انتشارات ققنوس
5.28K subscribers
1.65K photos
607 videos
109 files
1.15K links
کانال رسمی گروه انتشاراتی ققنوس
آدرس اینستاگرام:
http://instagram.com/qoqnoospub
آدرس فروشگاه:
انقلاب-خیابان اردیبهشت-بازارچه کتاب
آدرس سایت:
www.qoqnoos.ir
ارتباط با ما:
@qoqnoospublication
Download Telegram

فراموش کرده بودم که می‌شود
عاشق شد.
می‌شود دل ‌بست و در بی قراری‌اش سوخت،
می‌شود مُرد.
آری می‌شود با یک نگاه مُرد. . .

#عباس_معروفی
@qoqnoospublication
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/ باز جوید روزگار وصل خویش
چه عواملی باعث می‌شود آدمی از اصل خویش دور شود و سیر بازگشت به خود چگونه است؟

#غنچه_وزیری در مهر ماه۱۳۵۶ در شهرری به دنیا آمد.
رمان #گیسیا اولین رمان اوست که در سال۹۷ توسط #نشر_هیلا( گروه انتشاراتی ققنوس) چاپ و منتشر شد. این رمان به زندگی زنی می پردازد که از ریشه‌های خود فاصله گرفته است. اتفاقی غیر منتظره، گیسیای دورمانده از اصل را وادار می‌کند به درون خود سفر کند و خاطراتش را با سه مرد مهم زندگی‌اش مرور کند. داستان، به زندگی این مردان نیز می‌پردازد.
داستان گیسیا، قصه‌ی نشناختن خود, فاصله از خود و تلاش برای یافتن خود است.
اگر شما هم داستان گیسیا را خوانده‌اید، شما سیر بازگشت به خویشتن گیسیا را چطور دیده‌اید؟
نظرتان در مورد مردهای مهم زندگی گیسیا چیست؟
اگر شاهو به هورامان نمی رفت آیا زندگی گیسیا طور دیگری رقم می‌خورد؟
و در آخر، به نظر شما اگر شهداد حضانت نیلو را به گیسیا نمی‌داد، گیسیا چه تصمیمی می‌گرفت؟
.
#جشنواره_داستان_ایرانی_ققنوس #من_هم_داستان_ایرانی_می‌خوانم #روز_قلم #قلم #نویسنده #داستان_ایرانی #نشر_ققنوس
@qoqnoospub
اینکه ندانی عاشقی یا وابسته‌ای؟
ندانی وابستگی‌ات عشق می آورد یا عاشقی‌ات وابستگی...
اینکه از هرچه وابستگی و عاشقی بترسی
و از این ترس بیشتر از هر چیزی بترسی،
اینکه خجالت بکشی از این ترس،
از این ترس بی‌پدر و مادر که مثل خوره می‌خوردت،
که نمیتوانی فرق بین عاشقی و وابستگی را بفهمی
و یا اینکه می‌فهمی و خودت را بزنی به نفهمیدن، آخرش مجبور میشوی دهانت را ببندی...

بریده ای از رمان "سامار"

#سامار
#الهام_فلاح
@qoqnoospub
Khab
Farzad Farokh ~ تابان موزیک
در خواب، تو را دیدم
دیدم که اینجایی…

عطرت، مرا مست کرد…

گفتی که میمانی…

چشمم به نگاهت بود

دستت نوازش کرد… قلبی که تو را هر شب، تا صبح ستایش کرد

دیگر نبودی تو، انگار که جانم رفت..!

لعنت به آن کس، که از تو جدایم کرد!
@qoqnoospub
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خبر داری شروع شده😍
.
گروه انتشاراتی ققنوس با همکاری کتاب پلاس جشنواره‌ای داره برگزار ميكنه به نام “داستان ايرانی” و تا یکم مرداد ادامه دارد.
شما می‌توانيد با مطالعه داستان ايرانی ققنوس و شركت در چالش‌ها تو اين جشنواره حضور داشته باشيد.🤩
.
براي اطلاع از جوايز نقدی و فرهنگی و نحوه‌ی شركت در جشنواره به سايت انتشارات ققنوس مراجعه كنيد.🎁
.
منتظرتون هستيم با ما همراه باشید.😊
.
qoqnoos.ir
پوست‌اندازی با بریدن گیس‌های بلند

📝 یادداشتی بر رمان «گیسیا» نوشته غنچه وزیری

🖊 علی الله سلیمی

روابط عاطفی با چاشنی احساسات پر شور و حرارت دوره جوانی، از ضروری‌ترین و در عین حال ناپایدارترین مسائل در روابط انسانی است که معمولاً تضمینی برای تداوم و دائمی‌بودن آن نیست و گسست در این نوع روابط عاطفی، بیشتر مواقع باعث سرخوردگی و در مواردی هم افسردگی مقطعی و گاه بلندمدت در افراد می‌شود.

این موضوع دستمایه رمان «گیسیا» نوشته غنچه وزیری شده و در آن، با مسائل و دغدغه‌های زوج شکست‌خورده‌ای مواجه هستیم که بعد از پانزده سال زندگی مشترک، حالا خود را در ایستگاه آخر این رابطه عاطفی دیده‌اند و باید برای پذیرش این موضوع و ورود به شرایط جدید، به نوعی با مسأله کنار بیایند.

شاید یکی از نقاط ضعف این داستان، همین نگاه یک بُعدی به یک رابطه دوسویۀ عاطفی و زندگی مشترک باشد که مرد داستان به نوعی مقصر جلوه داده می‌شود؛ چرا که او شروع‌کننده این بحران عاطفی است و همسرش گیسیا را با سخت‌ترین و دردناک‌ترین لحظه‌های یک زندگی مشترک مواجه می‌کند.

رابطه گیسیا با برادرش «هیوا» در دوران نوجوانی گیسیا که ارتباط چندانی با وقایع اکنون رمان ندارد، به طور پیوسته و مشروح روایت شده است. اگر فرض را بر این بگیریم که نویسنده خواسته از این طریق به شخصیت «شاهو» برسد که دوست هیوا بوده و در زمان نوجوانی گیسیا به او احساس و علاقه داشته اما بیان نکرده و به عنوان یک راز با خود نگه داشته، این مسأله بدون پرداخت بیش از حد به شخصیت هیوا هم می‌توانست در رمان گنجانده شود.

📍متن کامل در لینک زیر:

http://yon.ir/D9xv7

كانال ادبى هنرى كافه داستان
@qoqnoospub
وقتی آدم دورخیز کند که بلند بپرد،
اما نتواند و در همان پشت و پسله بماند،
دیگر چی واسه آدم می‌ماند؟

#سال_بلوا
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
مرگ زیباترین تضاد زندگی است

گفت‌وگو با مهری بهرامی به مناسبت انتشار «و چشمهایش کهربایی بود»
هنگام نوشتن گاهی به احترام مخاطب از جا بلند می‌شوم

مهری بهرامی می‌گوید: قطعی­‌ترین امر درباره­ زندگی، مرگ است. ابهام و رمز آلودترین واژه مرگ است. پس چطور می‌‌شود از مرگ گذشت. مرگ زیباترین تضاد زندگی است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)-حمید بابایی: مهری بهرامی در سومین اثر خود باز به همان مباحث قبلی، این بار از دید دیگری پرداخته است، گویی مسأله مرگ و زندگی عنصری مهم در داستان‌­های وی است، از زمان انتشار رمان «و چشم­هایش کهربایی بود» استقبال خوبی از این اثر شده است، به این بهانه گفت‌وگویی با وی داشته‌ایم.

