🔴🔴🔴باتلاقی و این همه مشتاق!
#احمد_زیدآبادی:
پاستور یک باتلاق واقعی است! هر کس آنجا رحل اقامت گزیند، رفته رفته در آن فرو میرود!
کسی که آنجا مینشیند مشخص نیست دقیقاً چه اختیاراتی دارد؛ اما مشخص است که از همه طرف تحت فشار است و باید در مقابل طیف بینهایت وسیعی از کانونهای پراکندۀ قدرت و افراد ذینفوذ با منافع کاملاً متعارض پاسخگو و تأمین کنندۀ منافع متضاد هر یک از آنها باشد؛ کاری که تمام دستگاه دولت را فلج میکند!
با چنین وضعی من ماندهام که این جایگاه چرا برای همۀ طیفها اینقدر جاذبه دارد به طوری که برای تصرف آن سر و دست میشکنند و حتی زیر پای رفقای خود را خالی میکنند!
در خارج از کشور و حتی در داخل، عدهای مرتب تحلیل میکنند که ساختار قدرت سیاسی در ایران کاملاً متمرکز و فردمحور است. در واقع تنها چیزی که در این ساختار دیده نمیشود، همانا تمرکز قدرت است. از قضا پراکندگی قدرت از حد ملوکالطوایفی هم گذشته و کارش به نوعی تعارض دائمی بین کانونهای رسمی و نیمهرسمی و پیدا و پنهان صاحب قدرت کشیده است. هر چه هم وضع دشوارتر میشود، گویی حرص قدرت هر یک از آنها نیز فزونی میگیرد. ظاهراً رحمی هم در کار نیست!
اصلاح این وضع در درجۀ نیاز به یک انقلاب فکری و بینشی و تغییر بنیادینِ زاویۀ نگاه مسئولان اصلی کشور به امر زمامداری دارد. اگر این اتفاق رخ ندهد؛ دو سناریوی دیگر قابل پیشبینی است. نخست اینکه یکی از همین کانونهای پیدا یا پنهان قدرت از این وضع بیتصمیمی نگران شود و با بسیج نیروهای وفادار به خود، در صدد حذف کانونهای موازی قدرت و یکپارچهسازی آن برآید. چنین اقدامی اما کاری بینهایت دشوار است و موفقیت آن هم تضمین شده نیست.
دوم آنکه مجموعۀ فشارهای متعارض کانونهای پراکندۀ قدرت، همین وضعیت بیتصمیمی را تداوم بخشد و کشور را در منجلابی از بحران و هرج و مرج غرق سازد.
بنابراین، جامعۀ ما برای رهایی از این وضعیت راههای معجزهآسایی پیش رو ندارد. هر کس وعدهاش را میدهد، اسیر توّهم یا در اندیشۀ فریبکاری است. پس بهتر است همان اصلاح بینشی رخ دهد. این هم به توانِ متقاعدسازی و صبر و حوصله و کمی هم رحم و مروت نیاز دارد؛ چیزهایی که در جامعۀ ما به مثابۀ کیمیا شده است!
عجب گیری افتادیم خدایا!
باتلاقی و این همه مشتاق!
پاستور یک باتلاق واقعی است! هر کس آنجا رحل اقامت گزیند، رفته رفته در آن فرو میرود!
کسی که آنجا مینشیند مشخص نیست دقیقاً چه اختیاراتی دارد؛ اما مشخص است که از همه طرف تحت فشار است و باید در مقابل طیف بینهایت وسیعی از کانونهای پراکندۀ قدرت و افراد ذینفوذ با منافع کاملاً متعارض پاسخگو و تأمین کنندۀ منافع متضاد هر یک از آنها باشد؛ کاری که تمام دستگاه دولت را فلج میکند!
با چنین وضعی من ماندهام که این جایگاه چرا برای همۀ طیفها اینقدر جاذبه دارد به طوری که برای تصرف آن سر و دست میشکنند و حتی زیر پای رفقای خود را خالی میکنند!
در خارج از کشور و حتی در داخل، عدهای مرتب تحلیل میکنند که ساختار قدرت سیاسی در ایران کاملاً متمرکز و فردمحور است. در واقع تنها چیزی که در این ساختار دیده نمیشود، همانا تمرکز قدرت است. از قضا پراکندگی قدرت از حد ملوکالطوایفی هم گذشته و کارش به نوعی تعارض دائمی بین کانونهای رسمی و نیمهرسمی و پیدا و پنهان صاحب قدرت کشیده است. هر چه هم وضع دشوارتر میشود، گویی حرص قدرت هر یک از آنها نیز فزونی میگیرد. ظاهراً رحمی هم در کار نیست!
اصلاح این وضع در درجۀ نیاز به یک انقلاب فکری و بینشی و تغییر بنیادینِ زاویۀ نگاه مسئولان اصلی کشور به امر زمامداری دارد. اگر این اتفاق رخ ندهد؛ دو سناریوی دیگر قابل پیشبینی است. نخست اینکه یکی از همین کانونهای پیدا یا پنهان قدرت از این وضع بیتصمیمی نگران شود و با بسیج نیروهای وفادار به خود، در صدد حذف کانونهای موازی قدرت و یکپارچهسازی آن برآید. چنین اقدامی اما کاری بینهایت دشوار است و موفقیت آن هم تضمین شده نیست.
دوم آنکه مجموعۀ فشارهای متعارض کانونهای پراکندۀ قدرت، همین وضعیت بیتصمیمی را تداوم بخشد و کشور را در منجلابی از بحران و هرج و مرج غرق سازد.
بنابراین، جامعۀ ما برای رهایی از این وضعیت راههای معجزهآسایی پیش رو ندارد. هر کس وعدهاش را میدهد، اسیر توّهم یا در اندیشۀ فریبکاری است. پس بهتر است همان اصلاح بینشی رخ دهد. این هم به توانِ متقاعدسازی و صبر و حوصله و کمی هم رحم و مروت نیاز دارد؛ چیزهایی که در جامعۀ ما به مثابۀ کیمیا شده است!
عجب گیری افتادیم خدایا!
#ساختمان_پاستور
#ساختار_پراکنده
#منازعه_قدرت
#ملوک_الطوایفی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی:
پاستور یک باتلاق واقعی است! هر کس آنجا رحل اقامت گزیند، رفته رفته در آن فرو میرود!
کسی که آنجا مینشیند مشخص نیست دقیقاً چه اختیاراتی دارد؛ اما مشخص است که از همه طرف تحت فشار است و باید در مقابل طیف بینهایت وسیعی از کانونهای پراکندۀ قدرت و افراد ذینفوذ با منافع کاملاً متعارض پاسخگو و تأمین کنندۀ منافع متضاد هر یک از آنها باشد؛ کاری که تمام دستگاه دولت را فلج میکند!
با چنین وضعی من ماندهام که این جایگاه چرا برای همۀ طیفها اینقدر جاذبه دارد به طوری که برای تصرف آن سر و دست میشکنند و حتی زیر پای رفقای خود را خالی میکنند!
در خارج از کشور و حتی در داخل، عدهای مرتب تحلیل میکنند که ساختار قدرت سیاسی در ایران کاملاً متمرکز و فردمحور است. در واقع تنها چیزی که در این ساختار دیده نمیشود، همانا تمرکز قدرت است. از قضا پراکندگی قدرت از حد ملوکالطوایفی هم گذشته و کارش به نوعی تعارض دائمی بین کانونهای رسمی و نیمهرسمی و پیدا و پنهان صاحب قدرت کشیده است. هر چه هم وضع دشوارتر میشود، گویی حرص قدرت هر یک از آنها نیز فزونی میگیرد. ظاهراً رحمی هم در کار نیست!
اصلاح این وضع در درجۀ نیاز به یک انقلاب فکری و بینشی و تغییر بنیادینِ زاویۀ نگاه مسئولان اصلی کشور به امر زمامداری دارد. اگر این اتفاق رخ ندهد؛ دو سناریوی دیگر قابل پیشبینی است. نخست اینکه یکی از همین کانونهای پیدا یا پنهان قدرت از این وضع بیتصمیمی نگران شود و با بسیج نیروهای وفادار به خود، در صدد حذف کانونهای موازی قدرت و یکپارچهسازی آن برآید. چنین اقدامی اما کاری بینهایت دشوار است و موفقیت آن هم تضمین شده نیست.
دوم آنکه مجموعۀ فشارهای متعارض کانونهای پراکندۀ قدرت، همین وضعیت بیتصمیمی را تداوم بخشد و کشور را در منجلابی از بحران و هرج و مرج غرق سازد.
بنابراین، جامعۀ ما برای رهایی از این وضعیت راههای معجزهآسایی پیش رو ندارد. هر کس وعدهاش را میدهد، اسیر توّهم یا در اندیشۀ فریبکاری است. پس بهتر است همان اصلاح بینشی رخ دهد. این هم به توانِ متقاعدسازی و صبر و حوصله و کمی هم رحم و مروت نیاز دارد؛ چیزهایی که در جامعۀ ما به مثابۀ کیمیا شده است!
عجب گیری افتادیم خدایا!
باتلاقی و این همه مشتاق!
پاستور یک باتلاق واقعی است! هر کس آنجا رحل اقامت گزیند، رفته رفته در آن فرو میرود!
کسی که آنجا مینشیند مشخص نیست دقیقاً چه اختیاراتی دارد؛ اما مشخص است که از همه طرف تحت فشار است و باید در مقابل طیف بینهایت وسیعی از کانونهای پراکندۀ قدرت و افراد ذینفوذ با منافع کاملاً متعارض پاسخگو و تأمین کنندۀ منافع متضاد هر یک از آنها باشد؛ کاری که تمام دستگاه دولت را فلج میکند!
با چنین وضعی من ماندهام که این جایگاه چرا برای همۀ طیفها اینقدر جاذبه دارد به طوری که برای تصرف آن سر و دست میشکنند و حتی زیر پای رفقای خود را خالی میکنند!
در خارج از کشور و حتی در داخل، عدهای مرتب تحلیل میکنند که ساختار قدرت سیاسی در ایران کاملاً متمرکز و فردمحور است. در واقع تنها چیزی که در این ساختار دیده نمیشود، همانا تمرکز قدرت است. از قضا پراکندگی قدرت از حد ملوکالطوایفی هم گذشته و کارش به نوعی تعارض دائمی بین کانونهای رسمی و نیمهرسمی و پیدا و پنهان صاحب قدرت کشیده است. هر چه هم وضع دشوارتر میشود، گویی حرص قدرت هر یک از آنها نیز فزونی میگیرد. ظاهراً رحمی هم در کار نیست!
اصلاح این وضع در درجۀ نیاز به یک انقلاب فکری و بینشی و تغییر بنیادینِ زاویۀ نگاه مسئولان اصلی کشور به امر زمامداری دارد. اگر این اتفاق رخ ندهد؛ دو سناریوی دیگر قابل پیشبینی است. نخست اینکه یکی از همین کانونهای پیدا یا پنهان قدرت از این وضع بیتصمیمی نگران شود و با بسیج نیروهای وفادار به خود، در صدد حذف کانونهای موازی قدرت و یکپارچهسازی آن برآید. چنین اقدامی اما کاری بینهایت دشوار است و موفقیت آن هم تضمین شده نیست.
دوم آنکه مجموعۀ فشارهای متعارض کانونهای پراکندۀ قدرت، همین وضعیت بیتصمیمی را تداوم بخشد و کشور را در منجلابی از بحران و هرج و مرج غرق سازد.
بنابراین، جامعۀ ما برای رهایی از این وضعیت راههای معجزهآسایی پیش رو ندارد. هر کس وعدهاش را میدهد، اسیر توّهم یا در اندیشۀ فریبکاری است. پس بهتر است همان اصلاح بینشی رخ دهد. این هم به توانِ متقاعدسازی و صبر و حوصله و کمی هم رحم و مروت نیاز دارد؛ چیزهایی که در جامعۀ ما به مثابۀ کیمیا شده است!
عجب گیری افتادیم خدایا!
#ساختمان_پاستور
#ساختار_پراکنده
#منازعه_قدرت
#ملوک_الطوایفی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat