اگر نوجوانید که هیچ، موقعیت را کاملا درک میکنید. اگر سنوسالی ازتان گذشته، سعی کنید توی ذهنتان به گذشته برگردید. به اردویی بهاتفاقِ بچههای مدرسه. البته نه به سیاق خودمان با اتوبوس و ون و قطار. فکر کنید وسیلۀ نقیله یک کشتی است. کشتی بادبانی. چهارده پانزده نفر شدهاید، رضایتِ پدر و مادرتان را به زور گرفتهاید، و راهی شدهاید. کجا؟ اقیانوس آرام... هیجان نوجوانی بیخ گلوتان را گرفته و خودتان سکان کشتی را گرفتهاید که ناگهان تندبادی کشتیِ شما را از اسکله جدا میکند... شب است. هیچ نوری نیست. دریا طوفانیست. نه ناخدا دارید، نه علم ِ کشتیرانی. جاشویی از قضا جا مانده توی کشتیتان. که او هم ده دوازده سال بیشتر ندارد... هیچ امیدی نیست...
ژول ورن در دو سال تعطیلات داستان گروهی نوجوان را روایت کرده که جای اردویی دو ماهه، دو سال در جزیرهای گیر میافتند و مجبورند زنده بمانند...
#دو_سال_تعطیلات #ژول_ورن #انتشارات_ققنوس
@qoqnoospub
ژول ورن در دو سال تعطیلات داستان گروهی نوجوان را روایت کرده که جای اردویی دو ماهه، دو سال در جزیرهای گیر میافتند و مجبورند زنده بمانند...
#دو_سال_تعطیلات #ژول_ورن #انتشارات_ققنوس
@qoqnoospub