🔴🔴🔴 #احمد_زیدآبادی
تراژدی اخلاقی زنی به نام آنگ سان سوچی!
مقایسۀ شیرین عبادی برندۀ ایرانی جایزۀ صلح نوبل با آنگ سان سوچی از سوی عباس عبدی، بهانۀ خوبی است تا وضعیت تراژیک برندۀ میانماری جایزۀ صلح نوبل را از زاویه و نگاهی متفاوت نگریست.
با معذرت از آقای عبدی، همین ابتدا تأکید کنم به نظر من، مقایسۀ خانم عبادی با آنگ سان سوچی قیاسی معالفارق است چرا که این دو نفر اولاً از موقعیت و جایگاه سیاسی یکسانی برخوردار نیستند و ثانیاً هر کدام با مشکلات و معضلات متفاوتی دست و پنجه نرم میکنند و ثالثاً رفتارشان نیز در زمینههای مختلف مشابه هم نبوده است.
از این داستان که بگذریم، شاید اکنون که ماجرای کشتار مسلمانان روهنگیا فروکش کرده و زخمهای عاطفی آن کمی التیام یافته است، بهتر بتوان در مورد موضعگیری خانم سوچی در مقابل آن کشتار داوری کرد.
در واقع پرسش این است چرا خانمی که به دلیل مبارزۀ مسالمتجویانه با دولت نظامی حاکم بر میانمار رنج سالها حصر خانگی و دوری از اعضای خانوادهاش را به دوش کشید و به دلیل حمایتش از دمکراسی و حقوق بشر، عالیترین جوایز بینالمللی را نصیب خود کرد، در مقابل نسلکشی مسلمانان روهنگیا توسط ارتش میانمار سکوت را بر اعتراض ترجیح داد و حتی تا اندازهای آن را توجیه کرد؟
این پرسش به خلاف تصور بسیاری، به هیجوجه پاسخ سرراست و آسانی ندارد و جه بسا ژرفکاوی در بارۀ آن بتواند از ماهیت تراژیک رابطۀ اخلاق و سیاست در دنیای ما آدمیان، کمی رمزگشایی کند.
به واقع در زندگی ما انسانها چیزی پیچیدهتر از ربط صحیح اخلاق و سیاست وجود ندارد و به عبارتی خداوند هیچکدام دیگر از امور بشری را تا بدین پایه صعب و بغرنج نیافریده است.
در حقیقت، کشتار غیر انسانی اقلیت روهنگیایی توسط ارتش میانمار پس از آن به وقوع پیوست که خانم آنگ سان سوچی پس از سالها مبارزه و تحمل سختیها و شداید مردم کشورش، موفق شده بود نظامیان حاکم را به تسلیم در مقابل دمکراسی و انتخابات آزاد وادار سازد و حزب تحت رهبریاش عملاً در دولت سهم بزرگی به خود اختصاص دهد.
مسلمانان روهنگیا اما صرفنظر از مناقشه در بارۀ ریشههای ملی و تاریخی آنها، از سوی اکثریت قاطع و شاید قریب به تمام مردم بودایی میانمار، مهاجرانی غیرقانونی تلقی میشوند که با مهاجرت از بنگلادش به ایالت راخین، زمینهساز مشکلاتی برای کشور میزبان شدهاند.
همین نگرش منفی ظاهراً سبب شده است که بودائیان میانمار نه فقط کمترین حس انسانی نسبت به آن مردم بینوا و فاقد تابعیت نداشته باشند، بلکه برای رهایی از دست آنها از اقدامات خشونتآمیز و غیرانسانی ارتش بر ضد آنان حمایت نیز بکنند!
در این میان، سوچی به عنوان یک رهبر سیاسی، احتمالاً بسیار با خود اندیشیده است که در ماجرای قتلعام مسلمانان روهنگیا آیا باید به حمایت از حقوق آنان و موضعگیری آشکار و صریح علیه عملیات ارتش برخیزد و بدینوسیله محبوبیت و اعتبار خود را در میان اکثریت بودایی کشور از دست بدهد و حزب متبوع و دولت اصطلاحاً دمکراتیکش را در معرض سقوط قرار دهد و یا اینکه چشم به روی مظالم علیه اقلیتی نامحبوب و حتی مورد نفرت اکثریت ببندد و با حفظ اعبتار خود در بین بودائیان، مانع افزایش نفوذ نظامیان و در نتیجه، موجب تداوم و تحکیم دولت غیر نظامی و دمکراتیک میانمار شود؟
طبعاً افرادی که به تناقضات بنیادی حیات سیاسی میاندیشند، از فشاری که مخیّر شدن بر سر این نوع دو راهی سرنوشتساز به یک سیاستمدار وارد میشود، ناآگاه نیستند!
قاعدتاً آنگ سان سوچی میدانسته است که اگر نسبت به ظلم و ستم علیه مسلمانان روهنگیا بیتفاوتی نشان دهد، در سطح محافلِ حقوق بشری جهان، توفانی علیه او به پا میشود و همان کشورها و نهادهایی که تا دیروز برای اعطای جوایز خود به او، با یکدیگر مسابقه گذاشته بودند، در پس گرفتن جوایز و نکوهش بیامان او، چیزی کم نمیگذارند!
آنگ سان سوچی اما از اعتبار بینالمللی خود گذشت تا اعتبار داخلی خود بین ارتش و اکثریت مردمش را حفظ کند! این انتخاب برای انسانی مانند او قطعاً بینهایت دشوار و تراژیک بوده است و این نکتهای است که فقط با تعمق در تزاحمهای اخلاقی حوزۀ سیاست میتوان آن را درک کرد!
#شیرین_عبادی
#آنگ_سان_سوچی
#عباس_عبدی
#جایزه_صلح_نوبل
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
تراژدی اخلاقی زنی به نام آنگ سان سوچی!
مقایسۀ شیرین عبادی برندۀ ایرانی جایزۀ صلح نوبل با آنگ سان سوچی از سوی عباس عبدی، بهانۀ خوبی است تا وضعیت تراژیک برندۀ میانماری جایزۀ صلح نوبل را از زاویه و نگاهی متفاوت نگریست.
با معذرت از آقای عبدی، همین ابتدا تأکید کنم به نظر من، مقایسۀ خانم عبادی با آنگ سان سوچی قیاسی معالفارق است چرا که این دو نفر اولاً از موقعیت و جایگاه سیاسی یکسانی برخوردار نیستند و ثانیاً هر کدام با مشکلات و معضلات متفاوتی دست و پنجه نرم میکنند و ثالثاً رفتارشان نیز در زمینههای مختلف مشابه هم نبوده است.
از این داستان که بگذریم، شاید اکنون که ماجرای کشتار مسلمانان روهنگیا فروکش کرده و زخمهای عاطفی آن کمی التیام یافته است، بهتر بتوان در مورد موضعگیری خانم سوچی در مقابل آن کشتار داوری کرد.
در واقع پرسش این است چرا خانمی که به دلیل مبارزۀ مسالمتجویانه با دولت نظامی حاکم بر میانمار رنج سالها حصر خانگی و دوری از اعضای خانوادهاش را به دوش کشید و به دلیل حمایتش از دمکراسی و حقوق بشر، عالیترین جوایز بینالمللی را نصیب خود کرد، در مقابل نسلکشی مسلمانان روهنگیا توسط ارتش میانمار سکوت را بر اعتراض ترجیح داد و حتی تا اندازهای آن را توجیه کرد؟
این پرسش به خلاف تصور بسیاری، به هیجوجه پاسخ سرراست و آسانی ندارد و جه بسا ژرفکاوی در بارۀ آن بتواند از ماهیت تراژیک رابطۀ اخلاق و سیاست در دنیای ما آدمیان، کمی رمزگشایی کند.
به واقع در زندگی ما انسانها چیزی پیچیدهتر از ربط صحیح اخلاق و سیاست وجود ندارد و به عبارتی خداوند هیچکدام دیگر از امور بشری را تا بدین پایه صعب و بغرنج نیافریده است.
در حقیقت، کشتار غیر انسانی اقلیت روهنگیایی توسط ارتش میانمار پس از آن به وقوع پیوست که خانم آنگ سان سوچی پس از سالها مبارزه و تحمل سختیها و شداید مردم کشورش، موفق شده بود نظامیان حاکم را به تسلیم در مقابل دمکراسی و انتخابات آزاد وادار سازد و حزب تحت رهبریاش عملاً در دولت سهم بزرگی به خود اختصاص دهد.
مسلمانان روهنگیا اما صرفنظر از مناقشه در بارۀ ریشههای ملی و تاریخی آنها، از سوی اکثریت قاطع و شاید قریب به تمام مردم بودایی میانمار، مهاجرانی غیرقانونی تلقی میشوند که با مهاجرت از بنگلادش به ایالت راخین، زمینهساز مشکلاتی برای کشور میزبان شدهاند.
همین نگرش منفی ظاهراً سبب شده است که بودائیان میانمار نه فقط کمترین حس انسانی نسبت به آن مردم بینوا و فاقد تابعیت نداشته باشند، بلکه برای رهایی از دست آنها از اقدامات خشونتآمیز و غیرانسانی ارتش بر ضد آنان حمایت نیز بکنند!
در این میان، سوچی به عنوان یک رهبر سیاسی، احتمالاً بسیار با خود اندیشیده است که در ماجرای قتلعام مسلمانان روهنگیا آیا باید به حمایت از حقوق آنان و موضعگیری آشکار و صریح علیه عملیات ارتش برخیزد و بدینوسیله محبوبیت و اعتبار خود را در میان اکثریت بودایی کشور از دست بدهد و حزب متبوع و دولت اصطلاحاً دمکراتیکش را در معرض سقوط قرار دهد و یا اینکه چشم به روی مظالم علیه اقلیتی نامحبوب و حتی مورد نفرت اکثریت ببندد و با حفظ اعبتار خود در بین بودائیان، مانع افزایش نفوذ نظامیان و در نتیجه، موجب تداوم و تحکیم دولت غیر نظامی و دمکراتیک میانمار شود؟
طبعاً افرادی که به تناقضات بنیادی حیات سیاسی میاندیشند، از فشاری که مخیّر شدن بر سر این نوع دو راهی سرنوشتساز به یک سیاستمدار وارد میشود، ناآگاه نیستند!
قاعدتاً آنگ سان سوچی میدانسته است که اگر نسبت به ظلم و ستم علیه مسلمانان روهنگیا بیتفاوتی نشان دهد، در سطح محافلِ حقوق بشری جهان، توفانی علیه او به پا میشود و همان کشورها و نهادهایی که تا دیروز برای اعطای جوایز خود به او، با یکدیگر مسابقه گذاشته بودند، در پس گرفتن جوایز و نکوهش بیامان او، چیزی کم نمیگذارند!
آنگ سان سوچی اما از اعتبار بینالمللی خود گذشت تا اعتبار داخلی خود بین ارتش و اکثریت مردمش را حفظ کند! این انتخاب برای انسانی مانند او قطعاً بینهایت دشوار و تراژیک بوده است و این نکتهای است که فقط با تعمق در تزاحمهای اخلاقی حوزۀ سیاست میتوان آن را درک کرد!
#شیرین_عبادی
#آنگ_سان_سوچی
#عباس_عبدی
#جایزه_صلح_نوبل
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴 #احمد_زیدآبادی
🔸مصیبت آنچه قابلِ فهم و پیشبینی نباشد!
🔸افراد انسانی هر کدام منافع و علایق و تعصباتی دارند که آنها را در نقشهای فردی، سازمانی، گروهی و یا دولتی دنبال میکنند.
در واقع، شناخت رفتار آدمیان در پرتوی شناخت منافع و علایق آنان ممکن و قابل پیشبینی میشود و همین امکانِ پیشبینی است که نوعِ تعامل بین انسانها و سازمانها و دولتها را معنادار و قاعدهمند میسازد.
🔸البته گاه پیش میآید که فرد یا سازمان یا دولتی به منظور گمراه کردن رقیب خود، عامدانه دست به رفتاری انحرافی و خلاف انتظار میزند و یا به دلیل پیچیدگی وضعیت و عدم فهم تمام عوامل تأثیرگذار بر آن، از روی کم دانشی و جهالت دچار اشتباه میشود و به زیان منافع و علایق خود عمل میکند.
🔸در شرایطی که نه نیاز به رفتار انحرافی عامدانه است و نه اوضاع چندان بغرنج که عوامل دخیل در تصمیمگیری قابل شناخت و احصاء نباشد، قاعدتاً رفتارها کم و بیش قابل شناخت و پیشبینی و نوع تعامل با آنها قاعدهمند و قابل برنامهریزی میشود. اما اگر در چنین شرایطی هم، فرد یا نهاد یا دولتی تصمیمی غیر قابل انتظار و خلافِ منافع و علایق خود بگیرد، در آن صورت اختلالِ شناختی و رفتاری ساختارمانندی پدید آمده است که نه فقط دامن خودِ تصمیم گیرنده بلکه جانب همۀ نیروهای متعامل با آن را هم میگیرد و نهایتاً فاجعهای را رقم میزند.
🔸ماجرای رد صلاحیت کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری، از جنس همین نوع اختلال شناختی و رفتاری است زیرا از هر زاویهای که آن نگریسته شود، خلاف منافع و علایق شورای نگهبان و نیروهای حامی آن به نظر میرسد. در واقع از این پس دیگر نمیتوان تصمیمات این نهاد را در حدود و ثغورِ معمولِ آن، فهم و پیشبینی کرد و برای تعیین نوعِ تعامل با آن برنامه ریخت.
حتی بیم آن میرود که دولت برآمده از تصمیمات این شورا نیز در مواجهه با انواع معضلات داخلی و منطقهای و بینالمللی رفتاری مشابه در پیش گیرد و کنشی حتی نامطبق با منافعِ مشخص خود و در نتیجه غیرقابل درک و پیشبینی از خود برور دهد.
🔸در حقیقت وقتی دو عنصر منفعت و علاقه در یک تصمیمگیری قابل ردیابی مشخص نباشد، دیگر باید برای بروز هر نوع فاجعهای آماده بود. از همین رو، رئیس جمهور آینده، صرفنظر از نوعِ ایدولوژی و مرامش، باید محدودۀ حرکتش را مشخص سازد و حداقل این اطمینان خاطر را به مردم بدهد که به چه کارهایی هرگز دست نخواهد زد! بدبختانه گاهی این صدا از بین اصحاب قدرت شینده میشود که گویی هیچ حد و مرزی برای رفتار آنها بخصوص در صحنۀ بینالمللی وجود ندارد. این حرف بدان معناست که منافع مشخصِ خودشان هم برایشان تعریف نشده است! در واقع هرگاه پای منفعتی در میان باشد، قید و بندی هم به دنبال میآورد، زیرا تعقیب منفعت حداقل نیازمند برخورداری از عقلانیت ابزاری است و عقلانیت هم یکسره محاسبۀ دائمی و روشن همراه با به رسمیت شناختن محدودیتها و حد و مرزها و قید و بندهاست!
🔸نمونهای دیگر از رفتار غیر قابل فهم در روزهای اخیر، حکم تازهای است که علیه نرگس محمدی صادر شده است. چند ماه پیش نرگس را با اعمالِ قوانینی که منجر به کوتاهتر شدن حکم زندان او شد، از حبس رها کردند. معنای این کار آن بود که ارادهای برای آزادی خانم محمدی از زندان شکل گرفته است وگرنه نگهداری او در زندان برای حکومت امری غیرممکن نبود!
حالا بعد از چند ماه و در حالی که نرگس به عنوان یکی از کاندیداهای دریافت جایزۀ صلح نوبل معرفی شده است، بر سر موضوعی بیاهمیت و تاریخ مصرف گذشته، به 30 ماه زندان و 80 ضربه شلاق محکوم شده است! خب، اگر قرار بود او را به اتهامی مربوط به دوران زندان، بعد از چند ماه دوباره به زندان ببرید چرا اصلاً آزادش کردید؟ از این گذشته، حکم شلاق برای خانمی که از بیماری رنج میبرد حاوی چه پیام داخلی و خارجی است؟
🔸شاید گفته شود که قاضی به این امور نمیاندیشد و تنها بر مبنای مواد قانون مجازات اسلامی حکم میدهد و این مواد قانونی هم متضمن صدور حکم شلاق برای اتهامات مشخص است! حالا فرض کنیم قاضی نباید به این مسائل بیندیشد اما حکومت هم حتی از منظر منافع و حیثیت خود نباید به این امور بیندیشد؟
من خود در زندان بارها شاهد اجرای حکم شلاق علیه زندانیان عادی بودهام. انصاف حکم میکند که بگویم بالای نود درصدِ آن فرمالیته و تشریفاتی بوده است. حال چه اصراری به ابقای حکمی است که از یک سو، حتی اغلب مأموران هم دلِ اجرای غلیظ و شدید آن را ندارند و از سوی دیگر سبب وهن و بدنامی بینالمللی و داخلی هم میشود!
#شورای_نگهبان
#نرگس_محمدی
#حکم_شلاق
#جایزه_صلح_نوبل
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔸مصیبت آنچه قابلِ فهم و پیشبینی نباشد!
🔸افراد انسانی هر کدام منافع و علایق و تعصباتی دارند که آنها را در نقشهای فردی، سازمانی، گروهی و یا دولتی دنبال میکنند.
در واقع، شناخت رفتار آدمیان در پرتوی شناخت منافع و علایق آنان ممکن و قابل پیشبینی میشود و همین امکانِ پیشبینی است که نوعِ تعامل بین انسانها و سازمانها و دولتها را معنادار و قاعدهمند میسازد.
🔸البته گاه پیش میآید که فرد یا سازمان یا دولتی به منظور گمراه کردن رقیب خود، عامدانه دست به رفتاری انحرافی و خلاف انتظار میزند و یا به دلیل پیچیدگی وضعیت و عدم فهم تمام عوامل تأثیرگذار بر آن، از روی کم دانشی و جهالت دچار اشتباه میشود و به زیان منافع و علایق خود عمل میکند.
🔸در شرایطی که نه نیاز به رفتار انحرافی عامدانه است و نه اوضاع چندان بغرنج که عوامل دخیل در تصمیمگیری قابل شناخت و احصاء نباشد، قاعدتاً رفتارها کم و بیش قابل شناخت و پیشبینی و نوع تعامل با آنها قاعدهمند و قابل برنامهریزی میشود. اما اگر در چنین شرایطی هم، فرد یا نهاد یا دولتی تصمیمی غیر قابل انتظار و خلافِ منافع و علایق خود بگیرد، در آن صورت اختلالِ شناختی و رفتاری ساختارمانندی پدید آمده است که نه فقط دامن خودِ تصمیم گیرنده بلکه جانب همۀ نیروهای متعامل با آن را هم میگیرد و نهایتاً فاجعهای را رقم میزند.
🔸ماجرای رد صلاحیت کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری، از جنس همین نوع اختلال شناختی و رفتاری است زیرا از هر زاویهای که آن نگریسته شود، خلاف منافع و علایق شورای نگهبان و نیروهای حامی آن به نظر میرسد. در واقع از این پس دیگر نمیتوان تصمیمات این نهاد را در حدود و ثغورِ معمولِ آن، فهم و پیشبینی کرد و برای تعیین نوعِ تعامل با آن برنامه ریخت.
حتی بیم آن میرود که دولت برآمده از تصمیمات این شورا نیز در مواجهه با انواع معضلات داخلی و منطقهای و بینالمللی رفتاری مشابه در پیش گیرد و کنشی حتی نامطبق با منافعِ مشخص خود و در نتیجه غیرقابل درک و پیشبینی از خود برور دهد.
🔸در حقیقت وقتی دو عنصر منفعت و علاقه در یک تصمیمگیری قابل ردیابی مشخص نباشد، دیگر باید برای بروز هر نوع فاجعهای آماده بود. از همین رو، رئیس جمهور آینده، صرفنظر از نوعِ ایدولوژی و مرامش، باید محدودۀ حرکتش را مشخص سازد و حداقل این اطمینان خاطر را به مردم بدهد که به چه کارهایی هرگز دست نخواهد زد! بدبختانه گاهی این صدا از بین اصحاب قدرت شینده میشود که گویی هیچ حد و مرزی برای رفتار آنها بخصوص در صحنۀ بینالمللی وجود ندارد. این حرف بدان معناست که منافع مشخصِ خودشان هم برایشان تعریف نشده است! در واقع هرگاه پای منفعتی در میان باشد، قید و بندی هم به دنبال میآورد، زیرا تعقیب منفعت حداقل نیازمند برخورداری از عقلانیت ابزاری است و عقلانیت هم یکسره محاسبۀ دائمی و روشن همراه با به رسمیت شناختن محدودیتها و حد و مرزها و قید و بندهاست!
🔸نمونهای دیگر از رفتار غیر قابل فهم در روزهای اخیر، حکم تازهای است که علیه نرگس محمدی صادر شده است. چند ماه پیش نرگس را با اعمالِ قوانینی که منجر به کوتاهتر شدن حکم زندان او شد، از حبس رها کردند. معنای این کار آن بود که ارادهای برای آزادی خانم محمدی از زندان شکل گرفته است وگرنه نگهداری او در زندان برای حکومت امری غیرممکن نبود!
حالا بعد از چند ماه و در حالی که نرگس به عنوان یکی از کاندیداهای دریافت جایزۀ صلح نوبل معرفی شده است، بر سر موضوعی بیاهمیت و تاریخ مصرف گذشته، به 30 ماه زندان و 80 ضربه شلاق محکوم شده است! خب، اگر قرار بود او را به اتهامی مربوط به دوران زندان، بعد از چند ماه دوباره به زندان ببرید چرا اصلاً آزادش کردید؟ از این گذشته، حکم شلاق برای خانمی که از بیماری رنج میبرد حاوی چه پیام داخلی و خارجی است؟
🔸شاید گفته شود که قاضی به این امور نمیاندیشد و تنها بر مبنای مواد قانون مجازات اسلامی حکم میدهد و این مواد قانونی هم متضمن صدور حکم شلاق برای اتهامات مشخص است! حالا فرض کنیم قاضی نباید به این مسائل بیندیشد اما حکومت هم حتی از منظر منافع و حیثیت خود نباید به این امور بیندیشد؟
من خود در زندان بارها شاهد اجرای حکم شلاق علیه زندانیان عادی بودهام. انصاف حکم میکند که بگویم بالای نود درصدِ آن فرمالیته و تشریفاتی بوده است. حال چه اصراری به ابقای حکمی است که از یک سو، حتی اغلب مأموران هم دلِ اجرای غلیظ و شدید آن را ندارند و از سوی دیگر سبب وهن و بدنامی بینالمللی و داخلی هم میشود!
#شورای_نگهبان
#نرگس_محمدی
#حکم_شلاق
#جایزه_صلح_نوبل
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat