لذت و ناخشنودی چنان به هم وابسته اند که اگر کسی قصد حداکثر بهرهمندی از لذت را داشته باشد ناگزیر است بیش ترین مقدار ممکن از ناخوشنودی را بچشد... انتخاب با شماست: یا کم ترین ناخوشی ممکن و به عبارت دیگر، نداشتن درد و غم... یا بیشترین ناخوشی ممکن به عنوان تاوان خوشی ها و شادی های مفرط که تا امروز به ندرت کسی لذت آن را چشیده است! اگر راه اول را انتخاب می کنید، یعنی اگر می خواهید رنج های انسانی را کاهش دهید، بسیار خوب! باید همین طور توان شادمانی خود را هم کاهش دهید!
تسلی بخشیهای فلسفه
#آلن_دوباتن
#عرفان_ثابتی
@qoqnoospub
تسلی بخشیهای فلسفه
#آلن_دوباتن
#عرفان_ثابتی
@qoqnoospub
یوسف علیخانی در گفتگو با روابط عمومی انتشارات ققنوس از ماجرای نوشتن و انتشار کتاب «عزیز و نگار» میگوید و معتقد است به فرهنگ روستایی کم توجهی میشود. او همچنین در توصیف فعالیتهایش میگوید: من کارگر کلمهام.
@qoqnoospub
به گزارش ایسنا، پس از انتشار چاپ پنجم کتاب «عزیز و نگار»، روابط عمومی انتشارات ققنوس با نویسنده آن یوسف علیخانی گفتوگویی انجام داده است که متن آن در پی میآید.
یوسف علیخانی جدای از فعالیت به عنوان نویسنده، ناشر و کتابفروش، یکی از پژوهشگران فرهنگ عامه مردمان منطقه الموت و به قول خودش پهنه فرهنگی البرز است. دو کتاب «عزیز و نگار» و «به دنبال حسن صباح» حاصل تلاشهای او در این زمینه است. همزمان با چاپ تازه کتاب «عزیز و نگار» ساعتی با او در حال و هوای البرز و الموت و کتابهایش گپ زدیم. این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
آقای علیخانی کتاب «عزیز و نگار» در زمره معدود آثاری در حوزه ادبیات بومی ایران است که اقبال خوبی پیدا کرده و مخاطبانش با آن ارتباط گرفتهاند اما شاید همه آنها که تا به حال این کتاب را خواندهاند و یا میخواهند بخوانند این سؤال را دارند که این کتاب چقدر به واقعیت نزدیک است و خاستگاه این قصه چیست؟
قصهها برآمده از دل واقعیت و خیال هستند. قدمت قصه «عزیز و نگار» تا جایی که من دنبال کردم به دوره صفوی برمیگردد، یعنی حداقل ۴۰۰ سال قبل و البته من قبلترش را نمیدانم. قاعدتا این قصه هم مثل باقی قصهها که از یک راوی به راوی بعدی و از این سینه به سینه بعدی میرفته، جایی مکتوب نشده است.
شاهعباس در دوران حکومتش یک رده شغلی برای قصهگویان ایجاد کرد و به افراد مشغول در آن حقوق میداد؛ یعنی به آدمهایی که در قهوهخانهها قصه تعریف میکردند دستمزد میداد و به همین دلیل هم شخصیت شاهعباس در تاریخ واقعی با آنچه در قصهها تعریف میکنند خیلی فرق دارد. قصهها در این دوره بالیدند.
من از سر شوقم چند سالی را به گردآوری آداب و رسوم مردم منطقه الموت پرداختم. قصه «عزیز و نگار» هم به ذات فرهنگی هنری ادبی منطقه البرز پیوند میخورد و حتی میتوان ردش را در دوره رفیقان الموت و قبلتر از آن دوره ناصرخسرو جست.....
ادامه در لینک زیر
👇👇👇
https://www.isna.ir/news/99033119658
@qoqnoospub
به گزارش ایسنا، پس از انتشار چاپ پنجم کتاب «عزیز و نگار»، روابط عمومی انتشارات ققنوس با نویسنده آن یوسف علیخانی گفتوگویی انجام داده است که متن آن در پی میآید.
یوسف علیخانی جدای از فعالیت به عنوان نویسنده، ناشر و کتابفروش، یکی از پژوهشگران فرهنگ عامه مردمان منطقه الموت و به قول خودش پهنه فرهنگی البرز است. دو کتاب «عزیز و نگار» و «به دنبال حسن صباح» حاصل تلاشهای او در این زمینه است. همزمان با چاپ تازه کتاب «عزیز و نگار» ساعتی با او در حال و هوای البرز و الموت و کتابهایش گپ زدیم. این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
آقای علیخانی کتاب «عزیز و نگار» در زمره معدود آثاری در حوزه ادبیات بومی ایران است که اقبال خوبی پیدا کرده و مخاطبانش با آن ارتباط گرفتهاند اما شاید همه آنها که تا به حال این کتاب را خواندهاند و یا میخواهند بخوانند این سؤال را دارند که این کتاب چقدر به واقعیت نزدیک است و خاستگاه این قصه چیست؟
قصهها برآمده از دل واقعیت و خیال هستند. قدمت قصه «عزیز و نگار» تا جایی که من دنبال کردم به دوره صفوی برمیگردد، یعنی حداقل ۴۰۰ سال قبل و البته من قبلترش را نمیدانم. قاعدتا این قصه هم مثل باقی قصهها که از یک راوی به راوی بعدی و از این سینه به سینه بعدی میرفته، جایی مکتوب نشده است.
شاهعباس در دوران حکومتش یک رده شغلی برای قصهگویان ایجاد کرد و به افراد مشغول در آن حقوق میداد؛ یعنی به آدمهایی که در قهوهخانهها قصه تعریف میکردند دستمزد میداد و به همین دلیل هم شخصیت شاهعباس در تاریخ واقعی با آنچه در قصهها تعریف میکنند خیلی فرق دارد. قصهها در این دوره بالیدند.
من از سر شوقم چند سالی را به گردآوری آداب و رسوم مردم منطقه الموت پرداختم. قصه «عزیز و نگار» هم به ذات فرهنگی هنری ادبی منطقه البرز پیوند میخورد و حتی میتوان ردش را در دوره رفیقان الموت و قبلتر از آن دوره ناصرخسرو جست.....
ادامه در لینک زیر
👇👇👇
https://www.isna.ir/news/99033119658
ایسنا
من کارگر کلمهام
یوسف علیخانی از ماجرای نوشتن و چاپ کتاب «عزیز و نگار» میگوید و معتقد است به فرهنگ روستایی کمتوجهی میشود. او همچنین در توصیف فعالیتهایش میگوید: من کارگر کلمهام.
Mahigir-(SONG95.IR)
Maziyar
به مناسبت اول تيرماه زادروز مازيار
🌺🌺🌺🌺🌺
فریاد اون توی آب یه فریاد بیصداست!!
💥💥💥💥💥
این همه اون دستاتو بالا و پایین نکن!!
