Forwarded from Attach Master
ای شیخِ فرومایه ، چه می پنداری ؟
عمرت به سر آمد ، تو چه در سر داری؟
در ناصیه ات نور خداوندی نیست
در قاعده ات رسم جوانمردی نیست
در سیرت تو بارقه ی ایمان نیست
در صورت تو چهره ی یک انسان نیست
در محضر حق ، همچو تو شیطانی نیست
در دوزخ خود سوزی و پایانی نیست
" ما را ز سر بریده می ترسانی " ؟
با دست کج ات حرمله می رقصانی ؟
از مرگ مترسان که مرا باکی نیست
همچون تو دگر نطفه ی ناپاکی نیست
با کشتن ما کار تو آسان نشود
این قافله سالار هراسان نشود
گویند مرا ، وای ، چه می گویی تو
گر کشته شوی ، باز ، نمی رویی تو
گویم به تو ای شیخ نمی مانی تو
من ریشه کنم باز ، نمی دانی تو
#هر_تبر_زدی_مرا_زخم_نشد_جوانه_شد
عمرت به سر آمد ، تو چه در سر داری؟
در ناصیه ات نور خداوندی نیست
در قاعده ات رسم جوانمردی نیست
در سیرت تو بارقه ی ایمان نیست
در صورت تو چهره ی یک انسان نیست
در محضر حق ، همچو تو شیطانی نیست
در دوزخ خود سوزی و پایانی نیست
" ما را ز سر بریده می ترسانی " ؟
با دست کج ات حرمله می رقصانی ؟
از مرگ مترسان که مرا باکی نیست
همچون تو دگر نطفه ی ناپاکی نیست
با کشتن ما کار تو آسان نشود
این قافله سالار هراسان نشود
گویند مرا ، وای ، چه می گویی تو
گر کشته شوی ، باز ، نمی رویی تو
گویم به تو ای شیخ نمی مانی تو
من ریشه کنم باز ، نمی دانی تو
#هر_تبر_زدی_مرا_زخم_نشد_جوانه_شد
Telegram
📎