اين كتاب به مرگ مي پردازد
مرگ چيست؟
روشن است كه افراد زماني مي ميرند كه زندگي آنها به پايان رسيده است
اما چندان روشن نيست كه پايان يافتن زندگي شخص چيست و چه زماني است؟
@qoqnoospub
مرگ چيست؟
روشن است كه افراد زماني مي ميرند كه زندگي آنها به پايان رسيده است
اما چندان روشن نيست كه پايان يافتن زندگي شخص چيست و چه زماني است؟
@qoqnoospub
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نظرات ژاک لاکان دربارهی هویت، عشق و سیاست!
مترجم و گوینده: ایمان فانی
لاكان در #ققنوس
#ژاک_لاکان
#لاکان_هیچکاک
#لاكان_و_امر_سياسي
@qoqnoospub
مترجم و گوینده: ایمان فانی
لاكان در #ققنوس
#ژاک_لاکان
#لاکان_هیچکاک
#لاكان_و_امر_سياسي
@qoqnoospub
ققنوس درستايش عشق را تجديدچاپ كرد:
#عشق_را_بايد_از_نو_ابداع_كرد
اين كتاب رساله آتشين و پر شور #آلن_بديو در دفاع از عشق است تا ما را ترغيب كند كه از عشق نترسيم.
@qoqnoospub
#عشق_را_بايد_از_نو_ابداع_كرد
اين كتاب رساله آتشين و پر شور #آلن_بديو در دفاع از عشق است تا ما را ترغيب كند كه از عشق نترسيم.
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
ققنوس درستايش عشق را تجديدچاپ كرد: #عشق_را_بايد_از_نو_ابداع_كرد اين كتاب رساله آتشين و پر شور #آلن_بديو در دفاع از عشق است تا ما را ترغيب كند كه از عشق نترسيم. @qoqnoospub
ققنوس درستايش عشق را تجديدچاپ كرد:
#عشق_را_بايد_از_نو_ابداع_كرد
اين كتاب رساله آتشين و پرشور #آلن_بديو در دفاع از عشق است تا ما را ترغيب كند كه از عشق نترسيم، و آن را چون ماجراجويي شكوهمند ببينيم كه در آخر ما را از #وسواس_فكري در قبال خودمان رها مي كند
از متن كتاب:
جامعهشناساني چون #ريچارد_سنت و #زيگمونت_باومن تصور ميكنند عدم احساس #تعهد نسبت به كارگران فصلي مشابه وضعيتي است كه در آن عاشقي به معشوق خود ميگويد: «تعهدي از طرف من وجود ندارد»
در حالي كه آنها بيهدف در دنيايي گام بر ميدارند كه در آن روابط به نام آسانگيري گرم و نرم و مصرفگرا ايجاد مي شود و مي گسلد.
آيا فكر ميكنيد ارتباطي به همين شكل ميان جنگهاي «بدون تلفات» و عشق «بدون مخاطره» وجود دارد؟
#در_ستايش_عشق
#الن_بديو #مريم_عبدالرحيم_كاشي #عشق #فلسفه #فلسفه_عشق #ققنوس
@qoqnoospub
#عشق_را_بايد_از_نو_ابداع_كرد
اين كتاب رساله آتشين و پرشور #آلن_بديو در دفاع از عشق است تا ما را ترغيب كند كه از عشق نترسيم، و آن را چون ماجراجويي شكوهمند ببينيم كه در آخر ما را از #وسواس_فكري در قبال خودمان رها مي كند
از متن كتاب:
جامعهشناساني چون #ريچارد_سنت و #زيگمونت_باومن تصور ميكنند عدم احساس #تعهد نسبت به كارگران فصلي مشابه وضعيتي است كه در آن عاشقي به معشوق خود ميگويد: «تعهدي از طرف من وجود ندارد»
در حالي كه آنها بيهدف در دنيايي گام بر ميدارند كه در آن روابط به نام آسانگيري گرم و نرم و مصرفگرا ايجاد مي شود و مي گسلد.
آيا فكر ميكنيد ارتباطي به همين شكل ميان جنگهاي «بدون تلفات» و عشق «بدون مخاطره» وجود دارد؟
#در_ستايش_عشق
#الن_بديو #مريم_عبدالرحيم_كاشي #عشق #فلسفه #فلسفه_عشق #ققنوس
@qoqnoospub
ققنوس تجديد چاپ كرد:
#علائم_حياتی_يک_زن
داستانی با سه نويسنده #فرزانه_كرمپور ، #لادن_نيكنام و #مهناز_رونقی
شايد اين اتفاق، اتفاقی نادر باشد كه يک كتاب را سه نويسنده بنويسند...
#علائم_حياتی_يک_زن
داستانی با سه نويسنده #فرزانه_كرمپور ، #لادن_نيكنام و #مهناز_رونقی
شايد اين اتفاق، اتفاقی نادر باشد كه يک كتاب را سه نويسنده بنويسند...
ققنوس تجديد چاپ كرد:
#علائم_حياتی_يک_زن
داستانی با سه نويسنده #فرزانه_كرمپور ، #لادن_نيكنام و #مهناز_رونقی
شايد اين اتفاق، اتفاقی نادر باشد كه يک كتاب را سه نويسنده بنويسند...
@qoqnoospub
#علائم_حياتی_يک_زن
داستانی با سه نويسنده #فرزانه_كرمپور ، #لادن_نيكنام و #مهناز_رونقی
شايد اين اتفاق، اتفاقی نادر باشد كه يک كتاب را سه نويسنده بنويسند...
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
ققنوس تجديد چاپ كرد: #علائم_حياتی_يک_زن داستانی با سه نويسنده #فرزانه_كرمپور ، #لادن_نيكنام و #مهناز_رونقی شايد اين اتفاق، اتفاقی نادر باشد كه يک كتاب را سه نويسنده بنويسند... @qoqnoospub
ققنوس تجديد چاپ كرد:
#علائم_حياتی_يک_زن
داستانی با سه نويسنده #فرزانه_كرمپور ، #لادن_نيكنام و #مهناز_رونقی
شايد اين اتفاق، اتفاقی نادر باشد كه يک كتاب را سه نويسنده بنويسند...
از متن داستان:
و من به ياد ميآورم كه مادر را غيابی برای پدرم عقد كرده و به شيراز میفرستند و مدتها با مادربزرگم سر همين مسئله دعوا داشتهاند. مادر از دورانی میگويد كه نداشته است و خانم سرهنگ چشمها را پر از اشک میکند: «وای چه عشقی! سرهنگ برام نرگس میآورد. حتی وقتی فصلش نبود. سفارش میداد به گلفروشی كه از هر جا شده تهيه كنن.»
#داستان #داستان_ايرانی
@qoqnoospub
#علائم_حياتی_يک_زن
داستانی با سه نويسنده #فرزانه_كرمپور ، #لادن_نيكنام و #مهناز_رونقی
شايد اين اتفاق، اتفاقی نادر باشد كه يک كتاب را سه نويسنده بنويسند...
از متن داستان:
و من به ياد ميآورم كه مادر را غيابی برای پدرم عقد كرده و به شيراز میفرستند و مدتها با مادربزرگم سر همين مسئله دعوا داشتهاند. مادر از دورانی میگويد كه نداشته است و خانم سرهنگ چشمها را پر از اشک میکند: «وای چه عشقی! سرهنگ برام نرگس میآورد. حتی وقتی فصلش نبود. سفارش میداد به گلفروشی كه از هر جا شده تهيه كنن.»
#داستان #داستان_ايرانی
@qoqnoospub
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سریال سرگذشت ندیمه بر اساس رمان #سرگذشت_ندیمه #مارگارت_اتوود #جایزه_گلدن_گلوب را به خود اختصاص داد
بهترین سریال درام
The Handmaid's Tale
@qoqnoispub
بهترین سریال درام
The Handmaid's Tale
@qoqnoispub
نویسنده رمان «انگار خودم نیستم» مطرح کرد:
اولویت نوشتن زنان از جنس و مسائل مربوط به خودشان باشد.
http://www.ibna.ir/fa/doc/shortint/256495
@qoqnoospub
اولویت نوشتن زنان از جنس و مسائل مربوط به خودشان باشد.
http://www.ibna.ir/fa/doc/shortint/256495
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
نویسنده رمان «انگار خودم نیستم» مطرح کرد: اولویت نوشتن زنان از جنس و مسائل مربوط به خودشان باشد. http://www.ibna.ir/fa/doc/shortint/256495 @qoqnoospub
نویسنده رمان «انگار خودم نیستم» مطرح کرد:
اولویت نوشتن زنان از جنس و مسائل مربوط به خودشان باشد.
یاسمن خلیلیفرد درباره سطحی کیفی آثار ادبی نویسندگان زن امروز میگوید: نویسندگان زن امروز نسبت به گذشته دغدغهمندتر مینویسند و در به تصویر کشیدن معضلات زنان و دغدغههایشان موفق عمل کردهاند.
اولویت نوشتن زنان از جنس و مسائل مربوط به خودشان باشد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دومین رمان یاسمن خلیلیفرد به نام «انگار خودم نیستم» از سوی انتشارات ققنوس منتشر شد.
http://www.ibna.ir/fa/doc/shortint/256495
یاسمن خلیلیفرد در گفتوگو با ایبنا درباره فضای رمان جدید خود گفت: رمان «انگار خودم نیستم» هم فضایی مشابه کتاب قبلیام دارد . در این رمان هم مشخصههای نوستالژیک رمان قبلیام وجود دارد و چیزی که در این رمان برایم خیلی مهم بوده، روابط بین آدمهاست. کلا من در کتابهایم به روابط بین آدمها میپردازم و این مساله برایم خیلی مهم است. در این رمان هفت راوی وجود دارد که چهارتای آنها زن و بقیه مرد هستند و داستان از زبان راویها بیان میشود.
نویسنده «یادت نرود که..» درباره دشواری نوشتن از زبان مرد برای یک نویسنده زن گفت: اینکه از زبان مردها بنویسی، سختیهای خاص خودش را دارد اما من به واسطه اینکه رشته سینما خواندهام و مباحث روانشناسی زیادی مطالعه کردهام به شخصیتپردازی جنس مرد آشنا هستم. همچنین تجربیات فیلمنامهنویسیام هم در این بین موثر بوده است.
خلیلیفرد درباره شباهتها و تفاوتهای این رمان با کتاب قبلی خود توضیح داد: این دو رمان بهواسطه فضا به هم شباهت دارند. در هر دو این کتابها به جزئیات روابط شخصیتها پرداختهام و خاطرات و گذشته نقش پررنگی در این دو کتاب داشتهاند. در کتاب «یادت نرود که...» سنام کمتر از الان بود و به همان نسبت تجربه کمتری داشتم. در آن کتاب بعضی جاها زیادهگویی کردهام و از توصیف برخی چیزها نتوانستهام بگذرم. البته در کل کتابهای من خیلی حالت توصیفی و فیلمنامهای دارد. کار نوشتن رمان «یادت نرود که...» را سال 1391 به پایان رساندم. اما این رمان تقریبا دوسال و نیم در ارشاد ماند تا مجوز گرفت و به همین دلیل سال 1394 منتشر شد. در رمان «انگار خودم نیستم» فکر می کنم به دلیل بالاتر رفتن سن و تجربه زیستهام پختهتر عمل کردهام و توانستهام از زواید کار بزنم. در این رمان سعی کردم از زوائد و توصیفات بیش ازاندازه و خستهکننده بپرهیزم.
این منتقد سینما درباره اولویت موضوعی زنان نویسنده امروز ایران عنوان کرد: ما در جامعهای زندگی میکنیم که زنان در بخشهای مختلف فرهنگی، اجتماعی و ... مشکلات زیادی دارند. پس عجیب نیست که اولویت نوشتن زنان از جنس و مسائل مربوط به خودشان باشد. به دلیل مشکلات زیادی که زنان جامعه ما در بخشهای مختلف دارند، چه نویسندگان و چه فیلمسازان زن ترجیح میدهند که به مسائل مربوط به خودشان بپردازند. البته همیشه استثنا هم وجود دارد و ممکن است در این بین نویسندگان زنی هم باشند که به مسائل عمومیتری بپردازند. برای خود من هم دغدغههای زنان مهم است و در داستانهایم سعی کردهام که به این دغدغهها به طور عمیقی بپردازم و سطحی عمل نکنم.
این نویسنده درباره جریان ادبیات معاصر امروز و سطح کیفی آثار ادبی زنان اهل قلم گفت: من جریان ادبی امروز را دنبال میکنم و به نظرم تعداد نویسندگان زن نسبت به قبل بیشتر شده که خودش اتفاق خیلی خوبی است. در گذشته ما چهرههای شاخصی چون غزاله علیزاده و سیمین دانشور داشتیم. به نظرم نویسندگان زن امروز نسبت به گذشته دغدغهمندتر مینویسند و در به تصویر کشیدن معضلات زنان و دغدغههایشان موفق عمل کردهاند. نمونه این نویسندگان هم چهرههای شاخصی مانند؛ بلقیس سلیمانی، فریبا وفی و زویا پیرزاد هستند.
خلیلیفرد درباره میزان استقبال مخاطب از رمان قبلی خود و دلیل احتمالی آن توضیح داد: من هنگام نوشتن رمان اولم خیلی به مخاطب فکر نمیکردم و تنها به چیزی که دوست داشتم روی کاغذ بیاورم میاندیشیدم. در کتاب دومم هم همینطور بود. بر اساس بازخوردهایی که از خوانندگانم گرفتم، فکر میکنم دلیل این استقبال توجه به گذشته و روابط آدمها در دنیای معاصر بود. رابطه کاراکترهای رمان اولم، فروغ و کیوان برای خوانندگان جذاب بود و اذعان میکردند که این نوع رابطه را تجربه کردهاند و در زندگی و روابط خود اینگونه آدم ها را دیدهاند. خوانندگان رمان اولم به نوعی با شخصیتها همذاتپنداری کرده بودند. من با رمان اولم مخاطب زیادی پیدا کردم و امیدوارم همین اتفاق برای رمان دومم هم بیفتد. البته من مناسبات و فعالیتهای سینمایی هم دارم و انتشارات ققنوس هم چه در زمینه نشر و چه در زمینه پخش و توزیع کتاب، نشر خوشنامی است. بنابراین امید زیادی به جذب مخاطب این کتاب دارم.
@qoqnoospub
اولویت نوشتن زنان از جنس و مسائل مربوط به خودشان باشد.
یاسمن خلیلیفرد درباره سطحی کیفی آثار ادبی نویسندگان زن امروز میگوید: نویسندگان زن امروز نسبت به گذشته دغدغهمندتر مینویسند و در به تصویر کشیدن معضلات زنان و دغدغههایشان موفق عمل کردهاند.
اولویت نوشتن زنان از جنس و مسائل مربوط به خودشان باشد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دومین رمان یاسمن خلیلیفرد به نام «انگار خودم نیستم» از سوی انتشارات ققنوس منتشر شد.
http://www.ibna.ir/fa/doc/shortint/256495
یاسمن خلیلیفرد در گفتوگو با ایبنا درباره فضای رمان جدید خود گفت: رمان «انگار خودم نیستم» هم فضایی مشابه کتاب قبلیام دارد . در این رمان هم مشخصههای نوستالژیک رمان قبلیام وجود دارد و چیزی که در این رمان برایم خیلی مهم بوده، روابط بین آدمهاست. کلا من در کتابهایم به روابط بین آدمها میپردازم و این مساله برایم خیلی مهم است. در این رمان هفت راوی وجود دارد که چهارتای آنها زن و بقیه مرد هستند و داستان از زبان راویها بیان میشود.
نویسنده «یادت نرود که..» درباره دشواری نوشتن از زبان مرد برای یک نویسنده زن گفت: اینکه از زبان مردها بنویسی، سختیهای خاص خودش را دارد اما من به واسطه اینکه رشته سینما خواندهام و مباحث روانشناسی زیادی مطالعه کردهام به شخصیتپردازی جنس مرد آشنا هستم. همچنین تجربیات فیلمنامهنویسیام هم در این بین موثر بوده است.
خلیلیفرد درباره شباهتها و تفاوتهای این رمان با کتاب قبلی خود توضیح داد: این دو رمان بهواسطه فضا به هم شباهت دارند. در هر دو این کتابها به جزئیات روابط شخصیتها پرداختهام و خاطرات و گذشته نقش پررنگی در این دو کتاب داشتهاند. در کتاب «یادت نرود که...» سنام کمتر از الان بود و به همان نسبت تجربه کمتری داشتم. در آن کتاب بعضی جاها زیادهگویی کردهام و از توصیف برخی چیزها نتوانستهام بگذرم. البته در کل کتابهای من خیلی حالت توصیفی و فیلمنامهای دارد. کار نوشتن رمان «یادت نرود که...» را سال 1391 به پایان رساندم. اما این رمان تقریبا دوسال و نیم در ارشاد ماند تا مجوز گرفت و به همین دلیل سال 1394 منتشر شد. در رمان «انگار خودم نیستم» فکر می کنم به دلیل بالاتر رفتن سن و تجربه زیستهام پختهتر عمل کردهام و توانستهام از زواید کار بزنم. در این رمان سعی کردم از زوائد و توصیفات بیش ازاندازه و خستهکننده بپرهیزم.
این منتقد سینما درباره اولویت موضوعی زنان نویسنده امروز ایران عنوان کرد: ما در جامعهای زندگی میکنیم که زنان در بخشهای مختلف فرهنگی، اجتماعی و ... مشکلات زیادی دارند. پس عجیب نیست که اولویت نوشتن زنان از جنس و مسائل مربوط به خودشان باشد. به دلیل مشکلات زیادی که زنان جامعه ما در بخشهای مختلف دارند، چه نویسندگان و چه فیلمسازان زن ترجیح میدهند که به مسائل مربوط به خودشان بپردازند. البته همیشه استثنا هم وجود دارد و ممکن است در این بین نویسندگان زنی هم باشند که به مسائل عمومیتری بپردازند. برای خود من هم دغدغههای زنان مهم است و در داستانهایم سعی کردهام که به این دغدغهها به طور عمیقی بپردازم و سطحی عمل نکنم.
این نویسنده درباره جریان ادبیات معاصر امروز و سطح کیفی آثار ادبی زنان اهل قلم گفت: من جریان ادبی امروز را دنبال میکنم و به نظرم تعداد نویسندگان زن نسبت به قبل بیشتر شده که خودش اتفاق خیلی خوبی است. در گذشته ما چهرههای شاخصی چون غزاله علیزاده و سیمین دانشور داشتیم. به نظرم نویسندگان زن امروز نسبت به گذشته دغدغهمندتر مینویسند و در به تصویر کشیدن معضلات زنان و دغدغههایشان موفق عمل کردهاند. نمونه این نویسندگان هم چهرههای شاخصی مانند؛ بلقیس سلیمانی، فریبا وفی و زویا پیرزاد هستند.
خلیلیفرد درباره میزان استقبال مخاطب از رمان قبلی خود و دلیل احتمالی آن توضیح داد: من هنگام نوشتن رمان اولم خیلی به مخاطب فکر نمیکردم و تنها به چیزی که دوست داشتم روی کاغذ بیاورم میاندیشیدم. در کتاب دومم هم همینطور بود. بر اساس بازخوردهایی که از خوانندگانم گرفتم، فکر میکنم دلیل این استقبال توجه به گذشته و روابط آدمها در دنیای معاصر بود. رابطه کاراکترهای رمان اولم، فروغ و کیوان برای خوانندگان جذاب بود و اذعان میکردند که این نوع رابطه را تجربه کردهاند و در زندگی و روابط خود اینگونه آدم ها را دیدهاند. خوانندگان رمان اولم به نوعی با شخصیتها همذاتپنداری کرده بودند. من با رمان اولم مخاطب زیادی پیدا کردم و امیدوارم همین اتفاق برای رمان دومم هم بیفتد. البته من مناسبات و فعالیتهای سینمایی هم دارم و انتشارات ققنوس هم چه در زمینه نشر و چه در زمینه پخش و توزیع کتاب، نشر خوشنامی است. بنابراین امید زیادی به جذب مخاطب این کتاب دارم.
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
عكس از #كتابفروشي_گلها_المپيك @qoqnoospub
نویسنده این کتاب با نثرى جذاب و روان براى تمام مخاطبینى که به بیش از سى و هشت زبان در سراسر جهان کتابش را مىخوانند حرفهایى مىزند که شاید تا پیش از این در جایى نشنیده باشند
داستان این رمان درباره مرتاضی هندی است که برای خرید یک تخت میخی به فروشگاه آیکیا در پاریس میرود و چون جایی ندارد تا شب را آنجا بماند، در فروشگاه میماند تا صبح فردا تخت را تحویل بگیرد و به خانهاش برگردد ...
صبح فردا جمعی از مامورهای فروشگاه وارد میشوند. مرتاض هم از ترس در یک جالباسی مخفی میشود و نمیداند ماموران برای بردن همان جالباسی آمدهاند. به این ترتیب مرتاض به همراه جالباسی درون کامیونی گذاشته میشود که درون آن عدهای از مهاجران غیرقانونی آفریقایی مخفی شدهاند و قرار است از طریق کانال مانش به انگلستان بروند…
در قسمتی از این رمان می خوانیم:
اگرچه او نمیدانست در ساعات آینده چه بر سرش میآید، خوشحال بود که آن جاست. در آن ساعت، بایستی در هواپیما میبود و به خانهاش بر میگشت. عجیب بود که دلش برای این اتفاق تنگ نمیشد؛ دست کم حالا، آن جا و بلافاصله، زیرا فشار سفر کمی او را از پا درآورده بود. به خودش گفت مسافرتی باورنکردنی و نیز ملاقات با شخصیتهایی شگفت انگیز را پیش رو خواهد داشت. باید از این شبیخونِ خوشی استفاده میکرد زیرا قطعا تا چند لحظه دیگر وقتی در تختش و تنهایی به افسردگی تبعیدیها، انسانهای بیثبات، خانه نشینهایی که دور از سرزمینهایشان غم وطنشان را داشتند، بداقبالها و کسانی که دیگر هیچ شاخهای نداشتند که به آن آویزان شوند فکر میکرد، حوصلهاش سر میرفت.
اثر #رومن_پوئرتلاس
ترجمه #ابوالفضل_اللهدادی #ققنوس
@qoqnoospub
داستان این رمان درباره مرتاضی هندی است که برای خرید یک تخت میخی به فروشگاه آیکیا در پاریس میرود و چون جایی ندارد تا شب را آنجا بماند، در فروشگاه میماند تا صبح فردا تخت را تحویل بگیرد و به خانهاش برگردد ...
صبح فردا جمعی از مامورهای فروشگاه وارد میشوند. مرتاض هم از ترس در یک جالباسی مخفی میشود و نمیداند ماموران برای بردن همان جالباسی آمدهاند. به این ترتیب مرتاض به همراه جالباسی درون کامیونی گذاشته میشود که درون آن عدهای از مهاجران غیرقانونی آفریقایی مخفی شدهاند و قرار است از طریق کانال مانش به انگلستان بروند…
در قسمتی از این رمان می خوانیم:
اگرچه او نمیدانست در ساعات آینده چه بر سرش میآید، خوشحال بود که آن جاست. در آن ساعت، بایستی در هواپیما میبود و به خانهاش بر میگشت. عجیب بود که دلش برای این اتفاق تنگ نمیشد؛ دست کم حالا، آن جا و بلافاصله، زیرا فشار سفر کمی او را از پا درآورده بود. به خودش گفت مسافرتی باورنکردنی و نیز ملاقات با شخصیتهایی شگفت انگیز را پیش رو خواهد داشت. باید از این شبیخونِ خوشی استفاده میکرد زیرا قطعا تا چند لحظه دیگر وقتی در تختش و تنهایی به افسردگی تبعیدیها، انسانهای بیثبات، خانه نشینهایی که دور از سرزمینهایشان غم وطنشان را داشتند، بداقبالها و کسانی که دیگر هیچ شاخهای نداشتند که به آن آویزان شوند فکر میکرد، حوصلهاش سر میرفت.
اثر #رومن_پوئرتلاس
ترجمه #ابوالفضل_اللهدادی #ققنوس
@qoqnoospub
انتشارات ققنوس
@qoqnoospub
جنبش و گفتمان چپ در ایران ابتدا نه در تقابل با سرمایهداری، بلکه در مقابل فئودالیسم و در حمایت از کارگران بخشهای غیرصنعتی شکل گرفت، زیرا اساساً نه نظام سرمایهداری شکل گرفته بود و نه طبقة کارگر صنعتی.
جامعة ایران پیش از این و در طی قرنها، جنبش ضدفئودالی را به نمایندگی مزدکیان، خرمدینان، شیعیان و... تجربه کرده بود.
گفتمان چپ با تأسیس «حزب عدالت» در قفقاز و مستقر شدن بلشویکها در روسیه رنگ کمونیسم به خود گرفت. حزب عدالت به «حزب کمونیست ایران» تغییر نام داد و تداومبخش این گفتمان در چارچوب مارکسیستیـ لنینیستی شد.
در پی زوال این حزب در دورة رضا شاه، گفتمان چپ ایران در این مقطع به ابتکار تقی ارانی، نه در چارچوب فعالیت حزبی، بلکه با انتشار مجله «دنیا» و پایهگذاری یک محفل روشنفکری ادامه حیات داد.
گفتمان چپ در این مقطع به جای ترویح نگاه حزبی به مارکسیسم، در پی بسط مسائل تئوریک و به جای مخاطب قرار دادن طبقات فرودست، در صدد شناساندن آن به اقشار تحصیلکرده و روشنفکر بود.
#گفتمان_چپ_در_ايران #محمدعلي_احمدي #جنبش_چپ #حزب_عدالت #بلشويك #كمونيسم #حزب_كمونيسم_ايران #مجله_دنيا #روشنفكري #ققنوس
@qoqnoospub
جامعة ایران پیش از این و در طی قرنها، جنبش ضدفئودالی را به نمایندگی مزدکیان، خرمدینان، شیعیان و... تجربه کرده بود.
گفتمان چپ با تأسیس «حزب عدالت» در قفقاز و مستقر شدن بلشویکها در روسیه رنگ کمونیسم به خود گرفت. حزب عدالت به «حزب کمونیست ایران» تغییر نام داد و تداومبخش این گفتمان در چارچوب مارکسیستیـ لنینیستی شد.
در پی زوال این حزب در دورة رضا شاه، گفتمان چپ ایران در این مقطع به ابتکار تقی ارانی، نه در چارچوب فعالیت حزبی، بلکه با انتشار مجله «دنیا» و پایهگذاری یک محفل روشنفکری ادامه حیات داد.
گفتمان چپ در این مقطع به جای ترویح نگاه حزبی به مارکسیسم، در پی بسط مسائل تئوریک و به جای مخاطب قرار دادن طبقات فرودست، در صدد شناساندن آن به اقشار تحصیلکرده و روشنفکر بود.
#گفتمان_چپ_در_ايران #محمدعلي_احمدي #جنبش_چپ #حزب_عدالت #بلشويك #كمونيسم #حزب_كمونيسم_ايران #مجله_دنيا #روشنفكري #ققنوس
@qoqnoospub