_قبل از پرداختن به رمان سوم­تان کمی در مورد اثر قبلی حرف بزنیم که با این رمان هم در ارتباط است، در اثر قبلی بحث زندگی و مرگ بود و شاعرانگی که در اثر دیده می‌شد، نشانه‌شناسی که در اثر پراکنده بود و می‌شد رویکردی زنانه را در آن به خوبی دید، کمی از آن رمان بگویید؟

در مورد اثر قبلی «بیرون از گذشته میان ایوان» که سال نود و پنج در نشر نیلوفر چاپ شد، منتقدان لطف داشتند و زیاد نوشتند. در مجلاتی چون اندیشه پویا و تجربه و زنان امروز و روزنامه‌های اعتماد، همشهری، ایران و... پس هرچه نویسنده­ اثر بگوید گزاف است. آنجا اساس کار بر تعدد شخصیت و کثرت زن بود، در تقابل با داستان سیندرلا، نیاز و چیزی که روایت طلب می‌کرد فرمی تو در تو بود، در قصه‌های نیم کاره و زنان متکثر حالا بگذریم که وقتی می‌نوشتم دیدم چه عداوتی با سیندرلای یکی یکدانه دنیا دارم، برای همین قصه از هزارتوهای خودش رد می‌شد. در زمان‌های متفاوت و هر بار زنی را پیدا می‌کرد، حالا بگذارید بسنده کنم و مثل همیشه دنبال کشف مخاطب قصه منتظر بمانم. سخت است حرف زدن درباره چیزی که نوشته‌ای. اشیاء و نشانه‌­ها همیشه دغدغه­ من بوده. نمی‌­دانم ولی شاید وقتی بخواهی آن همه از زن بگویی و نخواهی آویزان هیچ جا و گروه شوی نشانه‌­ها به فریادت می‌­رسند.

@qoqnoospub

_در اثر قبلی کثرت شخصیت داشته‌­اید و در رمان فعلی­‌تان،«و چشم‌هایش کهربایی بود» شخصیت‌­های محدودی را استفاده کردید، الزام قصه بود یا می‌‌خواستید داستان فشرده­‌تر روایت شود؟
سوال دوم شما کمی برایم عجیب است. هر اثر برای خود باید هویت مستقل داشته باشد و تمام تلاشم همین بود. اتفاقا «و چشم‌هایش کهربایی بود» با اینکه به گونه‌­ای از شکم بیرون از گذشته، میان ایوان بیرون می‌آید اما مستقل با فرمی متفاوت از داستان بیرون از گذشته بیان می‌شود. اینجا الزام چیز دیگری بود. مرگ به سمت زندگی می‌رفت و .‌‌‌..باقی را بگذاریم تا مخاطبان و کتاب خودشان باهم کنار بیایند.....

@qoqnoospub

ادمه گفتگو در لينك زير
http://yon.ir/H0XxO
اسم هر سه مان را هم با « گل » شروع کرده بود و به احدی اجازه نمی داد ما را «گلی » صدا کنند. هر کدام اسم کامل خودمان را داشتیم. همه جا و برای همه . اگر می شنید کسی از قانونش تخطی کرده، فی الفور تذکر می داد که: "هیچ کی گلی صداشون نکنه . اینا همه شون گل ان. منتهی هر گلی یه نشونی داره. یکی بوی گل داره. یکی دشت گله. یکی گلستانه! "
#خواب_عمیق_گلستان
#پروانه_سراوانی
#ققنوس
@qoqnoospub
آیا کسی می تواند بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد و آدم را به چه ابدیتی نزدیک می کند؟ آدم پر می شود. جوری که نخواهد به چیز دیگری فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد و هیچ گاه دچار تردید نشود...

#عباس_معروفی
#سمفونی_مردگان
#ققنوس
@qoqnnospub
بازی با قواعدبازی!

«همه تابستان بدون فیسبوک»؛ رومن پوئرتولاس؛ ترجمه ابوالفضل الله‌دادی؛ نشر ققنوس
حمیدرضا امیدی‌سرور،

شوخی کردن با قواعد بازی و عناصر ژانر اتفاق تازه ای نیست، در ادبیات (و در سینما همانطورکه از زینهای شعله ور یادکردیم)، آثار گوناگونی براساس این ایده نوشته شده اند، در ادبیات پلیسی و جنایی از کتاب عامه پسند چالز بوکفسکی نیز می توان یاد کرد. اما نویسنده کتاب حاضر بی اغراق طرحی نو درانداخته و اثری خواندنی خلق کرده است



