Forwarded from Cinematicket - سینماتیکت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خبر داری شروع شده😍
.
گروه انتشاراتی ققنوس با همکاری کتاب پلاس جشنوارهای داره برگزار ميكنه به نام “داستان ايرانی” و تا یکم مرداد ادامه دارد.
شما میتوانيد با مطالعه داستان ايرانی ققنوس و شركت در چالشها تو اين جشنواره حضور داشته باشيد.🤩
.
براي اطلاع از جوايز نقدی و فرهنگی و نحوهی شركت در جشنواره به سايت انتشارات ققنوس مراجعه كنيد.🎁
.
منتظرتون هستيم با ما همراه باشید.😊
.
qoqnoos.ir
.
گروه انتشاراتی ققنوس با همکاری کتاب پلاس جشنوارهای داره برگزار ميكنه به نام “داستان ايرانی” و تا یکم مرداد ادامه دارد.
شما میتوانيد با مطالعه داستان ايرانی ققنوس و شركت در چالشها تو اين جشنواره حضور داشته باشيد.🤩
.
براي اطلاع از جوايز نقدی و فرهنگی و نحوهی شركت در جشنواره به سايت انتشارات ققنوس مراجعه كنيد.🎁
.
منتظرتون هستيم با ما همراه باشید.😊
.
qoqnoos.ir
پوستاندازی با بریدن گیسهای بلند
📝 یادداشتی بر رمان «گیسیا» نوشته غنچه وزیری
🖊 علی الله سلیمی
✅ روابط عاطفی با چاشنی احساسات پر شور و حرارت دوره جوانی، از ضروریترین و در عین حال ناپایدارترین مسائل در روابط انسانی است که معمولاً تضمینی برای تداوم و دائمیبودن آن نیست و گسست در این نوع روابط عاطفی، بیشتر مواقع باعث سرخوردگی و در مواردی هم افسردگی مقطعی و گاه بلندمدت در افراد میشود.
✅ این موضوع دستمایه رمان «گیسیا» نوشته غنچه وزیری شده و در آن، با مسائل و دغدغههای زوج شکستخوردهای مواجه هستیم که بعد از پانزده سال زندگی مشترک، حالا خود را در ایستگاه آخر این رابطه عاطفی دیدهاند و باید برای پذیرش این موضوع و ورود به شرایط جدید، به نوعی با مسأله کنار بیایند.
✅ شاید یکی از نقاط ضعف این داستان، همین نگاه یک بُعدی به یک رابطه دوسویۀ عاطفی و زندگی مشترک باشد که مرد داستان به نوعی مقصر جلوه داده میشود؛ چرا که او شروعکننده این بحران عاطفی است و همسرش گیسیا را با سختترین و دردناکترین لحظههای یک زندگی مشترک مواجه میکند.
✅ رابطه گیسیا با برادرش «هیوا» در دوران نوجوانی گیسیا که ارتباط چندانی با وقایع اکنون رمان ندارد، به طور پیوسته و مشروح روایت شده است. اگر فرض را بر این بگیریم که نویسنده خواسته از این طریق به شخصیت «شاهو» برسد که دوست هیوا بوده و در زمان نوجوانی گیسیا به او احساس و علاقه داشته اما بیان نکرده و به عنوان یک راز با خود نگه داشته، این مسأله بدون پرداخت بیش از حد به شخصیت هیوا هم میتوانست در رمان گنجانده شود.
📍متن کامل در لینک زیر:
http://yon.ir/D9xv7
كانال ادبى هنرى كافه داستان
@qoqnoospub
📝 یادداشتی بر رمان «گیسیا» نوشته غنچه وزیری
🖊 علی الله سلیمی
✅ روابط عاطفی با چاشنی احساسات پر شور و حرارت دوره جوانی، از ضروریترین و در عین حال ناپایدارترین مسائل در روابط انسانی است که معمولاً تضمینی برای تداوم و دائمیبودن آن نیست و گسست در این نوع روابط عاطفی، بیشتر مواقع باعث سرخوردگی و در مواردی هم افسردگی مقطعی و گاه بلندمدت در افراد میشود.
✅ این موضوع دستمایه رمان «گیسیا» نوشته غنچه وزیری شده و در آن، با مسائل و دغدغههای زوج شکستخوردهای مواجه هستیم که بعد از پانزده سال زندگی مشترک، حالا خود را در ایستگاه آخر این رابطه عاطفی دیدهاند و باید برای پذیرش این موضوع و ورود به شرایط جدید، به نوعی با مسأله کنار بیایند.
✅ شاید یکی از نقاط ضعف این داستان، همین نگاه یک بُعدی به یک رابطه دوسویۀ عاطفی و زندگی مشترک باشد که مرد داستان به نوعی مقصر جلوه داده میشود؛ چرا که او شروعکننده این بحران عاطفی است و همسرش گیسیا را با سختترین و دردناکترین لحظههای یک زندگی مشترک مواجه میکند.
✅ رابطه گیسیا با برادرش «هیوا» در دوران نوجوانی گیسیا که ارتباط چندانی با وقایع اکنون رمان ندارد، به طور پیوسته و مشروح روایت شده است. اگر فرض را بر این بگیریم که نویسنده خواسته از این طریق به شخصیت «شاهو» برسد که دوست هیوا بوده و در زمان نوجوانی گیسیا به او احساس و علاقه داشته اما بیان نکرده و به عنوان یک راز با خود نگه داشته، این مسأله بدون پرداخت بیش از حد به شخصیت هیوا هم میتوانست در رمان گنجانده شود.
📍متن کامل در لینک زیر:
http://yon.ir/D9xv7
كانال ادبى هنرى كافه داستان
@qoqnoospub
وقتی آدم دورخیز کند که بلند بپرد،
اما نتواند و در همان پشت و پسله بماند،
دیگر چی واسه آدم میماند؟
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
اما نتواند و در همان پشت و پسله بماند،
دیگر چی واسه آدم میماند؟
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
@qoqnoospub
مرگ زیباترین تضاد زندگی است
گفتوگو با مهری بهرامی به مناسبت انتشار «و چشمهایش کهربایی بود»
هنگام نوشتن گاهی به احترام مخاطب از جا بلند میشوم
مهری بهرامی میگوید: قطعیترین امر درباره زندگی، مرگ است. ابهام و رمز آلودترین واژه مرگ است. پس چطور میشود از مرگ گذشت. مرگ زیباترین تضاد زندگی است.
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)-حمید بابایی: مهری بهرامی در سومین اثر خود باز به همان مباحث قبلی، این بار از دید دیگری پرداخته است، گویی مسأله مرگ و زندگی عنصری مهم در داستانهای وی است، از زمان انتشار رمان «و چشمهایش کهربایی بود» استقبال خوبی از این اثر شده است، به این بهانه گفتوگویی با وی داشتهایم.
_قبل از پرداختن به رمان سومتان کمی در مورد اثر قبلی حرف بزنیم که با این رمان هم در ارتباط است، در اثر قبلی بحث زندگی و مرگ بود و شاعرانگی که در اثر دیده میشد، نشانهشناسی که در اثر پراکنده بود و میشد رویکردی زنانه را در آن به خوبی دید، کمی از آن رمان بگویید؟
در مورد اثر قبلی «بیرون از گذشته میان ایوان» که سال نود و پنج در نشر نیلوفر چاپ شد، منتقدان لطف داشتند و زیاد نوشتند. در مجلاتی چون اندیشه پویا و تجربه و زنان امروز و روزنامههای اعتماد، همشهری، ایران و... پس هرچه نویسنده اثر بگوید گزاف است. آنجا اساس کار بر تعدد شخصیت و کثرت زن بود، در تقابل با داستان سیندرلا، نیاز و چیزی که روایت طلب میکرد فرمی تو در تو بود، در قصههای نیم کاره و زنان متکثر حالا بگذریم که وقتی مینوشتم دیدم چه عداوتی با سیندرلای یکی یکدانه دنیا دارم، برای همین قصه از هزارتوهای خودش رد میشد. در زمانهای متفاوت و هر بار زنی را پیدا میکرد، حالا بگذارید بسنده کنم و مثل همیشه دنبال کشف مخاطب قصه منتظر بمانم. سخت است حرف زدن درباره چیزی که نوشتهای. اشیاء و نشانهها همیشه دغدغه من بوده. نمیدانم ولی شاید وقتی بخواهی آن همه از زن بگویی و نخواهی آویزان هیچ جا و گروه شوی نشانهها به فریادت میرسند.
@qoqnoospub
_در اثر قبلی کثرت شخصیت داشتهاید و در رمان فعلیتان،«و چشمهایش کهربایی بود» شخصیتهای محدودی را استفاده کردید، الزام قصه بود یا میخواستید داستان فشردهتر روایت شود؟
سوال دوم شما کمی برایم عجیب است. هر اثر برای خود باید هویت مستقل داشته باشد و تمام تلاشم همین بود. اتفاقا «و چشمهایش کهربایی بود» با اینکه به گونهای از شکم بیرون از گذشته، میان ایوان بیرون میآید اما مستقل با فرمی متفاوت از داستان بیرون از گذشته بیان میشود. اینجا الزام چیز دیگری بود. مرگ به سمت زندگی میرفت و ...باقی را بگذاریم تا مخاطبان و کتاب خودشان باهم کنار بیایند.....
@qoqnoospub
ادمه گفتگو در لينك زير
http://yon.ir/H0XxO
گفتوگو با مهری بهرامی به مناسبت انتشار «و چشمهایش کهربایی بود»
هنگام نوشتن گاهی به احترام مخاطب از جا بلند میشوم
مهری بهرامی میگوید: قطعیترین امر درباره زندگی، مرگ است. ابهام و رمز آلودترین واژه مرگ است. پس چطور میشود از مرگ گذشت. مرگ زیباترین تضاد زندگی است.
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)-حمید بابایی: مهری بهرامی در سومین اثر خود باز به همان مباحث قبلی، این بار از دید دیگری پرداخته است، گویی مسأله مرگ و زندگی عنصری مهم در داستانهای وی است، از زمان انتشار رمان «و چشمهایش کهربایی بود» استقبال خوبی از این اثر شده است، به این بهانه گفتوگویی با وی داشتهایم.
_قبل از پرداختن به رمان سومتان کمی در مورد اثر قبلی حرف بزنیم که با این رمان هم در ارتباط است، در اثر قبلی بحث زندگی و مرگ بود و شاعرانگی که در اثر دیده میشد، نشانهشناسی که در اثر پراکنده بود و میشد رویکردی زنانه را در آن به خوبی دید، کمی از آن رمان بگویید؟
در مورد اثر قبلی «بیرون از گذشته میان ایوان» که سال نود و پنج در نشر نیلوفر چاپ شد، منتقدان لطف داشتند و زیاد نوشتند. در مجلاتی چون اندیشه پویا و تجربه و زنان امروز و روزنامههای اعتماد، همشهری، ایران و... پس هرچه نویسنده اثر بگوید گزاف است. آنجا اساس کار بر تعدد شخصیت و کثرت زن بود، در تقابل با داستان سیندرلا، نیاز و چیزی که روایت طلب میکرد فرمی تو در تو بود، در قصههای نیم کاره و زنان متکثر حالا بگذریم که وقتی مینوشتم دیدم چه عداوتی با سیندرلای یکی یکدانه دنیا دارم، برای همین قصه از هزارتوهای خودش رد میشد. در زمانهای متفاوت و هر بار زنی را پیدا میکرد، حالا بگذارید بسنده کنم و مثل همیشه دنبال کشف مخاطب قصه منتظر بمانم. سخت است حرف زدن درباره چیزی که نوشتهای. اشیاء و نشانهها همیشه دغدغه من بوده. نمیدانم ولی شاید وقتی بخواهی آن همه از زن بگویی و نخواهی آویزان هیچ جا و گروه شوی نشانهها به فریادت میرسند.
@qoqnoospub
_در اثر قبلی کثرت شخصیت داشتهاید و در رمان فعلیتان،«و چشمهایش کهربایی بود» شخصیتهای محدودی را استفاده کردید، الزام قصه بود یا میخواستید داستان فشردهتر روایت شود؟
سوال دوم شما کمی برایم عجیب است. هر اثر برای خود باید هویت مستقل داشته باشد و تمام تلاشم همین بود. اتفاقا «و چشمهایش کهربایی بود» با اینکه به گونهای از شکم بیرون از گذشته، میان ایوان بیرون میآید اما مستقل با فرمی متفاوت از داستان بیرون از گذشته بیان میشود. اینجا الزام چیز دیگری بود. مرگ به سمت زندگی میرفت و ...باقی را بگذاریم تا مخاطبان و کتاب خودشان باهم کنار بیایند.....
@qoqnoospub
ادمه گفتگو در لينك زير
http://yon.ir/H0XxO
اسم هر سه مان را هم با « گل » شروع کرده بود و به احدی اجازه نمی داد ما را «گلی » صدا کنند. هر کدام اسم کامل خودمان را داشتیم. همه جا و برای همه . اگر می شنید کسی از قانونش تخطی کرده، فی الفور تذکر می داد که: "هیچ کی گلی صداشون نکنه . اینا همه شون گل ان. منتهی هر گلی یه نشونی داره. یکی بوی گل داره. یکی دشت گله. یکی گلستانه! "
#خواب_عمیق_گلستان
#پروانه_سراوانی
#ققنوس
@qoqnoospub
#خواب_عمیق_گلستان
#پروانه_سراوانی
#ققنوس
@qoqnoospub
آیا کسی می تواند بفهمد که دوست داشتن او چه لذتی دارد و آدم را به چه ابدیتی نزدیک می کند؟ آدم پر می شود. جوری که نخواهد به چیز دیگری فکر کند. نخواهد دلش برای آدم دیگری بلرزد و هیچ گاه دچار تردید نشود...
#عباس_معروفی
#سمفونی_مردگان
#ققنوس
@qoqnnospub
#عباس_معروفی
#سمفونی_مردگان
#ققنوس
@qoqnnospub
بازی با قواعدبازی!
«همه تابستان بدون فیسبوک»؛ رومن پوئرتولاس؛ ترجمه ابوالفضل اللهدادی؛ نشر ققنوس
حمیدرضا امیدیسرور،
شوخی کردن با قواعد بازی و عناصر ژانر اتفاق تازه ای نیست، در ادبیات (و در سینما همانطورکه از زینهای شعله ور یادکردیم)، آثار گوناگونی براساس این ایده نوشته شده اند، در ادبیات پلیسی و جنایی از کتاب عامه پسند چالز بوکفسکی نیز می توان یاد کرد. اما نویسنده کتاب حاضر بی اغراق طرحی نو درانداخته و اثری خواندنی خلق کرده است
****
«همه تابستان بدون فیسبوک» آدم را یاد فیلم «زینهای شعلهور» ساخته ماندگار مل بروکس می اندازد، آنجا هم یک کلانتر سیاهپوست، سروکله اش وسط شهری با ساکنان نژاد پرست پیدا شده و یکسری موقعیت های جذاب فیلم هم در ارتباط با این مسئله شکل می گیرد. نکته ای که در «همه تابستان بدون فیسبوک» در مورد آگاتا کریپسی یک مامور پلیس سیاهپوست با آن قد و قواره نخراشیده! نیزشاهدش هستیم. مهمتر از آن اما شوخی است که مل بروکس با ژانر وسترن ترتیب می دهد و برای جذابیت و ملاحت فیلمش هر بازی که فکرش را بکنید با آن ترتیب می دهد، با اصلی ترین عناصر ژانر شوخی کرده، قواعد را دگرگون کرده و از آنها آشنایی زدایی می کند و...این اتفاقی است که در رمانِ «همه تابستان بدون فیسبوک»، رومن پوئرتولاس به سبک خاص خود او در حوزه ادبیات پلیسی و جنایی انجام داده است.
شوخی کردن با قواعد بازی و عناصر ژانر اتفاق تازه ای نیست، در ادبیات (و در سینما همانطورکه از زینهای شعله ور یادکردیم)، آثار گوناگونی براساس این ایده نوشته شده اند، در ادبیات پلیسی و جنایی از کتاب عامه پسند چالز بوکفسکی نیز می توان یاد کرد. اما نویسنده کتاب حاضر بی اغراق طرحی نو درانداخته و اثری خواندنی خلق کرده است. آنچه رمان حاضر را در خور توجه می سازد، طراوتی است که حاصل پرداخت بدیع آن بوده است، یک جور منحصر به فرد بودن در سبک و سیاق داستاننویسی رومن پوئرتولاس که در رمانهای دیگر او نیز می توان مشاهده کرد او برای بیان ایده های خود تا آنجا فضایی را می سازد که گاه به سمت شکل گیری فضایی کاملا فانتزی پیش می رود. اما این فانتزی شدن در جهانی که این رمانها ساخته اند به خوبی جا میافتد. بنابراین متفاوت بودن آنها و شوخی های شان به هیچ وجه تحمیلی نیست.....
@qoqnoospublication
ادامه متن در لينك زير
https://www.alef.ir/news/3980424222.html
«همه تابستان بدون فیسبوک»؛ رومن پوئرتولاس؛ ترجمه ابوالفضل اللهدادی؛ نشر ققنوس
حمیدرضا امیدیسرور،
شوخی کردن با قواعد بازی و عناصر ژانر اتفاق تازه ای نیست، در ادبیات (و در سینما همانطورکه از زینهای شعله ور یادکردیم)، آثار گوناگونی براساس این ایده نوشته شده اند، در ادبیات پلیسی و جنایی از کتاب عامه پسند چالز بوکفسکی نیز می توان یاد کرد. اما نویسنده کتاب حاضر بی اغراق طرحی نو درانداخته و اثری خواندنی خلق کرده است
****
«همه تابستان بدون فیسبوک» آدم را یاد فیلم «زینهای شعلهور» ساخته ماندگار مل بروکس می اندازد، آنجا هم یک کلانتر سیاهپوست، سروکله اش وسط شهری با ساکنان نژاد پرست پیدا شده و یکسری موقعیت های جذاب فیلم هم در ارتباط با این مسئله شکل می گیرد. نکته ای که در «همه تابستان بدون فیسبوک» در مورد آگاتا کریپسی یک مامور پلیس سیاهپوست با آن قد و قواره نخراشیده! نیزشاهدش هستیم. مهمتر از آن اما شوخی است که مل بروکس با ژانر وسترن ترتیب می دهد و برای جذابیت و ملاحت فیلمش هر بازی که فکرش را بکنید با آن ترتیب می دهد، با اصلی ترین عناصر ژانر شوخی کرده، قواعد را دگرگون کرده و از آنها آشنایی زدایی می کند و...این اتفاقی است که در رمانِ «همه تابستان بدون فیسبوک»، رومن پوئرتولاس به سبک خاص خود او در حوزه ادبیات پلیسی و جنایی انجام داده است.
شوخی کردن با قواعد بازی و عناصر ژانر اتفاق تازه ای نیست، در ادبیات (و در سینما همانطورکه از زینهای شعله ور یادکردیم)، آثار گوناگونی براساس این ایده نوشته شده اند، در ادبیات پلیسی و جنایی از کتاب عامه پسند چالز بوکفسکی نیز می توان یاد کرد. اما نویسنده کتاب حاضر بی اغراق طرحی نو درانداخته و اثری خواندنی خلق کرده است. آنچه رمان حاضر را در خور توجه می سازد، طراوتی است که حاصل پرداخت بدیع آن بوده است، یک جور منحصر به فرد بودن در سبک و سیاق داستاننویسی رومن پوئرتولاس که در رمانهای دیگر او نیز می توان مشاهده کرد او برای بیان ایده های خود تا آنجا فضایی را می سازد که گاه به سمت شکل گیری فضایی کاملا فانتزی پیش می رود. اما این فانتزی شدن در جهانی که این رمانها ساخته اند به خوبی جا میافتد. بنابراین متفاوت بودن آنها و شوخی های شان به هیچ وجه تحمیلی نیست.....
@qoqnoospublication
ادامه متن در لينك زير
https://www.alef.ir/news/3980424222.html
جامعه خبری تحلیلی الف
«همه تابستان بدون فیسبوک»؛ رومن پوئرتولاس؛ ترجمه ابوالفضل اللهدادی؛ نشر ققنوس بازی با قواعدبازی!
به حرمت
نان و نمکى که با هم خوردیم
نان را تو ببر
که راهت بلند است و طاقتت کوتاه...
نمک را بگذار برای من!
میخواهم
این زخم
تا همیشه تازه بماند...
#شمس_لنگرودی
@qoqnoospub
نان و نمکى که با هم خوردیم
نان را تو ببر
که راهت بلند است و طاقتت کوتاه...
نمک را بگذار برای من!
میخواهم
این زخم
تا همیشه تازه بماند...
#شمس_لنگرودی
@qoqnoospub
در پارکینگ محل سکونت مائده و سالور یک گروه تئاتر مشغول تمرین نمایش «مدهآ» که دربرگیرنده یکی از افسانههای یونانی است، هستند.
مائده با دنبال کردن تمرینهای این گروه متوجه شباهتهای زندگیاش با مدهآ میشود.
به این ترتیب اتفاقات تلخ دوران کودکیاش مانند مرگ اسب مورد علاقهاش به ذهنش هجوم میآورند...
#اسبها_هنوز_در_من_شیهه_میکشند!
#محمدرضا_آریانفر
#ققنوس
@qoqnoospub
مائده با دنبال کردن تمرینهای این گروه متوجه شباهتهای زندگیاش با مدهآ میشود.
به این ترتیب اتفاقات تلخ دوران کودکیاش مانند مرگ اسب مورد علاقهاش به ذهنش هجوم میآورند...
#اسبها_هنوز_در_من_شیهه_میکشند!
#محمدرضا_آریانفر
#ققنوس
@qoqnoospub
توسط انتشارات هیلا؛
رمان «شاهپری»منتشر شد/دربهدریهای دختر نوجوان از ایلام تا بغداد
به گزارش خبرنگار مهر، رمان «شاهپری» نوشته زهرا امیدی بهتازگی توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شده است.
داستان این رمان درباره زندگی دختری به نام شاهپری و مردی به نام محمد در سالهای پیش از انقلاب اسلامی است. شاهپری از دوران کودکی درگیر اتفاقات و ماجراهایی میشود که به فرار داییاش از روستای زادگاهش در ایلام ارتباط دارند. دختر نوجوان ناچار است بهخاطر اتفاقاتی که رخ داده، از پدر و مادرش جدا شده و سر از شهر بغداد دربیاورد. در ادامه مسیر زندگی شاهپری و محمد به خاطر مواجهه با یک قاچاقچی اسلحه به نام عماد تغییر میکند.
در برهههای پایانی رمان که به سالهای انقلاب نزدیک است، شاهپری همراه با رقاصهای عرب با اتفاقات جدیدی روبرو میشود...
«شاهپری» ۳ بخش اصلی دارد که بخش اول ۶ فصل، بخش دوم ۷ فصل و بخش سوم ۹
فصل دارد
@qoqnoospub
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
اسلحهای را که دراز شد طرفم گرفتم. سنگین بود و نوکش افتاد زمین. کمی با آن ور رفتم و نشانه گرفتم طرف خودش. دستهایش را در جیب گذاشت و گفت: «من آمادهام.»
ادامه 👇🏽
https://www.mehrnews.com/news/4672311/رمان-شاه-پری-منتشر-شد-دربه-دری-های-دختر-نوجوان-از-ایلام-تا-بغداد
رمان «شاهپری»منتشر شد/دربهدریهای دختر نوجوان از ایلام تا بغداد
به گزارش خبرنگار مهر، رمان «شاهپری» نوشته زهرا امیدی بهتازگی توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شده است.
داستان این رمان درباره زندگی دختری به نام شاهپری و مردی به نام محمد در سالهای پیش از انقلاب اسلامی است. شاهپری از دوران کودکی درگیر اتفاقات و ماجراهایی میشود که به فرار داییاش از روستای زادگاهش در ایلام ارتباط دارند. دختر نوجوان ناچار است بهخاطر اتفاقاتی که رخ داده، از پدر و مادرش جدا شده و سر از شهر بغداد دربیاورد. در ادامه مسیر زندگی شاهپری و محمد به خاطر مواجهه با یک قاچاقچی اسلحه به نام عماد تغییر میکند.
در برهههای پایانی رمان که به سالهای انقلاب نزدیک است، شاهپری همراه با رقاصهای عرب با اتفاقات جدیدی روبرو میشود...
«شاهپری» ۳ بخش اصلی دارد که بخش اول ۶ فصل، بخش دوم ۷ فصل و بخش سوم ۹
فصل دارد
@qoqnoospub
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
اسلحهای را که دراز شد طرفم گرفتم. سنگین بود و نوکش افتاد زمین. کمی با آن ور رفتم و نشانه گرفتم طرف خودش. دستهایش را در جیب گذاشت و گفت: «من آمادهام.»
ادامه 👇🏽
https://www.mehrnews.com/news/4672311/رمان-شاه-پری-منتشر-شد-دربه-دری-های-دختر-نوجوان-از-ایلام-تا-بغداد
خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency
توسط انتشارات هیلا؛ رمان «شاهپری»منتشر شد/دربهدریهای دختر نوجوان از ایلام تا بغداد
رمان «شاهپری» نوشته زهرا امیدی توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شد.
زندگی، سرخوشی و کتاب
این دفعه: الهی سفید بخت بشی....
می خواهیم ساعات متفاوتی را با هم بگذرونیم؛ یک دورهمی، در مکانی چشم نواز، با نوشیدنیها و شیرینیهایی خاطره انگیز، با بازی و گفتوگو و کنجکاوی درباره بخت سفید و نگاهی به یک کتاب که آن را همراه خودتون به خونه خواهید برد.
زمانش: سه شنبه ۸ مرداد از ساعت ۱۰ تا ۱۳
مکانش: رستوران ضامن، یک مزون قدیمی لباس عروس، حول و حوش میدان فلسطین
کتابش: آن مادران، این دختران، نوشته بلقیس سلیمانی
هزینه کل ماجرا: ۸۵ هزارتومان، وجه رایج.
@qoqnoospub
برای این دورهمی اینها آستین بالا زدن:
#انتشارات_ققنوس
#خانه_منصور_شهباز
@me.f_photography
و خودم #گیتی_صفرزاده
اگر دوست دارید در این دورهمی همراه ما باشید، برای رزرو و هماهنگی به 09019953371 پیغام بفرستید.
@yekiboodyekihamnabood
محری و مسئول برنامه شخص خانم گیتی صفرزاده است و انتشارات ققنوس فقط افتخار همراهی با ایشان را دارد
این دفعه: الهی سفید بخت بشی....
می خواهیم ساعات متفاوتی را با هم بگذرونیم؛ یک دورهمی، در مکانی چشم نواز، با نوشیدنیها و شیرینیهایی خاطره انگیز، با بازی و گفتوگو و کنجکاوی درباره بخت سفید و نگاهی به یک کتاب که آن را همراه خودتون به خونه خواهید برد.
زمانش: سه شنبه ۸ مرداد از ساعت ۱۰ تا ۱۳
مکانش: رستوران ضامن، یک مزون قدیمی لباس عروس، حول و حوش میدان فلسطین
کتابش: آن مادران، این دختران، نوشته بلقیس سلیمانی
هزینه کل ماجرا: ۸۵ هزارتومان، وجه رایج.
@qoqnoospub
برای این دورهمی اینها آستین بالا زدن:
#انتشارات_ققنوس
#خانه_منصور_شهباز
@me.f_photography
و خودم #گیتی_صفرزاده
اگر دوست دارید در این دورهمی همراه ما باشید، برای رزرو و هماهنگی به 09019953371 پیغام بفرستید.
@yekiboodyekihamnabood
محری و مسئول برنامه شخص خانم گیتی صفرزاده است و انتشارات ققنوس فقط افتخار همراهی با ایشان را دارد
گفتگوی رادیو تهران با خانم دکتر زهره حسینزادگان مدیر روابط عمومی انتشارات ققنوس
درباره
روز دوشنبه ۳۱ تیرماه ساعت نه و نیم
#جشنواره_داستان_ایرانی_ققنوس @qoqnoospub
درباره
روز دوشنبه ۳۱ تیرماه ساعت نه و نیم
#جشنواره_داستان_ایرانی_ققنوس @qoqnoospub
کانون ادبی سلام برگزار می کند
دیدار با نویسنده
با حضور نویسنده:
#سودابه_فرضی_پور
منتقد:
#فرنوش_رضایی
#شنبه5مرداد 98/5/5
#ساعت17تا19
#مکان:خانه فرهنگ و کتابخانه سلام
#نشانی:نارمک،خیابان گلبرگ شرقی،بعد از تقاطع دردشت،نبش کوچه شهید اکبری خانه فرهنگ سلام
#تلفن77916020_77916080
شرکت برای عموم آزاد و رایگان است.
منتظر حضور سبزتان هستیم .
#کانون_ادبی_سلام
@qoqnoospub
دیدار با نویسنده
با حضور نویسنده:
#سودابه_فرضی_پور
منتقد:
#فرنوش_رضایی
#شنبه5مرداد 98/5/5
#ساعت17تا19
#مکان:خانه فرهنگ و کتابخانه سلام
#نشانی:نارمک،خیابان گلبرگ شرقی،بعد از تقاطع دردشت،نبش کوچه شهید اکبری خانه فرهنگ سلام
#تلفن77916020_77916080
شرکت برای عموم آزاد و رایگان است.
منتظر حضور سبزتان هستیم .
#کانون_ادبی_سلام
@qoqnoospub
آینه تال...m4a
8.6 MB
آینه چرا تنها بود؟ چرا این همه سال تنهایی زندگی کرد و چرا توی تنهایی مرد؟ کسی را آینه نخواست؟ آینه خواستنی نبود؟ آینه زن بود و زن نبود. زنی نبود که مردها بخواهندش، به بودن با او فکر کنند یا حتی به سر یک سفره نشستن روبه رویش.
#پادکست_صوتی
بخشی از رمان #آینه_تال
با صدای نویسنده؛ #سودابه_فرضی_پور
:ناشر: #انتشارات_هیلا (گروه انتشاراتی ققنوس)
@qoqnoospub
#پادکست_صوتی
بخشی از رمان #آینه_تال
با صدای نویسنده؛ #سودابه_فرضی_پور
:ناشر: #انتشارات_هیلا (گروه انتشاراتی ققنوس)
@qoqnoospub
زهرا امیدی: از بومیشدن میتوان به جهانیشدن رسید/شاهپری2 را مینویسم
ماجرای دختر ایلامی که به بغداد میرود
@qoqnoospub
زهرا امیدی که به تازگی رمان «شاهپری» از او منتشر شده، معتقد است از بومیشدن میتوان به جهانیشدن رسید و در کتابش فضای بومی شهر ایلام را به تصویر میکشد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «بلند شدم و دویدم طرف در. ایناس نشسته بود روی پلههای دم در هال. کنار او نشستم و بیسروصدا گریه کردم. باور نمیکردم داود پدرم بوده باشد. تا نیمهشب خوابم نبرد. داود در نظرم زنده شده بود. با بدن گندیده راه افتاده بود توی روستا. حتی صدای در زدنش را هم شنیدم. ایناس کنارم خوایده بود. آن طرف اتاق، لیلا و دخترش خواب بودند. باد لای شاخههای توت میپیچید و خش خش میکرد. بلند شدم و از پشت پنجره به درخت توی حیاط نگاه کردم. نوری از در حیاط آمد تو و رفت طرف طویله. محمد بود. تفنگی برداشت و برگشت طرف در حیاط. تفنگ را داد به کسی که توی تاریکی ایستاده بود کنار در. سرم را دزدیدم. رفتم کنار در اتاق ایستادم. میخواستم وقتی او خوابید برم بیرون اما نخوابید. نشست روی پلههای دم در و چراغ را کنار پایش گذاشت روی زمین. در روشنایی چراغ، اسلحه کوچکش را دیدم. شبیه اسلحه دایی بود. نوکش را چسبانده بود زیر چانهاش و بیحرکت مانده بود.»
آنچه که خواندید بخشی بود از صحبتهای «شاهپری» شخصیت اصلی رمان «شاهپری» اثر زهرا امیدی که از سوی انتشارات هیلا منتشر شده است. داستان این رمان در زمان پیش از انقلاب میگذرد و دارای ۳ بخش اصلی است که بخش اول ۶ فصل، بخش دوم ۷ فصل و بخش سوم ۹ فصل دارد.
امیدی در این کتاب داستان زندگی زنی به نام «شاهپری» و همسرش «محمد» را بیان میکند که مسیر زندگیشان تحت تأثیر یک قاچاقچی اسلحه به نام عماد تغییر میکند. شاهپری در دوره کودکی یعنی زمانی که با پدرش داودخان و مادرش سیاهگیس در روستای زادگاهش، از توابع ایلام، زندگی میکرده به دلیل فرار داییاش درگیر ماجراهایی میشود که به ناچار از والدینش جدا میشود و به بغداد میرود. او پس از پشت سر گذاشتن ماجراهای بسیار، در آغاز نوجوانی با رقصندهای عرب آشنا میشود و با وقایع جدیدی مواجه میشود.
«شاهپری» سومین رمانی است که به قلم زهرا امیدی نوشته و منتشر شده است. او این باره به ایبنا میگوید: پیش از این کتاب، دو رمان «قلبهای متروک» و «خارج از خط» از من از سوی یکی از ناشران شهرستان ایلام به نام «زاگرو» منتشر شده بود اما به دلیل توزیع محدود، به خوبی دیده نشدند. برهمین اساس تصمیم گرفتم رمان بعدی را به انتشارات ققنوس در تهران بدهم تا توزیع گستردهتری داشته باشد.
@qoqnoospub
ادامه:
👇👇👇👇👇👇
http://www.ibna.ir/fa/doc/report/278629/زهرا-امیدی-بومی-شدن-می-توان-جهانی-شدن-رسید-شاه-پری2-می-نویسم
ماجرای دختر ایلامی که به بغداد میرود
@qoqnoospub
زهرا امیدی که به تازگی رمان «شاهپری» از او منتشر شده، معتقد است از بومیشدن میتوان به جهانیشدن رسید و در کتابش فضای بومی شهر ایلام را به تصویر میکشد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «بلند شدم و دویدم طرف در. ایناس نشسته بود روی پلههای دم در هال. کنار او نشستم و بیسروصدا گریه کردم. باور نمیکردم داود پدرم بوده باشد. تا نیمهشب خوابم نبرد. داود در نظرم زنده شده بود. با بدن گندیده راه افتاده بود توی روستا. حتی صدای در زدنش را هم شنیدم. ایناس کنارم خوایده بود. آن طرف اتاق، لیلا و دخترش خواب بودند. باد لای شاخههای توت میپیچید و خش خش میکرد. بلند شدم و از پشت پنجره به درخت توی حیاط نگاه کردم. نوری از در حیاط آمد تو و رفت طرف طویله. محمد بود. تفنگی برداشت و برگشت طرف در حیاط. تفنگ را داد به کسی که توی تاریکی ایستاده بود کنار در. سرم را دزدیدم. رفتم کنار در اتاق ایستادم. میخواستم وقتی او خوابید برم بیرون اما نخوابید. نشست روی پلههای دم در و چراغ را کنار پایش گذاشت روی زمین. در روشنایی چراغ، اسلحه کوچکش را دیدم. شبیه اسلحه دایی بود. نوکش را چسبانده بود زیر چانهاش و بیحرکت مانده بود.»
