر سال را هم آتش گرم و روشن میکند. مردم با شادمانی از روی آتش میپرند و زردی و رنگپریدگی را به آتش میدهند و از او سرخی و گرمی هدیه میگیرند.
امشب و در جشن استقبال از #نوروز ققنوسوار سیاهیها و سختیها را به زبانههای آتش میسپاریم و تولدی دیگر را رقم میزنیم.
#چهارشنبه_سوری بیخطری برایتان آرزو میکنیم.
https://www.instagram.com/p/BgQwZKPnHhe/
@qoqnoospub
#آتش با جایگاه ویژهای که در #ایران_باستان دارد، تطهیر کننده است، همانطور که پاکی #سیاوش و #ابراهیم را مژده داد. چهارشنبهی آخر سال را هم آتش گرم و روشن میکند. مردم با شادمانی از روی آتش میپرند و زردی و رنگپریدگی را به آتش میدهند و از او سرخی و گرمی هدیه میگیرند.
امشب و در جشن استقبال از #نوروز ققنوسوار سیاهیها و سختیها را به زبانههای آتش میسپاریم و تولدی دیگر را رقم میزنیم.
#چهارشنبه_سوری بیخطری برایتان آرزو میکنیم.
https://www.instagram.com/p/BgQwZKPnHhe/
@qoqnoospub
Instagram
انتشارات ققنوس
هر هزارسال یک بار #ققنوس افسانهای بر تودهای بزرگ از هیزم بال میگشاید و آواز میخواند و چنان از آواز خویش به وجد میآید که با منقار خویش آتشی بر میافروزد و در آن آتش میسوزد و از خاکستر آن ققنوس دیگری متولد میشود . 🔥🔥🔥 #آتش با جایگاه ویژهای که در #ایران_باستان…
صنم غيايي در فيس بوك خود از داستان ترجمه ميكله عزيز مي گويد:
سال 77 بود. لیسانس زبان ایتالیایی را گذاشته بودم دم کوزه و داشتم آبش را می خوردم که فریبا زنگ زد. فریبا رفیق فاب دوران دبیرستان و پایه همه شیطنت ها و ندانم کاری ها و مشوق من برای ایتالیایی خوندن و همکلاسی دانشگاه و دوست شفیق و بانمک من تا همین لحظه است.
داشتم می گفتم که فریبا زنگ زد و گفت آب دستته بذار زمین باید بریم با ناشر حرف بزنیم. میگم ناشر کیه؟ میگه ناشر کسی است که کتاب را منتشر می کند و من باهاشون قرار گذاشتم و باید بریم حرف بزنیم. با خودم گفتم حتما از این ناشر در پیتی هاست که باید یک شوهر پولدار داشته باشی تا خرچ کنه بقول امپراطور تا کتاب همسر گوگولی مگولی اش چاپ بشه . پرسیدم کجا هست حالا؟ گفت ققنوس تو خیابون انقلاب. با شنیدن اسم ققنوس قبض روح شدم. ققنوس در حکم شانل ناشرها بود. یعنی یه مرکز بود یه چشمه بود یه آگاه بود یه ققنوس. به فریبا گفتم مطمئنی؟ گفت آره بابا زنگ زدم گفتم من و دوستم مترجم ایتالیایی هستیم می خوایم ترجمه کنیم یک آقایی هم گفته تشریف بیارید صحبت کنیم. در کمال بدبینی و فقط به هوای نون خامه ای و هویج بستنی میدون انقلاب شال و کلاه کردم و سر فروردین قرار گذاشتم با فریبا و هلک و تلک رفتیم تو شهدای ژاندارمری (خیابونش) و در زدیم. در ساختمان به یک حیاط خلوت باز می شد که پر بود از کتاب و یک آقایی با کلاه موتورسواری ایستاده بود وسط کتاب ها و داشت چند تا کتاب پشت موتورش می گذاشت. زیر لب به فریبا گفتم از این " رضا موتوری" بپرس دفتر آقای فصیحی کجاست. فهمیدیم طبقه دومه و پله ها را کشیدیم بالا تا رسیدیم به اتاق آقای فصیحی که یک آقای شیک و پیک کت شلواری و جدی بود. من که کلا موضوع را جدی نگرفته بودم در صحبت شرکت خاصی نکردم و فریبا که خوش صحبت و جذاب تر بود شروع به صحبت کرد. ( یعنی من که خودم یه پا مدیر روابط عمومی ام در مقابل فریبا هیچم هیچ) خلاصه آقای فصیحی توضیح داد که کتابی از ناتالیا گینزبورگ دارند و می خواهند چاپش بکنند. اسم گینزبورگ را که شنیدم پریدم وسط و گفتم عع کدوم کتابش؟ گفت میکله عزیز! داشتم پر در میاوردم که آقای فصیحی بالم را چید و گفت و اول ترجمه کنید اگر خوب بود حرف می زنیم. کتاب را گرفتیم و تمام راه تا خونه را ور زدم و از شدت هیجان داشتم سکته می کردم. هر سه ثانیه هم می گفتم فریبا! ققنوس! ناتالیا! می دونی یعنی چی؟ آخرش فریبا عصبانی شد که خوب زنیکه من زودتر از تو می دونستم یعنی چی! چند صفحه کتاب را به سرعت و زیر سرم از شدت هیجان ترجمه کردیم و وقت قرار بعدی بود. آقای فصیحی ترجمه را خوند و معلوم بود که ترجمه مورد قبول بوده اما ته چهره اش معلوم بود دلش برای ویراستار بیچاره کتاب بدجوری می سوزه. گفت چند روز دیگه بیاید که درباره شرایط کار حرف بزنیم و قرارداد را امضا کنیم. من نمی دونم چندنفر از شما مترجم هستید که بفهمید شنیدن این جمله از ناشر معتبری مثل ققنوس اونم در حالیکه 27 ساله هستید یعنی چی! روز عقد قرار داد رسید و من و فریبا به حالت یورتمه وارد دفتر آقای فصیحی شدیم یک پسری هم اونجا نشسته بود. فریبا زد به پای من و گفت این پسره چه خوبه! موهاش را هم سشوار کشیده و چقدر مرتب و تمیزه ( اینها را به من می گفت که در اون مقطع عاشق پسرهای ژولی پولی و لات بودم) خلاصه آقای فصیحی اومد و ویراستار کتاب را به ما معرفی کرد. همون پسر سشوار کشیده را می گفت. گفت : ایشون آقای مهرداد فرهمند هستند ویراستار کتابتون. یه کم به قول ملایری ها هیرته کردیم و آماده امضای قرارداد بودیم که آقای فصیحی گفت قرارداد را باید با مدیر انتشارات آقای حسین زادگان امضا کنید. گفتیم حسین زادگان دیگه کیه؟ مگه شما با این هیبت مدیر نشر نیستید؟ مگه شما تنها کت شلواری این مکان نیستید؟ دیگه داشتم به کل داستان شک می کردم که به اتاقی که آقای فصیحی گفته بود رسیدیم. کنار در نوشته شده بود "مدیر انتشارات" در زدیم و وارد شدیم و دیدیم عع همون آقای "رضا موتوری" پشت میز نشسته و تا ما را دید از پشت میز تعارف کرد که بنشینیم. تا آخرین لحظه ای که قراردادها را از کشوی میز درآورد منتظر بودم که از اتاق بره بیرون و یک آقای کت شلواری دیگه بیاد که دستکم یه پژوی 504 داشته باشه نه موتور! مدیر انتشارات مگه موتور سوار میشه آخه!
آقای حسین زادگان گفت دو جور قرارداد هست یک جور پول بیشتری می گرفتیم و در چاپ های بعدی پولی نمی گرفتیم و جور بعدی پول کمتری می گرفتیم اما با هم چاپ همان پول را می گرفتیم. لازم نیست بگم که من و فریبا سریع جور اول را انتخاب کردیم چون مطمئن بودیم چاپ دیگری در کار نخواهد بود. حالا بیشتر از بیست سال از اون روز می گذره من دو کتاب دیگر با ققنوس ترجمه کردم که به دلایلی خارج از قدرت من و ناشر منتشر نشد. کتاب جدیدی را برای ققنوس ترجمه کردم که امیدوارم بزودی چاپ بشه. ققنوس چهل ساله شده و موفق.
سال 77 بود. لیسانس زبان ایتالیایی را گذاشته بودم دم کوزه و داشتم آبش را می خوردم که فریبا زنگ زد. فریبا رفیق فاب دوران دبیرستان و پایه همه شیطنت ها و ندانم کاری ها و مشوق من برای ایتالیایی خوندن و همکلاسی دانشگاه و دوست شفیق و بانمک من تا همین لحظه است.
داشتم می گفتم که فریبا زنگ زد و گفت آب دستته بذار زمین باید بریم با ناشر حرف بزنیم. میگم ناشر کیه؟ میگه ناشر کسی است که کتاب را منتشر می کند و من باهاشون قرار گذاشتم و باید بریم حرف بزنیم. با خودم گفتم حتما از این ناشر در پیتی هاست که باید یک شوهر پولدار داشته باشی تا خرچ کنه بقول امپراطور تا کتاب همسر گوگولی مگولی اش چاپ بشه . پرسیدم کجا هست حالا؟ گفت ققنوس تو خیابون انقلاب. با شنیدن اسم ققنوس قبض روح شدم. ققنوس در حکم شانل ناشرها بود. یعنی یه مرکز بود یه چشمه بود یه آگاه بود یه ققنوس. به فریبا گفتم مطمئنی؟ گفت آره بابا زنگ زدم گفتم من و دوستم مترجم ایتالیایی هستیم می خوایم ترجمه کنیم یک آقایی هم گفته تشریف بیارید صحبت کنیم. در کمال بدبینی و فقط به هوای نون خامه ای و هویج بستنی میدون انقلاب شال و کلاه کردم و سر فروردین قرار گذاشتم با فریبا و هلک و تلک رفتیم تو شهدای ژاندارمری (خیابونش) و در زدیم. در ساختمان به یک حیاط خلوت باز می شد که پر بود از کتاب و یک آقایی با کلاه موتورسواری ایستاده بود وسط کتاب ها و داشت چند تا کتاب پشت موتورش می گذاشت. زیر لب به فریبا گفتم از این " رضا موتوری" بپرس دفتر آقای فصیحی کجاست. فهمیدیم طبقه دومه و پله ها را کشیدیم بالا تا رسیدیم به اتاق آقای فصیحی که یک آقای شیک و پیک کت شلواری و جدی بود. من که کلا موضوع را جدی نگرفته بودم در صحبت شرکت خاصی نکردم و فریبا که خوش صحبت و جذاب تر بود شروع به صحبت کرد. ( یعنی من که خودم یه پا مدیر روابط عمومی ام در مقابل فریبا هیچم هیچ) خلاصه آقای فصیحی توضیح داد که کتابی از ناتالیا گینزبورگ دارند و می خواهند چاپش بکنند. اسم گینزبورگ را که شنیدم پریدم وسط و گفتم عع کدوم کتابش؟ گفت میکله عزیز! داشتم پر در میاوردم که آقای فصیحی بالم را چید و گفت و اول ترجمه کنید اگر خوب بود حرف می زنیم. کتاب را گرفتیم و تمام راه تا خونه را ور زدم و از شدت هیجان داشتم سکته می کردم. هر سه ثانیه هم می گفتم فریبا! ققنوس! ناتالیا! می دونی یعنی چی؟ آخرش فریبا عصبانی شد که خوب زنیکه من زودتر از تو می دونستم یعنی چی! چند صفحه کتاب را به سرعت و زیر سرم از شدت هیجان ترجمه کردیم و وقت قرار بعدی بود. آقای فصیحی ترجمه را خوند و معلوم بود که ترجمه مورد قبول بوده اما ته چهره اش معلوم بود دلش برای ویراستار بیچاره کتاب بدجوری می سوزه. گفت چند روز دیگه بیاید که درباره شرایط کار حرف بزنیم و قرارداد را امضا کنیم. من نمی دونم چندنفر از شما مترجم هستید که بفهمید شنیدن این جمله از ناشر معتبری مثل ققنوس اونم در حالیکه 27 ساله هستید یعنی چی! روز عقد قرار داد رسید و من و فریبا به حالت یورتمه وارد دفتر آقای فصیحی شدیم یک پسری هم اونجا نشسته بود. فریبا زد به پای من و گفت این پسره چه خوبه! موهاش را هم سشوار کشیده و چقدر مرتب و تمیزه ( اینها را به من می گفت که در اون مقطع عاشق پسرهای ژولی پولی و لات بودم) خلاصه آقای فصیحی اومد و ویراستار کتاب را به ما معرفی کرد. همون پسر سشوار کشیده را می گفت. گفت : ایشون آقای مهرداد فرهمند هستند ویراستار کتابتون. یه کم به قول ملایری ها هیرته کردیم و آماده امضای قرارداد بودیم که آقای فصیحی گفت قرارداد را باید با مدیر انتشارات آقای حسین زادگان امضا کنید. گفتیم حسین زادگان دیگه کیه؟ مگه شما با این هیبت مدیر نشر نیستید؟ مگه شما تنها کت شلواری این مکان نیستید؟ دیگه داشتم به کل داستان شک می کردم که به اتاقی که آقای فصیحی گفته بود رسیدیم. کنار در نوشته شده بود "مدیر انتشارات" در زدیم و وارد شدیم و دیدیم عع همون آقای "رضا موتوری" پشت میز نشسته و تا ما را دید از پشت میز تعارف کرد که بنشینیم. تا آخرین لحظه ای که قراردادها را از کشوی میز درآورد منتظر بودم که از اتاق بره بیرون و یک آقای کت شلواری دیگه بیاد که دستکم یه پژوی 504 داشته باشه نه موتور! مدیر انتشارات مگه موتور سوار میشه آخه!
آقای حسین زادگان گفت دو جور قرارداد هست یک جور پول بیشتری می گرفتیم و در چاپ های بعدی پولی نمی گرفتیم و جور بعدی پول کمتری می گرفتیم اما با هم چاپ همان پول را می گرفتیم. لازم نیست بگم که من و فریبا سریع جور اول را انتخاب کردیم چون مطمئن بودیم چاپ دیگری در کار نخواهد بود. حالا بیشتر از بیست سال از اون روز می گذره من دو کتاب دیگر با ققنوس ترجمه کردم که به دلایلی خارج از قدرت من و ناشر منتشر نشد. کتاب جدیدی را برای ققنوس ترجمه کردم که امیدوارم بزودی چاپ بشه. ققنوس چهل ساله شده و موفق.
من دلم می خواد از آقای فصیحی تشکر کنم که بهمون کمک کرد و "حتی" از مهرداد فرهمند که الان می دونم اونقدرها که فکر می کردم مظلوم نبوده :) و از همه بیشتر می خواستم از آقای امیر حسین زادگان تشکر کنم که به ما اعتماد کرد و از من یک مترجم ساخت جوری که همیشه می تونم بگم ناشر من ققنوسه و همین یعنی کل اعتبار یک مترجم. می خوام از ققنوس تشکر کنم که همه این سال ها فقط رو به جلو رفت و با همه سختی های نشر، کتاب هایی با بهترین کیفیت چاپ کرد.
یالا همین الان برید از ققنوس کتاب من را بخرید عیدی بدید. اما جوری نخرید که کتاب به چاپ چهارم برسه و من و فریبا از اینکه جور دوم قرارداد را انتخاب نکردیم حرص بخوریم
@qoqnoospub
یالا همین الان برید از ققنوس کتاب من را بخرید عیدی بدید. اما جوری نخرید که کتاب به چاپ چهارم برسه و من و فریبا از اینکه جور دوم قرارداد را انتخاب نکردیم حرص بخوریم
@qoqnoospub
#مصطفي_ملكيان از #طمع از مجموعه #هفت_گناه_كبيره مي گويد
متن و فايل صوتي آن در پست بعدي
👇👇👇👇👇👇
@qoqnoospub
متن و فايل صوتي آن در پست بعدي
👇👇👇👇👇👇
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
#مصطفي_ملكيان از #طمع از مجموعه #هفت_گناه_كبيره مي گويد متن و فايل صوتي آن در پست بعدي 👇👇👇👇👇👇 @qoqnoospub
👆👆👆👆👆👆👆
معرفی کتاب #طمع نوشته : #فیلیکس_ای_تیکل
ترجمه: #نسترن_ظهیری # انتشارات_ققنوس
#مصطفی_ملکیان
🔹یکی از مسائل بسیار مهم که از گذشته تا به امروز در ادیان، در مکتب ها، نظام ها و نظریه های اخلاقی همواره مطرح بوده است و فیلسوفان اخلاق نیز با آن مواجه بوده اند، این است که در میان خطا یا خطاهای متعددی که انسان در طول عمر خود، مرتکب می شود کدام مورد، بزرگترین آنها است و کدام خطا از همه بزرگتر است؟
ادیان و مذاهب برای پاسخ به این سوال از مفهومی به نام گناه کبیره (بزرگترین گناه ) استفاده می کنند و سوال را بدین گونه مطرح می کنند که گناه کبیره چیست؟ تمام ادیان و مذاهب در گذشته و امروز به این سوال پرداخته اند و جواب های متفاوت به آن داده اند که این جواب ها بر یکدیگر منطبق نیستند و کاملا متفاوت اند.
🔹در میان ادیان جهانی، مسیحیت هفت گناه را به عنوان گناهان کبیره معرفی می کند که انسان در طول زندگی خود مرتکب می شود. گناه کبیره در مسیحیت به معنای گناهی است که هرگز بخشوده نمی شود مگر از دو طریق: مراجعه به کشیش دارای منصب اعتراف نیوشی و اقرار به گناه در نزد کشیش و یا در صورت عدم دسترسی به کشیش، جزم اراده فرد به عدم تکرار گناه.
مسیحیت معتقد است از میان هفت گناه کبیره، سه مورد آن شامل جسم می شود:
1.تنبلی که گاهی به تن آسایی و کاهلی نیز تعبیر می شود.
2.شکم بارگی که شهوت خوراک و پوشاک داشتن است.
3. شهوت جنسی.
سه مورد بعدی آن مربوط به ارتباطات و مناسبات اجتماعی انسان است :
1.غضب و خشم
2.طمع
3.حسد
و هفتمین گناه، گناه ذهنی است که از نظر مسیحیت از شش مورد دیگر مهم تر است و آن خود شیفتگی و به تعبیری، عُجب است. از نظر مسیحیت، خودشیفتگی از سایر گناهان، مهلک تر است، به این دلیل که تنها گناهی که یکباره توانست یکی از مقرب ترین فرستگان خدا را به ملعون ترین موجود تبدیل کند، عُجب بود.
🔹هفت فیلسوف اخلاق مسیحی به درخواست دانشگاه آکسفورد، هفت کتاب با موضوع هفت گناه کبیره تالیف کرده اند که رویکرد آنها در این کتاب ها ، نمود این گناهان و نمایش تاثیر آنها در فضای زندگی امروزی انسان است .
نکته ای که در این کتاب به ذکر آن پرداخته نشده است، تفکیک میان حرص و طمع است. حرص و طمع در عین نزدیکی بسیار به هم ، دو امر جدا هستند. حرص به معنای زیاده خواهی است، یعنی بیش از حد نیاز خواستن و داشتن. برای مثال اگر فردی با ماهی n ميليون تومان می تواند زندگی کند و ضروریات زندگی را با همین مقدار می تواند تامین کند، اگر طالب بیشتر از این مقدار باشد، دچار حرص شده است و حریص تلقی می شود.
🔹 اما طمع به این معنا است که فرد به آنچه دیگری دارد، چشم دوخته باشد که به نوعی هم افق با حرص است، اما تفاوتی دارد. در حرص، زیاده خواهی معیار است نه روش تامین آن اما در طمع، دارایی دیگران را خواستن، موضوعیت دارد. بنابراین در طمع، همیشه طرف مقابلی وجود دارد. البته حرص و طمع از لحاظ زیاده خواهی، تشابه دارند.
در این کتاب تمام آنچه بیان شده است ذیل عنوان طمع ( greed ) و بدون در نظر گرفتن این تفکیک و تفاوت است .
در ایران 5 جلد از 7 جلد آن، توسط انتشارات ققنوس انتشار یافته و ترجمه خوبی از این کتاب، توسط خانم ظهیری صورت گرفته است.
@qoqnoospub
معرفی کتاب #طمع نوشته : #فیلیکس_ای_تیکل
ترجمه: #نسترن_ظهیری # انتشارات_ققنوس
#مصطفی_ملکیان
🔹یکی از مسائل بسیار مهم که از گذشته تا به امروز در ادیان، در مکتب ها، نظام ها و نظریه های اخلاقی همواره مطرح بوده است و فیلسوفان اخلاق نیز با آن مواجه بوده اند، این است که در میان خطا یا خطاهای متعددی که انسان در طول عمر خود، مرتکب می شود کدام مورد، بزرگترین آنها است و کدام خطا از همه بزرگتر است؟
ادیان و مذاهب برای پاسخ به این سوال از مفهومی به نام گناه کبیره (بزرگترین گناه ) استفاده می کنند و سوال را بدین گونه مطرح می کنند که گناه کبیره چیست؟ تمام ادیان و مذاهب در گذشته و امروز به این سوال پرداخته اند و جواب های متفاوت به آن داده اند که این جواب ها بر یکدیگر منطبق نیستند و کاملا متفاوت اند.
🔹در میان ادیان جهانی، مسیحیت هفت گناه را به عنوان گناهان کبیره معرفی می کند که انسان در طول زندگی خود مرتکب می شود. گناه کبیره در مسیحیت به معنای گناهی است که هرگز بخشوده نمی شود مگر از دو طریق: مراجعه به کشیش دارای منصب اعتراف نیوشی و اقرار به گناه در نزد کشیش و یا در صورت عدم دسترسی به کشیش، جزم اراده فرد به عدم تکرار گناه.
مسیحیت معتقد است از میان هفت گناه کبیره، سه مورد آن شامل جسم می شود:
1.تنبلی که گاهی به تن آسایی و کاهلی نیز تعبیر می شود.
2.شکم بارگی که شهوت خوراک و پوشاک داشتن است.
3. شهوت جنسی.
سه مورد بعدی آن مربوط به ارتباطات و مناسبات اجتماعی انسان است :
1.غضب و خشم
2.طمع
3.حسد
و هفتمین گناه، گناه ذهنی است که از نظر مسیحیت از شش مورد دیگر مهم تر است و آن خود شیفتگی و به تعبیری، عُجب است. از نظر مسیحیت، خودشیفتگی از سایر گناهان، مهلک تر است، به این دلیل که تنها گناهی که یکباره توانست یکی از مقرب ترین فرستگان خدا را به ملعون ترین موجود تبدیل کند، عُجب بود.
🔹هفت فیلسوف اخلاق مسیحی به درخواست دانشگاه آکسفورد، هفت کتاب با موضوع هفت گناه کبیره تالیف کرده اند که رویکرد آنها در این کتاب ها ، نمود این گناهان و نمایش تاثیر آنها در فضای زندگی امروزی انسان است .
نکته ای که در این کتاب به ذکر آن پرداخته نشده است، تفکیک میان حرص و طمع است. حرص و طمع در عین نزدیکی بسیار به هم ، دو امر جدا هستند. حرص به معنای زیاده خواهی است، یعنی بیش از حد نیاز خواستن و داشتن. برای مثال اگر فردی با ماهی n ميليون تومان می تواند زندگی کند و ضروریات زندگی را با همین مقدار می تواند تامین کند، اگر طالب بیشتر از این مقدار باشد، دچار حرص شده است و حریص تلقی می شود.
🔹 اما طمع به این معنا است که فرد به آنچه دیگری دارد، چشم دوخته باشد که به نوعی هم افق با حرص است، اما تفاوتی دارد. در حرص، زیاده خواهی معیار است نه روش تامین آن اما در طمع، دارایی دیگران را خواستن، موضوعیت دارد. بنابراین در طمع، همیشه طرف مقابلی وجود دارد. البته حرص و طمع از لحاظ زیاده خواهی، تشابه دارند.
در این کتاب تمام آنچه بیان شده است ذیل عنوان طمع ( greed ) و بدون در نظر گرفتن این تفکیک و تفاوت است .
در ایران 5 جلد از 7 جلد آن، توسط انتشارات ققنوس انتشار یافته و ترجمه خوبی از این کتاب، توسط خانم ظهیری صورت گرفته است.
@qoqnoospub
Audio
فایل صوتی معرفی کتاب طمع نوشته : فیلیکس. ای. تیکل/ ترجمه: نسترن ظهیری-انتشارات ققنوس / مصطفی ملکیان
@qoqnoospub
@qoqnoospub
بسیاری از کتابخوانها برای انتخاب و خرید کتابها به لیست پرفروشهایی مراجعه میکنند که ناشران و کتابفروشیها اعلام میکنند. گروه انتشاراتی ققنوس نیز هر هفته چهارشنبهها به مرور آثاری میپردازد که طی هفته بیشترین فروش را داشتهاند.
این هفته، معرفی ده کتاب پرفروش ققنوس در هفتهی آخر اسفند
👇👇👇
https://goo.gl/pHUDYW
@qoqnoospub
این هفته، معرفی ده کتاب پرفروش ققنوس در هفتهی آخر اسفند
👇👇👇
https://goo.gl/pHUDYW
@qoqnoospub
qoqnoos.ir
انتشارات ققنوس | ده کتاب پرفروش ققنوس در هفته آخر اسفند
انتشارات ققنوس ، ناشر بیش از هزار عنوان کتاب در حوزههای گوناگونی چون ادبیات، داستان، تاریخ، فلسفه، روانشناسی و... ناشر برگزیده دوازدهمین، چهاردهمین و سی امین نمایشگاه کتاب ، ناشر برگزیده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 1380
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اندر احوالات نوروز
و پنج شنبه آخر سال
با صداي گرم و دلنشين #مرتضي_احمدي
در آخرين پنج شنبه سال ياد و نامش را گرامي مي داريم
@qoqnoospub
و پنج شنبه آخر سال
با صداي گرم و دلنشين #مرتضي_احمدي
در آخرين پنج شنبه سال ياد و نامش را گرامي مي داريم
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
اندر احوالات نوروز و پنج شنبه آخر سال با صداي گرم و دلنشين #مرتضي_احمدي در آخرين پنج شنبه سال ياد و نامش را گرامي مي داريم @qoqnoospub
آخرین پنجشنبهی هر سالو مردوم روز دیگهای میدونسن، زن و مرد، صب اول صب با هر وسیلهای که پیدا میکردن خودشونو میرسوندن به قبرسونا؛ مسگرآباد، امامزاده عبداله، امازاده حسن و ابنبابویه. پاشون که به اول قبرسون میرسید وامیسادن، اول یه فاتحه اهل قبور برا تموم به خاک خفتههای غریبه و خودی میخوندن، مث اینکه دینشونو ادا میکردن، بعد میرفتن سر خاک عزیزونشون، سنگهای قبراشونو میشسن و با گلاب معطرشون میکردن و با دوسه قطره اشک سبک میشدن و با وداعی دیگه برمیگشتن. دمدمای عید نوروز هرسال دو نفر به اسم حاجی فیروز با لباسای زرق و برقدار، قرمز و نارنجی، یه قطه شال کمر و یک کلاه بوقی منگولهای که دسا و صورتاشونو با دوده سیاه میکردن، یکیشون دنبک زیر بغلش و دویمیام داریه زنگی تو دسش، سر هر چارراه و هر گذری میزدن و میخوندن و هیکلاشونو میجنبوندن؛ با صدای خسته و رنگ سیاه و بخت سیاهتری که داشتن بزرگوارانه ازمون میخواسن که بزنیم و بکوبیم و شادی کونیم؛ اونوخ بود که به سال بد گذشته نفرین میکردن و برا همه آدما سال پربار و پرخیر و برکتی آرزو میکردن.
@qoqnoospub
@qoqnoospub
نگاهی به رمان «انگار خودم نیستم»/ اسدالله امرایی/ روزنامه «اعتماد»:
——
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3694345
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3694345
@qoqnoospub
——
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3694345
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3694345
@qoqnoospub
https://goo.gl/GH1KLs
شیرینزبانی با مزخرفات
معرفی «مزخرفات فارسی»
«مزخرفات فارسی» مجموعه یادداشتهای رضا شکراللهی، ویراستار و روزنامهنگار ادبی، است. او در بیشتر یادداشتهایش زبانی طنز را به کار گرفته و با همین زبان خطاها و ایرادهای پرتکرار نگارش فارسی در این روزگار را توضیح میدهد و بسیاری از اصول سادۀ درستنویسی را یادآوری میکند.
📍معرفی این کتاب را در وبسایت کاغذ از طریق لینک زیر بخوانید:
https://goo.gl/N4AKVD
📚 مزخرفات فارسی | رضا شکراللهی | نشر ققنوس | ۱۳۶ص. رقعی | ۹ هزار تومان
#معرفی_کتاب #پیشنهاد_کتاب
@qoqnoospub
شیرینزبانی با مزخرفات
معرفی «مزخرفات فارسی»
«مزخرفات فارسی» مجموعه یادداشتهای رضا شکراللهی، ویراستار و روزنامهنگار ادبی، است. او در بیشتر یادداشتهایش زبانی طنز را به کار گرفته و با همین زبان خطاها و ایرادهای پرتکرار نگارش فارسی در این روزگار را توضیح میدهد و بسیاری از اصول سادۀ درستنویسی را یادآوری میکند.
📍معرفی این کتاب را در وبسایت کاغذ از طریق لینک زیر بخوانید:
https://goo.gl/N4AKVD
📚 مزخرفات فارسی | رضا شکراللهی | نشر ققنوس | ۱۳۶ص. رقعی | ۹ هزار تومان
#معرفی_کتاب #پیشنهاد_کتاب
@qoqnoospub
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کمپین کتاب عیدی دادنِ #گروه_انتشاراتی_ققنوس چهارساله شد
#تيزر_تلويزيوني ققنوس
#كتاب_هديه_دهيم
@qoqnoospub
#تيزر_تلويزيوني ققنوس
#كتاب_هديه_دهيم
@qoqnoospub
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✅ معرفی دو کتاب از عالیه عطایی به روایت خودش
عالیه عطایی در گفتگو با ویدئوهفت از دو کتاب "کافورپوش" و " مگر میشود قابیل، هابیل را کشته باشد؟ " می گوید
@qoqnoospub
عالیه عطایی در گفتگو با ویدئوهفت از دو کتاب "کافورپوش" و " مگر میشود قابیل، هابیل را کشته باشد؟ " می گوید
@qoqnoospub
#مکتب_کیوتو جنبش فلسفی ژاپنی است که به دلیل ظهور آن در دانشگاه کیوتو به مکتب کیوتو مشهور شده است. وقتی #ژاپن در عصر میجی درهای خود را روی #مدرنیته غرب باز کرد، متفکرانش نیز با علوم و به ویژه #فلسفه_غرب آشنا شدند. در این مکتب فلسفه غرب با اندیشههای دینی و عرفانی آسیای شرقی به ویژه #بودیسم و #کنفوسیوس ادغام شده و به قالب و چارچوب نظام عقلانی و فلسفی در آمده است. امروز به زعم برخی مفسران مانند هایسیگ، این مکتب مانند مکتبی فلسفی دوشادوش مکاتب بزرگ غربی مثل #پدیدارشناسی عرض اندام می کند.
http://www.mehrnews.com/news/4248037
@qoqnoospub
http://www.mehrnews.com/news/4248037
@qoqnoospub
خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency
نشر ققنوس منتشر کرد؛ کتابی برای آشنایی با فلسفه ژاپن/ شباهتها با فلسفه و عرفان اسلامی
کتاب «مکتب کیوتو» (آشنایی با فلسفه ژاپن) نوشته محمد اصغری توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.
کتاب خواندنی #خودتان_را_دوباره_بسازید در آخرین پنجشنبهی سال منتشر و به بازار کتاب عرضه شد. #استیو_چندلر در این کتاب به خوانندگان تأکید میکند که باید مالک زندگی خود باشید نه قربانی شرایط. بسیاری از ما در پیلهای از شخصیت زندگی میکنیم و گمان میکنیم نمیتوانیم از آن خارج شویم. ما داستانهایی درباره شخصیتمان به خودمان میگوییم ولی در اعماق وجودمان میدانیم که ورای این شخصیت هستیم. با این حال بیشتر ما همه زندگیمان را درون شخصیتهایمان حبس میکنیم و هیچوقت نمیدانیم که میتوانیم این پیله را ترک کنیم. ما قربانی محدودیتهایی هستیم که خودمان ایجادشان کردهایم. هر روز صبح به دنیایی تیره و تاریک چشم باز میکنیم. مشکلات بسیار زیادی دور ما حلقه زدهاند؛ تقریباً هیچ پرتوی نوری وجود ندارد. فشار آوردن به دیواره درونی پیله بیهوده به نظر میرسد. چرا به خودم زحمت بدهم؟ من همینیام که هستم.
افرادی که یاد میگیرند خودشان را دوباره بسازند دیگر قربانی نیستند.
https://goo.gl/Y8bkVM
@qoqnoospub
افرادی که یاد میگیرند خودشان را دوباره بسازند دیگر قربانی نیستند.
https://goo.gl/Y8bkVM
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
خودتان را دوباره بسازید
استیو چندلر , ۱۳۹۶ , ۳۰۳ , شومیز , , خودتان را دوباره بسازید : استیو چندلر، سخنران انگیزشی مشهور آمریکایی خالق آثار پرفروش چاپی و صوتی در حوزه روانشناسی و خودیاری، در این کتاب با بیانی شیوا و مثالهایی جذاب به مخاطبان خود ثابت میکند که «شخصیت» داستانی…
بلقیس سلیمانی، داستاننویس، منتقد و پژوهشگر ادبی متولد سال ۱۳۴۲ در کرمان است. از او که کارشناسی ارشد #فلسفه دارد تا به حال کتابهای متعددی به چاپ رسیده. از این نویسنده کتابهای «بازی آخر بانو»، «خالهبازی» و «پسری که مرا دوست داشت» در انتشارات ققنوس منتشر شدهاند که #بازی_آخر_بانو در سال ۸۵ برنده جایزه بهترین رمان بخش ویژه #جایزه_ادبی_اصفهان و بهترین رمان از #جایزه_مهرگان شد. جالب است بدانید که برخی از کتابهای این نویسنده به زبانهای انگلیسی، ایتالیایی و عربی نیز ترجمه شده. رمانهای «بازی آخر بانو» و «خاله بازی» دو کتاب از یک سهگانه در زمینههای #عشق و روایت و قدرت هستند که داستان آنها در زمان رویدادهای سیاسی - اجتماعی دهه ۱۳۶۰ ایران قرار دارد و نقش اصلی و محوری آنها با زنان است. سلیمانی در این مجموعه رمانها انسان را در موقعیتهای مختلف و خطیر مانند انسان در موقعیت انتخاب، انسان در موقعیت آزاد، انسان در موقعیت مرگ، یا در موقعیت قتل قرار داده و عکسالعمل او را بررسی میکند.
از بلقیس سلیمانی بهزودی رمان تازهای در انتشارات ققنوس منتشر میشود. در سال جدید منتظر خبرهای خوب باشید.
اگر دوست دارید با نویسندگان و مترجمانِ خانوادهی ققنوس آشنا بشوید، دوشنبهها به اینستاگرام گروه انتشاراتی ققنوس سر بزنید. هر دوشنبه در اینستاگرام ققنوس یکی از نویسندگان و یا مترجمانی که از آنها در این انتشارات کتابی چاپ شده معرفی میشوند.
https://www.instagram.com/p/Bgfs-mxHKWu/
@qoqnoospub
بلقیس سلیمانی، داستاننویس، منتقد و پژوهشگر ادبی متولد سال ۱۳۴۲ در کرمان است. از او که کارشناسی ارشد #فلسفه دارد تا به حال کتابهای متعددی به چاپ رسیده. از این نویسنده کتابهای «بازی آخر بانو»، «خالهبازی» و «پسری که مرا دوست داشت» در انتشارات ققنوس منتشر شدهاند که #بازی_آخر_بانو در سال ۸۵ برنده جایزه بهترین رمان بخش ویژه #جایزه_ادبی_اصفهان و بهترین رمان از #جایزه_مهرگان شد. جالب است بدانید که برخی از کتابهای این نویسنده به زبانهای انگلیسی، ایتالیایی و عربی نیز ترجمه شده. رمانهای «بازی آخر بانو» و «خاله بازی» دو کتاب از یک سهگانه در زمینههای #عشق و روایت و قدرت هستند که داستان آنها در زمان رویدادهای سیاسی - اجتماعی دهه ۱۳۶۰ ایران قرار دارد و نقش اصلی و محوری آنها با زنان است. سلیمانی در این مجموعه رمانها انسان را در موقعیتهای مختلف و خطیر مانند انسان در موقعیت انتخاب، انسان در موقعیت آزاد، انسان در موقعیت مرگ، یا در موقعیت قتل قرار داده و عکسالعمل او را بررسی میکند.
از بلقیس سلیمانی بهزودی رمان تازهای در انتشارات ققنوس منتشر میشود. در سال جدید منتظر خبرهای خوب باشید.
اگر دوست دارید با نویسندگان و مترجمانِ خانوادهی ققنوس آشنا بشوید، دوشنبهها به اینستاگرام گروه انتشاراتی ققنوس سر بزنید. هر دوشنبه در اینستاگرام ققنوس یکی از نویسندگان و یا مترجمانی که از آنها در این انتشارات کتابی چاپ شده معرفی میشوند.
https://www.instagram.com/p/Bgfs-mxHKWu/
@qoqnoospub
Instagram
انتشارات ققنوس
دوشنبهها با خانوادهی ققنوس این هفته: #بلقیس_سلیمانی👀👀 كدام يك از كتابهاي بلقيس سليماني را بيشتر دوست داربد؟؟✍️✍️ بلقیس سلیمانی، داستاننویس، منتقد و پژوهشگر ادبی متولد سال ۱۳۴۲ در کرمان است. از او که کارشناسی ارشد #فلسفه دارد تا به حال کتابهای متعددی…