لب بچه ماهی رو با قلاب خونین نکن
ماهیگیر ماهیگیر
اشک این بچه ماهی توی آبها ناپیداست
فریاد اون توی آب یه فریاد بیصداست!!
بذار تا بچگی رو بذاره اون پشت سر !!
بتونه عاشق بشه وقتی میشه بزرگتر
ماهیگیر ماهیگیر
ببین بازی کردنش پر از شوق موندنه
زندگی رو خواستنو مرگو از خود روندنه
خونهٔ اون رودخونست دریا براش یه رویاست !
@qoqnoospub
🌺🌺🌺🌺🌺
فریاد اون توی آب یه فریاد بیصداست!!
💥💥💥💥💥
این همه اون دستاتو بالا و پایین نکن!!
لب بچه ماهی رو با قلاب خونین نکن
ماهیگیر ماهیگیر
اشک این بچه ماهی توی آبها ناپیداست
فریاد اون توی آب یه فریاد بیصداست!!
بذار تا بچگی رو بذاره اون پشت سر !!
بتونه عاشق بشه وقتی میشه بزرگتر
ماهیگیر ماهیگیر
ببین بازی کردنش پر از شوق موندنه
زندگی رو خواستنو مرگو از خود روندنه
خونهٔ اون رودخونست دریا براش یه رویاست !
@qoqnoospub
Dokhtare Man Donyaye Man [Mrvoice.pro]
Alireza Beiranvand
همیشه همرامی تموم دنیامی
همه روز و شبا با تو واسه ما غرق بهاره
بهشت بابایی حدیث زیبایی
گلی که میشینه روی گونه تو رنگ اناره
تو میرسی و میپیچه تو خونه عطر نفسهات
میشینه روی لب تو دوباره خنده زیبات
میبری دل منو با یه دنیا ناز تو حرفات
میمونه تو خاطر ما شکوه موج موهات
تو خود شیرین تو خود لیلا فدای اسمت تموم دنیا
تو مثل بارون تو مثل شبنم روشنه از تو چشای بابا
#دختر_من_دنياي_من
#عليرضا_بيرانوند
@qoqnoospub
همه روز و شبا با تو واسه ما غرق بهاره
بهشت بابایی حدیث زیبایی
گلی که میشینه روی گونه تو رنگ اناره
تو میرسی و میپیچه تو خونه عطر نفسهات
میشینه روی لب تو دوباره خنده زیبات
میبری دل منو با یه دنیا ناز تو حرفات
میمونه تو خاطر ما شکوه موج موهات
تو خود شیرین تو خود لیلا فدای اسمت تموم دنیا
تو مثل بارون تو مثل شبنم روشنه از تو چشای بابا
#دختر_من_دنياي_من
#عليرضا_بيرانوند
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
گفتگو با یاسمن خلیلیفرد با روزنامه صبح فردا @qoqnoospub
روزنامه هفت صبح
دوشنبه ٢ تیرماه ١٣٩٩
........................
مبین ژرژی:
یاسمن خلیلی فرد نویسنده جوانی است که کار خود را از سال های نوجوانی و با نوشتن نقد برای مطبوعات سینمایی آغاز کرد و پس از تحصیل در رتۀ کارگردانی سینما تا مقطع کارشناسی ارشد و تجربه ساخت چند فیلم کوتاه به داستان نویسی روآورد. کتاب اول این نویسنده «یادت نرود که ...» از نشر چشمه منتشر و بااستقبال چشمگیری مواجه گشت. کتاب دوم او «انگار خودم نیستم» (نشر ققنوس) در نخستین دوره از جایزه کتاب سال جوانان شایستۀ تقدیر شد. جدیدترین اثر او مجموعه داستان «فکرهای خصوصی» است که نشر ققنوس آن را آذرماه ٩٨ منتشر کرده و به زودی به چاپ سوم می رسد. به مناسبت انتشار این کتاب با خلیلی فرد به گفتگو نشسته ایم:
"داستان های بدونِ قهرمان"
+ شاید از نظر بسیاری از افراد مسیر نامتعارفی را در ادبیات طی کرده باشی؛ بیشتر نویسندگان معمولاً از داستان کوتاه شروع کرده و بعد به داستان بلند و رمان می رسند اما تو ابتدا «یادت نرود که..» و «انگار خودم نیستم» را نوشتی و سپس به مجموعه داستانی کم حجم رسیده ای. آیا این اتفاق تعمداً رخ داده است؟
-این سوال را خیلی ها از من می پرسند اما راستش خیلی وقت ها نویسنده بابت کاری که انجام می دهد دلیل چندان متقاعدکننده ای ندارد. نوشتن داستان های کوتاه همیشه برایم جذاب بوده است. داستان های کوتاه زیادی را هم طی سال های مختلف نوشته ام که به نیت انتشار نوشته نشده اند. داستان های مجموعۀ «فکرهای خصوصی»، به لحاظ تم اشتراکاتی داشتند، بعضی هایشان در نشریات مختلف ادبی منتشر شده بودند ومخاطبان از آنها استقبال کرده بودند. فکر کردم شاید تجربۀ بدی نباشد که آنها را در قالب یک مجموعه منتشر کنم. البته می دانید که چاپ مجموعه داستان عملاً ریسک بالایی دارد به علت اینکه مخاطب ایرانی معمولاً به رمان علاقۀ بیشتری نشان می دهد؛ اما خوشبختانه فروش کتاب به رغم تیراژ نسبتاً بالایش و وقایع اجتماعی مختلفی که پس از انتشار کتاب پشت سرهم رخ دادند خوب بود و «فکرهای خصوصی» به زودی به چاپ سوم می رسد.
+دربارۀ فروش خوب کتابت گفتی؛ یاسمن خلیلی فرد را شاید بتوان نویسندۀ جوانی به شمار آورد که از همان ابتدا با کتاب های پرفروشاش شناخته شد. می دانی که این اتفاق در سن و سال تو کمتر رخ می دهد، خودت دلیلش را صرفاً خوش شانسی میدانی یا ذات نوشته هایت مخاطب را به سمت خود جذب می کنند؟
اولاً بگذار به نکته ای اشاره کنم. پرفروش بودن کتاب آن هم کتاب ایرانی اتفاقیست که با در نظر گرفتن مقیاس جهانی شاید بیشتر شبیه شوخی باشد. تیراژ کتابهای من ١٠٠٠ تا ١١٠٠ نسخه است و خب این کتاب ها به چاپ های هشتم و نهم رسیده اند. این یعنی به طور متوسط کمتر از ده هزار نفر پرفروشترین کتاب من را خواند هاند که با در نظر گرفتن جمعیت ایران این رقم هیچ است؛ پس در کشور ما بهدلیل پایین بودن تیراژ کتاب ها و پایین بودن سرانۀ مطالعه عملاً کتاب ها فروش بالایی ندارند. ضمن اینکه اوضاع کتاب های ایرانی در بازار کتاب به مراتب وخیم تر هم هست
ادامه مطلب👇👇👇
https://cutt.ly/TuNqIy3
@qoqnoospub
دوشنبه ٢ تیرماه ١٣٩٩
........................
مبین ژرژی:
یاسمن خلیلی فرد نویسنده جوانی است که کار خود را از سال های نوجوانی و با نوشتن نقد برای مطبوعات سینمایی آغاز کرد و پس از تحصیل در رتۀ کارگردانی سینما تا مقطع کارشناسی ارشد و تجربه ساخت چند فیلم کوتاه به داستان نویسی روآورد. کتاب اول این نویسنده «یادت نرود که ...» از نشر چشمه منتشر و بااستقبال چشمگیری مواجه گشت. کتاب دوم او «انگار خودم نیستم» (نشر ققنوس) در نخستین دوره از جایزه کتاب سال جوانان شایستۀ تقدیر شد. جدیدترین اثر او مجموعه داستان «فکرهای خصوصی» است که نشر ققنوس آن را آذرماه ٩٨ منتشر کرده و به زودی به چاپ سوم می رسد. به مناسبت انتشار این کتاب با خلیلی فرد به گفتگو نشسته ایم:
"داستان های بدونِ قهرمان"
+ شاید از نظر بسیاری از افراد مسیر نامتعارفی را در ادبیات طی کرده باشی؛ بیشتر نویسندگان معمولاً از داستان کوتاه شروع کرده و بعد به داستان بلند و رمان می رسند اما تو ابتدا «یادت نرود که..» و «انگار خودم نیستم» را نوشتی و سپس به مجموعه داستانی کم حجم رسیده ای. آیا این اتفاق تعمداً رخ داده است؟
-این سوال را خیلی ها از من می پرسند اما راستش خیلی وقت ها نویسنده بابت کاری که انجام می دهد دلیل چندان متقاعدکننده ای ندارد. نوشتن داستان های کوتاه همیشه برایم جذاب بوده است. داستان های کوتاه زیادی را هم طی سال های مختلف نوشته ام که به نیت انتشار نوشته نشده اند. داستان های مجموعۀ «فکرهای خصوصی»، به لحاظ تم اشتراکاتی داشتند، بعضی هایشان در نشریات مختلف ادبی منتشر شده بودند ومخاطبان از آنها استقبال کرده بودند. فکر کردم شاید تجربۀ بدی نباشد که آنها را در قالب یک مجموعه منتشر کنم. البته می دانید که چاپ مجموعه داستان عملاً ریسک بالایی دارد به علت اینکه مخاطب ایرانی معمولاً به رمان علاقۀ بیشتری نشان می دهد؛ اما خوشبختانه فروش کتاب به رغم تیراژ نسبتاً بالایش و وقایع اجتماعی مختلفی که پس از انتشار کتاب پشت سرهم رخ دادند خوب بود و «فکرهای خصوصی» به زودی به چاپ سوم می رسد.
+دربارۀ فروش خوب کتابت گفتی؛ یاسمن خلیلی فرد را شاید بتوان نویسندۀ جوانی به شمار آورد که از همان ابتدا با کتاب های پرفروشاش شناخته شد. می دانی که این اتفاق در سن و سال تو کمتر رخ می دهد، خودت دلیلش را صرفاً خوش شانسی میدانی یا ذات نوشته هایت مخاطب را به سمت خود جذب می کنند؟
اولاً بگذار به نکته ای اشاره کنم. پرفروش بودن کتاب آن هم کتاب ایرانی اتفاقیست که با در نظر گرفتن مقیاس جهانی شاید بیشتر شبیه شوخی باشد. تیراژ کتابهای من ١٠٠٠ تا ١١٠٠ نسخه است و خب این کتاب ها به چاپ های هشتم و نهم رسیده اند. این یعنی به طور متوسط کمتر از ده هزار نفر پرفروشترین کتاب من را خواند هاند که با در نظر گرفتن جمعیت ایران این رقم هیچ است؛ پس در کشور ما بهدلیل پایین بودن تیراژ کتاب ها و پایین بودن سرانۀ مطالعه عملاً کتاب ها فروش بالایی ندارند. ضمن اینکه اوضاع کتاب های ایرانی در بازار کتاب به مراتب وخیم تر هم هست
ادامه مطلب👇👇👇
https://cutt.ly/TuNqIy3
@qoqnoospub
qoqnoos.ir
گروه انتشاراتی ققنوس | گفتگوی مبین ژرژی با یاسمن خیلی فرد
انتشارات ققنوس ، ناشر بیش از هزار عنوان کتاب در حوزههای گوناگونی چون ادبیات، داستان، تاریخ، فلسفه، روانشناسی و... ناشر برگزیده دوازدهمین، چهاردهمین و سی امین نمایشگاه کتاب ، ناشر برگزیده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 1380
❑ شهرزادهای شهریار
@qoqnoospub
چقدر به قصه معتادید؟ چقدر جانتان شیفتۀ شنیدن و خواندن قصه است؟ برای قصهخوان هزار صفحه و ده صفحه فرقی ندارد. هر روز میخواند و میشنود و نمیداند چه چیزی به قصه معتادش میکند و چه چیزی در کجای ذهن و تنش تغییر میکند که او را وامیدارد مدام دنبال قصه بگردد و برای شنیدنش به هر جا سرک بکشد. همۀ ما به داستانهای شگفت زندگی آدمها گوش میدهیم، به قصۀ احتمالی جملههایی که ناگهان از پشت پنجره به داخل سر میخورد فکر میکنیم و همیشه تشنهایم و سیراب شدنمان را مدیون آنهاییم که بلدند قصه بسازند و ساختنش را بیاموزند. آنها که میدانند کِی ورق بزنند و بگذرند و بگسلند و کِی بر صفحهای بمانند و نقش روی نقش سوار کنند، همانها که زندگی را همه جا بو میکشند، از غصه نمیترسند و شادی را هم نمیرانند. آنها که زادۀ شهرند و شهرزاد میخوانیمشان؛ که هزار و یک شب، پاهای مرگ را به زنجیر قصه میکشند و شهریار را به کام خیال. همان شهریار قصهساز که روایتی دلانگیز دارد از ارواح شهرزاد. شهریاری که پیشاپیشِ شهرزاد ارکان قصه را بر بایر ذهنمان میکارد، از «آنِ داستانی» میگوید که چیست و چطور قصه را بدل به شاهکار میکند. نثر عوفی را به روی صحنه میآورد و دستبهدست شدن رشتۀ داستان از این راوی به آن راوی را نشانمان میدهد. گلهمندانه میگوید که وقتی دلِ زبان معیار با زبان گفتار نرم نشود، چطور جداسری آغاز میشود. بعد هم کمی اوج میگیرد و ما را مقابل فورستر مینشاند تا پلات را برایمان تعریف کند. از آنجا به پیشگاه بورخس میبردمان و شگرد او را برملا میکند که چطور از دوش راویانی که پشت هم نام میبرد بالا میرود تا وادارمان کند که جادو را باور کنیم. بعد هم به خانه برمیگردد و از تاریکی آثار هدایت و چوبک و علوی میگوید که نطفهاش را زینالعابدین مراغهای در ابراهیم بیگ گذاشته است. از ترس و لرز میگوید و از خالقش که چطور واقعیتی غیرواقعی اما باورپذیر خلق میکند. از آنجا ما را با خود به سرزمین خیالانگیز شعر میبرد، از مولانا میگوید که چطور از استبداد قافیه به فریاد آمده است تا نیما را از چله بجهاند و ما را به قضاوت سنت و مدرنیته بکشاند. ما که زادۀ اضطراب جهانیم.
✍ زهرا خانلو | کتابخانهٔ بابل
کتاب ارواح شهرزاد | شهریار مندنیپور | انتشارات ققنوس
■ t.me/BabelBookReview ■ instagram.com/BabelBookReview
@qoqnoospub
چقدر به قصه معتادید؟ چقدر جانتان شیفتۀ شنیدن و خواندن قصه است؟ برای قصهخوان هزار صفحه و ده صفحه فرقی ندارد. هر روز میخواند و میشنود و نمیداند چه چیزی به قصه معتادش میکند و چه چیزی در کجای ذهن و تنش تغییر میکند که او را وامیدارد مدام دنبال قصه بگردد و برای شنیدنش به هر جا سرک بکشد. همۀ ما به داستانهای شگفت زندگی آدمها گوش میدهیم، به قصۀ احتمالی جملههایی که ناگهان از پشت پنجره به داخل سر میخورد فکر میکنیم و همیشه تشنهایم و سیراب شدنمان را مدیون آنهاییم که بلدند قصه بسازند و ساختنش را بیاموزند. آنها که میدانند کِی ورق بزنند و بگذرند و بگسلند و کِی بر صفحهای بمانند و نقش روی نقش سوار کنند، همانها که زندگی را همه جا بو میکشند، از غصه نمیترسند و شادی را هم نمیرانند. آنها که زادۀ شهرند و شهرزاد میخوانیمشان؛ که هزار و یک شب، پاهای مرگ را به زنجیر قصه میکشند و شهریار را به کام خیال. همان شهریار قصهساز که روایتی دلانگیز دارد از ارواح شهرزاد. شهریاری که پیشاپیشِ شهرزاد ارکان قصه را بر بایر ذهنمان میکارد، از «آنِ داستانی» میگوید که چیست و چطور قصه را بدل به شاهکار میکند. نثر عوفی را به روی صحنه میآورد و دستبهدست شدن رشتۀ داستان از این راوی به آن راوی را نشانمان میدهد. گلهمندانه میگوید که وقتی دلِ زبان معیار با زبان گفتار نرم نشود، چطور جداسری آغاز میشود. بعد هم کمی اوج میگیرد و ما را مقابل فورستر مینشاند تا پلات را برایمان تعریف کند. از آنجا به پیشگاه بورخس میبردمان و شگرد او را برملا میکند که چطور از دوش راویانی که پشت هم نام میبرد بالا میرود تا وادارمان کند که جادو را باور کنیم. بعد هم به خانه برمیگردد و از تاریکی آثار هدایت و چوبک و علوی میگوید که نطفهاش را زینالعابدین مراغهای در ابراهیم بیگ گذاشته است. از ترس و لرز میگوید و از خالقش که چطور واقعیتی غیرواقعی اما باورپذیر خلق میکند. از آنجا ما را با خود به سرزمین خیالانگیز شعر میبرد، از مولانا میگوید که چطور از استبداد قافیه به فریاد آمده است تا نیما را از چله بجهاند و ما را به قضاوت سنت و مدرنیته بکشاند. ما که زادۀ اضطراب جهانیم.
✍ زهرا خانلو | کتابخانهٔ بابل
کتاب ارواح شهرزاد | شهریار مندنیپور | انتشارات ققنوس
■ t.me/BabelBookReview ■ instagram.com/BabelBookReview
Telegram
کتابخانهٔ بابل
■ نقد و بررسی کتاب در ایران
راه ارتباط:
@Beditor
وبسایت
www.babelbookreview.com
در اینستاگرام
■ instagram.com/BabelBookReview
در تلگرام
■ t.me/BabelBookReview
راه ارتباط:
@Beditor
وبسایت
www.babelbookreview.com
در اینستاگرام
■ instagram.com/BabelBookReview
در تلگرام
■ t.me/BabelBookReview
عقل یا ایمان؟
@qoqnoospub
شاید امروز برای ما غریب به نظر برسد که دغدغهی بنیادین فیلسوفی که مفهوم مدرن "نقد" را ابداع کرد، نزاع بین عقل و ایمان بود. آیا عقل، که مصداق اصلی آن علم مدرن بود، جایی برای ایمان باقی میگذارد؟ ایمان اما نه فقط مسئلهای برای مومنان، که بنیان نظم اجتماع و سیاست نیز بود. آیا در جهان ضرورت تجربی مطلق علم، جایی برای آزادی هست؟ وانگهی، اگر ما آزاد هستیم، چرا باید از مرجعی سیاسی یا الاهی فرمان بریم؟ به نظر میرسد کانت دو سده زودتر تصویری از رمانها و فیلمهای دیستوپیایی را میدید که جهان مدرن را در چنبرهی آهنین ضرورت علمی و تکنولوژیکی ترسیم میکنند.
راهحل کانت چیزی کم از ابداع مفاهیمی درخشان نبود که تا همین امروز مرزهای فلسفه را مشخص میکنند. نقد عقل محض بیش از هر چیز به معنای انضباطی بود که عقل بر خودش تحمیل میکرد. کانت یک درونمایهی اخلاقی باستان را-که میگفت برترین فضیلت عبارت از چیرگی بر خویش است- بدل به نسبتی بنیادین بین عقل و خود آن کرد: نقد عقل به دست خود عقل. این بدان معنا بود که هیچچیز برتر از عقل نیست. ما از کسی فرمان نمیبریم جز عقل خویش. کانت بیوقفه در این کتاب مفاهیم نو ابداع میکند. مفاهیمی چون ضرورت، نسبت، عقل، فهم، تجربه و اخلاق جملگی پس از کانت معنایی جدید مییابند. کانت میکوشد با محدودکردن قلمرو عقل تجربی و علم، جایی برای ارادهی آزاد ما بیابد. جهان مضاعف میشود و آزادی ما نجات مییابد. جهان هرچند مستقل از ما وجود دارد، اما جز در مقام چیزی که ما تجربه میکنیم معنایی ندارد. بدینترتیب، بازنمایی از همان آغاز نزد کانت، مفهومی سیاسی است. برای آنکه بتوانیم ایمان خود را حفظ کنیم، جهان باید جز لایهی تجربی خود چیزی به ما عرضه نکند. اما در ما میلی هست به فراتررفتن از قلمرو علم و تجربه. و کانت این میل را سخت جدی میگیرد. ما نیازمند جهانی غیرتجربی هستیم تا میل ما به امر نامتناهی را ارضا کند، حتی اگر شده در مقام وعدهای اثباتنشدنی ولی ناگزیر. این سرآغاز ایدئالیسم مدرن است. «نقد عقل محض» درآمدی است بر سراسر فلسفهی مدرن. از ایدئالیستهای آلمانی، یعنی اخلاف بلافصل کانت، گرفته، تا نیچه و هایدگر و فوکو، فیلسوفی را نمییابید که به نحوی درگیر نزاعی نباشد که کانت پیش کشید.
✍ سروش سیدی
نقد عقل محض | امانوئل کانت | ترجمهٔ بهروز نظری | انتشارات ققنوس
■ t.me/BabelBookReview ■ instagram.com/BabelBookReview
@qoqnoospub
شاید امروز برای ما غریب به نظر برسد که دغدغهی بنیادین فیلسوفی که مفهوم مدرن "نقد" را ابداع کرد، نزاع بین عقل و ایمان بود. آیا عقل، که مصداق اصلی آن علم مدرن بود، جایی برای ایمان باقی میگذارد؟ ایمان اما نه فقط مسئلهای برای مومنان، که بنیان نظم اجتماع و سیاست نیز بود. آیا در جهان ضرورت تجربی مطلق علم، جایی برای آزادی هست؟ وانگهی، اگر ما آزاد هستیم، چرا باید از مرجعی سیاسی یا الاهی فرمان بریم؟ به نظر میرسد کانت دو سده زودتر تصویری از رمانها و فیلمهای دیستوپیایی را میدید که جهان مدرن را در چنبرهی آهنین ضرورت علمی و تکنولوژیکی ترسیم میکنند.
راهحل کانت چیزی کم از ابداع مفاهیمی درخشان نبود که تا همین امروز مرزهای فلسفه را مشخص میکنند. نقد عقل محض بیش از هر چیز به معنای انضباطی بود که عقل بر خودش تحمیل میکرد. کانت یک درونمایهی اخلاقی باستان را-که میگفت برترین فضیلت عبارت از چیرگی بر خویش است- بدل به نسبتی بنیادین بین عقل و خود آن کرد: نقد عقل به دست خود عقل. این بدان معنا بود که هیچچیز برتر از عقل نیست. ما از کسی فرمان نمیبریم جز عقل خویش. کانت بیوقفه در این کتاب مفاهیم نو ابداع میکند. مفاهیمی چون ضرورت، نسبت، عقل، فهم، تجربه و اخلاق جملگی پس از کانت معنایی جدید مییابند. کانت میکوشد با محدودکردن قلمرو عقل تجربی و علم، جایی برای ارادهی آزاد ما بیابد. جهان مضاعف میشود و آزادی ما نجات مییابد. جهان هرچند مستقل از ما وجود دارد، اما جز در مقام چیزی که ما تجربه میکنیم معنایی ندارد. بدینترتیب، بازنمایی از همان آغاز نزد کانت، مفهومی سیاسی است. برای آنکه بتوانیم ایمان خود را حفظ کنیم، جهان باید جز لایهی تجربی خود چیزی به ما عرضه نکند. اما در ما میلی هست به فراتررفتن از قلمرو علم و تجربه. و کانت این میل را سخت جدی میگیرد. ما نیازمند جهانی غیرتجربی هستیم تا میل ما به امر نامتناهی را ارضا کند، حتی اگر شده در مقام وعدهای اثباتنشدنی ولی ناگزیر. این سرآغاز ایدئالیسم مدرن است. «نقد عقل محض» درآمدی است بر سراسر فلسفهی مدرن. از ایدئالیستهای آلمانی، یعنی اخلاف بلافصل کانت، گرفته، تا نیچه و هایدگر و فوکو، فیلسوفی را نمییابید که به نحوی درگیر نزاعی نباشد که کانت پیش کشید.
✍ سروش سیدی
نقد عقل محض | امانوئل کانت | ترجمهٔ بهروز نظری | انتشارات ققنوس
■ t.me/BabelBookReview ■ instagram.com/BabelBookReview
Telegram
کتابخانهٔ بابل
■ نقد و بررسی کتاب در ایران
راه ارتباط:
@Beditor
وبسایت
www.babelbookreview.com
در اینستاگرام
■ instagram.com/BabelBookReview
در تلگرام
■ t.me/BabelBookReview
راه ارتباط:
@Beditor
وبسایت
www.babelbookreview.com
در اینستاگرام
■ instagram.com/BabelBookReview
در تلگرام
■ t.me/BabelBookReview
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
《خیلی وقت است مرگ را میشناسم، ولی حالا مرگ هم مرا میشناسد. امروز چندشنبه است؟! صدایم غریب به گوش میرسد...
چه عاملی باعث میشود که زندگی اینگونه شود که هست؟
در سکوت صدای تک تک افکارم را میشنوم، خودم را به شکل نوجوانیام میبینم، تصوراتم همیشه به سمت آن دوران می روند، تا بلاخره به فاجعه ای برسند که بر کودکی ام سایه انداخته است.
آخرین توصیه پدرم حین آخرین گردشمان را خوب به یاد دارم: ژول، مهمترین چیز اینست ک تو دوست واقعیت را پیدا کنی، کسی ک همیشه حضور دارد و در تمام زندگی جانب تورا میگیرد، این مهمترین چیز است، حتی از عشق هم مهمتر.
دیگر از آن شب چه چیزهایی به یاد دارم؟ اینکه مادرم هنگام خداحافظی پیشانیم را بوسید. در زندگیم یقینا هزاربار این آخرین بوسه و در آغوش گرفتن را مرور کرده ام، بویش و صدای آرامبخشش را. اغلب فکر میکنم که آیا این صحنه ها واقعیت دارد یا نه.》
رمان پایان تنهایی نوشته بندیکت ولس با ترجمه حسین تهرانی در نوبت سوم چاپ شد.
@qoqnoospub
چه عاملی باعث میشود که زندگی اینگونه شود که هست؟
در سکوت صدای تک تک افکارم را میشنوم، خودم را به شکل نوجوانیام میبینم، تصوراتم همیشه به سمت آن دوران می روند، تا بلاخره به فاجعه ای برسند که بر کودکی ام سایه انداخته است.
آخرین توصیه پدرم حین آخرین گردشمان را خوب به یاد دارم: ژول، مهمترین چیز اینست ک تو دوست واقعیت را پیدا کنی، کسی ک همیشه حضور دارد و در تمام زندگی جانب تورا میگیرد، این مهمترین چیز است، حتی از عشق هم مهمتر.
دیگر از آن شب چه چیزهایی به یاد دارم؟ اینکه مادرم هنگام خداحافظی پیشانیم را بوسید. در زندگیم یقینا هزاربار این آخرین بوسه و در آغوش گرفتن را مرور کرده ام، بویش و صدای آرامبخشش را. اغلب فکر میکنم که آیا این صحنه ها واقعیت دارد یا نه.》
رمان پایان تنهایی نوشته بندیکت ولس با ترجمه حسین تهرانی در نوبت سوم چاپ شد.
@qoqnoospub
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خشونت در خانواده مانع از آن میشود كه جامعه سالمی داشته باشیم. اما هنوز چرخه خشونت متوقف نشده است، جهانی را تصور كنید كه در آن هیچ انسانی قربانی خشونت و شکنجه نمی شود.....❌
.
۲۶ ژوئن؛ روز جهانی حمایت از قربانیان خشونت و شکنجه💯
.
رمان«گفتن درعین نگفتن» به طراحی خشونت توجیهناپذیر یك نقاش سالخورده با خود و اطرافیان میپردازد و اراده معطوف به انهدام او را در فضای گروتسك، رنگارنگی میبخشد. راوی با بیانی شوخ چشمانه از تودرتوی یك زندگی شگفتآور، به ژرفكاوی و گستره ترسهای تهورآمیز انسانی رسیده كه همچون دنیای معاصر، فریبكار، یاوه، نابودگروجنون آمیز است.📚📖
.
👤جواد مجابی شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، روزنامه نگار و نقاش، به عنوان یکی از شناخته شدهترین روشنفکران و هنرمندان معاصر ایران به شمار میرود که نامش همیشه در میان بزرگان ادبیات ایران آمدهاست.
💥مژده به دوستداران جواد مجابی...
به زودی خبرهایی تازه از این نویسنده بزرگ در راه است👌
.
#انتشارات_ققنوس
#نشر_ققنوس
#خشونت
#شکنجه
#جواد_مجابی
#گفتن_در_عین_نگفتن
#کتاب_خوب
#کتاب
#خشونت_خانگی
#خشونت_علیه_زنان
@qoqnoospub
.
۲۶ ژوئن؛ روز جهانی حمایت از قربانیان خشونت و شکنجه💯
.
رمان«گفتن درعین نگفتن» به طراحی خشونت توجیهناپذیر یك نقاش سالخورده با خود و اطرافیان میپردازد و اراده معطوف به انهدام او را در فضای گروتسك، رنگارنگی میبخشد. راوی با بیانی شوخ چشمانه از تودرتوی یك زندگی شگفتآور، به ژرفكاوی و گستره ترسهای تهورآمیز انسانی رسیده كه همچون دنیای معاصر، فریبكار، یاوه، نابودگروجنون آمیز است.📚📖
.
👤جواد مجابی شاعر، نویسنده، منتقد ادبی، روزنامه نگار و نقاش، به عنوان یکی از شناخته شدهترین روشنفکران و هنرمندان معاصر ایران به شمار میرود که نامش همیشه در میان بزرگان ادبیات ایران آمدهاست.
💥مژده به دوستداران جواد مجابی...
به زودی خبرهایی تازه از این نویسنده بزرگ در راه است👌
.
#انتشارات_ققنوس
#نشر_ققنوس
#خشونت
#شکنجه
#جواد_مجابی
#گفتن_در_عین_نگفتن
#کتاب_خوب
#کتاب
#خشونت_خانگی
#خشونت_علیه_زنان
@qoqnoospub
به زودی منتشر میشود؛
روایت #نُه_منظر یکی از معدود داستانهایی است که تألیف آن در ایران انجام نشده، بلکه منحصر به اقلیم ماوراالنهر است. ساختار نُه منظر به پیروی از هفت پیکر حکیم نظامی گنجهای سامان پذیرفته و محتوای آن به استقبال آواری چون هزار و یک شب و سندبادنامه رفتهاست.
@qoqnoospub
روایت #نُه_منظر یکی از معدود داستانهایی است که تألیف آن در ایران انجام نشده، بلکه منحصر به اقلیم ماوراالنهر است. ساختار نُه منظر به پیروی از هفت پیکر حکیم نظامی گنجهای سامان پذیرفته و محتوای آن به استقبال آواری چون هزار و یک شب و سندبادنامه رفتهاست.
@qoqnoospub
از کتاب شورشیان آرمانخواه؛
بیتوجهی به امر پژوهش دربارهٔ جنبش کمونیستی ایران در عرصهٔ پژوهشهای مربوط به ایران یک خلأ بر جای گذاشته است. نبود یک پژوهش جامع دربارهٔ موضوع، به ویژه نقشی که مارکسیستها در دوران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ بازی کردند و اوضاع و احوالی منجر به فروپاشی این جنبش پس از انقلاب شد، نیاز به یک پژوهش کامل را برجسته ساختهاست.
این کتاب قصد دارد با پوشش دادن به دوران از کودتای ۱۳۳۲ تا ۱۳۶۲، که آخرین سازمانهای قانونی و کمونیستی ممنوع اعلام گردید، این خلأ را پُر کند.
گفتگو دکتر زهره حسینزادگان با مازیار بهروز، چهارشنبه ۱۱ تیر ساعت ۲۱:۳۰
@qoqnoospub
بیتوجهی به امر پژوهش دربارهٔ جنبش کمونیستی ایران در عرصهٔ پژوهشهای مربوط به ایران یک خلأ بر جای گذاشته است. نبود یک پژوهش جامع دربارهٔ موضوع، به ویژه نقشی که مارکسیستها در دوران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ بازی کردند و اوضاع و احوالی منجر به فروپاشی این جنبش پس از انقلاب شد، نیاز به یک پژوهش کامل را برجسته ساختهاست.
این کتاب قصد دارد با پوشش دادن به دوران از کودتای ۱۳۳۲ تا ۱۳۶۲، که آخرین سازمانهای قانونی و کمونیستی ممنوع اعلام گردید، این خلأ را پُر کند.
گفتگو دکتر زهره حسینزادگان با مازیار بهروز، چهارشنبه ۱۱ تیر ساعت ۲۱:۳۰
@qoqnoospub
Akhrain Avaz
Ali Zand Vakili
من آخرین آوازم
زخمی ترین پروازم
میسوزم و میسازم
حالم خوش نیست
من تشنه اعجازم
دارم بهت می بازم
هرچی بخندم
بازم
حالم خوش نیست
#علي_زندوكيل
@qoqnoospub
زخمی ترین پروازم
میسوزم و میسازم
حالم خوش نیست
من تشنه اعجازم
دارم بهت می بازم
هرچی بخندم
بازم
حالم خوش نیست
#علي_زندوكيل
@qoqnoospub
💥💥💥💥💥💥💥
#هنر_هميشه_بر_حق_بودن
به ندرت در هر صد نفر یک نفر ارزش آن را دارد که با او بحث کنی.
بگذار دیگران هر چه دوست دارند بگویند، زیرا هر کسی آزاد است که احمق باشد.
#آرتور_وشوپنهاور
#ققنوس
@qoqnoospub
#هنر_هميشه_بر_حق_بودن
به ندرت در هر صد نفر یک نفر ارزش آن را دارد که با او بحث کنی.
بگذار دیگران هر چه دوست دارند بگویند، زیرا هر کسی آزاد است که احمق باشد.
#آرتور_وشوپنهاور
#ققنوس
@qoqnoospub
💢 حرکت در جادهای بدون تابلوی راهنمایی
@qoqnoospub
یادداشتی بر کتاب «من فقط دو نفر را کشتهام»؛ نوشته هادی خورشاهیان؛ نشر هیلا
📝 زهره مسکنی
✅ «من فقط دو نفر را کشتهام» با روایتی از مردی شروع میشود که وقتی دستش در دست زنی غریبه است، همسرش سر میرسد و تا راوی اول شخص بخواهد از این ماجرا پردهبرداری کند که این زن فقط یک فالگیر بوده و بس، نویسنده موفق شده خواننده را در قلاب کنجکاوانۀ داستانی گیر بیاندازد. از همینجاست که طی چهل فصل با این راویِ بدشانس همراه میشویم تا در ماجراهای پُر نشیب و کم فراز زندگیاش همراهیاش کنیم و مدام شاهد بدبیاریهای پی در پی او باشیم.
✅ رامین، اگر چه مردی میانسال است که به گفتۀ مکرر خودش، مدام دچار اشتباهاتی میشود و خود و اطرافیانش را دچار دردسر میکند، چندان بیتقصیر هم نیست و از همان ابتدای داستان متوجه میشویم که در بحبوحۀ شغلش که خرید و فروش ملک است با مشارکت شریکش اقدام به تخلف و کلاهبرداری کرده، اما نه در این حد که جنازۀ این شریک در ماشین او پیدا شود و اتهام قتل به گردنش بیافتد. اینچنین است که او به جرم قتل بازداشت میشود و طی روایتی که بیش از دویست صفحه ادامه دارد، خواننده را درگیر ماجراهایی میکند که رگههایی از داستان معمایی، پلیسی، خانوادگی، طنز و ... (از هر کدام کمی تا قسمتی) در آن وجود دارد.
✅ «من فقط دو نفر را کشتهام» قصۀ آدمهایی است که رفتارهایشان به ظاهر هیچ معنایی ندارد و ما بی آنکه آنها را بشناسیم و با آنها احساس همدردی کنیم، به سرنوشت آنها میخندیم. این قضیه در بسیاری از دیالوگهای شخصیتهای مختلف داستان نیز آشکار است. ما با خط داستانی مشخصی مواجهیم که به کمک دیالوگنویسی متمرکز بر چنین موقعیّتهایی شکل گرفته است. شخصیّتها در این صحنهها به گونهای سه بُعدی نشان داده میشوند تا نامعمول باشند و فضایی ایجاد کنند که پوچی و بیهودگی را به تصویر بکشد...
🔹 لینک متن کامل مطلب در سایت جامعه خبری تحلیلی الف:
https://b2n.ir/022549
كانال ادبى هنرى كافه داستان
@CafeDastanMag
@qoqnoospub
یادداشتی بر کتاب «من فقط دو نفر را کشتهام»؛ نوشته هادی خورشاهیان؛ نشر هیلا
📝 زهره مسکنی
✅ «من فقط دو نفر را کشتهام» با روایتی از مردی شروع میشود که وقتی دستش در دست زنی غریبه است، همسرش سر میرسد و تا راوی اول شخص بخواهد از این ماجرا پردهبرداری کند که این زن فقط یک فالگیر بوده و بس، نویسنده موفق شده خواننده را در قلاب کنجکاوانۀ داستانی گیر بیاندازد. از همینجاست که طی چهل فصل با این راویِ بدشانس همراه میشویم تا در ماجراهای پُر نشیب و کم فراز زندگیاش همراهیاش کنیم و مدام شاهد بدبیاریهای پی در پی او باشیم.
✅ رامین، اگر چه مردی میانسال است که به گفتۀ مکرر خودش، مدام دچار اشتباهاتی میشود و خود و اطرافیانش را دچار دردسر میکند، چندان بیتقصیر هم نیست و از همان ابتدای داستان متوجه میشویم که در بحبوحۀ شغلش که خرید و فروش ملک است با مشارکت شریکش اقدام به تخلف و کلاهبرداری کرده، اما نه در این حد که جنازۀ این شریک در ماشین او پیدا شود و اتهام قتل به گردنش بیافتد. اینچنین است که او به جرم قتل بازداشت میشود و طی روایتی که بیش از دویست صفحه ادامه دارد، خواننده را درگیر ماجراهایی میکند که رگههایی از داستان معمایی، پلیسی، خانوادگی، طنز و ... (از هر کدام کمی تا قسمتی) در آن وجود دارد.
✅ «من فقط دو نفر را کشتهام» قصۀ آدمهایی است که رفتارهایشان به ظاهر هیچ معنایی ندارد و ما بی آنکه آنها را بشناسیم و با آنها احساس همدردی کنیم، به سرنوشت آنها میخندیم. این قضیه در بسیاری از دیالوگهای شخصیتهای مختلف داستان نیز آشکار است. ما با خط داستانی مشخصی مواجهیم که به کمک دیالوگنویسی متمرکز بر چنین موقعیّتهایی شکل گرفته است. شخصیّتها در این صحنهها به گونهای سه بُعدی نشان داده میشوند تا نامعمول باشند و فضایی ایجاد کنند که پوچی و بیهودگی را به تصویر بکشد...
🔹 لینک متن کامل مطلب در سایت جامعه خبری تحلیلی الف:
https://b2n.ir/022549
كانال ادبى هنرى كافه داستان
@CafeDastanMag
جامعه خبری تحلیلی الف
«من فقط دو نفر را کشتهام»؛ هادی خورشاهیان؛ نشر هیلا حرکت در جادهای بدون تابلوی راهنمایی
«من فقط دو نفر را کشتهام»
💠 روایت افسانهها در هفت داستان کوتاه
@qoqnoospub
📚 معرفی مجموعه داستان «تیله آبی»؛ نوشته محمدرضا صفدری؛ انتشارات ققنوس
🖋 فاطمه آزادی
🌀 مجموعهداستان «تیله آبی» نوشته محمدرضا صفدری متشکل از هفت داستان در صد و بیست و هفت صفحه است. چاپ دوم این مجموعه داستان را نشر ققنوس سال نود و هشت منتشر کرده است. محمدرضا صفدری مجموعه داستانهای «سیاسنبو» از نشر قصه ۱۳۶۸؛ «هشت داستان از نویسندگان جدید» با مقدمۀ هوشنگ گلشیری از انتشارات اسفار؛ «با شب یکشنبه» از انتشارات نیماژ؛ نمایشنامۀ «شورآب»، رمان «سنگ و سایه» ۱۳۹۲ و رمان «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» نشر قصه ۱۳۸۱ را در کارنامۀ ادبی خود دارد. این رمان تحسینشدۀ هیئت داوران جایزۀ ادبی مهرگان دورۀ چهارم سال ۸۱ و رمان برگزیدۀ منتقدان و نویسندگان مطبوعات دورۀ چهارم است.
🌀 طرح جلد کتاب، انگشتان پای زنی است که از زیر چادری سیاه در زمینهای با رنگهای گرم بیرون زده. روی انگشتان پای زن، با حنا نقش و نگار، طراحی شده است. بالای زمینه مربعی است به رنگ آبی با طرحی از همان نقش و نگارهای روی پای زن. در پایینمربع هم، اسم مجموعه داستان با رنگ سفید نوشته شده و به جای نقطهها تیلههای آبی طراحیشده است.
🌀 داستانهای کوتاه این مجموعه روایتی است از افسانهها و سنتهای محلی که نویسنده آن را در قالبی مدرن برای خوانندگانش روایت میکند. نثر نویسنده، نثری سختخوان است و با نثر معمولی فاصله دارد. این پیچیدگی با روایتقصهها و فضا و مکان داستانها که گاهی فضای وهم و رویا را به خود میگیرد همخوانی دارد. نویسنده از سه زاویۀ دید اول شخص و دوم شخص و سوم شخص استفاده کرده است...
📍متن کامل در لینک زیر:
https://b2n.ir/209503
🔗 www.Cafedastan.com
كانال ادبى هنرى كافه داستان
@CafeDastanMag
@qoqnoospub
📚 معرفی مجموعه داستان «تیله آبی»؛ نوشته محمدرضا صفدری؛ انتشارات ققنوس
🖋 فاطمه آزادی
🌀 مجموعهداستان «تیله آبی» نوشته محمدرضا صفدری متشکل از هفت داستان در صد و بیست و هفت صفحه است. چاپ دوم این مجموعه داستان را نشر ققنوس سال نود و هشت منتشر کرده است. محمدرضا صفدری مجموعه داستانهای «سیاسنبو» از نشر قصه ۱۳۶۸؛ «هشت داستان از نویسندگان جدید» با مقدمۀ هوشنگ گلشیری از انتشارات اسفار؛ «با شب یکشنبه» از انتشارات نیماژ؛ نمایشنامۀ «شورآب»، رمان «سنگ و سایه» ۱۳۹۲ و رمان «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» نشر قصه ۱۳۸۱ را در کارنامۀ ادبی خود دارد. این رمان تحسینشدۀ هیئت داوران جایزۀ ادبی مهرگان دورۀ چهارم سال ۸۱ و رمان برگزیدۀ منتقدان و نویسندگان مطبوعات دورۀ چهارم است.
🌀 طرح جلد کتاب، انگشتان پای زنی است که از زیر چادری سیاه در زمینهای با رنگهای گرم بیرون زده. روی انگشتان پای زن، با حنا نقش و نگار، طراحی شده است. بالای زمینه مربعی است به رنگ آبی با طرحی از همان نقش و نگارهای روی پای زن. در پایینمربع هم، اسم مجموعه داستان با رنگ سفید نوشته شده و به جای نقطهها تیلههای آبی طراحیشده است.
🌀 داستانهای کوتاه این مجموعه روایتی است از افسانهها و سنتهای محلی که نویسنده آن را در قالبی مدرن برای خوانندگانش روایت میکند. نثر نویسنده، نثری سختخوان است و با نثر معمولی فاصله دارد. این پیچیدگی با روایتقصهها و فضا و مکان داستانها که گاهی فضای وهم و رویا را به خود میگیرد همخوانی دارد. نویسنده از سه زاویۀ دید اول شخص و دوم شخص و سوم شخص استفاده کرده است...
📍متن کامل در لینک زیر:
https://b2n.ir/209503
🔗 www.Cafedastan.com
كانال ادبى هنرى كافه داستان
@CafeDastanMag
کافه داستان
مجموعه داستان-تیله آبی-محمدرضا صفدری-فاطمه آزادی-کافه داستان
زن برخاست.از موهایش آب میچکید.صدای به هم کوبیدن دیگها و پیالهها خوابید. به هم نزدیک شدند ودرهم پیچیدند.از کی و کجا دستش به موهای او رسید، به یادش نمیآمد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گفتگو با دکتر #مازیار_بهروز
📚کتاب «ناکامی چپ در ایران: شورشیان آرمانخواه» توسط «مازیار بهروز»؛ استادیار دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو نوشته شده است.
به گفته نویسنده، این کتاب براساس پایاننامه ایشان نوشته شده و دربرگیرنده سه دوره از مارکسیستهای ایرانی در طول سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۶۲ است. به عبارتی کتاب ناکامی چپ در ایران روایتگر دوران پیچیده و به هم ریختهای از تاریخ ایران است که گرایشها و جنبشهای در تضاد باهم، برای به کرسی نشاندن خود با یکدیگر به رقابت پرداخته و اوضاع نابه سامانی را در جامعه ایجاد کرده بودند.
.
🗓چهارشنبه "یازدهم تیرماه" ⏰ساعت ۲۱:۳۰ در گفتگوی زنده دکتر زهره حسینزادگان و آقای علی دهباشی با دکتر مازیار بهروز با ما همراه شوید.
لطفا سوالات خود را در کامنت بنویسید و در لایو چهارشنبه پاسخ آنها را بشنوید.💐
.
#مازیار_بهروز
#زهره_حسین_زادگان
#علی_دهباشی
#انتشارات_ققنوس
#نشر_ققنوس
#تاریخ
#تاریخ_ایران
#کمونیست
#جنبش_چپ
#شورشیان_آرمانخواه
#مارکسیست
@qoqnoospub
📚کتاب «ناکامی چپ در ایران: شورشیان آرمانخواه» توسط «مازیار بهروز»؛ استادیار دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو نوشته شده است.
به گفته نویسنده، این کتاب براساس پایاننامه ایشان نوشته شده و دربرگیرنده سه دوره از مارکسیستهای ایرانی در طول سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۶۲ است. به عبارتی کتاب ناکامی چپ در ایران روایتگر دوران پیچیده و به هم ریختهای از تاریخ ایران است که گرایشها و جنبشهای در تضاد باهم، برای به کرسی نشاندن خود با یکدیگر به رقابت پرداخته و اوضاع نابه سامانی را در جامعه ایجاد کرده بودند.
.
🗓چهارشنبه "یازدهم تیرماه" ⏰ساعت ۲۱:۳۰ در گفتگوی زنده دکتر زهره حسینزادگان و آقای علی دهباشی با دکتر مازیار بهروز با ما همراه شوید.
لطفا سوالات خود را در کامنت بنویسید و در لایو چهارشنبه پاسخ آنها را بشنوید.💐
.
#مازیار_بهروز
#زهره_حسین_زادگان
#علی_دهباشی
#انتشارات_ققنوس
#نشر_ققنوس
#تاریخ
#تاریخ_ایران
#کمونیست
#جنبش_چپ
#شورشیان_آرمانخواه
#مارکسیست
@qoqnoospub