#گروه_انتشاراتي_ققنوس #فرهنگ_بروبچه_هاي_ترون :كلمه هاي ويژه؛ واژه ها؛ اصطلاحات، و #ضرب_المثلهاي #تهراني اثر استاد #مرتضي_احمدي را تجديد چاپ كرد
@qoqnoispub
@qoqnoispub
انتشارات ققنوس
خاطرات #مرتضی_احمدی تجدیدچاپ شد @qoqnoospub
«من و زندگي» خاطرات «مرتضي احمدي» از دوران کودکي تا بزرگسالي و زندگي حرفه اي شخصي اوست.
«مرتضي احمدي» درسال 1303 در جنوبي ترين نقطه تهران در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد.همچنان که خود در فصل اول کتاب به آن اشاره مي کند پدرش سقط فروشي داشت.
«مرتضي احمدي» در اين کتاب با بياني شيرين به شرح خاطرات قديم و دوران کودکي خود مي پردازد و با چنان شيريني به وصف محله قديم خود و تهران آن زمان و آب و هواي زمستان هاي پر برف و هواي تابستاني ييلاقي تهران مي پردازد که خواننده را با خود به آن دوران مي برد. از صفا و بي غل و غشي مردمان روزگار گذشته تا اعتقادهايشان و رسوم مختلفي که در ماه هاي مختلف سال برگزار مي کردند، از خاطرات کودکي اش در نوحه خواني دسته هاي سينه زني ماه هاي محرم و مؤذن محل بودن در ماه رمضان تا خاطراتش از گردو فروشي ها و جغور بغوري ها و بستني محمد ريش. او دوران کودکي و نوجواني خود را در سال هايي پر التهاب گذراند؛ سال هاي کشف حجاب و قوانين تازه اي که پس از آن درمورد نحوه لباس پوشيدن به خصوص در مدارس و مختلط شدن مدارس مي رسيد و پس از آن آغاز جنگ جهاني دوم و تحولات داخلي ايران. «مرتضي احمدي» اسفندماه سال 1322 وارد خدمت راه آهن مي شود که درهمان سال هم وارد تئاتر حرفه اي مي شود. اودراين بخش از کتاب مي نويسد: «همه چيز من در يک کلمه خلاصه مي شد: «تئاتر... من از نوجواني علاقه زيادي به صداي استاد جواد بديع زاده داشتم. هر کجا گرامافوني بود (بوقي) و صفحه اي روي آن در گردش، مثل اين که من را با ميخ کنارش به زمين کوبيده باشند، پايم ديگر پيش نمي رفت، سيخ شده، زل زل توي بوقش نگاه مي کردم، با يک دنيا ذوق و شوق کنارش قنبرک مي ساختم و بي خبر از همه جا سراپا گوش مي شدم.»
#من_و_زندگي #مرتضي_احمدي #هنرپيشه #دوبلور #فيلم #بيوگرافي #ققنوس #گروه_انتشاراتي_ققنوس
«مرتضي احمدي» درسال 1303 در جنوبي ترين نقطه تهران در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد.همچنان که خود در فصل اول کتاب به آن اشاره مي کند پدرش سقط فروشي داشت.
«مرتضي احمدي» در اين کتاب با بياني شيرين به شرح خاطرات قديم و دوران کودکي خود مي پردازد و با چنان شيريني به وصف محله قديم خود و تهران آن زمان و آب و هواي زمستان هاي پر برف و هواي تابستاني ييلاقي تهران مي پردازد که خواننده را با خود به آن دوران مي برد. از صفا و بي غل و غشي مردمان روزگار گذشته تا اعتقادهايشان و رسوم مختلفي که در ماه هاي مختلف سال برگزار مي کردند، از خاطرات کودکي اش در نوحه خواني دسته هاي سينه زني ماه هاي محرم و مؤذن محل بودن در ماه رمضان تا خاطراتش از گردو فروشي ها و جغور بغوري ها و بستني محمد ريش. او دوران کودکي و نوجواني خود را در سال هايي پر التهاب گذراند؛ سال هاي کشف حجاب و قوانين تازه اي که پس از آن درمورد نحوه لباس پوشيدن به خصوص در مدارس و مختلط شدن مدارس مي رسيد و پس از آن آغاز جنگ جهاني دوم و تحولات داخلي ايران. «مرتضي احمدي» اسفندماه سال 1322 وارد خدمت راه آهن مي شود که درهمان سال هم وارد تئاتر حرفه اي مي شود. اودراين بخش از کتاب مي نويسد: «همه چيز من در يک کلمه خلاصه مي شد: «تئاتر... من از نوجواني علاقه زيادي به صداي استاد جواد بديع زاده داشتم. هر کجا گرامافوني بود (بوقي) و صفحه اي روي آن در گردش، مثل اين که من را با ميخ کنارش به زمين کوبيده باشند، پايم ديگر پيش نمي رفت، سيخ شده، زل زل توي بوقش نگاه مي کردم، با يک دنيا ذوق و شوق کنارش قنبرک مي ساختم و بي خبر از همه جا سراپا گوش مي شدم.»
#من_و_زندگي #مرتضي_احمدي #هنرپيشه #دوبلور #فيلم #بيوگرافي #ققنوس #گروه_انتشاراتي_ققنوس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اندر احوالات نوروز
و پنج شنبه آخر سال
با صداي گرم و دلنشين #مرتضي_احمدي
در آخرين پنج شنبه سال ياد و نامش را گرامي مي داريم
@qoqnoospub
و پنج شنبه آخر سال
با صداي گرم و دلنشين #مرتضي_احمدي
در آخرين پنج شنبه سال ياد و نامش را گرامي مي داريم
@qoqnoospub
امشب حدادي در #كافه_كتاب_ققنوس از #مرتضي_احمدي ميگويد
@qoqnoospub
صدای طهران، با یلدا رفت
به یاد پنجمین سالگشت خاموشی مرتضی احمدی
واپسین ماه پاییز، در آخرین روز خود، شاهد بلندترین شب و کوتاهترین روز است و به قول قدما «یلدا» زایش دوباره خورشید را نوید میدهد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـ نصرالله حدادی؛ واپسین ماه پاییز، در آخرین روز خود، شاهد بلندترین شب و کوتاهترین روز است و به قول قدما «یلدا» زایش دوباره خورشید را نوید میدهد و از نخستین بامداد زمستان «یک جو، یک جو» از طول شب کاسته میشود و درازای روز، افزون میگردد و هنگام تحویل سال از «برج حوت» به «بُرجِ حَمَل» شب و روز، یکسان میشوند از آن پس با آغاز بهار، شاهد غلبه روز برشب هستیم و دوباره، روز از نو، روزی از نو و از ابتدای تابستان تا پایان پاییز، این رَوَند بار دیگر تکرار میشود و این حکایت طبیعت است.
حوادث مهمی در تاریخ معاصر ایران در آذرماه رخ داده است. در چهاردهمین روز از سال 1214 شمسی، دشمنان این آب و خاک، صدراعظم یگانهای را از مردم گرفتند که بهرغم گذشت یکصد و هشتاد و چهارسال از زمان شهادت او در عمارت نگارستان، چه بسیار میتوانیم از میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی بگوییم، همانگونه که در دهمین روز از همین ماه، در سال 1230، میرزا تقیخان امیرکبیر به کاشان تبعید شد، تا چهل روز بعد، راهی دیار عدم شود و ملت ایران داغدار این تبعید و جفا گردد. هفدهم آذر سال 1321 بلوای نان در دولت احمد قوامالسلطنه، به قیمت از دست رفتن جان تعدادی از هموطنانمان شد و میدانیم که در 16 آذر سال 1332، چگونه قندچی، بزرگنیا و شریعت رضوی، جلوی پای نیکسون قربانی شدند، تا به پاس حادثه آن روز،این روز را «روز دانشجو» بنامیم.
نیک به یاد دارم روزهای 19 و 20 آذر 1357 را که مصادف با تاسوعا و عاشورا سید و سالار شهیدان، حضرت اباعبداللهالحسین (ع) بود و راهپیمایی میلیونی مردم تهران و همچنین در سراسر کشور، پهلوی دوم را به این یقین رساند که بگوید: صدای انقلاب شما را شنیدم و رفت، آنگونه که نادر رفت!
هشتم آذر، در سال 1378، تهراننگار شهیر، جعفر شهری، خرقه تهی کرد و سر بر تیره تراب نهاد و در روز یلدای سال 1393، هنرمند کمنظیری را از دست دادیم که به یقین، جایگزینی برای او در عالم هنرِ سینما، تئاتر، دوبله، رادیو و تلویزیون، و نویسندگی، پیدا نخواهیم کرد. زندهیاد مرتضی احمدی.
من و زندگی؛ خاطرات مرتضی احمدی؛ 232 صفحه، رقعی، چاپ ششم، زمستان 1395، انتشارات ققنوس، تهران.
مرتضی احمدی، در «من و زندگی» از امور روزمره زندگی مردم تهرانِ روزگارِ خود میگوید. از موسیقی مردم تهران که مرحوم اسماعیلخان مهرتاش آن را «بیات تهران» نامید و مرحوم محمدعلی فروغی «آوای خستهدلان» نامیدش. تا دوستی با ناصر فخرآرایی، ضارب محمدرضا پهلوی در 15 بهمن 1327 در دانشگاه تهران و ایضاً وضعیت تئاترهای تهران، پس از کودتای 28 مرداد 1332 و ذکر خیری از عبدالحسین نوشین که به هنر و هنرمند در روزگار خود بها میداد و ارج میگذاشت و اجر میداد.
مرتضی احمدی، در این کتاب جهتگیری فکری روزگار جوانی خودش را به عینه در برابر خواننده تیزبین اثرش، مینهد.
پیش پرده و پیش پردهخوانی؛ مرتضی احمدی؛ تهیه و تنظیم نتها بهرنگ بقایی، 248 صفحه، وزیری، انتشارات ققنوس، چاپ اول، 1393، تهران.
در این کتاب مرتضی احمدی، بسیاری از مسائل و معضلات روزگار خویش و بهخصوص سالهای پس از اشغال ایران در شهریور 1320را به صورت «پیش پرده» در تئاترهای آن روز لالهزار اجرا نموده است و برخی از آنها، کاملاً جنبه اجتماعی ـ مثل سرپل تجریش، چلوکباب نایب، دید و بازدید عید، و ... دارند و برخی ـ همانند مسافرت دکتر میلسپو، کارگر راهآهن، نهضت فارس، غلام یحیی، و ... ـ رویکرد سیاسی داشته و دارند و برخی نیز همچون دعانویس، روز تعطیلی، بلالی، و ... انتقادی ـ اجتماعی هستند.
نسل پیش پردهخوان آن روز تئاترهای لالهزار را مرتضی احمدی معرفی میکند: عزتالله انتظامی، جمشید شیبانی، حمید قنبری، مجید محسنی، عبدالعلی همایون، و ...؛ آخرین نسل از پیش پردهخوانهای لالهزار مرحوم تحویلی بود که با او مصاحبهای تصویری در سال 1390 در منزلش انجام دادم و او میگفت: مرتضیخان احمدی، که خدا خوش برایش بخواهد، پیش پرده «غلام یحیی» را در سالهای اشغال آذربایجان، در حالی که لباس «باش وزیری» پوشیده بود و قپههایش را به شکل مضحکی شکلداده بود، چنان اجرا میکرد که تماشاچیان، بارها با فریاد زدن «دوباره، دوباره» خواستار تکرار آن بودند.
ادامه در لينك زير
https://b2n.ir/175771
@qoqnoospub
صدای طهران، با یلدا رفت
به یاد پنجمین سالگشت خاموشی مرتضی احمدی
واپسین ماه پاییز، در آخرین روز خود، شاهد بلندترین شب و کوتاهترین روز است و به قول قدما «یلدا» زایش دوباره خورشید را نوید میدهد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ـ نصرالله حدادی؛ واپسین ماه پاییز، در آخرین روز خود، شاهد بلندترین شب و کوتاهترین روز است و به قول قدما «یلدا» زایش دوباره خورشید را نوید میدهد و از نخستین بامداد زمستان «یک جو، یک جو» از طول شب کاسته میشود و درازای روز، افزون میگردد و هنگام تحویل سال از «برج حوت» به «بُرجِ حَمَل» شب و روز، یکسان میشوند از آن پس با آغاز بهار، شاهد غلبه روز برشب هستیم و دوباره، روز از نو، روزی از نو و از ابتدای تابستان تا پایان پاییز، این رَوَند بار دیگر تکرار میشود و این حکایت طبیعت است.
حوادث مهمی در تاریخ معاصر ایران در آذرماه رخ داده است. در چهاردهمین روز از سال 1214 شمسی، دشمنان این آب و خاک، صدراعظم یگانهای را از مردم گرفتند که بهرغم گذشت یکصد و هشتاد و چهارسال از زمان شهادت او در عمارت نگارستان، چه بسیار میتوانیم از میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی بگوییم، همانگونه که در دهمین روز از همین ماه، در سال 1230، میرزا تقیخان امیرکبیر به کاشان تبعید شد، تا چهل روز بعد، راهی دیار عدم شود و ملت ایران داغدار این تبعید و جفا گردد. هفدهم آذر سال 1321 بلوای نان در دولت احمد قوامالسلطنه، به قیمت از دست رفتن جان تعدادی از هموطنانمان شد و میدانیم که در 16 آذر سال 1332، چگونه قندچی، بزرگنیا و شریعت رضوی، جلوی پای نیکسون قربانی شدند، تا به پاس حادثه آن روز،این روز را «روز دانشجو» بنامیم.
نیک به یاد دارم روزهای 19 و 20 آذر 1357 را که مصادف با تاسوعا و عاشورا سید و سالار شهیدان، حضرت اباعبداللهالحسین (ع) بود و راهپیمایی میلیونی مردم تهران و همچنین در سراسر کشور، پهلوی دوم را به این یقین رساند که بگوید: صدای انقلاب شما را شنیدم و رفت، آنگونه که نادر رفت!
هشتم آذر، در سال 1378، تهراننگار شهیر، جعفر شهری، خرقه تهی کرد و سر بر تیره تراب نهاد و در روز یلدای سال 1393، هنرمند کمنظیری را از دست دادیم که به یقین، جایگزینی برای او در عالم هنرِ سینما، تئاتر، دوبله، رادیو و تلویزیون، و نویسندگی، پیدا نخواهیم کرد. زندهیاد مرتضی احمدی.
من و زندگی؛ خاطرات مرتضی احمدی؛ 232 صفحه، رقعی، چاپ ششم، زمستان 1395، انتشارات ققنوس، تهران.
مرتضی احمدی، در «من و زندگی» از امور روزمره زندگی مردم تهرانِ روزگارِ خود میگوید. از موسیقی مردم تهران که مرحوم اسماعیلخان مهرتاش آن را «بیات تهران» نامید و مرحوم محمدعلی فروغی «آوای خستهدلان» نامیدش. تا دوستی با ناصر فخرآرایی، ضارب محمدرضا پهلوی در 15 بهمن 1327 در دانشگاه تهران و ایضاً وضعیت تئاترهای تهران، پس از کودتای 28 مرداد 1332 و ذکر خیری از عبدالحسین نوشین که به هنر و هنرمند در روزگار خود بها میداد و ارج میگذاشت و اجر میداد.
مرتضی احمدی، در این کتاب جهتگیری فکری روزگار جوانی خودش را به عینه در برابر خواننده تیزبین اثرش، مینهد.
پیش پرده و پیش پردهخوانی؛ مرتضی احمدی؛ تهیه و تنظیم نتها بهرنگ بقایی، 248 صفحه، وزیری، انتشارات ققنوس، چاپ اول، 1393، تهران.
در این کتاب مرتضی احمدی، بسیاری از مسائل و معضلات روزگار خویش و بهخصوص سالهای پس از اشغال ایران در شهریور 1320را به صورت «پیش پرده» در تئاترهای آن روز لالهزار اجرا نموده است و برخی از آنها، کاملاً جنبه اجتماعی ـ مثل سرپل تجریش، چلوکباب نایب، دید و بازدید عید، و ... دارند و برخی ـ همانند مسافرت دکتر میلسپو، کارگر راهآهن، نهضت فارس، غلام یحیی، و ... ـ رویکرد سیاسی داشته و دارند و برخی نیز همچون دعانویس، روز تعطیلی، بلالی، و ... انتقادی ـ اجتماعی هستند.
نسل پیش پردهخوان آن روز تئاترهای لالهزار را مرتضی احمدی معرفی میکند: عزتالله انتظامی، جمشید شیبانی، حمید قنبری، مجید محسنی، عبدالعلی همایون، و ...؛ آخرین نسل از پیش پردهخوانهای لالهزار مرحوم تحویلی بود که با او مصاحبهای تصویری در سال 1390 در منزلش انجام دادم و او میگفت: مرتضیخان احمدی، که خدا خوش برایش بخواهد، پیش پرده «غلام یحیی» را در سالهای اشغال آذربایجان، در حالی که لباس «باش وزیری» پوشیده بود و قپههایش را به شکل مضحکی شکلداده بود، چنان اجرا میکرد که تماشاچیان، بارها با فریاد زدن «دوباره، دوباره» خواستار تکرار آن بودند.
ادامه در لينك زير
https://b2n.ir/175771
خبرگزاری کتاب ايران (IBNA)
ایبنا - صدای طهران، با یلدا رفت
واپسین ماه پاییز، در آخرین روز خود، شاهد بلندترین شب و کوتاهترین روز است و به قول قدما «یلدا» زایش دوباره خورشید را نوید میدهد.