انتشارات ققنوس
5.15K subscribers
1.6K photos
581 videos
108 files
1.13K links
کانال رسمی گروه انتشاراتی ققنوس
آدرس اینستاگرام:
http://instagram.com/qoqnoospub
آدرس فروشگاه:
انقلاب-خیابان اردیبهشت-بازارچه کتاب
آدرس سایت:
www.qoqnoos.ir
ارتباط با ما:
@qoqnoospublication
Download Telegram
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#پري_از_بال_ققنوس

روز زيبايي بود. چمدان سنگين نبود. خورشيد مي‌تابيد اما نوعي احساس دلتنگي به‌م دست داده بود كه فرانسوي‌ها آن را كافار مي‌نامند. در سرزمين زيبايشان چه زندگي خوبي داشتند، همه چيز چقدر خوب برايشان پيش مي‌رفت. از تمام خوشي‌هاي هستي بهره‌مند بودند. اما گاهي آن‌ها هم حس بدبختي مي‌كردند و ملال بر زندگي‌شان حاكم مي‌شد. خلائي بدون خدا، يعني همان كافار، حالا كه كل پاريس دچار كافار شده بود، چرا مي‌بايست من از آن در امان مي‌ماندم؟
كافار من از شب پيش شروع شده بود...
اما حالا كافار بر جسم و جانم سايه افكنده بود. گاهي در چاله‌اي بزرگ آب غل غل مي‌كند، چون درونش سوراخي است كه به چاله‌اي عميق‌تر راه دارد. كافار هم همينطور در درون من غل غل مي كرد با ديدن پرچم عظيم صليب شكسته در ميدان كنكورد درون تاريكي مترو خزيدم..
به درون دخمه زير شيرواني كه اتاقم بود خزيدم. مي‌توانستم دختركي را همراهم بياورم، ولي حوصله نداشتم. همه از زخم‌هاي مرگبار و بيماري‌هاي مرگبار حرف مي‌زنند. گاهي درباره ملال مرگبار هم چيزهايي مي‌گويند. به‌تان اطمينان مي‌دهم ملال من مرگبار بود. آن شب از شدت ملال چمدان را باز كردم. هيچ چيز جز كاغذ نبود.
از شدت ملال شروع كردم به خواندن. خواندم و خواندم. شايد دليلش اين بود كه تا آن موقع پيش نيامده بود كتابي را تا انتها بخوانم. مسحور شده بودم. اما نه، دليلش اين نبود. او واقعا حق داشت از آن سر در نمي‌‌آوردم. جهان من نبود. منظورم اين است كه كسي كه آن را نوشته بود كارش را خوب بلد بود. كافار را فراموش كردم. ملال مرگبارم را فراموش كردم و حتي اگر زخم‌هاي مرگباري داشتم، غرق خواندن، آن‌ها را فراموش مي كردم. خط به خط كه به پيش مي‌رفتم حس مي‌كردم اين زبان من است. زبان مادري‌ام، و همچون شيري كه وارد بدن نوزاد مي‌شود در من جاري مي‌شد.
برعكس زباني كه از حلقوم نازي‌ها درمي‌آمد، زبان دستورات جنايت‌بارشان، اصرارشان بر فرمانبرداري، اصراري كه جاي اما و اگر داشت، و خودستايي كريهشان، خشن و گوش‌آزار نبود.
اين زبان جدي بود، آرام و نرم. احساس مي‌كردم دوباره با خانواده‌ام تنها شده‌ايم...

#ترانزيت
#آنا_زگرس
#ستاره_نوتاج
#ققنوس


@qoqnoospub