#لطایف_الخواستگاری
#طنز
#خاطره۲۷
تقریبا ۴ سال پیش بود یکی از دوستان دختری معرفی کردن ماهم بالاتفاق خانواده رفتیم، توی گفتگوها خب دختر خانوم برخلاف گفته های معرف بود ولی خب بیشتر داشتن صحبت میکردن، میوه و چای و شیرینی هم جلومون...
ایشون یهو برگشتن گفتن اگه جواب من نه باشه شما ناراحت میشین؟؟
گفتم ن، گفتن چیکار میکنی؟! گفتم میوه و شیرینی رو ک زحمت کشیدین آوردین میخورم، من اونوقت دیگه بعنوان مهمون اینجا هستم ن خواستگار، فهمیدم ایشون هم مایل نیستن و منم تو دل خوشحال، یهو یاد اون جوک افتادم ک خواستگار رفته بود ی موز برداره،
شروع کردم ب خوردن میوه و شیرینی ، دختر خانوم از تعجب داشت نگاه میکرد، خوردنم ک تموم شد
نمیدونم چی شد یهو گفت اولین خواستگاری هستین ک انقدر راحت و کامل و بدون خجالت صحبت کردین، اگه فلان موضوع درست شه، جوابم مثبته...
دیگه اومدیم خونه و ب معرف زنگ زدم گفتم شرمنده ایشون خیلی سرتر و با کمالات تر از من هستن ان شاءالله قسمت خیلی بهتری نصیبشون بشه...
@rahroshanezdevaj
#طنز
#خاطره۲۷
تقریبا ۴ سال پیش بود یکی از دوستان دختری معرفی کردن ماهم بالاتفاق خانواده رفتیم، توی گفتگوها خب دختر خانوم برخلاف گفته های معرف بود ولی خب بیشتر داشتن صحبت میکردن، میوه و چای و شیرینی هم جلومون...
ایشون یهو برگشتن گفتن اگه جواب من نه باشه شما ناراحت میشین؟؟
گفتم ن، گفتن چیکار میکنی؟! گفتم میوه و شیرینی رو ک زحمت کشیدین آوردین میخورم، من اونوقت دیگه بعنوان مهمون اینجا هستم ن خواستگار، فهمیدم ایشون هم مایل نیستن و منم تو دل خوشحال، یهو یاد اون جوک افتادم ک خواستگار رفته بود ی موز برداره،
شروع کردم ب خوردن میوه و شیرینی ، دختر خانوم از تعجب داشت نگاه میکرد، خوردنم ک تموم شد
نمیدونم چی شد یهو گفت اولین خواستگاری هستین ک انقدر راحت و کامل و بدون خجالت صحبت کردین، اگه فلان موضوع درست شه، جوابم مثبته...
دیگه اومدیم خونه و ب معرف زنگ زدم گفتم شرمنده ایشون خیلی سرتر و با کمالات تر از من هستن ان شاءالله قسمت خیلی بهتری نصیبشون بشه...
@rahroshanezdevaj