آنچه که خواندید بخشی بود از صحبتهای «شاهپری» شخصیت اصلی رمان «شاهپری» اثر زهرا امیدی که از سوی انتشارات هیلا منتشر شده است. داستان این رمان در زمان پیش از انقلاب میگذرد و دارای ۳ بخش اصلی است که بخش اول ۶ فصل، بخش دوم ۷ فصل و بخش سوم ۹ فصل دارد.
امیدی در این کتاب داستان زندگی زنی به نام «شاهپری» و همسرش «محمد» را بیان میکند که مسیر زندگیشان تحت تأثیر یک قاچاقچی اسلحه به نام عماد تغییر میکند. شاهپری در دوره کودکی یعنی زمانی که با پدرش داودخان و مادرش سیاهگیس در روستای زادگاهش، از توابع ایلام، زندگی میکرده به دلیل فرار داییاش درگیر ماجراهایی میشود که به ناچار از والدینش جدا میشود و به بغداد میرود. او پس از پشت سر گذاشتن ماجراهای بسیار، در آغاز نوجوانی با رقصندهای عرب آشنا میشود و با وقایع جدیدی مواجه میشود.
«شاهپری» سومین رمانی است که به قلم زهرا امیدی نوشته و منتشر شده است. او این باره به ایبنا میگوید: پیش از این کتاب، دو رمان «قلبهای متروک» و «خارج از خط» از من از سوی یکی از ناشران شهرستان ایلام به نام «زاگرو» منتشر شده بود اما به دلیل توزیع محدود، به خوبی دیده نشدند. برهمین اساس تصمیم گرفتم رمان بعدی را به انتشارات ققنوس در تهران بدهم تا توزیع گستردهتری داشته باشد.
@qoqnoospub
ادامه:
👇👇👇👇👇👇
http://www.ibna.ir/fa/doc/report/278629/زهرا-امیدی-بومی-شدن-می-توان-جهانی-شدن-رسید-شاه-پری2-می-نویسم
خبرگزاری کتاب ايران (IBNA)
ایبنا - زهرا امیدی: از بومیشدن میتوان به جهانیشدن رسید/شاهپری2 را مینویسم
زهرا امیدی که به تازگی رمان «شاهپری» از او منتشر شده، معتقد است از بومیشدن میتوان به جهانیشدن رسید و در کتابش فضای بومی شهر ایلام را به تصویر میکشد.
چه بی تابانه می خواهمت
ای دوریت آزمون تلخ زنده بگوری !
چه بی تابانه تو را طلب می کنم !
بر پشت سمندی
گویی
نوزین
که قرارش نیست.
و فاصله
تجربه یی بیهوده است.
بوی پیرهنت
این جا
و اکنون.
.
@qoqnoospub
ای دوریت آزمون تلخ زنده بگوری !
چه بی تابانه تو را طلب می کنم !
بر پشت سمندی
گویی
نوزین
که قرارش نیست.
و فاصله
تجربه یی بیهوده است.
بوی پیرهنت
این جا
و اکنون.
.
@qoqnoospub
مردم موفقیت را در جاهای اشتباهی جستجو میکنند. آنها در جستجوی یک شانس بزرگ هستند؛ یک جهش کوآنتومی شگفت انگیز که همه درباره آن صحبت میکنند. احتمالا داستانهایی درباره اینکه برندگان بخت آزمایی تمام پولشان را از دست دادهاند شنیدهایم. دلیلی وجود دارد که آن برندگان بخت آزماییها تمام پولشان را از دست میدهند و آن ستارگان درخشان به نقاط تیره و تار سقوط میکنند: آنها ممکن است به شانسهای بزرگی دست پیدا کرده باشند اما به برتری خفیف چنگی نزدهاند. پیروزیهایشان حساب بانکیشان را تغییر داد اما #فلسفه شان را نه! فلسفه شما طرز فکرتان درباره زندگی است، یعنی چیزی ورای احساسات و نگرشها. فرمول موفقیت واقعا ساده است و نیازی به بخت آزمایی نیست: نرخ شکستهایتان را دوبرابر کنید!
#برتری_خفیف
#جف_اولسون
#ققنوس
@qoqnoospublication
#برتری_خفیف
#جف_اولسون
#ققنوس
@qoqnoospublication
Kaash ~ UpMusic
Reza Bahram ~ UpMusic
تو همانی
که رگ خواب مرا میدانی
تو همانی
که به درد دل من درمانی
باورت کردم
وگفتی تا ابد میمانی…
@qoqnoospub
که رگ خواب مرا میدانی
تو همانی
که به درد دل من درمانی
باورت کردم
وگفتی تا ابد میمانی…
@qoqnoospub