انتشارات ققنوس
5.59K subscribers
1.73K photos
633 videos
109 files
1.18K links
کانال رسمی گروه انتشاراتی ققنوس
آدرس اینستاگرام:
http://instagram.com/qoqnoospub
آدرس فروشگاه:
انقلاب-خیابان اردیبهشت-بازارچه کتاب
آدرس سایت:
www.qoqnoos.ir
ارتباط با ما:
@qoqnoospublication
Download Telegram
🍁🍁🍁🍁🍁🍁

#پري_از_بال_ققنوس

گيسيا ناخنش را فشار داد: «مشاوره و حرف عموش و تهديدهاي شما همه فقط ممكنه ظاهر ماجرا رو درست كنه. اون ديگه نمي‌خواد با من بمونه.»
ناخنش را بيشتر فشار داد: « نمي‌شه كسي رو به زور نگه داشت. قبول دارين؟»
گيسيا داشت حرف دلش را به مامان مهين مي زد و دليلش را نمي‌دانست.
گفت: «من مي‌دونم. اگه كسي مي‌خواد بره، بايد گذاشت بره، ممكنه پشيمون شه و برگرده، ولي اگه بمونه، دايم به فكر رفتنه و بالاخره يه روزي مي‌ره.»

#گيسيا
#غنچه_وزيري
#هيلا

دوشنبه اول ديماه نقد داستان #گيسيا در گفتگوي زنده با #الهام_فلاح در صفحه اينستاگرام ققنوس
@qoqnoospub

اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/543528
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁


ما هم اسیر این خاک شدیم،
آویزان، مثل دندان عاریه که با عطسه‌ی کوچکی از دهن‌شان پرتاب شویم.
پرتاب هم نشویم فقط زنده‌ایم،
زندگی که نمی‌کنیم...

#تماما_مخصوص
#عباس_معروفی

@qoqnoospub
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#پري_از_بال_ققنوس

من 28 مارس 1993، شب شكست در انتخابات مجلس، از نخستين مرخصي زايمانم برگشتم. يكي دو ساعت قبل از آن كه نتايج رسمي اعلام شود. بي‌آن كه بروم آلونك دفتر، مستقيما روانه سولفه شدم. خوشبختي زندگي شخصي، نوزاد دوماه و نيمه‌ام، نخستين پسرم، مرا در برابر فاجعه آن‌ها غريبه و بي‌اعتنا كرده بود. شايد بايد در كل طول زندگي كاري‌ام همين‌طور مي‌ماندم. حزب سوسياليست خرد شده و به گروهي شامل فقط 41 نماينده تقليل يافته بود، آن هم در برابر 258 نماينده قبلي.
بسياري از همكاران در طول آن شب حزن‌انگيز گريه كردند. مثل زمان افتخار، در حياط سولفه زنجيركشي نشده بود، حياط خالي بود و چراغ‌ها خاموش. با اين حال، تازه آغاز سقوط طولاني‌شان به دوزخ بود...
من هرگز وداع فرانسوا ميتران با رفقا را از ياد نمي‌برم....هيجان‌زده در حالي كه نفسش بند آمده بود اليزه را ترك كرد...

#براي_فرداها_متشكرم
#والري_تريرويلر
#ققنوس

@qoqnoospub
اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/152391
Yalda ~ Music-Fa.Com
Mohammad Motamedi ~ Music-Fa.Com
توو چلهٔ من امسال کدوم شعر و کدوم فال
باز یاد اونو زنده کرده
حافظ بگو کدوم فال کدوم روز و کدوم سال
اونی که رفته بر می‌گرده؟

#يلدا

@qoqnoospub
الهام فلاح، با نگاه دقیق‌تری، داستان گیسیا نوشتهٔ غنچه وزیری را بررسی کرده است.

دوشنبه یکم دی ماه ساعت ۱۹، در گفتگوی زنده زهره حسین‌زادگان و الهام فلاح با ما همراه باشید تا با گیسیا بیشتر آشنا شوید.💐

@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
الهام فلاح، با نگاه دقیق‌تری، داستان گیسیا نوشتهٔ غنچه وزیری را بررسی کرده است. دوشنبه یکم دی ماه ساعت ۱۹، در گفتگوی زنده زهره حسین‌زادگان و الهام فلاح با ما همراه باشید تا با گیسیا بیشتر آشنا شوید.💐 @qoqnoospub
📚گیسیا زنی است که دل در گرو فرهنگ و #ادبیات سرزمین مادری‌اش دارد. بین او و ریشه‌هایش سال‌ها فاصله افتاده است. او درگیرودار زندگی روزمره و در آخرین شب تابستان با تغییری غیرمنتظره در زندگی‌اش روبه‌رو می‌شود.

📍#گیسیا در تکاپوی سروسامان دادن به اوضاع و در تلاش برای برگردان زندگی‌اش به وضعیت قبل، سفری می‌کند به درون خودش و خاطراتش را با سه مرد مهم زندگی‌اش، می‌کاود.
سپس...


الهام فلاح، با نگاه دقیق‌تری، داستان گیسیا نوشتهٔ غنچه وزیری را بررسی کرده است.

دوشنبه یکم دی ماه ساعت ۱۹، در گفتگوی زنده زهره حسین‌زادگان و الهام فلاح با ما همراه باشید تا با گیسیا بیشتر آشنا شوید.💐
.
📝در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

گیسیا موها را خیس کرد. شانه را نوازشگرانه بر رشته‌ای از موهای ابریشم‌گون ارکیده کشید و با قیچی آن را برید. تارهای مو بر زمین ریخت. شانه بار دیگر رشته‌ای مو را نوازش کرد. تارهای مو از شانه گریختند.

گیسیا، این موها هوس جدایی از سر ارکیده ندارند. تو داری آن‌ها را به زور می‌بری. دست‌کم آن‌ها را بنواز گیسیا. تو سلاخی گیسیا! پس به قربانی‌ات آب بده نوازشش کن و آنگاه سلاخی‌اش کن.

گیسیا رشته‌ای دیگر از موها را نوازش کرد و برید. به نوک موها نگاه کرد و گلوله داغ در سینه‌اش چرخید؛ از نوک موهای ارکیده خون می‌چکید.
https://b2n.ir/543528

@qoqnoospub
🕸🕸🕸🕸🕸🕸

#پري_از_بال_ققنوس

برادرم نگران است. ما به سفر رفت و برگشت يك‌روزه‌اي مي‌رويم و او مرا مي‌بيند كه با چمدان چرخدارم پياده مي‌شوم. برايش توضيح مي‌دهم كه در چمدان شش نسخه از كتابي قرار دارد كه به محرمانه‌ترين شكل ممكن نوشته‌ام و عنوانش #براي_اين_لحظه_متشكرم است. برايش مي‌گويم كه اين كتاب به زودي كل خانواده‌مان را تحت تاثير قرار مي‌دهد. آن‌موقع تصور نمي‌كردم تا چه اندازه بازتابش عظيم خواهد بود.
نگران عواقبي نبودم كه مثل تكه‌هاي پازل عمل مي‌كردند....

#براي_فرداها_متشكرم
#والري_تريرويلر
#ققنوس

اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/152391
@qoqnoospub
🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸

#پري_از_بال_ققنوس

كيست ما را قانع كند كه همه‌چيز گذشته و تمام شده، كه هر آنچه از سر گذرانده‌ايم در گذشته دفن شده؟ كيست ما را قانع كند اين كه هر روز صبح خاطراتمان را مثل مشتي آب به صورت بزنيم هيچ سودي ندارد؟
هر چقدر با شواهد و مدارك و حقايق قطعي براي مجاب‌كردن ما تلاش كنند هم فايده‌اي ندارد. باور نمي‌كنيم.
فرياد مي‌زنيم: «هيچ‌چيز نمي‌گذرد!»، «همه چيز همين حالاست.»...

#درماندگي_بزرگ_ما
#باريش_بيچاكچي
#ققنوس
#منتشر_شد
@qoqnoospub

اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/962869
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سایه اقتصادی‌نیا منتقد ادبی، پژوهشگر ادبیات فارسی و ویراستار است. او پس از اتمام تحصیلاتش در رشته ادبیات فارسی با شرکت در دوره ویرایش و ترجمه "مرکز نشر دانشگاهی" مسیر حرفه‌ای خود را آغاز کرد.

او از دهه هشتاد شمسی همکاری مستمر با مطبوعاتی از جمله اندیشه پویا، جهان کتاب، مجله بخارا و... داشته است و از سال ٩۶ در دانشگاه مریلند، ادبیات معاصر تدریس می‌کند.

سایه اقتصادی‌نیا در طول دوره فعالیت خود مقالات و آثار متعددی به انتشار رسانده است که تأثیر چشمگیری در خروج رکود ادبیات ایران داشته است. وی در آخرین کتاب خود با نام "له و علیه ویرایش" از تجربیاتش سخن گفته است.

قالب نوشته‌هایی که در فصل اول کتاب است را می‌توان جستار خواند. در اولین جستار این فصل، "ویرایش و روشنگری"، تاریخچه ویرایش ایران برای رسیدن به روشنگری مورد بحث قرار گرفته است.

در همین باب چهارشنبه ساعت ۲۱، گفتگوی زنده زهره حسین‌زادگان و سایه اقتصادی‌نیا، نویسنده کتاب له و علیه ویرایش، به صورت لایو تقدیم شما عزیزان خواهد شد.💐

@qoqnoospub
از زمانی که در مرکز نشر دانشگاهی دوره‌های عالی و طلایی ویرایش و ترجمه را نزد برجسته‌ترین استادان این فن و نام‌آورترین آن‌ها می‌گذراندیم، این اصل کلی را آموختیم که ویراستار باید دانش و ذوق و مهارت خود را به‌تمامی نثار متنی کند که سرانجام نویسنده یا مترجمش فرد دیگری است. آن روز‌ها چنان غرق در شوق یادگیری این فن و لذت تنیدن در زوایای زیبای زبان فارسی و امکانات آن و عشق‌بازی با کلمات بودم که کلمهٔ «نثار» به نظرم چندان گران نمی‌آمد. «نثار» تنها تئوری نبود. شعار نبود. در عمل هم روبه‌رویم کسانی را می‌دیدم، مثل احمد سمیعی (گیلانی) و ابوالحسن نجفی، که دریای دانش بودند و در فارسی و فرانسه زبده؛ و می‌توانستند وقت خود را به‌تمامی صرف نوشتن مقالات ادبی یا ترجمهٔ آثار ادبی درجهٔ یک کنند اما باز قلم ویرایش دست می‌گرفتند و تمام مهارت و ذوق و دانش و وقت خود را بر سر ویرایش متونی صرف می‌کردند که، اگر بنا بود خود آن را بنویسند، بسی درست‌تر و گویا‌تر، و هم زیبا‌تر می‌نوشتند.

از کتابِ #له_و_علیه_ویرایش
#سایه_اقتصادی‌نیا

@qoqnoospub
چرا زنان می‌خواهند برایشان شعر نوشته شود چتین؟ به دلیل تمایلشان به حس فداکاری، به نابودی و آرزوی هیچ شدن دایمی‌شان و ارتباط متقابل این‌ها با کلماتی که در شعر وقف آنان می‌شوند؟ آیا دلیلش کشف همین ارتباط نامرئی است؟ چیزی که ما مردان از درکش عاجزیم.

♨️منتشر شد♨️

#درماندگی_بزرگ_ما
#باریش_بیچاکچی
#کسرا_صدیق

@qoqnoospub
گفتم: دنیا مثل آتشگران است. هر چه سرعتش را تندتر می کند، آدم زودتر به بیرون پرت می شود.
گفت: بله، آنقدر سریع است که آدم سرگیجه و تنهایی اش را می فهمد.
گفتم: پس چه باید کرد؟!
گفت: تحمل و سکوت.
گفتم: وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیش تر تنهاست. چون نمی تواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد.

از کتابِ #سمفونی_مردگان
#عباس_معروفی

@qoqnoospub
Akharin Negah
Shahram Shokoohi
🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸

ای خدا
یه کاری کن
که سر به راه بشه
یه کاری کن
تو رو خدا بشه
به من یه جوری مبتلا بشه
اي خدا....

@qoqnoospub
🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸

#پري_از_بال_ققنوس
نخستین بار بود که پس از نیم قرن آنقدر نزدیک رو به‌ روی هم نشسته بودند و در آرامش و سر فرصت یکدیگر را آنطور که بودند می‌دیدند.
دو آدم سالخورده که مرگ به کمینشان نشسته و هیچ نقطه ی مشترکی با هم ندارند، مگر گذشته‌ای ناپایدار و کوتاه که دیگر به خودشان تعلق نداشت بلکه مال دو جوانِ گمشده در گذر زمان بود که می‌توانستند جای نوه‌شان باشند.


#عشق_در_زمان_وبا
#گابریل_گارسیا_مارکز
#بهمن_فرزانه

@qoqnoospub

اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/872601
🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸

#پري_از_بال_ققنوس

چرا خواب مي‌بينيم؟
وقتي همه چيز اتفاق افتاده و تمام شده، چرا خوابش را مي‌بينيم؟ آشفتگي، هياهو و كشاكش زندگي روزانه چه چيز كم دارد كه فقط در چاه تاريك و عميق روياهاي شبانه به سرانجام مي‌رسد؟
آيا ناخودآگاه ذهن ماست كه هنگام خواب ديدن چون لوكوموتيوي پرسروصدا تمام جزئيات بي‌ربط را با خود مي‌كشد تا آن‌ها را به سرمنزل معنا و مفهوم برساند؟ يا درواقع اين جزئيات است كه مثل سوزني درون بادكنك آگاهي‌مان فرومي‌رود و آن را تكه تكه مي‌كند؟

#درماندگي_بزرگ_ما
#باريش_بيچاكچي
#ققنوس
#منتشر_شد
@qoqnoospub

اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/962869
🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸

#پري_از_بال_ققنوس

دايي‌ام مي‌گه اين كاريه كه يا از آدم مرد مي‌سازه يا مرده!... اگه من مي‌موندم حتما مي‌مردم. اما تو اگه طاقت بياري يكساله بار خودت رو بسته‌اي. شايد هم بتوني با پولش موتور بخري، از اين پرشي‌ها. اون‌وقته كه همه دختراي محل يه جور ديگه نگات مي‌كنن...

#زگيل_روي_خرمهره
#اميد_پناهي_آذر
#داستان_فارسي
#منتشر_شد

@qoqnoospub
لينك كتاب در سايت
👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/169842
🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸🕸

#پري_از_بال_ققنوس

به درخت‌های خشک پیاده رو خیره شد، برف شاخه‌ها را خم کرده بود و در بارش بعد حتما می‌شکستشان.
آدم‌ها هم مثل درخت‌ها بودند.
یک برف سنگین همیشه بر شانه‌های آدم وجود داشت و سنگینی‌اش تا بهار دیگر حس میشد.
بدیش این بود که آدم‌ها فقط یک بار می‌مردند. و همین یک بار چه فاجعه دردناکی بود.


#سمفونی_مردگان
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
اطلاعات كامل كتاب در لينك زير
👇👇👇👇👇
https://b2n.ir/142723