#لطایف_الخواستگاری
#طنز
#خاطره۳۸
چند ماه پیش یه خواستگار داشتم که کارمند بیمارستان بودند ایشون خیلی خوش چهره خوش قدو بالا بودند.من اماده شده بودم و مادرم در ورودیو براشون باز کردند و ایشون و مادرشون وارد منزل ما شدند.اما از اونجایی که من خیییلی به بوی تند حساس هستم و نفس تنگی و حال بد میاد سراغم. اقای داماد تا از در وارد شدنو اومدن منزل ما بوی عطرشون حالمو حسابی بد کرد،نفس نمیتونستم بکشمو اینا اما نمیتونستم به رو بیارم.نشستن چند دقیقه ایو رفتیم تو اتاق باهم صحبت کنیم من با حالت نفس تنگی بهشون تو اتاق گفتم عطرتون خیلی اذیتم میکنه.ایشون هم انگار از خدا خواسته هیچ نظری ندادند و دیگه هم اثری ازشون پیدا نشد😒😂
@Rahroshanezdevaj
#طنز
#خاطره۳۸
چند ماه پیش یه خواستگار داشتم که کارمند بیمارستان بودند ایشون خیلی خوش چهره خوش قدو بالا بودند.من اماده شده بودم و مادرم در ورودیو براشون باز کردند و ایشون و مادرشون وارد منزل ما شدند.اما از اونجایی که من خیییلی به بوی تند حساس هستم و نفس تنگی و حال بد میاد سراغم. اقای داماد تا از در وارد شدنو اومدن منزل ما بوی عطرشون حالمو حسابی بد کرد،نفس نمیتونستم بکشمو اینا اما نمیتونستم به رو بیارم.نشستن چند دقیقه ایو رفتیم تو اتاق باهم صحبت کنیم من با حالت نفس تنگی بهشون تو اتاق گفتم عطرتون خیلی اذیتم میکنه.ایشون هم انگار از خدا خواسته هیچ نظری ندادند و دیگه هم اثری ازشون پیدا نشد😒😂
@Rahroshanezdevaj