Forwarded from پادکست نوای ققنوس
🎧 پادکست #نوای_ققنوس
🔻اپیزود سیزدهم؛ زادروز #عباس_معروفی
🎙گوینده: مهدی صفری
متن پادکست از الهام فلاح
🎬تهیه کننده: گروه انتشاراتی ققنوس با همکاری آوانامه
⏰مدت: 27 دقیقه و 53 ثانیه
اردیبهشت است. زمان دلدادگی. زمان شاعری و خوشدلی. زمان باران نیسان و طوفان گل.
از دلتنگیت کجا فرار کنم؟
معمار هیجان؟
کجا بروم که صدای آمدنت را بشنوم؟
کجا بایستم که راه رفتنت را ببینم؟
کجا بخوابم که صدای نفسهات بیاید؟
کجا بچرخم که در آغوش تو پیدا شوم؟ کجا چشم باز کنم که در منظرم قاب شوی؟
کجایی؟
کجایی که هیچ چیزی قشنگتر از تماشای تو نیست؟
کجا بمیرن که با بوسههای تو چشم بار کنم؟ نارنجی وحشی!
و خوشاقبالیم که میتوانیم میلاد آقای معروفی عزیز را از این طریق شادباش بگوییم.
🔸راههای دسترسی دیگر برای گوش دادن پادکستهای نوای ققنوس:
▫️سایت گروه انتشاراتی ققنوس
https://zaya.io/3gaip
▫️شنوتو
https://zaya.io/kbo1x
📍پادکست نوای ققنوس در تمام پلتفرهای پادکست موجود است.
@navayeqoqnoos
🔻اپیزود سیزدهم؛ زادروز #عباس_معروفی
🎙گوینده: مهدی صفری
متن پادکست از الهام فلاح
🎬تهیه کننده: گروه انتشاراتی ققنوس با همکاری آوانامه
⏰مدت: 27 دقیقه و 53 ثانیه
اردیبهشت است. زمان دلدادگی. زمان شاعری و خوشدلی. زمان باران نیسان و طوفان گل.
از دلتنگیت کجا فرار کنم؟
معمار هیجان؟
کجا بروم که صدای آمدنت را بشنوم؟
کجا بایستم که راه رفتنت را ببینم؟
کجا بخوابم که صدای نفسهات بیاید؟
کجا بچرخم که در آغوش تو پیدا شوم؟ کجا چشم باز کنم که در منظرم قاب شوی؟
کجایی؟
کجایی که هیچ چیزی قشنگتر از تماشای تو نیست؟
کجا بمیرن که با بوسههای تو چشم بار کنم؟ نارنجی وحشی!
و خوشاقبالیم که میتوانیم میلاد آقای معروفی عزیز را از این طریق شادباش بگوییم.
🔸راههای دسترسی دیگر برای گوش دادن پادکستهای نوای ققنوس:
▫️سایت گروه انتشاراتی ققنوس
https://zaya.io/3gaip
▫️شنوتو
https://zaya.io/kbo1x
📍پادکست نوای ققنوس در تمام پلتفرهای پادکست موجود است.
@navayeqoqnoos
انتشارات ققنوس
🎧 پادکست #نوای_ققنوس 🔻اپیزود سیزدهم؛ زادروز #عباس_معروفی 🎙گوینده: مهدی صفری متن پادکست از الهام فلاح 🎬تهیه کننده: گروه انتشاراتی ققنوس با همکاری آوانامه ⏰مدت: 27 دقیقه و 53 ثانیه اردیبهشت است. زمان دلدادگی. زمان شاعری و خوشدلی. زمان باران نیسان و طوفان…
نوای ققنوس: زادروز عباس معروفی
مهدی صفری
🎧 پادکست #نوای_ققنوس
🔻اپیزود سیزدهم؛ زادروز #عباس_معروفی
🎙گوینده: مهدی صفری
متن پادکست از الهام فلاح
🎬تهیه کننده: گروه انتشاراتی ققنوس با همکاری آوانامه
⏰مدت: 27 دقیقه و 53 ثانیه
اردیبهشت است. زمان دلدادگی. زمان شاعری و خوشدلی. زمان باران نیسان و طوفان گل.
از دلتنگیت کجا فرار کنم؟
معمار هیجان؟
کجا بروم که صدای آمدنت را بشنوم؟
کجا بایستم که راه رفتنت را ببینم؟
کجا بخوابم که صدای نفسهات بیاید؟
کجا بچرخم که در آغوش تو پیدا شوم؟ کجا چشم باز کنم که در منظرم قاب شوی؟
کجایی؟
کجایی که هیچ چیزی قشنگتر از تماشای تو نیست؟
کجا بمیرن که با بوسههای تو چشم بار کنم؟ نارنجی وحشی!
و خوشاقبالیم که میتوانیم میلاد آقای معروفی عزیز را از این طریق شادباش بگوییم.
🔸راههای دسترسی دیگر برای گوش دادن پادکستهای نوای ققنوس:
▫️سایت گروه انتشاراتی ققنوس
https://zaya.io/3gaip
▫️شنوتو
https://zaya.io/kbo1x
📍پادکست نوای ققنوس در تمام پلتفرمهای پادکست موجود است.
@navayeqoqnoos
@qoqnoospub
🔻اپیزود سیزدهم؛ زادروز #عباس_معروفی
🎙گوینده: مهدی صفری
متن پادکست از الهام فلاح
🎬تهیه کننده: گروه انتشاراتی ققنوس با همکاری آوانامه
⏰مدت: 27 دقیقه و 53 ثانیه
اردیبهشت است. زمان دلدادگی. زمان شاعری و خوشدلی. زمان باران نیسان و طوفان گل.
از دلتنگیت کجا فرار کنم؟
معمار هیجان؟
کجا بروم که صدای آمدنت را بشنوم؟
کجا بایستم که راه رفتنت را ببینم؟
کجا بخوابم که صدای نفسهات بیاید؟
کجا بچرخم که در آغوش تو پیدا شوم؟ کجا چشم باز کنم که در منظرم قاب شوی؟
کجایی؟
کجایی که هیچ چیزی قشنگتر از تماشای تو نیست؟
کجا بمیرن که با بوسههای تو چشم بار کنم؟ نارنجی وحشی!
و خوشاقبالیم که میتوانیم میلاد آقای معروفی عزیز را از این طریق شادباش بگوییم.
🔸راههای دسترسی دیگر برای گوش دادن پادکستهای نوای ققنوس:
▫️سایت گروه انتشاراتی ققنوس
https://zaya.io/3gaip
▫️شنوتو
https://zaya.io/kbo1x
📍پادکست نوای ققنوس در تمام پلتفرمهای پادکست موجود است.
@navayeqoqnoos
@qoqnoospub
🌿🌿🌿🌿🌿
آدم یک لحظه ناچار میشود واگذارد و برود؛
احساس میکردم هستیام را گم کردهام،
هویتم را از یاد بردهام و دیگر چیزی ندارم که برایش بجنگم.
#عباس_معروفی
#تماماً_مخصوص
@QOQNOOSPUB
آدم یک لحظه ناچار میشود واگذارد و برود؛
احساس میکردم هستیام را گم کردهام،
هویتم را از یاد بردهام و دیگر چیزی ندارم که برایش بجنگم.
#عباس_معروفی
#تماماً_مخصوص
@QOQNOOSPUB
🍒🍒🍒
تابستان که می شود
دلم شور می زند
نکند طعم گیلاس های بازار
مرا از یاد تو ببرد
#عباس_معروفی
@ qoqnoospub
تابستان که می شود
دلم شور می زند
نکند طعم گیلاس های بازار
مرا از یاد تو ببرد
#عباس_معروفی
@ qoqnoospub
تنهایی و غم غربت در جانش چنگ انداخت، غربتی که در میان شهر آشنا گریبانش را گرفته بود. چقدر انسان تنهاست. مثل پر کاه در هوای طوفانی.
#سمفونی_مردگان
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
#سمفونی_مردگان
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
همین روزها، ۱۵ سال پیش
مهرماه ۱۳۸۶
عباس معروفی در نمایشگاه کتاب فرانکفورت در گفتگو با ققنوس در غرفه انتشارات از ماجرای شکل گرفتن #سمفونی_مردگان و ماجرای مغز چلچله و پیداکردن لوکیشن مناسب این قصه برایمان
میگوید...
شورآباد اردبیل
این گفتگوی اختصاصی، ادامه دارد...
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
مهرماه ۱۳۸۶
عباس معروفی در نمایشگاه کتاب فرانکفورت در گفتگو با ققنوس در غرفه انتشارات از ماجرای شکل گرفتن #سمفونی_مردگان و ماجرای مغز چلچله و پیداکردن لوکیشن مناسب این قصه برایمان
میگوید...
شورآباد اردبیل
این گفتگوی اختصاصی، ادامه دارد...
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عباس معروفی: من عاشق انسانهام، تنها چیزی که راجع به خودم کشف کردم همین بوده!
ضامن استقلال ایران، فقط اتحاد تمام اقوام ایرانی است.
بخشی از گفتگوی اختصاصی انتشارات ققنوس با عباس معروفی در نمایشگاه کتاب فرانکفورت سال ۱۳۸۶
ادامه دارد…
#عباس_معروفی
#ایران
@qoqnoospub
ضامن استقلال ایران، فقط اتحاد تمام اقوام ایرانی است.
بخشی از گفتگوی اختصاصی انتشارات ققنوس با عباس معروفی در نمایشگاه کتاب فرانکفورت سال ۱۳۸۶
ادامه دارد…
#عباس_معروفی
#ایران
@qoqnoospub
صدای چند تیر پیاپی آمد، بعد سگها پارس کردند، از دور صدای پتک میآمد. گفت: «اوضاع بدجوری قمر در عقرب است، اگر تکتک مردم را دار بزنند، باز هم تیراندازی قطع نمیشود.»
حالا جز معصوم کسی در حوضخانه نبود، انعکاس صداش انگار روی آب حوض موج میخورد و ماهیها از ترس سر به زیر آب میبردند. یک لحظه به فکرم رسید که ماهیها از ترس آدمها ماهی شدهاند و به آب پناه بردهاند، ولی آنجا هم در امان نیستند.
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
حالا جز معصوم کسی در حوضخانه نبود، انعکاس صداش انگار روی آب حوض موج میخورد و ماهیها از ترس سر به زیر آب میبردند. یک لحظه به فکرم رسید که ماهیها از ترس آدمها ماهی شدهاند و به آب پناه بردهاند، ولی آنجا هم در امان نیستند.
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
دار سایۀ درازی داشت، وحشتناک و عجیب. روزها که خورشید برمیآمد، سایهاش از جلو همۀ مغازهها و خانههای خیابان خسروی میگذشت؛ سایۀ مردی که در برابر نورد گرد سوز پاهاش را از هم باز کرده و بالا سر آدم ایستاده است. شبها شکل جانوری میشد که صورتش را روی ستون یادبود گذاشته و دستهاش را از دو طرف حمایل کرده است، شکل یک جانور خیس که آویختهاندش تا خشک شود و قطرهقطره آبچکان تا صبح به گوش میرسید. انگار کسی را که دار زدهاند خونش قطرهقطره در حوض میریزد، یا اشکهاش بر صورتش سُر میخورد و از چانهاش فرو میافتد. چیزی نظیر صدای سکسکۀ مردی مست که از واماندگی در ساعت بزرگ بالای ساختمان انجمن شهر تکرار میشود: «دنگ، دنگ، دنگ.»
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
🕸🕸🕸🕸
هیچ نمیفهمیدم و تشنهام بود. در راه مدرسه به کوچۀ مناره میدویدم، میدان تعزیه را دور میزدم، و خود را در کوزهگری مییافتم. جلو آینهای میایستادم که در آن مجسمهای چرخ را میچرخاند، میساخت و باز درهم میکوبید، یا نه، میساخت و خود درهم میریخت.
باید شهامت به خرج میدادم، تبر برمیداشتم همۀ آن کوزهها را میشکستم، آن سرها را میشکستم و تبر را میانداختم به گردن سری که بر نیزه بود.
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
#ققنوس
@qoqnoospub
هیچ نمیفهمیدم و تشنهام بود. در راه مدرسه به کوچۀ مناره میدویدم، میدان تعزیه را دور میزدم، و خود را در کوزهگری مییافتم. جلو آینهای میایستادم که در آن مجسمهای چرخ را میچرخاند، میساخت و باز درهم میکوبید، یا نه، میساخت و خود درهم میریخت.
باید شهامت به خرج میدادم، تبر برمیداشتم همۀ آن کوزهها را میشکستم، آن سرها را میشکستم و تبر را میانداختم به گردن سری که بر نیزه بود.
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
#ققنوس
@qoqnoospub
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
پدرم میگفت در سرزمینی که جنگ و گرسنگی باشد، انواع و اقسام دین و خدا و باور و خرافات به وجود میآید،
یادت باشد خدا یکی است و او هم ارحم الراحمین است.
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
پدرم میگفت در سرزمینی که جنگ و گرسنگی باشد، انواع و اقسام دین و خدا و باور و خرافات به وجود میآید،
یادت باشد خدا یکی است و او هم ارحم الراحمین است.
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به یاد عباس معروفی و آونگ خاطرههامان...
مگر نگفتی میخواهی زمانهات را تصویر کنی؟
بزنی به دیوار و بروی؟ زمانهات را چه زود کولهبار دوشت کردی و رفتی... مگر نگفتی اولین دغدغهات آزادیست؟ ما منتظر بودیم سمفونی آزادیات را بنویسی، با صدای خودت برایمان بخوانیش، از رهایی بگویی، لبخندهایت دیگر بوی غربت ندهند... ما منتظر بودیم اورهانت زنجیرها را باز کند و شبهای اردبیل دیگر سرد نباشد... میخواستیم شبی از شبهای شورابیل برایت جشن امضا بگیریم، تو ساز بزنی، ما بخندیم و خوشحال باشیم که سازها دیگر بدآهنگ نیستند...
افسوس که زمانه سازَش همیشه ساز عاشقیست که از جوانی خیری ندیده...
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
مگر نگفتی میخواهی زمانهات را تصویر کنی؟
بزنی به دیوار و بروی؟ زمانهات را چه زود کولهبار دوشت کردی و رفتی... مگر نگفتی اولین دغدغهات آزادیست؟ ما منتظر بودیم سمفونی آزادیات را بنویسی، با صدای خودت برایمان بخوانیش، از رهایی بگویی، لبخندهایت دیگر بوی غربت ندهند... ما منتظر بودیم اورهانت زنجیرها را باز کند و شبهای اردبیل دیگر سرد نباشد... میخواستیم شبی از شبهای شورابیل برایت جشن امضا بگیریم، تو ساز بزنی، ما بخندیم و خوشحال باشیم که سازها دیگر بدآهنگ نیستند...
افسوس که زمانه سازَش همیشه ساز عاشقیست که از جوانی خیری ندیده...
#عباس_معروفی
@qoqnoospub