****


«همه تابستان بدون فیسبوک» آدم را یاد فیلم «زینهای شعله‌ور» ساخته ماندگار مل بروکس می اندازد، آنجا هم یک کلانتر سیاهپوست، سروکله اش وسط شهری با ساکنان نژاد پرست پیدا شده و یکسری موقعیت های جذاب فیلم هم در ارتباط با این مسئله شکل می گیرد. نکته ای که در «همه تابستان بدون فیسبوک» در مورد آگاتا کریپسی یک مامور پلیس سیاه‌پوست با آن قد و قواره نخراشیده! نیزشاهدش هستیم. مهمتر از آن اما شوخی است که مل بروکس با ژانر وسترن ترتیب می دهد و برای جذابیت و ملاحت فیلمش هر بازی که فکرش را بکنید با آن ترتیب می دهد، با اصلی ترین عناصر ژانر شوخی کرده، قواعد را دگرگون کرده و از آنها آشنایی زدایی می کند و...این اتفاقی است که در رمانِ «همه تابستان بدون فیسبوک»، رومن پوئرتولاس به سبک خاص خود او در حوزه ادبیات پلیسی و جنایی انجام داده است.

شوخی کردن با قواعد بازی و عناصر ژانر اتفاق تازه ای نیست، در ادبیات (و در سینما همانطورکه از زینهای شعله ور یادکردیم)، آثار گوناگونی براساس این ایده نوشته شده اند، در ادبیات پلیسی و جنایی از کتاب عامه پسند چالز بوکفسکی نیز می توان یاد کرد. اما نویسنده کتاب حاضر بی اغراق طرحی نو درانداخته و اثری خواندنی خلق کرده است. آنچه رمان حاضر را در خور توجه می سازد، طراوتی است که حاصل پرداخت بدیع آن بوده است، یک جور منحصر به فرد بودن در سبک و سیاق داستان‌نویسی رومن پوئرتولاس که در رمانهای دیگر او نیز می توان مشاهده کرد او برای بیان ایده های خود تا آنجا فضایی را می سازد که گاه به سمت شکل گیری فضایی کاملا فانتزی پیش می رود. اما این فانتزی شدن در جهانی که این رمانها ساخته اند به خوبی جا می‌افتد. بنابراین متفاوت بودن آنها و شوخی های شان به هیچ وجه تحمیلی نیست.....

@qoqnoospublication

ادامه متن در لينك زير

https://www.alef.ir/news/3980424222.html
به حرمت
نان و نمکى که با هم خوردیم
نان را تو ببر
که راهت بلند است و طاقتت کوتاه...

نمک را بگذار برای من!
می‌خواهم
این زخم
تا همیشه تازه بماند...

#شمس_لنگرودی
@qoqnoospub
💥💥💥

هنوز مست شب گذشته ام،
تو عجب شرابی هستی...

#سمفونی_مردگان
#عباس_معروفی
@qoqnoospublication
در پارکینگ محل سکونت مائده و سالور یک گروه تئاتر مشغول تمرین نمایش «مده‌آ» که دربرگیرنده یکی از افسانه‌های یونانی است، هستند.
مائده با دنبال کردن تمرین‌های این گروه متوجه شباهت‌های زندگی‌اش با مده‌آ می‌شود.
به این ترتیب اتفاقات تلخ دوران کودکی‌اش مانند مرگ اسب مورد علاقه‌اش به ذهنش هجوم می‌آورند...

#اسب‌ها_هنوز_در_من_شیهه_می‌کشند!
#محمدرضا_آریانفر
#ققنوس
@qoqnoospub
توسط انتشارات هیلا؛
رمان «شاه‌پری»منتشر شد/دربه‌دری‌های دختر نوجوان از ایلام تا بغداد

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «شاه‌پری» نوشته زهرا امیدی به‌تازگی توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شده است.
داستان این رمان درباره زندگی دختری به نام شاه‌پری و مردی به نام محمد در سال‌های پیش از انقلاب اسلامی است. شاه‌پری از دوران کودکی درگیر اتفاقات و ماجراهایی می‌شود که به فرار دایی‌اش از روستای زادگاهش در ایلام ارتباط دارند. دختر نوجوان ناچار است به‌خاطر اتفاقاتی که رخ داده، از پدر و مادرش جدا شده و سر از شهر بغداد دربیاورد. در ادامه مسیر زندگی شاه‌پری و محمد به خاطر مواجهه با یک قاچاقچی اسلحه به نام عماد تغییر می‌کند.
در برهه‌های پایانی رمان که به سال‌های انقلاب نزدیک است، شاه‌پری همراه با رقاصه‌ای عرب با اتفاقات جدیدی روبرو می‌شود...
«شاه‌پری» ۳ بخش اصلی دارد که بخش اول ۶ فصل، بخش دوم ۷ فصل و بخش سوم ۹
فصل دارد
@qoqnoospub

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:
اسلحه‌ای را که دراز شد طرفم گرفتم. سنگین بود و نوکش افتاد زمین. کمی با آن ور رفتم و نشانه گرفتم طرف خودش. دست‌هایش را در جیب گذاشت و گفت: «من آماده‌ام.»
ادامه 👇🏽

https://www.mehrnews.com/news/4672311/رمان-شاه-پری-منتشر-شد-دربه-دری-های-دختر-نوجوان-از-ایلام-تا-بغداد
زندگی، سرخوشی و کتاب

این دفعه: الهی سفید بخت بشی....

می خواهیم ساعات متفاوتی را با هم بگذرونیم؛ یک دورهمی، در مکانی چشم نواز، با نوشیدنی‌ها و شیرینی‌هایی خاطره انگیز، با بازی و گفت‌وگو و کنجکاوی درباره بخت سفید و نگاهی به یک کتاب که آن را همراه خودتون به خونه خواهید برد.
زمانش: سه شنبه ۸ مرداد از ساعت ۱۰ تا ۱۳
مکانش: رستوران ضامن، یک مزون قدیمی لباس عروس، حول و حوش میدان فلسطین
کتابش: آن مادران، این دختران، نوشته بلقیس سلیمانی
هزینه کل ماجرا: ۸۵ هزارتومان، وجه رایج.
@qoqnoospub
برای این دورهمی اینها آستین بالا زدن:
#انتشارات_ققنوس
#خانه_منصور_شهباز
@me.f_photography
و خودم #گیتی_صفرزاده

اگر دوست دارید در این دورهمی همراه ما باشید، برای رزرو و هماهنگی به 09019953371 پیغام بفرستید.
@yekiboodyekihamnabood

محری و مسئول برنامه شخص خانم گیتی صفرزاده است و انتشارات ققنوس فقط افتخار همراهی با ایشان را دارد
گفتگوی رادیو تهران با خانم دکتر زهره حسین‌زادگان مدیر روابط عمومی انتشارات ققنوس
درباره
روز دوشنبه ۳۱ تیرماه ساعت نه و نیم
#جشنواره_داستان_ایرانی_ققنوس @qoqnoospub
کانون ادبی سلام برگزار می کند

دیدار با نویسنده

با حضور نویسنده:

#سودابه_فرضی_پور

منتقد:

#فرنوش_رضایی

#شنبه5مرداد 98/5/5

#ساعت17تا19

#مکان:خانه فرهنگ و کتابخانه سلام
#نشانی:نارمک،خیابان گلبرگ شرقی،بعد از تقاطع دردشت،نبش کوچه شهید اکبری خانه فرهنگ سلام

#تلفن77916020_77916080

شرکت برای عموم آزاد و رایگان است.
منتظر حضور سبزتان هستیم .
#کانون_ادبی_سلام
@qoqnoospub
آینه تال...m4a
8.6 MB
آینه چرا تنها بود؟ چرا این همه سال تنهایی زندگی کرد و چرا توی تنهایی مرد؟ کسی را آینه نخواست؟ آینه خواستنی نبود؟ آینه زن بود و زن نبود. زنی نبود که مردها بخواهندش، به بودن با او فکر کنند یا حتی به سر یک سفره نشستن روبه رویش.




#پادکست_صوتی

بخشی از رمان #آینه_تال
با صدای نویسنده؛ #سودابه_فرضی_پور
:ناشر: #انتشارات_هیلا (گروه انتشاراتی ققنوس)
@qoqnoospub