#حتما_بخوانید
✅ فهمِ یک خودسوزی
✍ عباس عبدی:
در پی طرح خبر خودسوزی یک خانم جلوی دادگاه انقلاب، در یک گروه اجتماعی بر اهمیت فهم و چرایی این رویداد تأکید شد. فرد محترمی این پرسش مهم را مطرح کرد که؛ با وجود مشکلاتی هم چون بیکاری و تاخیر سن ازدواج که مساله مهم جوانان کشور است و طرح روشنی هم برای آن دیده نمی شود پرداختن به موضوع حضور زنان در ورزشگاهها با این حجمی که در رسانه های خارجی و داخلی دیده می شود جای تامل جدی دارد. البته واقعا باید دید چه اتفاقی افتاده که برای چنین موضوعی کسی حاضر به خودسوزی می شود؟
به نظر بنده اگر این موضوع دقیق بررسی شود شاید مسائل مهمی روشن شود. متاسفانه سیاست رسمی در ایران دوست ندارد که اتفاقات اجتماعی به بحث عمومی گذاشته شود. به گمانم اکنون و با فوت این خانم مسأله مهمتر هم شده است و باید به آن پرداخت.
ابتدا خوب است نگاهی به خانوادهی این دختر بیاندازیم. پدر او جانباز ساکن قم و یک خانوادهی متدین است که ۸ فرزند دارد. اینها را درگفتگویی با یک خبرگزاری گفته است. پدر معتقد است که دخترش بدون اطلاع خانواده برای دیدن مسابقه به تهران آمده و اگر اطلاع داشتند اجازه این کار را به او نمیدادند. وی ۲۹ ساله بوده، دو مدرک کارشناسی زبان و کامپیوتر داشته. پدر وی آنقدر متشرع بوده که مجاز بودن دیدن فوتبال از تلویزیون را برای دختر سؤال کرده و چون گفتهاند اشکالی ندارد اجازه داده که دخترش فوتبال را از طریق تلویزیون تماشا کند.
با این مقدمات پرسش فوق از اهمیت بیشتری برخوردار است. دختری ۲۹ ساله که مجرد است، دو مدرک کارشناسی دارد (هر دو خوب و کاربردیاند)، ساکن شهر قم و از خانوادهای پرجمعیت، متدین و جانباز است و بیکار هم بوده است.
به نظر میرسد برای اعضای چنین خانوادهای حتی فکر کردن به خودکشی نیز غیرقابل تصور است چه رسد به این که دربارهی یک مسألهی به ظاهر نه چندان مهم یعنی دیدن یک مسابقهی فوتبال از نزدیک و کشیده شدن به دادگاه، جلوی دادگستری اقدام به خودسوزی کند. در حالی خودسوزی کرده که با صدای بلند و در خیابان فریاد هم میزده است. جالبتر این که اتهام او را توهین به مأموران انتظامی و جریحهدار کردن عفت عمومی اعلام کردهاند و اصل تلاش او برای ورود به ورزشگاه را اتهام ندانستهاند. شاید به این علت که چنین رفتاری اساساً غیرقانونی نیست.
پس چرا او اقدام به خودسوزی اعتراضی کرده است؟ فهم این اتفاق برای کسانی موجب پرسش میشود که قادر نیستند خودشان را جای این دختر و دختران دیگر قرار دهند. انتظارات آنان از رفتارهای دیگران بر اساس پیشفرضهای خودشان شکل میگیرد. خودشان چون شغل دارند، زندگی دارند، با هنجارهای رسمی تطابق دارند و آنها را ظالمانه و تبعیضآمیز نمیدانند، آیندهی خود را تیره نمیبینند، با سوءرفتار مواجه نمیشوند، پس دلیلی نمیبینند که دست به اقدامی اعتراضی زده و یا دست به خودسوزی بزنند.
در حالی که باید مسأله را به گونهای دیگر و از زاویهی این دختر و سایر جوانان دید. مسألهی اصلی این نیست که یک مسابقهی فوتبال را بتوان از نزدیک دید یا نه، مسألهی اصلی تبعیضی است که احساس میکنند. مسأله این است که میپرسند بر اساس کدام قانون چنین محدودیتی را اعمال میکنید؟ مسأله این است که اگر در جایی هم قانون دیده شود میپرسند که کدام و چه نسبتی از مردم با آن موافقاند؟ ایا انان حقی در انتخاب نمایندگان موافق دیدگاه خود برای ورود به نهاد قانونگذاری را دارند؟
مسأله این است که انواع و اقسام فساد و اختلاس و ناکارآمدی را به چشم میبینند ولی در عین حال متوجهاند که فقط با آنان است که شدید و تند برخورد میشود. مسأله این است که حکومت به آنان اعتماد ندارد و آنان هم اعتماد متقابل خود را از دست میدهند. در فضای بیاعتمادی هر اتفاقی میتواند رخ دهد، مسأله این است که میبینند مسئولین در برابر فشار فیفا پاسخگویند اما در برابر مردم خود نه. مسأله این است که میبینند دادرسیها فرآیند منصفانهای را طی نمیکند، پس چگونه میتوانند مرجع مناسبی برای تحقق عدالت باشند؟
این خانم، هم بیکار بوده و هم سن او برای ازدواج از میانگین سنی دختران در ازدواج اول ۶ سال بیشتر بوده است و هم دو مدرک کارشناسی مفید (به لحاظ بازار کار) داشته و از خانواده جانباز و متدین و ساکن قم بوده ولی فقط به خاطر این مساله و این رفتار خود را آتش زده است. او و امثال او با چه صدایی باید پیام دهند که ما بشنویم؟
متاسفانه هنوز هم بجای ان که خودمان به طرح مسائل بپردازیم نگران سوء استفادههای آن طرف آبیها هستیم و از آبیهای این طرف غفلت میکنیم و بجای پاسخگویی داخلی مجبور به پاسخگویی به فیفا میشویم.
👇👇👇
@sedayeslahat
✅ فهمِ یک خودسوزی
✍ عباس عبدی:
در پی طرح خبر خودسوزی یک خانم جلوی دادگاه انقلاب، در یک گروه اجتماعی بر اهمیت فهم و چرایی این رویداد تأکید شد. فرد محترمی این پرسش مهم را مطرح کرد که؛ با وجود مشکلاتی هم چون بیکاری و تاخیر سن ازدواج که مساله مهم جوانان کشور است و طرح روشنی هم برای آن دیده نمی شود پرداختن به موضوع حضور زنان در ورزشگاهها با این حجمی که در رسانه های خارجی و داخلی دیده می شود جای تامل جدی دارد. البته واقعا باید دید چه اتفاقی افتاده که برای چنین موضوعی کسی حاضر به خودسوزی می شود؟
به نظر بنده اگر این موضوع دقیق بررسی شود شاید مسائل مهمی روشن شود. متاسفانه سیاست رسمی در ایران دوست ندارد که اتفاقات اجتماعی به بحث عمومی گذاشته شود. به گمانم اکنون و با فوت این خانم مسأله مهمتر هم شده است و باید به آن پرداخت.
ابتدا خوب است نگاهی به خانوادهی این دختر بیاندازیم. پدر او جانباز ساکن قم و یک خانوادهی متدین است که ۸ فرزند دارد. اینها را درگفتگویی با یک خبرگزاری گفته است. پدر معتقد است که دخترش بدون اطلاع خانواده برای دیدن مسابقه به تهران آمده و اگر اطلاع داشتند اجازه این کار را به او نمیدادند. وی ۲۹ ساله بوده، دو مدرک کارشناسی زبان و کامپیوتر داشته. پدر وی آنقدر متشرع بوده که مجاز بودن دیدن فوتبال از تلویزیون را برای دختر سؤال کرده و چون گفتهاند اشکالی ندارد اجازه داده که دخترش فوتبال را از طریق تلویزیون تماشا کند.
با این مقدمات پرسش فوق از اهمیت بیشتری برخوردار است. دختری ۲۹ ساله که مجرد است، دو مدرک کارشناسی دارد (هر دو خوب و کاربردیاند)، ساکن شهر قم و از خانوادهای پرجمعیت، متدین و جانباز است و بیکار هم بوده است.
به نظر میرسد برای اعضای چنین خانوادهای حتی فکر کردن به خودکشی نیز غیرقابل تصور است چه رسد به این که دربارهی یک مسألهی به ظاهر نه چندان مهم یعنی دیدن یک مسابقهی فوتبال از نزدیک و کشیده شدن به دادگاه، جلوی دادگستری اقدام به خودسوزی کند. در حالی خودسوزی کرده که با صدای بلند و در خیابان فریاد هم میزده است. جالبتر این که اتهام او را توهین به مأموران انتظامی و جریحهدار کردن عفت عمومی اعلام کردهاند و اصل تلاش او برای ورود به ورزشگاه را اتهام ندانستهاند. شاید به این علت که چنین رفتاری اساساً غیرقانونی نیست.
پس چرا او اقدام به خودسوزی اعتراضی کرده است؟ فهم این اتفاق برای کسانی موجب پرسش میشود که قادر نیستند خودشان را جای این دختر و دختران دیگر قرار دهند. انتظارات آنان از رفتارهای دیگران بر اساس پیشفرضهای خودشان شکل میگیرد. خودشان چون شغل دارند، زندگی دارند، با هنجارهای رسمی تطابق دارند و آنها را ظالمانه و تبعیضآمیز نمیدانند، آیندهی خود را تیره نمیبینند، با سوءرفتار مواجه نمیشوند، پس دلیلی نمیبینند که دست به اقدامی اعتراضی زده و یا دست به خودسوزی بزنند.
در حالی که باید مسأله را به گونهای دیگر و از زاویهی این دختر و سایر جوانان دید. مسألهی اصلی این نیست که یک مسابقهی فوتبال را بتوان از نزدیک دید یا نه، مسألهی اصلی تبعیضی است که احساس میکنند. مسأله این است که میپرسند بر اساس کدام قانون چنین محدودیتی را اعمال میکنید؟ مسأله این است که اگر در جایی هم قانون دیده شود میپرسند که کدام و چه نسبتی از مردم با آن موافقاند؟ ایا انان حقی در انتخاب نمایندگان موافق دیدگاه خود برای ورود به نهاد قانونگذاری را دارند؟
مسأله این است که انواع و اقسام فساد و اختلاس و ناکارآمدی را به چشم میبینند ولی در عین حال متوجهاند که فقط با آنان است که شدید و تند برخورد میشود. مسأله این است که حکومت به آنان اعتماد ندارد و آنان هم اعتماد متقابل خود را از دست میدهند. در فضای بیاعتمادی هر اتفاقی میتواند رخ دهد، مسأله این است که میبینند مسئولین در برابر فشار فیفا پاسخگویند اما در برابر مردم خود نه. مسأله این است که میبینند دادرسیها فرآیند منصفانهای را طی نمیکند، پس چگونه میتوانند مرجع مناسبی برای تحقق عدالت باشند؟
این خانم، هم بیکار بوده و هم سن او برای ازدواج از میانگین سنی دختران در ازدواج اول ۶ سال بیشتر بوده است و هم دو مدرک کارشناسی مفید (به لحاظ بازار کار) داشته و از خانواده جانباز و متدین و ساکن قم بوده ولی فقط به خاطر این مساله و این رفتار خود را آتش زده است. او و امثال او با چه صدایی باید پیام دهند که ما بشنویم؟
متاسفانه هنوز هم بجای ان که خودمان به طرح مسائل بپردازیم نگران سوء استفادههای آن طرف آبیها هستیم و از آبیهای این طرف غفلت میکنیم و بجای پاسخگویی داخلی مجبور به پاسخگویی به فیفا میشویم.
👇👇👇
@sedayeslahat
#حتما_بخوانید
✅ وقتی مسؤولان و مدیران کشور، فاجعه وضع اقتصادی را به روی خودشان نمی آورند
✍ حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا زائری/ چون وا نمی كنی گرهی، خود گره مباش!
اين روزها وضع اقتصادي زندگی مردم واقعا سخت و طاقت فرساست و شرايط معيشتی افراد عادی جامعه به بدترين وضع ممكن و قابل تصور رسيده است. هرگز طي همه اين سالها اوضاع مالي طبقه متوسط و پايين تر از آن، تا اين اندازه فجيع نبوده است.
تورم شديد و روزافزون، محدوديت هاي ناشي از تحريم، سياست هاي نادرست اقتصادي دولت، خيانت و سوءاستفاده دانه درشت ها و عوامل مختلف ديگر سرنوشتي تلخ را براي عموم شهروندان رقم زده است كه آثار و نشانه هاي آن به خوبي در فضاي عمومي جامعه و در سطح كشور مشاهده مي شود.
اما در كنار همه فشارهاي فراوان و تلخي هاي ناگوار، اين كه كسي از مسؤولان و مديران كشور اين فاجعه را به روي خودش نمي آورد بدتر است!
شايد اگر كسي مي آمد و صادقانه و شفاف به اين شرايط سخت اعتراف مي كرد و به مردم مي گفت: مي فهميم كه شما چه مي كشيد! ما نيز همراه و همدرد شماييم! آن وقت تحمل اين سختي ها براي مردم راحت تر مي شد.
شايد بپرسيد آيا بدتر از بدتر هم وجود دارد؟ خواهم گفت: آري، زيرا نه تنها مردم اين اظهار همدردي را نمي شنوند و نمي بينند بلكه برعكس، شاهد تفاخر و تكاثر بخش هايي از طبقات مرفه و بي درد جامعه هستند!
امير مؤمنان در وظيفه رهبران جامعه اسلامي مي فرمايد: بايد سطح زندگي شان همسطح پايين ترين طبقات جامعه باشد "كيلا يتبيغ بالفقير فقره"
تا فقر و ناكامي مردم را آشفته نسازد و به خشم نياورد و به طغيان نكشاند!
حرمان و فقر حرارت دارد و مي سوزاند، زخم مي زند و درد دارد اما وقتي فراگير باشد باز قابل تحمل است. ولي وقتي فقير ببيند در پيش چشم و كنار گوش او شكم هايي از فرط پرخوري ورم كرده اند، اما او براي درمان همسرش يا ثبت نام مدرسه فرزندش درمانده است ديگر نمي تواند تحمل كند.
وقتي از رهبري جامعه و مرجعيت اجتماعي سخن مي گوييم جايگاه رسانه ملي از همه بالاتر است.
صدا و سيما براي افكار عمومي نقش امامت و مرجعيت دارد و در اين دوران تاريخي سخت و دشوار جامعه متأسفانه شاهد آن هستيم كه آگهي هاي بازرگاني صدا و سيما دارد بر روح و جان مخاطب عمومي تازيانه مي زند و زخم وارد مي سازد.
براي شكنجه زنداني گرسنه بوي كباب را به مشامش مي رسانند و جلوي چشمش مي خورند يا در مقابل زنداني تشنه آب مي نوشند!
اينك آگهي هاي بازرگاني سيما دقيقا دارد همان نقش را براي خانواده هاي عموم شهروندان ايفا مي كند.
تلويزيون اكنون شده است وسيله اي براي كسب درآمد بيشتر صاحبان ثروت كه براي تجارت خود ماليات لازم را هم نمي پردازند و از رسانه ملي براي افزايش ثروت خود بهره مي برند و رسانه ملي هم - كه اكنون تنها وسيله تفريح و اوقات فراغت عمرمي شهروندان است- هر روز و هر ساعت روح و روان آنان و فرزندان شان را به آتش مي كشد و به طغيان و خشم وخروش شان مي كشاند.
پيش چشم گرسنگان خوردني ها و نوشيدني هاي رنگارنگ را با آب و تاب فراوان و اثرگذاري بالا، نمايش مي دهد و - بدون آن كه كمترين نظارت و كنترلي بر پخش محتوا و مفهوم آگهي ها اعمال شود - خانه ها و زندگي هايي را به آنها نشان مي دهد كه حتى در خواب هم نمي توانند ديد!
آيا دردمند آگاه و مسؤول دانايي هست كه هشدارها را بشنود و به كار بندد، تا اگر نمي تواند گره از كار فروبسته وضع اقتصادي مردم بگشايد لااقل خودش گره نباشد و دردي به دردهاي مردم اضافه نكند؟
(يادداشت روزنامه خراسان)
@sedayeslahat
✅ وقتی مسؤولان و مدیران کشور، فاجعه وضع اقتصادی را به روی خودشان نمی آورند
✍ حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا زائری/ چون وا نمی كنی گرهی، خود گره مباش!
اين روزها وضع اقتصادي زندگی مردم واقعا سخت و طاقت فرساست و شرايط معيشتی افراد عادی جامعه به بدترين وضع ممكن و قابل تصور رسيده است. هرگز طي همه اين سالها اوضاع مالي طبقه متوسط و پايين تر از آن، تا اين اندازه فجيع نبوده است.
تورم شديد و روزافزون، محدوديت هاي ناشي از تحريم، سياست هاي نادرست اقتصادي دولت، خيانت و سوءاستفاده دانه درشت ها و عوامل مختلف ديگر سرنوشتي تلخ را براي عموم شهروندان رقم زده است كه آثار و نشانه هاي آن به خوبي در فضاي عمومي جامعه و در سطح كشور مشاهده مي شود.
اما در كنار همه فشارهاي فراوان و تلخي هاي ناگوار، اين كه كسي از مسؤولان و مديران كشور اين فاجعه را به روي خودش نمي آورد بدتر است!
شايد اگر كسي مي آمد و صادقانه و شفاف به اين شرايط سخت اعتراف مي كرد و به مردم مي گفت: مي فهميم كه شما چه مي كشيد! ما نيز همراه و همدرد شماييم! آن وقت تحمل اين سختي ها براي مردم راحت تر مي شد.
شايد بپرسيد آيا بدتر از بدتر هم وجود دارد؟ خواهم گفت: آري، زيرا نه تنها مردم اين اظهار همدردي را نمي شنوند و نمي بينند بلكه برعكس، شاهد تفاخر و تكاثر بخش هايي از طبقات مرفه و بي درد جامعه هستند!
امير مؤمنان در وظيفه رهبران جامعه اسلامي مي فرمايد: بايد سطح زندگي شان همسطح پايين ترين طبقات جامعه باشد "كيلا يتبيغ بالفقير فقره"
تا فقر و ناكامي مردم را آشفته نسازد و به خشم نياورد و به طغيان نكشاند!
حرمان و فقر حرارت دارد و مي سوزاند، زخم مي زند و درد دارد اما وقتي فراگير باشد باز قابل تحمل است. ولي وقتي فقير ببيند در پيش چشم و كنار گوش او شكم هايي از فرط پرخوري ورم كرده اند، اما او براي درمان همسرش يا ثبت نام مدرسه فرزندش درمانده است ديگر نمي تواند تحمل كند.
وقتي از رهبري جامعه و مرجعيت اجتماعي سخن مي گوييم جايگاه رسانه ملي از همه بالاتر است.
صدا و سيما براي افكار عمومي نقش امامت و مرجعيت دارد و در اين دوران تاريخي سخت و دشوار جامعه متأسفانه شاهد آن هستيم كه آگهي هاي بازرگاني صدا و سيما دارد بر روح و جان مخاطب عمومي تازيانه مي زند و زخم وارد مي سازد.
براي شكنجه زنداني گرسنه بوي كباب را به مشامش مي رسانند و جلوي چشمش مي خورند يا در مقابل زنداني تشنه آب مي نوشند!
اينك آگهي هاي بازرگاني سيما دقيقا دارد همان نقش را براي خانواده هاي عموم شهروندان ايفا مي كند.
تلويزيون اكنون شده است وسيله اي براي كسب درآمد بيشتر صاحبان ثروت كه براي تجارت خود ماليات لازم را هم نمي پردازند و از رسانه ملي براي افزايش ثروت خود بهره مي برند و رسانه ملي هم - كه اكنون تنها وسيله تفريح و اوقات فراغت عمرمي شهروندان است- هر روز و هر ساعت روح و روان آنان و فرزندان شان را به آتش مي كشد و به طغيان و خشم وخروش شان مي كشاند.
پيش چشم گرسنگان خوردني ها و نوشيدني هاي رنگارنگ را با آب و تاب فراوان و اثرگذاري بالا، نمايش مي دهد و - بدون آن كه كمترين نظارت و كنترلي بر پخش محتوا و مفهوم آگهي ها اعمال شود - خانه ها و زندگي هايي را به آنها نشان مي دهد كه حتى در خواب هم نمي توانند ديد!
آيا دردمند آگاه و مسؤول دانايي هست كه هشدارها را بشنود و به كار بندد، تا اگر نمي تواند گره از كار فروبسته وضع اقتصادي مردم بگشايد لااقل خودش گره نباشد و دردي به دردهاي مردم اضافه نكند؟
(يادداشت روزنامه خراسان)
@sedayeslahat
#حتما_بخوانید
✅ حضور بانوان در ورزشگاه و قربانی شدن فقه و فقاهت!
✍ سید حمید علوی:
1. سالها دین و فقه و فقاهت و فتوا را خرج این مساله کردیم که خدا با حضور بانوان در استادیوم های ورزشی فوتبال آقایان مخالف است و این حکم الله است.
2. البته بودند فقهای تیزبینی که سریع اظهار نظر نکردند و مساله را به موضوع شناسی شورای فرهنگ عمومی کشور موکول کردند و....
3. امروز هم سمبه پرزور فیفا، فتوا و فقه را به حاشیه رانده و ترس از تعلیق فوتبال همه را به نوعی سکوت هوشمندانه و البته قهرمانانه وادار کرد.
4. ای کاش دین و فقه و خدا را خرج این امور که پایش آن قدر محکم نیست نمی کردیم از آن جهت می گویم آن قدر محکم نیست چون اگر محکم بود حکم فیفا که سهل است فیلا هم کاری از پیش نمی برد.
5. برخی امور دیگر هم که بیشتر ذوقیات متفقهین یا ناشی از تمایلات فردی متدین فقه دان است ممکن است روزی با سمبه پرزوری به سرنوشت همین حضور بانوان در ورزشگاه های فوتبال مردانه منجر شود پس چقدر خوب که قبل از این فشارهای پرشور خودمان اذعان کنیم که خیلی هم معلوم نیست نظر خدا این باشد تا لااقل جوانان و مؤمنان نسبت به بقیه احکام الله قطعی یا ظنی معتبر مشکوک نشوند.
6. شاید شاید مسائلی مانند کنسرت نشان دادن یا ندادن ساز موسیقی -کروات- حجاب برای همه حتی غیر مسلمانان کشور _ رییس جمهور شدن زنان _ ساختن یا نساختن فیلم برای شمس و مولانا و حافظ و....و.... از مصادیق مساله بالا باشد البته شاید.
7. آنچه در این مساله حضور بانوان در ورزشگاه فوتبال قربانی شد بی شک فقه و فقاهت و استحکام احکام الله و فتوا بود!
@sedayeslahat
✅ حضور بانوان در ورزشگاه و قربانی شدن فقه و فقاهت!
✍ سید حمید علوی:
1. سالها دین و فقه و فقاهت و فتوا را خرج این مساله کردیم که خدا با حضور بانوان در استادیوم های ورزشی فوتبال آقایان مخالف است و این حکم الله است.
2. البته بودند فقهای تیزبینی که سریع اظهار نظر نکردند و مساله را به موضوع شناسی شورای فرهنگ عمومی کشور موکول کردند و....
3. امروز هم سمبه پرزور فیفا، فتوا و فقه را به حاشیه رانده و ترس از تعلیق فوتبال همه را به نوعی سکوت هوشمندانه و البته قهرمانانه وادار کرد.
4. ای کاش دین و فقه و خدا را خرج این امور که پایش آن قدر محکم نیست نمی کردیم از آن جهت می گویم آن قدر محکم نیست چون اگر محکم بود حکم فیفا که سهل است فیلا هم کاری از پیش نمی برد.
5. برخی امور دیگر هم که بیشتر ذوقیات متفقهین یا ناشی از تمایلات فردی متدین فقه دان است ممکن است روزی با سمبه پرزوری به سرنوشت همین حضور بانوان در ورزشگاه های فوتبال مردانه منجر شود پس چقدر خوب که قبل از این فشارهای پرشور خودمان اذعان کنیم که خیلی هم معلوم نیست نظر خدا این باشد تا لااقل جوانان و مؤمنان نسبت به بقیه احکام الله قطعی یا ظنی معتبر مشکوک نشوند.
6. شاید شاید مسائلی مانند کنسرت نشان دادن یا ندادن ساز موسیقی -کروات- حجاب برای همه حتی غیر مسلمانان کشور _ رییس جمهور شدن زنان _ ساختن یا نساختن فیلم برای شمس و مولانا و حافظ و....و.... از مصادیق مساله بالا باشد البته شاید.
7. آنچه در این مساله حضور بانوان در ورزشگاه فوتبال قربانی شد بی شک فقه و فقاهت و استحکام احکام الله و فتوا بود!
@sedayeslahat
#حتما_بخوانید
✅ پذیرش وکالت بدون دریافت حقالوکاله از معترضان بازداشت شده
✍ #سید_علی_مجتهدزاده، حقوقدان و وکیل پایه یک دادگستری در توییتی که با استقبال گسترده کاربران مواجه شد، نوشت:
بنده برای پذيرش وکالت بدون دريافت حق الوکاله کسانی که در جريان #اعتراضات دستگير شدهاند به نوبه خود و در حد توان اعلام آمادگی ميکنم.
🔸 "صدای ملّت": از رسانههای مستقل خواهشمندیم این پست را درج نموده تا خانواده معترضان بازداشت شده نیز اطلاع یابند.
👇👇👇
@sedayeslahat
✅ پذیرش وکالت بدون دریافت حقالوکاله از معترضان بازداشت شده
✍ #سید_علی_مجتهدزاده، حقوقدان و وکیل پایه یک دادگستری در توییتی که با استقبال گسترده کاربران مواجه شد، نوشت:
بنده برای پذيرش وکالت بدون دريافت حق الوکاله کسانی که در جريان #اعتراضات دستگير شدهاند به نوبه خود و در حد توان اعلام آمادگی ميکنم.
🔸 "صدای ملّت": از رسانههای مستقل خواهشمندیم این پست را درج نموده تا خانواده معترضان بازداشت شده نیز اطلاع یابند.
👇👇👇
@sedayeslahat
#حتما_بخوانید
✅ جمع کنید این دکان معامله با آبروی دیگران را
کنایههای اسدی زیدآبادی به اصلاحطلبانی که در سمت استاد دانشگاه اینک پای ثابت جلسات لایههای امنیتی و مدیریتی دولت و حکومت هستند!
✍ حسن اسدی زیدآبادی نوشت:
چند نکته درمورد پچپچهایی که این چند روز در محافل اصلاحطلبان در زمینه دعوت به #ثبت_نام در انتخابات مجلس پیشرو البته با درک وقاحت موضوع به راه افتاده.
اول از همه متاسفانه این دعوت پیشروی جوانان خوشنام و هزینهداده گذاشته میشود که در اینجا باید گفت آیا در انتخاباتهایی که زمینه رایآوری به واسطه اعتبار وآبروی همین افراد فراهم شده بود هم به این دوستان پیشنهاد میدادید یا اینکه مشغول لیستبندی کاسبکارانه با ماشین حساب بودید؟
البته افرادی که برای خود شأنی قائلند قطعا وارد این بازی نمیشوند و در گام اول میپرسند این آش با چند وجب روغن اگر خوب وخوشمزه است ابتدا خودتان میل بفرمایید بعد تعارف کنید.
چهرههای اصلاحطلبی که اینک پای ثابت جلسات لایههای امنیتی و مدیریتی دولت و حکومت هستند (البته در سمت استاد دانشگاه و ...) مگر باز از نجات ایران سخن نمیگویند؛ پس دیگر زمانه حضور خود شما فرا رسیده! بسمالله وارد شوید...
هم فرصتی است تا صداقت طرفهای مذاکراتیتان در این سالها روشن شود و معلوم شود معامله بر سر آبرو، حداقل حاصلی به اندازه تایید امربریتان داشته یا نه؟ نیز فرصتی است تا معلوم شود آیا گوشهای متکثر شورای نگهبان در این سالها که در هر کوی و برزن مدح سیستم را کردهاید شنوا هست یانه!
بعلاوه فرصت خوبی است ارزیابی کنید خودتان را که آیا حتی بدنه احزابی که در راس آنها قرار گرفتهاید پای کار شما هستند؟ و برآوردی که در مورد نفوذ خود در جامعه دارید جز در عرصه نظرسنجیهای آنچنانی، پای صندوق رای (حاصل از نظارت استصوابی) هم محقق میشود؟
شخصا به این آقایان لازم میدانم یادآوری کنم در زمانهای که صلاحیت افرادی همچون عبدالله مومنی، لیلا ارشد و ... تایید شده بود شما چه کردید؟ غیر از این است که مثلا در مورد مومنی در همدستی شورای عالیتان و مجلس امیدتان با نهادهای امنیتی در اقدامی کاملا غیرقانونی او را حذف کردید؟
حالا که خیار به قسمت تلخش رسیده باز فیلتان یاد هندوستان کرده؟ جمع کنید این دکان معامله با آبروی دیگران را! آیا بازهم روی آن دارید با کاسه چه کنم شب انتخابات در خانه #میرحسین و #کروبی تمنای حمایت کنید؟
👇👇👇
@sedayeslahat
✅ جمع کنید این دکان معامله با آبروی دیگران را
کنایههای اسدی زیدآبادی به اصلاحطلبانی که در سمت استاد دانشگاه اینک پای ثابت جلسات لایههای امنیتی و مدیریتی دولت و حکومت هستند!
✍ حسن اسدی زیدآبادی نوشت:
چند نکته درمورد پچپچهایی که این چند روز در محافل اصلاحطلبان در زمینه دعوت به #ثبت_نام در انتخابات مجلس پیشرو البته با درک وقاحت موضوع به راه افتاده.
اول از همه متاسفانه این دعوت پیشروی جوانان خوشنام و هزینهداده گذاشته میشود که در اینجا باید گفت آیا در انتخاباتهایی که زمینه رایآوری به واسطه اعتبار وآبروی همین افراد فراهم شده بود هم به این دوستان پیشنهاد میدادید یا اینکه مشغول لیستبندی کاسبکارانه با ماشین حساب بودید؟
البته افرادی که برای خود شأنی قائلند قطعا وارد این بازی نمیشوند و در گام اول میپرسند این آش با چند وجب روغن اگر خوب وخوشمزه است ابتدا خودتان میل بفرمایید بعد تعارف کنید.
چهرههای اصلاحطلبی که اینک پای ثابت جلسات لایههای امنیتی و مدیریتی دولت و حکومت هستند (البته در سمت استاد دانشگاه و ...) مگر باز از نجات ایران سخن نمیگویند؛ پس دیگر زمانه حضور خود شما فرا رسیده! بسمالله وارد شوید...
هم فرصتی است تا صداقت طرفهای مذاکراتیتان در این سالها روشن شود و معلوم شود معامله بر سر آبرو، حداقل حاصلی به اندازه تایید امربریتان داشته یا نه؟ نیز فرصتی است تا معلوم شود آیا گوشهای متکثر شورای نگهبان در این سالها که در هر کوی و برزن مدح سیستم را کردهاید شنوا هست یانه!
