انتشارات ققنوس
5.59K subscribers
1.73K photos
633 videos
109 files
1.18K links
کانال رسمی گروه انتشاراتی ققنوس
آدرس اینستاگرام:
http://instagram.com/qoqnoospub
آدرس فروشگاه:
انقلاب-خیابان اردیبهشت-بازارچه کتاب
آدرس سایت:
www.qoqnoos.ir
ارتباط با ما:
@qoqnoospublication
Download Telegram
اشک توی چشمهاش حلقه زد و به سرعتی باورنکردنی چشمهایش سرخ شد. گفتم "چی شده؟" طوری پرسیدم که رضا حس کرد باید برود توی کارگاه. و رفت. گفتم "تو خوب خوابیده ای سارا؟" سارا پشت کرد به در کارگاه و به دیوار باغ نگاه کرد. به شیشه شکسته ها.
گفتم "بگو چی شده؟"
آب دهانش را فروداد. گفت "همه چیز... درست میشود. فقر ... میرود... گورش را... گم میکند."
بغلش کردم. گفتم "سارا عزیزم، همه از این دوره های فلاکت دارند. به خدا قسم همه دارند."
یک "میدانم"ی گفت و برگشت و چند قدمی دور شد. از پشت، ترک های دامنش را نگاه کردم که قشنگ پیدا بود با دست دوخته شده و مثل دوخت چرخ خیاطی صاف و بی پستی بلندی نیست. ساق هاش از زیر دامن بلندش زده بود بیرون. آن قسمت ساق که نازک میشود و از کنار قوزک به پاشنه ها میرسد. طفلک سارا! مدتی ایستاد و چندبار دست کشید روی صورتش.
برگشت و با چهره گشوده و خندان از چارچوب در کارگاه رفت تو. در کارگاه بسته شد.

📘پاره ای از "#نیستی_آرام"
✍️مرتضی کربلایی‌لو

@qoqnoospub
Bi To ~ Music-Fa.Com
Salar Aghili ~ Music-Fa.Com
بی تو دور از تو به خلوتگاه شب های سیاهم…

های و هایم گریه هایم های و هایم گریه هایم

بی تو درد رفتن تو
با دگر پیوستنِ تو

مرگ در خود بی صدایم

بی تو حس غربت من از درون پژمردن من

@qoqnoospub
💥💥💥💥💥💥

#پری_از_بال_ققنوس

- گاهی حرف زدن با غريبه‌ها آسون‌تره.
+ چرا اين طوريه؟
- احتمالا چون غريبه‌ها ما رو همون‌طور كه هستيم می‌بينن نه اون‌طور كه دلشون می‌خواد باشيم.

#سايه_باد
#كارلوس_لوئيس_سافون
#ققنوس

@qoqnoospub
💥💥💥💥💥💥

#پری_از_بال_ققنوس

«روی يكی از سنگ قبرها در گورستان كنار كليساي قديمي یک تكيه‌گاه و ساعت شنی‌ای هست كه رويش نوشته: به اميد.
به اميد!!!
چرا بايد بالای سر یک آدم مرده چنين چيزی بنويسند؟
جنازه اميدوار بود يا آن‌ها كه هنوز زنده بودند؟»

#سرگذشت_نديمه
#مارگارت_اتوود
#ققنوس

@qoqnoospub
توسط انتشارات ققنوس؛
کتاب «نیهیلیسم معنایی» چاپ شد/کندوکاوی در نظریات ویلارد کواین

@qoqnoospub

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «نیهیلیسم معنایی» نوشته حسین شقاقی به‌تازگی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است.
ادامه مطلب 👇👇
توسط انتشارات ققنوس؛
کتاب «نیهیلیسم معنایی» چاپ شد/کندوکاوی در نظریات ویلارد کواین

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «نیهیلیسم معنایی» نوشته حسین شقاقی به‌تازگی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است.
ادامه مطلب 👇👇

https://b2n.ir/080617
💥💥💥💥💥💥

#پری_از_بال_ققنوس

ناپايداري شديد پيوندهاي انساني، احساس ناامني حاصل از اين ناپايداري، و اميال متضاد ناشي از اين احساس مبني بر سعي بر تحكيم پيوندها و در عين حال تلاش براي سست نگه‌داشتن آن‌ها... اتفاقي كه در دنياي مدرن سيال امروز رخ مي‌دهد...

انسان‌هاي دنياي مدرن؛ معاصران ما كه چون تنها و بي‌كس به دست هوش و ذكاوت خودشان رها شده‌اند مايوسند و احساس مي‌كنند به راحتي دورانداختني هستند،
كساني كه آرزومند امنيت هستند و به شدت محتاج «ايجاد رابطه» ، و در عين حال بيمناك از «مرتبط بودن» به ويژه مرتبط بودن «هميشگي»...
تازه اگر نگوييم «ابدي»


#عشق_سيال
#زيگمونت_باومن
#ققنوس

@qoqnoospub
اگر بد بود کتکش بزن
۴ داستان آمریکایی از خشونت‌های ازدواج و نژادپرستی

کتاب «جنایت» ترجمه ۴ داستان از جان استاین‌بک از مجموعه The Long Valley است که سال ۱۹۷۵ توسط انتشارات پَن منتشر شد.

@qoqnoospub

به گزارش همشهری آنلاین، مجموعه داستان «جنایت» شامل ۴ داستان کوتاه با مضمون زندگی اجتماعی امریکایی است که نخستین بار در دهه ۱۹۳۰ منتشر شدند. داستان‌های بلدرچین سفید، تسمه، خودپاسبان و جنایت که البته این آخری در سال انتشارش، ۱۹۳۴، برنده جایزه اُ. هنری شد. سه داستان این مجموعه، بلدرچین سفید، تسمه و جنایت، روایت‌هایی از زندگی‌های زناشویی نابرابری هستند که به خشونت کشیده می‌شوند. خشونتی که استاین‌بک (در ایران با نام اشتاین‌بک هم شناخته می‌شود) در این داستان‌ها ترسیم می‌کند، ظریف، بدون اغراق و هراس‌انگیز است.

ادامه مطلب 👇👇
https://b2n.ir/428158
از مجموعه #تاريخ_جهان منتشر شد:
#پناهجويان_در_گذر_تاريخ

لینک كتاب
👇👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/946949

@qoqnoospub
از مجموعه #تاريخ_جهان منتشر شد:

@qoqnoospub

#ظهور_داعش
لینک كتاب
👇👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/926041

@qoqnoospub
با ساختار تك‌صدايي نمي‌توان سرآمد عالم شد

گفت‌ وگو با شهريار خواجيان، مترجم كتاب «آيا چين بر قرن 21ام سيطره خواهد يافت؟»
زهره حسين‌زادگان
@qoqnoospub

شهريار خواجيان از مترجمين حوزه علوم انساني است كه تاكنون كتاب‌هاي مختلفي را به فارسي برگردانده است. «از تاريخ ايران نوين» يرواند آبراهاميان گرفته تا «همه مردان شاه» استيون كينزر، از «چرا امروز ماركس را بايد خواند» جاناتان ولف تا «زندگي سراسر حل مساله است» كارل پوپر و... در سال‌هاي گذشته نيز دو كتاب «دموكراسي كربني» و «ظهور ژاپن مدرن» با ترجمه خواجيان توجه زيادي در ايران برانگيخت. نشر ققنوس به‌ تازگي كتاب «آيا چين بر قرن 21ام سيطره خواهد يافت؟» اثر جاناتان فنبي را با برگردان خواجيان راهي بازار كتاب كرده است. به اين بهانه گفت‌وگويي با او انجام شده است كه مي‌خوانيد.

ادامه مطلب 👇👇
https://b2n.ir/682219
💥💥💥💥💥💥
#پري_از_بال_ققنوس

رنج بردن باعث فهمیدن می‌شود و ذهن را به تلاش برای شناختن وا می‌دارد. تا این‌که قواعد زندگی و تلخی و سختی را می‌شناسد و به درك و شعور می‌رسد.
ولی وقتی به فهمیدن و درك رسیدی، از آن به بعد دیگر خود فهمیدن باعث رنجت می‌شود. دیگر هم از فهمیدن خودت رنج می‌بری، هم رنج فهمیدن آنچه دیگران درك نمی‌کنند و نمی‌فهمند و نمی‌بینند، به جانت نیش می‌زند و آزارت میدهد.
ولی هر قدر در نادانی می‌شود درجا زد، در فهمیدن نمی‌شود. وقتی چشم‌هایت باز شد، دیگر نمی‌توانی آن را ببندی و خودت را به نفهمی بزنی.

#دالان_بهشت
#نازي_صفوی
#ققنوس
@qoqnoospub
مجموعه حاضر گزیده‌ای از نوشته‌های نظری ژان ژنه است که به لحاظ نوع متن، مضمون و سبک نوشتاری دارای تنوّع خاصی است. او در ضمن ستایش از کار هنرمند، با شور و حرارتی خاص و از زوایایی تازه و بدیع به اثر هنری می‌نگرد.

«زیبا‌شناسی هنر» چهار نقد هنری مهم ژنه را در بر می‌گیرد، که در دهه‌ی ٥٠ میلادی نگاشته شده است. این نقدها عبارتند از: «کارگاه آلبرتو جاکومتّی»، «راز رامبراند»، «نامه به لئونور فینی» و «ژان کوکتو».

#مقالاتی_دربارهٔ_زیباشناسی_هنر
#ژان_ژنه
#مهتاب_بلوکی

@qoqnoospub
به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری صبا، کتاب «تربیت اصولی» نوشته کورت ونه گات با ترجمه محمدرضا شکاری قرار است به زودی در مجموعه پانورامای گروه انتشاراتی ققنوس به چاپ برسد.
محمدرضا شکاری مترجم این داستان بلند در یادداشتی که به طور اختصاصی در اختیار صبا قرار گرفته به معرفی این کتاب می‌پردازد که متن این یادداشت بدین شرح است:
«بعید است کسی کتابخوان باشد و نام کورت ونه‌گات نویسنده‌ سرشناس آمریکایی را نشنیده باشد. او خالق رمان‌های مشهور «سلاخ‌خانه شماره پنج»، «گهواره گربه» و «شبِ مادر» است. ونه‌گات را بیشتر به خاطر داستان‌های علمی‌تخیلی طنازانه‌اش می‌شناسیم. اما شاید کمتر کسی بداند اولین رمانی که او نوشته داستانی است واقع‌گرایانه به نام «تربیت اصولی». این رمان کوتاه را انتشارات ققنوس به زودی در مجموعه پانوراما منتشر می‌کند.

@qoqnoospub

لینک کامل خبر👇👇👇
https://www.khabargozarisaba.com/118852/
💥💥💥💥💥💥

#پري_از_بال_ققنوس

همواره معتقد بودم
برای خدا "عشق"
بسیار بیشتر از ایمان ارزش دارد...!

#از_عشق_و_ديگر_اهريمنان
#گابريل_گارسيا_ماركز
#احمد_گلشيري
#آفرينگان

@qoqnoospub
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌿ما را به زیباترین جمله‌ای که از دکلمه‌های حسین پناهی می‌پسندید، میهمان کنید.

📅امروز، زادروز مردی است که همه او را با سبک خاص اشعار، لحن و بازی‌اش می‌شناسند.

حسین پناهی دژکوه، شاعر، نویسنده، کارگردان و بازیگر ایرانی بود.

او بازی‌های بی‌بدیلی را در سریال‌هایی چون "یحیی و گلابتون"، "آژانس دوستی" و "دزدان مادربزرگ" داشت، به نحوی که تا به امروز هیچ‌کس نتوانسته به سبک او بازی کند.

و اما تنها صداست که می‌ماند...

او در خاطره همه‌ی ما با صدا و دکلمه‌های منحصر به فرد خود مانده است.

ما تماشاچیانی هستیم
که پشت درهای بسته مانده‌ایم!
دیر آمدیم!
خیلی دیر...
پس به ناچار
حدس می‌زنیم،
شرط می‌بندیم،
شک می‌کنیم ...
و آن سوتر
در صحنه
بازی به گونه‌ای دیگر در جریان است...

#انتشارات_ققنوس #دکلمه #حسین_پناهی #شاعر #نویسنده #بازیگر #صدا #آژانس_دوستی #یحیی_و_گلابتون

@qoqnoospub
#پری_از_بال_ققنوس

قاعده بیست و پنجم: فقط در آینده دنبال بهشت و جهنم نگرد. هر گاه بتوانیم یکی را بدون چشم‌داشت و حساب و کتاب و معامله دوست داشته باشیم، در اصل در بهشتیم. هر گاه با یکی منازعه کنیم و به نفرت و حسد و کین آلوده شویم، با سر به جهنم افتاده‌ایم.

📕 #ملت_عشق
✍🏻 #الیف_شافاک
ترجمهٔ #ارسلان_فصیحی

@qoqnoospub
#پري_از_بال_ققنوس

ميزان وحشت داشتن از مرگ به ميزان كارهاي ناكرده افراد در زندگي بستگي دارد
و اين دليل تمركز بر كيفيت زندگي فعلي است...

#انسان_موجودي_يك_روزه
#اروين_يالوم
#ققنوس


@qoqnoospub
💥💥💥💥💥💥

تو می‌دانی
حتی اگر کنارم نشسته باشی
باز هم دلتنگ توام!
حالا ببین نبودنت با من چکار می کند...

#عباس_معروفی

@qoqnoospub
سرم را که بالا گرفتم، طناب دار بالای سرم تاب می‌خورد. سوزِ بادِ پائیزی لاخ‌های سبیلم را تکان می‌داد. موهای صورتم و پشت شانه‌ام تا کمر سیخ شده بود. صدای مردم در نمی‌آمد. فیخ هم نمی‌کشیدند بالا. ایستاده بودند و ما را تماشا می‌کردند. وقت داشتم که به صورت تک تکشان نگاه کنم. ترسیده بودند و چشم‌هایشان می‌خواست از کاسه چشمخانه بیرون بزند. مرتضی که کنار افسر پاسگاه ایستاده بود، آب دهانش را جوری قورت می‌داد که انگار نیزه گلویش از بالا سُر می‌خورد تا توی چال گردنش گم بشود. گوشه چشمش می‌پرید، انگار بخواهد با چشمش چیزی به من بگوید. دوباره نیزه راه افتاد. سرم را چرخاندم تا بقیه مردم را نگاه کنم. چشم‌های قلوه سنگهای رج دوم به بعد دیگر معلوم نبود. از آن بالا و زیر طناب، صدتایی یا بیشتر قلوه سنگ بودند که کلاه نمدی یا کشباف کشیده باشند به سرشان.

از توی مگسی کلاش، قلوه سنگشان چاک می‌خورد که انگار رویش گال بسته باشد. گال از بس آفتاب خورده، سیاه شده بود. دلم رضا بود که روی پیشانی قلوه سنگ گال بسته­ یِ میزنامدارِ خَرچِران، خال هندی بگذارم. یاد ماه تی تی افتادم و مگسی را سراندم. سُر خورد و روی قلوه سنگِ کبل تقی خاکباز نشست. خال هندی قیافه سیاه سوخته‌اش را نمکین می‌کرد. دلم رضا نشد. سرم را بلند کردم و دست چپم را از زیر کرسیِ کلاش در کردم و عرق پیشانی‌ام را با پسِ دست پاک کردم. کلاش را برگرداندم روی پیش دست چپم و سفت گرفتمش. از توی مگسی همه دست‌هایشان را بالا کرده و روی سر قلوه سنگیشان می‌زدند. چاپ... چاپ صدا بدهد که دلشان قیل برود. صداشان توی گوشم قنات می‌زد؛ حسینامانه کُشتن... خاک بر سَرُم نبودُم. سوی چِشانه کُشتن...‌ای وای چرا نبودُم. مگسی را می‌سُراندم و زیر لب می‌گفتم: «‌ها، نی اگه بودین ورمی­خیزیدین، کاری می‌کردینا! همون بخفتین و خُرناسه بکردین، قبول آبو» زبانم را لوله کردم و گوشه سنگ دهانم گیر کشیدمش. دلم رضا نشد که ماشه بچکانم. صدبار به این میزنامدار خیکی گفته بودم که این بساطت را بر ندار بیاور پشت خانه و کاشانه مردم، مگر اینجا قتلگاه است که می‌آئید پشت دیوار خانه من دارامب و دورومب راه می‌اندازید و قال می‌کنید که من نبودم یا بودم؟ مردم از دست شما‌ها آسایش ندارند، شاید به خانه ناخوش احوال داشته باشیم. برید‌‌ همان میدانگاهی سطوه را قتلگاه کنید. مرتیکه خر چران می‌خندید و دست خیکی‌اش را روی قلوه سنگش می‌کشید و می‌گفت: «خوبیت نداره رضا علیا! تو که سبیلا گپ کردیا، حسینا‌ پور‌‌ همان مولا علیا که سبیلا براش گپ می‌کننا!» بهش گفتم: «چی همین ور... ور عا می‌چسبانی و گوز رو به شقیقه! کی تو رو گفته؛ من درویشم که سبیل برا کسی گپ بکنم؟ همین چند لاخ سبیلم چشم ندارین؟ کوسه یِ‌گری بودم، این بساطو می‌بردین پس خانه کی علم می‌کردینا... خُب، الانم همون کنینا! اَه... همکلامی با تونم کفاره داره!» دلم رضا نشد. مگسی را سُراندم سرِ کبل تقی.

پاره ای از داستان #تو_به_سطوه_من_بیدستان
از مجموعه داستان #اگه_زنش_بشم_می_تونم_شمرو_بغل_کنم
#محمد_اسماعیل_حاجی_علیان
#نشر_هیلا
#چاپ_اول_1393
#چاپ_دوم_1394

@qoqnoospub
💥💥💥💥💥💥💥

تو لیلی نیستی!
من اما؛
مجنون حرف‌هایت می‌شوم!
دیوانه‌ی دست‌هایت...
مبهوت خنده‌هایت...
شیرین نیستی!
ولی من؛
صخره‌های شب را آنقدر می‌تراشم،
تا خورشیدم طلوع کند؛
و تو در آغوشم لبخند بزنی...

#عباس_معروفی

@qoqnoospub