بعلاوه فرصت خوبی است ارزیابی کنید خودتان را که آیا حتی بدنه احزابی که در راس آنها قرار گرفتهاید پای کار شما هستند؟ و برآوردی که در مورد نفوذ خود در جامعه دارید جز در عرصه نظرسنجیهای آنچنانی، پای صندوق رای (حاصل از نظارت استصوابی) هم محقق میشود؟
شخصا به این آقایان لازم میدانم یادآوری کنم در زمانهای که صلاحیت افرادی همچون عبدالله مومنی، لیلا ارشد و ... تایید شده بود شما چه کردید؟ غیر از این است که مثلا در مورد مومنی در همدستی شورای عالیتان و مجلس امیدتان با نهادهای امنیتی در اقدامی کاملا غیرقانونی او را حذف کردید؟
حالا که خیار به قسمت تلخش رسیده باز فیلتان یاد هندوستان کرده؟ جمع کنید این دکان معامله با آبروی دیگران را! آیا بازهم روی آن دارید با کاسه چه کنم شب انتخابات در خانه #میرحسین و #کروبی تمنای حمایت کنید؟
👇👇👇
@sedayeslahat
#حتما_بخوانید
✅ نامه سرگشاده به رهبری:
ما وظیفه الهی و انسانی خود میدانیم که از سر خیرخواهی این تذکار را به حضرتعالی بدهیم که اگر جمهوری اسلامی دست به اصلاحات اساسی، بنیادین و ساختاری نزند و در سیاستهای راهبردی فعلی تجدید نظر نکند و ارادۀ جدی برای فهم واقعیتِ دردهای مردم و شنیدن فریادهای نارضایتی آنها و به رسمیت شناختن حق اعتراضشان نداشته باشد، نه تنها این دست اعتراضات هیچگاه تمام نخواهد شد بلکه در ابعاد گستردهتری در آینده ادامه خواهد یافت
✍ نامه سرگشاده جمعی از فعالین، اساتید، دانشجویان و دانش آموختگان عرصه عدالتخواهی پیرامون وقایع آبان ۹۸ و آینده ایران خطاب به مقام رهبری
🔹 بخشهایی برگرفته از متن نامه:
🔸ما نگارندگان این نامه به روند ناقص و غیرشفاف انتخاباتها عموما و انتخابات مجلس شورای اسلامی خصوصا واقف و معترضیم. ما نگران این اتفاق خطرناکیم که مجلس شورای اسلامی عصارۀ فضائل ملت نباشد و نیروهای دلسوز، مردمدار، اندیشمند، مستقل و با هویتهایِ متنوع سیاسی که دغدغۀ اعتلای کشور را دارند، به روشهای گوناگون سرخورده و امکانی برای حضور در آن نداشته باشند؛ اما همین مجلس پر اشکال را یکی از معدود راههایِ زنده نگهداشتنِ نقش مردم در اداره حکومت میدانیم.
🔹دلهره و پرسش اساسی ما اینجاست که انتقال تصمیمگیریهای اساسی به شورای سران سهقوه، که نه فقط محدود به تصمیم دربارۀ بنزین، که حتی کلیات بودجۀ ۹۸ و ۹۹ نیز در آن شورا شکل گرفته است*، آیا بیمعنا کردن جایگاه مجلس شورای اسلامی نیست؟ جایگاهی که پیش از این با گسترش سلطه و حاکمیت نهادهایی چون شورای عالی امنیت ملی و مجمع تشخیص مصلحت نظام (که در یکیدو سال اخیر ارادهها و اقدامات علنی بسیاری برای ورود به عرصۀ قانونگذاری، بر خلاف قانون اساسی، و تبدیل ضمنی آن به مجلس سنا در پی داشته است)، شکننده و بحرانزده شده بود.
🔸در چنین شرایطی که مجلس دچار آن است، فارغ از نیت و چگونگی ورود نمایندگان مجلس پس از اعمال تصمیم دربارۀ بنزین و تهیۀ طرح دو فوریتی لغو آن، آیا پیام حضرتعالی مبنی بر نهی از ورود به این موضوع و منتفی کردن ارادۀ نمایندگان، شائبۀ تعلیق مجلس را ایجاد نمیکند؟ آیا این شکل مواجهه با نمایندگان مردم که پیش از این نیز بعنوان نمونه در تصویب 20 دقیقهای برجام سابقه داشته است، انگیزهها را برای حضور پای صندوقهای رای سست نمیکند؟ آیا این روند باعث نمیشود سایر مسئولین و نهادهای حاکمیتی نیز در همین مسیر حرکت کرده و به نام مصلحت و شرایط خاص کشور (که معلوم نیست همواره به حق تشخیص داده شود)، همین اندک اراده مردم در حاکمیت را هم تضعیف کنند و شکاف میان مردم و حاکمیت بیشتر گردد؟
🔹بر اساس مشاهدات میدانی و حتی طبق گفتههای رسانهای مقامات امنیتی با سایتهای منتسب به سپاه، گسترۀ اعتراضات آبان ۹۸، این بار بسیار گستردهتر از اعتراضات دی ماه ۹۶ و موارد مشابه بوده است. هیچکس منکر سوء استفاده معاندان و دشمنان این مرز و بوم از اعتراضات نیست، اما نکته اساسی اینجاست که زمینهساز این خیزشها و اعتراضات و بعضاََ اعمال خشونتها کجاست؟
🔸جز این است که مردم ایران بدلیل انباشتِ تحقیرها، نادیده گرفته شدنِ حقوق انسانی، بیعدالتی، تنگ شدن محدودۀ آزادیهای اجتماعی و سیاسی، تبعیض و وجود قلیلی دارا و کثیری ندار، لبریز از بغضهای فروخوردهای شدهاند که در هر بزنگاهی این بغضها سرریز کرده و احیاناً تبدیل به اعمال برخی خشونتها از سوی مردم میشود؟ در این بستر، به نظر میرسد یکی کردن تمام معترضین با «اشرار» و عنوان «اغتشاش» نهادن بر این اعتراضات مردمی، نادقیق بوده و از سویی باعث بیمبالاتی بیشتر نهادهای مسئول امنیت نسبت به حقوق انسانی معترضین و از سوی دیگر موجب اشتعال خشم عمومی میگردد.
👇👇👇
@sedayeslahat
✅ جهت مشاهده کامل نامه روی تصویر زیر کلیک کنید👇
https://telegra.ph/نامه-سرگشاده-جمعی-ازفعالین-عرصه-عدالتخواهی-پیرامون-وقایع-آبان-۹۸-و-آینده-ایران-خطاب-به-رهبری-01-01
✅ نامه سرگشاده به رهبری:
ما وظیفه الهی و انسانی خود میدانیم که از سر خیرخواهی این تذکار را به حضرتعالی بدهیم که اگر جمهوری اسلامی دست به اصلاحات اساسی، بنیادین و ساختاری نزند و در سیاستهای راهبردی فعلی تجدید نظر نکند و ارادۀ جدی برای فهم واقعیتِ دردهای مردم و شنیدن فریادهای نارضایتی آنها و به رسمیت شناختن حق اعتراضشان نداشته باشد، نه تنها این دست اعتراضات هیچگاه تمام نخواهد شد بلکه در ابعاد گستردهتری در آینده ادامه خواهد یافت
✍ نامه سرگشاده جمعی از فعالین، اساتید، دانشجویان و دانش آموختگان عرصه عدالتخواهی پیرامون وقایع آبان ۹۸ و آینده ایران خطاب به مقام رهبری
🔹 بخشهایی برگرفته از متن نامه:
🔸ما نگارندگان این نامه به روند ناقص و غیرشفاف انتخاباتها عموما و انتخابات مجلس شورای اسلامی خصوصا واقف و معترضیم. ما نگران این اتفاق خطرناکیم که مجلس شورای اسلامی عصارۀ فضائل ملت نباشد و نیروهای دلسوز، مردمدار، اندیشمند، مستقل و با هویتهایِ متنوع سیاسی که دغدغۀ اعتلای کشور را دارند، به روشهای گوناگون سرخورده و امکانی برای حضور در آن نداشته باشند؛ اما همین مجلس پر اشکال را یکی از معدود راههایِ زنده نگهداشتنِ نقش مردم در اداره حکومت میدانیم.
🔹دلهره و پرسش اساسی ما اینجاست که انتقال تصمیمگیریهای اساسی به شورای سران سهقوه، که نه فقط محدود به تصمیم دربارۀ بنزین، که حتی کلیات بودجۀ ۹۸ و ۹۹ نیز در آن شورا شکل گرفته است*، آیا بیمعنا کردن جایگاه مجلس شورای اسلامی نیست؟ جایگاهی که پیش از این با گسترش سلطه و حاکمیت نهادهایی چون شورای عالی امنیت ملی و مجمع تشخیص مصلحت نظام (که در یکیدو سال اخیر ارادهها و اقدامات علنی بسیاری برای ورود به عرصۀ قانونگذاری، بر خلاف قانون اساسی، و تبدیل ضمنی آن به مجلس سنا در پی داشته است)، شکننده و بحرانزده شده بود.
🔸در چنین شرایطی که مجلس دچار آن است، فارغ از نیت و چگونگی ورود نمایندگان مجلس پس از اعمال تصمیم دربارۀ بنزین و تهیۀ طرح دو فوریتی لغو آن، آیا پیام حضرتعالی مبنی بر نهی از ورود به این موضوع و منتفی کردن ارادۀ نمایندگان، شائبۀ تعلیق مجلس را ایجاد نمیکند؟ آیا این شکل مواجهه با نمایندگان مردم که پیش از این نیز بعنوان نمونه در تصویب 20 دقیقهای برجام سابقه داشته است، انگیزهها را برای حضور پای صندوقهای رای سست نمیکند؟ آیا این روند باعث نمیشود سایر مسئولین و نهادهای حاکمیتی نیز در همین مسیر حرکت کرده و به نام مصلحت و شرایط خاص کشور (که معلوم نیست همواره به حق تشخیص داده شود)، همین اندک اراده مردم در حاکمیت را هم تضعیف کنند و شکاف میان مردم و حاکمیت بیشتر گردد؟
🔹بر اساس مشاهدات میدانی و حتی طبق گفتههای رسانهای مقامات امنیتی با سایتهای منتسب به سپاه، گسترۀ اعتراضات آبان ۹۸، این بار بسیار گستردهتر از اعتراضات دی ماه ۹۶ و موارد مشابه بوده است. هیچکس منکر سوء استفاده معاندان و دشمنان این مرز و بوم از اعتراضات نیست، اما نکته اساسی اینجاست که زمینهساز این خیزشها و اعتراضات و بعضاََ اعمال خشونتها کجاست؟
🔸جز این است که مردم ایران بدلیل انباشتِ تحقیرها، نادیده گرفته شدنِ حقوق انسانی، بیعدالتی، تنگ شدن محدودۀ آزادیهای اجتماعی و سیاسی، تبعیض و وجود قلیلی دارا و کثیری ندار، لبریز از بغضهای فروخوردهای شدهاند که در هر بزنگاهی این بغضها سرریز کرده و احیاناً تبدیل به اعمال برخی خشونتها از سوی مردم میشود؟ در این بستر، به نظر میرسد یکی کردن تمام معترضین با «اشرار» و عنوان «اغتشاش» نهادن بر این اعتراضات مردمی، نادقیق بوده و از سویی باعث بیمبالاتی بیشتر نهادهای مسئول امنیت نسبت به حقوق انسانی معترضین و از سوی دیگر موجب اشتعال خشم عمومی میگردد.
👇👇👇
@sedayeslahat
✅ جهت مشاهده کامل نامه روی تصویر زیر کلیک کنید👇
https://telegra.ph/نامه-سرگشاده-جمعی-ازفعالین-عرصه-عدالتخواهی-پیرامون-وقایع-آبان-۹۸-و-آینده-ایران-خطاب-به-رهبری-01-01
Telegraph
نامه سرگشاده جمعی ازفعالین عرصه عدالتخواهی پیرامون وقایع آبان ۹۸ و آینده ایران خطاب به رهبری
بسم رب الشهدا والصدیقین رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای سلام علیکم امروز و پس از گذشت بیش از ۴۰ روز از ماجرای گران کردن بنزین و حوادث بعد از آن واجب دانستیم نکاتی را محضرتان معروض داریم: ✅در سالهای اخیر یکی از مهمترین و پربسامدترین تاکیدات…
#حتما_بخوانید
✅ محمود صادقی: رویدادهای چند ماه اخیر موجب فوران خشم و عصبانیت در بین اقشار مختلف مردم شده است
✍ محمود صادقی/ نماینده مجلس:
به نام خدا
سلسله رویدادهای چند ماه اخیر و نحوهی مواجهه و مدیریت آن از طرف نهادهای مسئول و ذیربط به صورت فزایندهای موجب تشدید بدبینی، بیاعتمادی، سرخوردگی، نارضایتی، احساس نگرانی از آینده و بعضا فوران خشم و عصبانیت در بین اقشار مختلف مردم شده است.
آنچه بیش از همه نگرانکننده است این است که در اغلب این حوادث نهادهای ذیربط حاضر به پذیرش مسئولیت نیستند و هریک به نوعی تقصیر را به گردن دیگری میاندازد.
عامل نگرانکننده ی دیگر اینکه در هریک از این حوادث، ابعاد مبهم، متناقض، محرمانه و پشتپردهای وجود دارد یا ادعا میشود وجود دارد، که حتی به نهادهایی، مانند مجلس که در جایگاه نظارتی قرار دارند نیز توضیحی داده نمیشود و بعضا کنجکاوی یا تقاضای تحقیق دربارهی آنها جنبهی ضد امنیتی پیدا میکند.
در ماجرای افزایش قیمت بنزین یک طرف از فتنهی بنزینی صحبت میکند و دولت و شخص رییسجمهور را متهم به توطئه برای دامن زدن به آشوب و نارضایتی و سوق دادن حاکمیت به سازش میکند، دیگری در نقطه مقابل آن را کودتایی علیه دولت و رییس جمهور میداند.
در فاجعهی انهدام هواپیمای مسافربری نیز، با اینکه فرماندهی هوافضای سپاه پاسداران صریحا مسئولیت شلیک به هواپیما را متوجه سپاه دانسته، بازار شایعات و اتهامزنی داغ است ؛ یکی میگوید هیأت دولت به رغم درخواست سپاه، اجازهی لغو پروازها را نداده است. دیگری میگوید رییسجمهور فرماندهی هوافضا را مجبور به اعلام پذیرش مسئولیت کرده است. دیگری از ایجاد اختلال در سیستم رادار کشور توسط دولت آمریکا سخن میگوید. دیگری بهصورت مبهم از نفوذ حرف میزند.
در این میان افکار عمومی سرگردان نظارهگر این آشفتگی ها و چندگانگیها و پنهانکاری و سیاسیکاریها در مجموعهی نظام اطلاعرسانی کشور است. به نظر میرسد زیان چنین وضعیتی از اصل حوادث برای کشور و منافع ملی کمتر نیست.
از مجموعهی نهادهای ذیربط بویژه دولت
انتظار میرود هر یک به تناسب حیطه وظایف و نقش خود در هریک از این حواث صادقانه حقایق را بصورت شفاف و صریح با مردم در میان بگذارند.
👇👇👇
@sedayeslahat
✅ محمود صادقی: رویدادهای چند ماه اخیر موجب فوران خشم و عصبانیت در بین اقشار مختلف مردم شده است
✍ محمود صادقی/ نماینده مجلس:
به نام خدا
سلسله رویدادهای چند ماه اخیر و نحوهی مواجهه و مدیریت آن از طرف نهادهای مسئول و ذیربط به صورت فزایندهای موجب تشدید بدبینی، بیاعتمادی، سرخوردگی، نارضایتی، احساس نگرانی از آینده و بعضا فوران خشم و عصبانیت در بین اقشار مختلف مردم شده است.
آنچه بیش از همه نگرانکننده است این است که در اغلب این حوادث نهادهای ذیربط حاضر به پذیرش مسئولیت نیستند و هریک به نوعی تقصیر را به گردن دیگری میاندازد.
عامل نگرانکننده ی دیگر اینکه در هریک از این حوادث، ابعاد مبهم، متناقض، محرمانه و پشتپردهای وجود دارد یا ادعا میشود وجود دارد، که حتی به نهادهایی، مانند مجلس که در جایگاه نظارتی قرار دارند نیز توضیحی داده نمیشود و بعضا کنجکاوی یا تقاضای تحقیق دربارهی آنها جنبهی ضد امنیتی پیدا میکند.
در ماجرای افزایش قیمت بنزین یک طرف از فتنهی بنزینی صحبت میکند و دولت و شخص رییسجمهور را متهم به توطئه برای دامن زدن به آشوب و نارضایتی و سوق دادن حاکمیت به سازش میکند، دیگری در نقطه مقابل آن را کودتایی علیه دولت و رییس جمهور میداند.
در فاجعهی انهدام هواپیمای مسافربری نیز، با اینکه فرماندهی هوافضای سپاه پاسداران صریحا مسئولیت شلیک به هواپیما را متوجه سپاه دانسته، بازار شایعات و اتهامزنی داغ است ؛ یکی میگوید هیأت دولت به رغم درخواست سپاه، اجازهی لغو پروازها را نداده است. دیگری میگوید رییسجمهور فرماندهی هوافضا را مجبور به اعلام پذیرش مسئولیت کرده است. دیگری از ایجاد اختلال در سیستم رادار کشور توسط دولت آمریکا سخن میگوید. دیگری بهصورت مبهم از نفوذ حرف میزند.
در این میان افکار عمومی سرگردان نظارهگر این آشفتگی ها و چندگانگیها و پنهانکاری و سیاسیکاریها در مجموعهی نظام اطلاعرسانی کشور است. به نظر میرسد زیان چنین وضعیتی از اصل حوادث برای کشور و منافع ملی کمتر نیست.
از مجموعهی نهادهای ذیربط بویژه دولت
انتظار میرود هر یک به تناسب حیطه وظایف و نقش خود در هریک از این حواث صادقانه حقایق را بصورت شفاف و صریح با مردم در میان بگذارند.
👇👇👇
@sedayeslahat
#حتما_بخوانید
✅ وجدان بیدار انقلاب
✍ سیدعلی میرموسوی:
استبداد ستيزي، دفاع از حقوق مردم و پاسداري از آرمان ها و ارزش هايِ ديني، اصول بنیادین زندگی و انديشه سياسي آيت الله منتظري بود. كارنامهِ وي، نشان مي دهد كه نه تنها از پيگيري این آرمان ها باز نایستاد، بلكه سختیها و ناروايي هاي روزگار را در راه پاسداري از حقيقت و دفاع از حقوق مردم برخود رواداشت. او هيچ گاه حقيقت را قرباني مصلحت نكرد و در ايستادگي در برابر استبداد و ستيز با ستم، استوار و پايدار ماند.
🔹زندگی سیاسی او را به سه دوره می توان تقسیم کرد: نخست دوران مبارزه با رژیم استبدادی که از سال 42 آغاز شد و با پیروزی انقلاب به پایان رسید. با کوشش برای تثبیت مرجعیت آیت الله خمینی"ره"، دوشادوش او به ستیز با استبداد برخاست و سال هایی فراوان به زندان افتاد و یا در تبعید گذراند. پایداری و ایستادگی در زندان و تبعید از او، به عنوان فقیهی مجاهد و مبارزی نستوه، چهره ای به نمایش گذارد، که الگویی الهام بخش برای مبارزان بر ضد رژیم شاه بود.
🔹در مرحله دوم که با پیروزی انقلاب آغاز و با برکناری او از قائم مقامی رهبری در فروردین سال 68 پایان یافت، به عنوان دومین شخصیت انقلاب، انجام نقش های کلیدی را بر دوش گرفت. پیشینه مبارزاتی، منش فروتنانه، ساده زیستی و همدلی و همزبانی با اقشار و طبقات گوناگون جامعه او را چونان پشتیبان محرومین و پناهگاه نیروهایی ساخت که مورد ستم و بی مهری قرار می گرفتند. او در حد فاصل میان حکومت و مردم، همچون زبان گویای مردم، انتظارات و دردهای جامعه را بی پرده بازتاب می داد و حاکمیت را به توجه به نیازهای آنان فرا می خواند.
🔹سومین مقطع با برکناری وی از قائم مقامی آغاز شد و تا درگذشت وی ادامه یافت. دوره بسیار دشوار رویارویی با حکومتی دینی که خود در جریان تاسیس آن بیشترین نقش را داشت. او که می دید رفته رفته آرمان های انقلاب رنگ می بازد، اینک در قامت «وجدان بیدار انقلاب» به انجام وظیفه پرداخت. درست در شرایطی که بسیاری از مبارزان گذشته، جریده می رفتند، زیرا به خوبی دریافته بودند؛ کشاکش مرد خردمند با برآشفتگان غضبناک شایسته نیست. بهای این ایستادگی، افزون بر موج گسترده اتهام ها و بی مهری ها، حبس خانگی 5 ساله بود.
🔹اندیشه سیاسی او در چارچوب گفتمان اسلام سياسي فقاهتي شكل گرفت و در پرتو تجربه عملي حكومت ديني تحول يافت. در این راستا وی کوشید ارزش هاي اسلامي را با حاكميت ملي آشتي دهد. تجربه حکومت دینی و شناخت کاستی ها و آسیب های آن، تعدیل این نظریه و پیشنهاد محدود کردن قلمرو اقتدار فقيهان در حوزه عمومي به نظارت بر امر قانون گذاري را در پی داشت.
🔹او نخست با طرح نظريه ولايت انتخابي فقيه، کوشید آن را با جمهوريت آشتی دهد و مشروعيت نظام را بر رضایت مردم استوار کند. از نظر وی قلمرو اقتدار فقيه در چارچوب خواست مردم تعيين و علاوه بر احكام شريعت به قانون اساسي و پاسداري از حقوق مردم نيز محدود مي شود. زيرا ولايت در اين برداشت، قراردادي دوجانبه است، كه مي توان آن را با شرايطي همچون زمان مند بودن و التزام به قوانين به ويژه قانون اساسي، مقيد كرد. از اين ديدگاه اطاعت از حاكم جاير جايز نيست و مردم از حق اعتراض و ايستادگي در برابر حكومت برخوردارند. بنابر اين فقيهي كه به طور مشروع به قدرت رسيده، اگر از ارزشهاي اسلامي انحرافی جدی یابد و استبداد پيشه کند، بايد مورد اعتراض قرار گيرد و با روش هاي اصلاحي در راستاي تغيير رويه او كوشش و حتی از راه اقدام مسلحانه بر كنار شود. با وجود اين، نظريه ولايت انتخابي، به ضرورت حضور فقيه منتخب در راس قواي قانون گذاري، قضايي و اجرايي حكم مي كرد و مشروعيت اين قوا را از او مي دانست.
🔹تجربه عملی نگاه او به قدرت را واقع بینانه کرد و چگونگي حكومت و جلوگیری از استبداد دینی را دغدغه اصلی او ساخت. او با بازنگری در نظریه قبلی خود، ولایت را به نظارت فروکاست و تمرکز زدایی از قدرت و تفکیک قوا را پیشنهاد کرد. از نظر وی دینی بودن حكومت با انطباق قوانین با شریعت تامین می شود. او با توجه به کارآمد تر بودن شورا برای فهم احكام اسلامي، جایگزینی شورايي از فقهای منتخب مردم بر نهاد قانون گذاري را پیشنهاد کرد. این چرخشی به مشروطه خواهی بود که بر پایه آن نظارت شوراي فقهايِ برگزيده شده توسط مردم بر امر قانون گذاري، جاي حاكميت فقيه بر كليت نظام سياسي را می گیرد.
🔹منتظری متاخر با تاكيد بر نفي خشونت و سرکوب در تعريف حكومت ديني معتقد بود، هرگاه حکومت براي تداوم خود به خشونت متوسل شود، از ديني بودن فاصله گرفته و به حكومتي ضد ديني بدل می شود. بر همین اساس در واپسین سال حیات خود در دفاع از حقوق مردم با جنبش سبز همراه شد و در اوج محبوبیت، آزرده خاطر از خشونت نسبت به معترضان، چشم از جهان فروبست.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✅ وجدان بیدار انقلاب
✍ سیدعلی میرموسوی:
استبداد ستيزي، دفاع از حقوق مردم و پاسداري از آرمان ها و ارزش هايِ ديني، اصول بنیادین زندگی و انديشه سياسي آيت الله منتظري بود. كارنامهِ وي، نشان مي دهد كه نه تنها از پيگيري این آرمان ها باز نایستاد، بلكه سختیها و ناروايي هاي روزگار را در راه پاسداري از حقيقت و دفاع از حقوق مردم برخود رواداشت. او هيچ گاه حقيقت را قرباني مصلحت نكرد و در ايستادگي در برابر استبداد و ستيز با ستم، استوار و پايدار ماند.
🔹زندگی سیاسی او را به سه دوره می توان تقسیم کرد: نخست دوران مبارزه با رژیم استبدادی که از سال 42 آغاز شد و با پیروزی انقلاب به پایان رسید. با کوشش برای تثبیت مرجعیت آیت الله خمینی"ره"، دوشادوش او به ستیز با استبداد برخاست و سال هایی فراوان به زندان افتاد و یا در تبعید گذراند. پایداری و ایستادگی در زندان و تبعید از او، به عنوان فقیهی مجاهد و مبارزی نستوه، چهره ای به نمایش گذارد، که الگویی الهام بخش برای مبارزان بر ضد رژیم شاه بود.
🔹در مرحله دوم که با پیروزی انقلاب آغاز و با برکناری او از قائم مقامی رهبری در فروردین سال 68 پایان یافت، به عنوان دومین شخصیت انقلاب، انجام نقش های کلیدی را بر دوش گرفت. پیشینه مبارزاتی، منش فروتنانه، ساده زیستی و همدلی و همزبانی با اقشار و طبقات گوناگون جامعه او را چونان پشتیبان محرومین و پناهگاه نیروهایی ساخت که مورد ستم و بی مهری قرار می گرفتند. او در حد فاصل میان حکومت و مردم، همچون زبان گویای مردم، انتظارات و دردهای جامعه را بی پرده بازتاب می داد و حاکمیت را به توجه به نیازهای آنان فرا می خواند.
🔹سومین مقطع با برکناری وی از قائم مقامی آغاز شد و تا درگذشت وی ادامه یافت. دوره بسیار دشوار رویارویی با حکومتی دینی که خود در جریان تاسیس آن بیشترین نقش را داشت. او که می دید رفته رفته آرمان های انقلاب رنگ می بازد، اینک در قامت «وجدان بیدار انقلاب» به انجام وظیفه پرداخت. درست در شرایطی که بسیاری از مبارزان گذشته، جریده می رفتند، زیرا به خوبی دریافته بودند؛ کشاکش مرد خردمند با برآشفتگان غضبناک شایسته نیست. بهای این ایستادگی، افزون بر موج گسترده اتهام ها و بی مهری ها، حبس خانگی 5 ساله بود.
🔹اندیشه سیاسی او در چارچوب گفتمان اسلام سياسي فقاهتي شكل گرفت و در پرتو تجربه عملي حكومت ديني تحول يافت. در این راستا وی کوشید ارزش هاي اسلامي را با حاكميت ملي آشتي دهد. تجربه حکومت دینی و شناخت کاستی ها و آسیب های آن، تعدیل این نظریه و پیشنهاد محدود کردن قلمرو اقتدار فقيهان در حوزه عمومي به نظارت بر امر قانون گذاري را در پی داشت.
🔹او نخست با طرح نظريه ولايت انتخابي فقيه، کوشید آن را با جمهوريت آشتی دهد و مشروعيت نظام را بر رضایت مردم استوار کند. از نظر وی قلمرو اقتدار فقيه در چارچوب خواست مردم تعيين و علاوه بر احكام شريعت به قانون اساسي و پاسداري از حقوق مردم نيز محدود مي شود. زيرا ولايت در اين برداشت، قراردادي دوجانبه است، كه مي توان آن را با شرايطي همچون زمان مند بودن و التزام به قوانين به ويژه قانون اساسي، مقيد كرد. از اين ديدگاه اطاعت از حاكم جاير جايز نيست و مردم از حق اعتراض و ايستادگي در برابر حكومت برخوردارند. بنابر اين فقيهي كه به طور مشروع به قدرت رسيده، اگر از ارزشهاي اسلامي انحرافی جدی یابد و استبداد پيشه کند، بايد مورد اعتراض قرار گيرد و با روش هاي اصلاحي در راستاي تغيير رويه او كوشش و حتی از راه اقدام مسلحانه بر كنار شود. با وجود اين، نظريه ولايت انتخابي، به ضرورت حضور فقيه منتخب در راس قواي قانون گذاري، قضايي و اجرايي حكم مي كرد و مشروعيت اين قوا را از او مي دانست.
🔹تجربه عملی نگاه او به قدرت را واقع بینانه کرد و چگونگي حكومت و جلوگیری از استبداد دینی را دغدغه اصلی او ساخت. او با بازنگری در نظریه قبلی خود، ولایت را به نظارت فروکاست و تمرکز زدایی از قدرت و تفکیک قوا را پیشنهاد کرد. از نظر وی دینی بودن حكومت با انطباق قوانین با شریعت تامین می شود. او با توجه به کارآمد تر بودن شورا برای فهم احكام اسلامي، جایگزینی شورايي از فقهای منتخب مردم بر نهاد قانون گذاري را پیشنهاد کرد. این چرخشی به مشروطه خواهی بود که بر پایه آن نظارت شوراي فقهايِ برگزيده شده توسط مردم بر امر قانون گذاري، جاي حاكميت فقيه بر كليت نظام سياسي را می گیرد.
🔹منتظری متاخر با تاكيد بر نفي خشونت و سرکوب در تعريف حكومت ديني معتقد بود، هرگاه حکومت براي تداوم خود به خشونت متوسل شود، از ديني بودن فاصله گرفته و به حكومتي ضد ديني بدل می شود. بر همین اساس در واپسین سال حیات خود در دفاع از حقوق مردم با جنبش سبز همراه شد و در اوج محبوبیت، آزرده خاطر از خشونت نسبت به معترضان، چشم از جهان فروبست.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#حتما_بخوانید
✅ «آقای خاتمی»؛ کاش این «سوزن» مانع «جوالدوز» زدن شما به دیگران شود!
حجت الاسلام والمسلمین احمد حیدری:
🔹بنا بر آنچه در فضای مجازی انتشار یافته، خاطرات شفاهی حجة الاسلام ابوالقاسم اقبالیان «جانشین اسبق فرمانده سپاه و مسئول اسبق بسیج قم» از دوران انقلاب و جنگ توسط حوزه هنری قم و انتشارات سوره مهر منتشر شده است. آقای «جواد موگویی» که در مراسم رونمایی از این کتاب حضور داشته، فرازی از خاطرات منتشر شده در این کتاب را به شرح زیر بازگو کرده:
🔸«عدهای از روحانیون بودند که طاقت یک شب ماندن در منطقه را نداشتند. یکبار دوسه تا از فضلای حوزه علمیه را به جبهه بردم... یکی از آنها که خیلی ترسیده بود، با اصرار و التماس از من خواست او را همان شب برگردانم. گفتم: «بزرگوار، این بچهها شب و روز زیر آتش گلوله و خمپاره، ... یک شب اینجا بمان تا بفهمی چه سختیهایی را تحمل میکنند. گفت: وظیفه اینان جنگیدن و وظیفه من درس خواندن و مجتهد شدن است».
🔹آقای موگویی ادامه میدهد که با توجه به شباهت این خاطره با خاطرات دیگر که در ذهن داشتم، حدس زدم منظور آقای سید احمد خاتمی است و برای اطمینان حدسم را به آقای اقبالیان گفتم و او با تکان دادن سر تأییدم کرد.
🔸نشر این مطلب خاطر جناب خاتمی را به شدّت آزرده و به پاسخگویی طولانی واداشته و با توجه به جایگاهش در شورای نگهبان و مجلس خبرگان، در شبکههای مختلف نشر داده است. متأسفانه آقای خاتمی به عادت مألوف خود و بسیاری از همفکرانش، به خود اهمیت فوق العاده داده و تصور کرده که موضعگیریهایش در دفاع از نظام، ولایت و رهبری خیلی شاقّ بوده و دشمنان نظام[از جمله آقایان اقبالیان و موگویی و حوزه هنری قم و ...] را داغدار کرده و به دروغ و جعل علیه او واداشته است! و در ادامه سابقه جهاد طولانی خود در جبهههای جنوب و غرب را یادآوری کرده و گفته: «اولین اعزامم به همراه مرحوم سید حسین سعیدی[فرزند شهید سعیدی و برادر مرحوم امام جمعه فعلی قم) به خط مقدم در زیر آتش دشمن بود»[و بقیه موارد را اگر وجود داشته، یادآوری نکرده است].
🔹این جریان و موضعگیری دفاعی آقای سید احمد خاتمی؛ این حقیر را بر آن داشت تا به عنوان شاگرد سابق ایشان در درس شرح لمعه و اصول مظفر و همکار سابق ایشان در مرکز تحقیقات سپاه[ایشان به عنوان عضو هیئت علمی و بنده به عنوان مسئول گروه علمی] و برادر حقیر و کوچک دینی او، با توجه به جایگاه خطیر و تأثیرگذارش در شورای نگهبان و هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات که از حالا به بعد میخواهد یکی از مجریان «نظارت استصوابی» باشد، ایشان را تذکّری بدهم.
🔸جناب آقای خاتمی؛ سابقه شما در جبهه و جنگ هشت ساله که بنا بر دفاعیه خودتان چندان طولانی و درخشان هم نبوده، انکار شده و شما را این قدر ناراحت کرده و به جوابگویی واداشته است! حالا تصور کنید سابقه درخشان دهها هزار انقلابی قبل از پیروزی و مجاهد جبهههای دفاع مقدّس توسط همفکران گرامی شما در این دو سه دهه در شورای نگهبان انکار شده و نه به خاطر فساد و دزدی و اختلاس و ...؛ بلکه به خاطر انتقاد دلسوزانه و اعتراض به نابسامانیها با عنوان «غیر ملتزم به اسلام، نظام و ولایت فقیه» ردّ صلاحیت شدهاند و هیچ جایی هم نداشتهاند که فریاد اعتراضشان را بلند کنند، هیچ گوشی هم شنوای اعتراضشان نبوده است و هیچ نشریهای هم جرأت چاپ اعتراضیهشان را نداشته است. نمونه بسیار بیاهمیت و کوچکش خود بنده که هم در تظاهراتهای قبل از انقلاب شرکت داشتم و هم از سال 59 تا زمان بازنشستگی عضو سپاه بودم و بیش از یک سال سابق جبهه داشتم و ...؛ فقط به خاطر نوشتههای انتقادیام در وبلاگ و مجلات و ...، به عنوان «غیر ملتزم به اسلام، نظام و ولایت فقیه» ردّ صلاحیت شدم و با وجود اعتراض کتبی در تمام مراحل، هیچ کس کوچکترین جوابی به من نداد.
🔹آقای خاتمی؛ اعضای شورای نگهبان تا به امروز حق انتخاب شدن و انتخاب کردن میلیونها نفر را ضایع کردهاند و باید در دادگاه قیامت جوابگو باشند و امروز خداوند نوبت را به شما داده تا «فینظر کیف تعملون»(اعراف/129) [ببیند چگونه عمل میکنید].
🔸آقای خاتمی شما که درد این سوزن را حس کردهاید، سعی کنید در تأیید و ردّ صلاحیتهای آینده جوالدوز به دیگران نزنید که گذشتگان به حق نصیحت کردند که قبل از زدن جوالدوز به دیگران یک سوزن به خود بزنید که اگر زدید و دردش را چشیدید، دیگر بعید است به دیگران جوالدوز بزنید. «اللَّهُمَّ قَدْ بَلَّغْتُ وَ نَصَحْتُ فَاشْهَدْ»(قرب الإسناد/100) خدایا تو شاهد باش ما آنچه خیر میپنداشتیم، دلسوزانه گفتیم.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✅ «آقای خاتمی»؛ کاش این «سوزن» مانع «جوالدوز» زدن شما به دیگران شود!
حجت الاسلام والمسلمین احمد حیدری:
🔹بنا بر آنچه در فضای مجازی انتشار یافته، خاطرات شفاهی حجة الاسلام ابوالقاسم اقبالیان «جانشین اسبق فرمانده سپاه و مسئول اسبق بسیج قم» از دوران انقلاب و جنگ توسط حوزه هنری قم و انتشارات سوره مهر منتشر شده است. آقای «جواد موگویی» که در مراسم رونمایی از این کتاب حضور داشته، فرازی از خاطرات منتشر شده در این کتاب را به شرح زیر بازگو کرده:
🔸«عدهای از روحانیون بودند که طاقت یک شب ماندن در منطقه را نداشتند. یکبار دوسه تا از فضلای حوزه علمیه را به جبهه بردم... یکی از آنها که خیلی ترسیده بود، با اصرار و التماس از من خواست او را همان شب برگردانم. گفتم: «بزرگوار، این بچهها شب و روز زیر آتش گلوله و خمپاره، ... یک شب اینجا بمان تا بفهمی چه سختیهایی را تحمل میکنند. گفت: وظیفه اینان جنگیدن و وظیفه من درس خواندن و مجتهد شدن است».
🔹آقای موگویی ادامه میدهد که با توجه به شباهت این خاطره با خاطرات دیگر که در ذهن داشتم، حدس زدم منظور آقای سید احمد خاتمی است و برای اطمینان حدسم را به آقای اقبالیان گفتم و او با تکان دادن سر تأییدم کرد.
🔸نشر این مطلب خاطر جناب خاتمی را به شدّت آزرده و به پاسخگویی طولانی واداشته و با توجه به جایگاهش در شورای نگهبان و مجلس خبرگان، در شبکههای مختلف نشر داده است. متأسفانه آقای خاتمی به عادت مألوف خود و بسیاری از همفکرانش، به خود اهمیت فوق العاده داده و تصور کرده که موضعگیریهایش در دفاع از نظام، ولایت و رهبری خیلی شاقّ بوده و دشمنان نظام[از جمله آقایان اقبالیان و موگویی و حوزه هنری قم و ...] را داغدار کرده و به دروغ و جعل علیه او واداشته است! و در ادامه سابقه جهاد طولانی خود در جبهههای جنوب و غرب را یادآوری کرده و گفته: «اولین اعزامم به همراه مرحوم سید حسین سعیدی[فرزند شهید سعیدی و برادر مرحوم امام جمعه فعلی قم) به خط مقدم در زیر آتش دشمن بود»[و بقیه موارد را اگر وجود داشته، یادآوری نکرده است].
🔹این جریان و موضعگیری دفاعی آقای سید احمد خاتمی؛ این حقیر را بر آن داشت تا به عنوان شاگرد سابق ایشان در درس شرح لمعه و اصول مظفر و همکار سابق ایشان در مرکز تحقیقات سپاه[ایشان به عنوان عضو هیئت علمی و بنده به عنوان مسئول گروه علمی] و برادر حقیر و کوچک دینی او، با توجه به جایگاه خطیر و تأثیرگذارش در شورای نگهبان و هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات که از حالا به بعد میخواهد یکی از مجریان «نظارت استصوابی» باشد، ایشان را تذکّری بدهم.
🔸جناب آقای خاتمی؛ سابقه شما در جبهه و جنگ هشت ساله که بنا بر دفاعیه خودتان چندان طولانی و درخشان هم نبوده، انکار شده و شما را این قدر ناراحت کرده و به جوابگویی واداشته است! حالا تصور کنید سابقه درخشان دهها هزار انقلابی قبل از پیروزی و مجاهد جبهههای دفاع مقدّس توسط همفکران گرامی شما در این دو سه دهه در شورای نگهبان انکار شده و نه به خاطر فساد و دزدی و اختلاس و ...؛ بلکه به خاطر انتقاد دلسوزانه و اعتراض به نابسامانیها با عنوان «غیر ملتزم به اسلام، نظام و ولایت فقیه» ردّ صلاحیت شدهاند و هیچ جایی هم نداشتهاند که فریاد اعتراضشان را بلند کنند، هیچ گوشی هم شنوای اعتراضشان نبوده است و هیچ نشریهای هم جرأت چاپ اعتراضیهشان را نداشته است. نمونه بسیار بیاهمیت و کوچکش خود بنده که هم در تظاهراتهای قبل از انقلاب شرکت داشتم و هم از سال 59 تا زمان بازنشستگی عضو سپاه بودم و بیش از یک سال سابق جبهه داشتم و ...؛ فقط به خاطر نوشتههای انتقادیام در وبلاگ و مجلات و ...، به عنوان «غیر ملتزم به اسلام، نظام و ولایت فقیه» ردّ صلاحیت شدم و با وجود اعتراض کتبی در تمام مراحل، هیچ کس کوچکترین جوابی به من نداد.
🔹آقای خاتمی؛ اعضای شورای نگهبان تا به امروز حق انتخاب شدن و انتخاب کردن میلیونها نفر را ضایع کردهاند و باید در دادگاه قیامت جوابگو باشند و امروز خداوند نوبت را به شما داده تا «فینظر کیف تعملون»(اعراف/129) [ببیند چگونه عمل میکنید].
🔸آقای خاتمی شما که درد این سوزن را حس کردهاید، سعی کنید در تأیید و ردّ صلاحیتهای آینده جوالدوز به دیگران نزنید که گذشتگان به حق نصیحت کردند که قبل از زدن جوالدوز به دیگران یک سوزن به خود بزنید که اگر زدید و دردش را چشیدید، دیگر بعید است به دیگران جوالدوز بزنید. «اللَّهُمَّ قَدْ بَلَّغْتُ وَ نَصَحْتُ فَاشْهَدْ»(قرب الإسناد/100) خدایا تو شاهد باش ما آنچه خیر میپنداشتیم، دلسوزانه گفتیم.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴#حتما_بخوانید
🔸 آیا استانداری نظامیان تقاضای مردم بود؟
پاسخ یک پاسدار به ادعای وزیر کشور را بخوانید
🔸«سردار» وزیر کشور از کدام «مردم» سخن میگویید؟
✍️ حجتالاسلام احمد حیدری:
واگذاری پستهای مهم به «نظامیان پاسدار»، اذهان عمومی را متوجه خود ساخته و ابهاماتی ایجاد نموده به گونهای که سردار وحیدی (وزیر کشور) در مراسم معارفه «استاندار سردار پاسدار» قم، در صدد ابهامزدایی برآمده و گفته: «حضور سرداران و رزمندگان در مسند استانداریهای کشور تقاضای مردم و نمایندگان مجلس بود».
نویسنده که خود پاسدار دوران دفاع مقدس و نزدیک به دو دهه بعد(تا آخر 1382) بوده و بازنشسته فعلی هستم، شاهد محبوبیت کمنظیر «سپاه پاسداران و پاسداران سپاه» در دو دهه اول انقلاب بخصوص در دوران دفاع مقدّس بودم و شک ندارم که مردم همیشه نسبت به خادمان خود در هر لباس عشق میورزند ولی جواب مثبت دادن به این سؤال که آیا «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» در این سه دهه بعد از دوران دفاع مقدس با عملکرد خود در زمینههای مختلف نظامی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و ...؛ توانسته از محبوبیت بینظیر دهه اول انقلاب پاسداری کند و آن را حفظ کرده و ارتقاء بخشیده یا در این زمینه ناموفق بوده است؟ به این آسانی که سردار گمان میکند، نیست و نشانههای معتبری دال بر تداوم این «محبوبیت کمنظیر» وجود ندارد!
بنیانگذار جمهوری اسلامی سپاه و بسیج را از دخالت در امور سیاسی مانند دیگر نظامیان به صراحت نهی کرد و راه معقول ورود نظامیان به سیاست هم این است که لباس نظامی را از تن به در کرده و از نهاد سپاه به واقع جدا شوند و مانند دیگر سیاسیون با تکیه بر توانمندی خود و با ایجاد حزب سیاسی، به فعالیت سیاسی بپردازند و برای تصدی مقامات سیاسی، خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهند و در صورت انتخاب، وارد گود شوند.
اما نظامیان سپاهی که در این دو دهه اخیر وارد عرصه سیاست شدهاند، هیچکدام این مسیر طبیعی را طی نکرده و هر گاه هم که خواستهاند «به ظاهر و ناقص» از این مسیر طبیعی وارد شوند، نتوانستهاند رأی اعتماد مردم را به خود جلب کنند و شاید پیام این رأی ندادن مردم هم این بوده که شما محبوب هستید در صورتی که به همان صحنه نظامی و دفاعی بازگردید و بدان وفادار بمانید یا اگر میخواهید وارد صحنه سیاست شوید و مناصب سیاسی را عهدهدار گردید، از راه طبیعی و به گونه صحیح وارد شوید؛ به واقع از سپاه استعفا دهید و در صحنه سیاست وارد گردید و توانمندی خود را اثبات کنید تا رأی ما به سبد شما ریخته شود.
به عنوان نمونه سردار «محسن رضایی» فرمانده دوران جنگ از پاسدارانی بود که بعد از خرداد 76 به ظاهر لباس سپاه را کنار نهاد و وارد میدان سیاست شد ولی چون به عنوان یک سیاسی نتوانست فعالیت مبرّزی از خود بروز دهد، با این که خود را در معرض انتخاب مردم در انتخابات مجلس ششم، ریاست جمهوری نهم، دهم، یازدهم و سیزدهم قرار داد، هیچگاه نتوانست رأی مردم را کسب کند و مسندی انتخابی را عهدهدار گردد تا این که اخیرا از طرف آقای رئیسی[که خود در انتخاباتی با شرکت اقلیت واجدان حق رأی به ریاست جمهوری رسیده است] به معاونت اقتصادی ریاست جمهور منصوب شد.
نمونه دیگر سردار شمخانی است. وی که از جانب سید محمد خاتمی به عنوان وزیر دفاع معرفی و رأی آورده بود، در دوره هشتم ریاست جمهوری به عنوان رقیب وارد صحنه شد و موفق به کسب کمتر از 3 درصد آراء گردید.
سردار قالیباف رئیس فعلی مجلس در دوره نهم ریاست جمهوری کاندیدا شد و موفق به کسب حدود 14 درصد آراء گردید. در دوره یازدهم و دوازدهم هم کاندیدا بود که در دوره یازدهم موفق به کسب حدود 17 درصد شد و در دوره دوازدهم هم قبل از رأیگیری انصراف داد تا این که در انتخابات مجلس یازدهم با شرکت حدود 43 درصد واجدان شرایط و با کسب حدود یک ملیون و سیصد هزار رأی از تهران که فقط 25 درصد واجدان حق رأی در انتخابات شرکت کرده بودند، به مجلس راه یافت و توسط «نمایندگان اقلیتی» به ریاست انتخاب گردید.
حالا با توجه به این سابقه آن هم از طرف سرداران طراز اول سپاه؛ چگونه سردار وحیدی مدعی شده که انتصاب سرداران سپاهی به استانداریها خواست مردم ایران است؟ ایشان به عنوان وزیر کشور مجاز است هر کسی را که صالح و توانمند میداند، برای تصدی استانداری به دولت معرفی کند و هیئت دولت هم حق دارد به او رأی اعتماد بدهد ولی آیا این انتصابها را خواست مردم شمردن آن هم بدون وجود قرینه محکم، صحیح است؟
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔸 آیا استانداری نظامیان تقاضای مردم بود؟
پاسخ یک پاسدار به ادعای وزیر کشور را بخوانید
🔸«سردار» وزیر کشور از کدام «مردم» سخن میگویید؟
✍️ حجتالاسلام احمد حیدری:
واگذاری پستهای مهم به «نظامیان پاسدار»، اذهان عمومی را متوجه خود ساخته و ابهاماتی ایجاد نموده به گونهای که سردار وحیدی (وزیر کشور) در مراسم معارفه «استاندار سردار پاسدار» قم، در صدد ابهامزدایی برآمده و گفته: «حضور سرداران و رزمندگان در مسند استانداریهای کشور تقاضای مردم و نمایندگان مجلس بود».
نویسنده که خود پاسدار دوران دفاع مقدس و نزدیک به دو دهه بعد(تا آخر 1382) بوده و بازنشسته فعلی هستم، شاهد محبوبیت کمنظیر «سپاه پاسداران و پاسداران سپاه» در دو دهه اول انقلاب بخصوص در دوران دفاع مقدّس بودم و شک ندارم که مردم همیشه نسبت به خادمان خود در هر لباس عشق میورزند ولی جواب مثبت دادن به این سؤال که آیا «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» در این سه دهه بعد از دوران دفاع مقدس با عملکرد خود در زمینههای مختلف نظامی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و ...؛ توانسته از محبوبیت بینظیر دهه اول انقلاب پاسداری کند و آن را حفظ کرده و ارتقاء بخشیده یا در این زمینه ناموفق بوده است؟ به این آسانی که سردار گمان میکند، نیست و نشانههای معتبری دال بر تداوم این «محبوبیت کمنظیر» وجود ندارد!
بنیانگذار جمهوری اسلامی سپاه و بسیج را از دخالت در امور سیاسی مانند دیگر نظامیان به صراحت نهی کرد و راه معقول ورود نظامیان به سیاست هم این است که لباس نظامی را از تن به در کرده و از نهاد سپاه به واقع جدا شوند و مانند دیگر سیاسیون با تکیه بر توانمندی خود و با ایجاد حزب سیاسی، به فعالیت سیاسی بپردازند و برای تصدی مقامات سیاسی، خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهند و در صورت انتخاب، وارد گود شوند.
اما نظامیان سپاهی که در این دو دهه اخیر وارد عرصه سیاست شدهاند، هیچکدام این مسیر طبیعی را طی نکرده و هر گاه هم که خواستهاند «به ظاهر و ناقص» از این مسیر طبیعی وارد شوند، نتوانستهاند رأی اعتماد مردم را به خود جلب کنند و شاید پیام این رأی ندادن مردم هم این بوده که شما محبوب هستید در صورتی که به همان صحنه نظامی و دفاعی بازگردید و بدان وفادار بمانید یا اگر میخواهید وارد صحنه سیاست شوید و مناصب سیاسی را عهدهدار گردید، از راه طبیعی و به گونه صحیح وارد شوید؛ به واقع از سپاه استعفا دهید و در صحنه سیاست وارد گردید و توانمندی خود را اثبات کنید تا رأی ما به سبد شما ریخته شود.
به عنوان نمونه سردار «محسن رضایی» فرمانده دوران جنگ از پاسدارانی بود که بعد از خرداد 76 به ظاهر لباس سپاه را کنار نهاد و وارد میدان سیاست شد ولی چون به عنوان یک سیاسی نتوانست فعالیت مبرّزی از خود بروز دهد، با این که خود را در معرض انتخاب مردم در انتخابات مجلس ششم، ریاست جمهوری نهم، دهم، یازدهم و سیزدهم قرار داد، هیچگاه نتوانست رأی مردم را کسب کند و مسندی انتخابی را عهدهدار گردد تا این که اخیرا از طرف آقای رئیسی[که خود در انتخاباتی با شرکت اقلیت واجدان حق رأی به ریاست جمهوری رسیده است] به معاونت اقتصادی ریاست جمهور منصوب شد.
نمونه دیگر سردار شمخانی است. وی که از جانب سید محمد خاتمی به عنوان وزیر دفاع معرفی و رأی آورده بود، در دوره هشتم ریاست جمهوری به عنوان رقیب وارد صحنه شد و موفق به کسب کمتر از 3 درصد آراء گردید.
سردار قالیباف رئیس فعلی مجلس در دوره نهم ریاست جمهوری کاندیدا شد و موفق به کسب حدود 14 درصد آراء گردید. در دوره یازدهم و دوازدهم هم کاندیدا بود که در دوره یازدهم موفق به کسب حدود 17 درصد شد و در دوره دوازدهم هم قبل از رأیگیری انصراف داد تا این که در انتخابات مجلس یازدهم با شرکت حدود 43 درصد واجدان شرایط و با کسب حدود یک ملیون و سیصد هزار رأی از تهران که فقط 25 درصد واجدان حق رأی در انتخابات شرکت کرده بودند، به مجلس راه یافت و توسط «نمایندگان اقلیتی» به ریاست انتخاب گردید.
حالا با توجه به این سابقه آن هم از طرف سرداران طراز اول سپاه؛ چگونه سردار وحیدی مدعی شده که انتصاب سرداران سپاهی به استانداریها خواست مردم ایران است؟ ایشان به عنوان وزیر کشور مجاز است هر کسی را که صالح و توانمند میداند، برای تصدی استانداری به دولت معرفی کند و هیئت دولت هم حق دارد به او رأی اعتماد بدهد ولی آیا این انتصابها را خواست مردم شمردن آن هم بدون وجود قرینه محکم، صحیح است؟
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat