🔴 #احمد_زیدآبادی
"عرفان، برابری، آزادی" در مقام آرمان و عمل!
روزگاری است که کمتر کسی حوصلۀ مطالعۀ نوشتههای طولانی و دراز را دارد و نوشتههای کوتاه و چکیده هم بعضاً ابهام آفریناند و چه بسا بد فهمیده میشوند!
راهحل هم ظاهراً قدری درازگویی و قدری اختصار نیست چرا که آن ممکن است هر دو آفت را به همراه داشته باشد.
به هر صورت این هم مشکلی در کنار هزاران مشکل روزگار ماست که باید با آن کنار آمد و در مقابلاش صبوری پیشه کرد.
باری نوشتۀ من تحت عنوان "شریعتی و ضد شریعتیها و نوشریعتیها" پرسشها و ابهامها و انتقادهایی را برانیگخته است که توضیح کوتاهی در این باره را ضروری میکند.
یکی از نقدها را دوست گرامی جناب فرید مرجایی که به نحوی وارث فکری دائی مرحوم خود زندهیاد دکتر محمد نخشب تلقی میشود، نوشته است.
آقای مرجایی مانند برخی دیگر از منتقدان، داوری مرا در بارۀ سراب بودن جامعۀ آرمانی مبتنی بر عرفان، برابری، آزادی را خالی از استدلال دیده و بخصوص زور و اجبار محتوم برای تحقق چنین جامعهای را کاملاً بیمورد دانسته است.
واقعیت این است که بحث اقناعی و حتی تبیین روشن و شفاف در این مورد، مقدمات و مؤخرات بسیار طولانی میطلبد و با اشاراتی گذرا مناقشه فیصله نمییابد. از همین رو، در چنین مواردی من معمولاً دوستان را به گفتگوی علنی از طریق تریبونی عمومی دعوت میکنم، اما برخی از آنها به دلایلی که بر من مکشوف نیست، چندان اشتیاقی در این باره نشان نمیدهند.
به نظرم حال که انقلاب در تکنولوژی و صنعت ارتباطی برخی محدودیتها و موانع پیشین در مسیر گفتگو در مقابل مخاطب عام را مرتفع کرده است، چه خوب است اهل نظر و فکر و اندیشه، نه به منظور مچگیری و تصفیهحساب سیاسی و احساس چیرگی و قدرت در مقابل رقیب، بلکه برای کمک به روشنگری اجتماعی و رفع ابهامها و سوء تفاهمهای احتمالی و گرهگشایی از غموض و پیچیدگیهای امور اجتماعی و سیاسی، داشتههای خود را به تعامل و تبادل بگذارند، تا دست کم در این حوزه از شدت رخوت حاکم بر اجتماع ما اندکی کاسته شود.
در غیاب چنین گفتگوهایی، طبیعی است که هر اظهارنظری با ابهام و حتی سوءبرداشت مواجه شود و به تبع آن، نزاعهای بیدلیل همچون جنگ هفتاد و دو ملت گریبانمان را رها نکند.
باری به اعتقاد من، یک آرمان یا آرمانشهرِ ذهنی بیعیب و نقص، لزوماً کمکی به کاهش آلام بشری در عمل و عینیت اجتماع نمیکند. طبعاً افرادی در مقام فیلسوف یا روشنفکر منتزع از اجتماع، میتوانند و حق دارند در بارۀ تشکیل جامعهای در اوج کمال و بیهرگونه عیب و نقصان رؤیا پردازی کنند، اما این به کارِ روشنفکر و فیلسوف علاقمند به تحول اجتماعی و بخصوص کنشگران سیاسی نمیآید! کنشگر و روشنفکر سیاسی باید بر روی زمین گام بردارد. باید همۀ موانع و محدودیتهای طبع بشری و سرشت اجتماعی آن را همواره در نظر داشته باشد و منابع اندک فکری و جانی و مالی جامعه را به هوای امری دست نایافتنی هدر ندهد.
از این رو انتقاد من به جامعۀ مبتنی بر عرفان، برابری، آزادی از موضعِ اشتباه گرفتنِ آرمانشهری ایدهآل با یک برنامۀ مشخص و محدودِ سیاسی - اجتماعی است! آرمانهای ذهنی را به جای راهکار عملی قابل تحقق و دستیابی نشاندن، طبعاً برخی از انسانها را تهییج و بسیج میکند و به سمت ایثار و فداکاری سوق میدهد اما عایدی نهاییاش جز حرمان و تباهی حرث و نسل نیست.
در مثل مناقشه نیست! برخی آرمانشهرها مانند رؤیای ساخت نردبانی است که بتوان از آن بالا رفت و به کرۀ ماه رسید. اگر چنین نردبانی قابل ساخت باشد و راه دسترسی به ماه را امکانپذیر کند، بسیار دلانگیز و هیجانآور است، اما چه میشود کرد که عملی نیست و هرگونه سرمایهگذاری در این راه جز اتلاف وقت سرانجام دیگری ندارد.
جامعه هم مثل طبیعت، قوانین و محدودیتهای خود را دارد. نوعی گِل کوزهگری در دست عدهای نیست که بتوان آن را به شکل دلخواه در آورد.
در انتهاء برای آنکه سوء تفاهم نشود، تأکید میکنم که من شادروان دکتر شریعتی را در بسیاری موارد متفکر واقعنگری میدانم. در واقع نبوغ و تیزهوشیاش امکان غرق شدن در آرزوها و ایدهآلها و ذهنیات را به او نمیداد. اما فرد بشری کامل نیست و گاهی مسئله از دستاش در میرود. در مواردی هم از دست مرحوم دکتر در رفته است، چه دلیلی دارد کتمانش کنیم؟
#عرفان_برابری_آزادی
#علی_شریعتی
#محمد_نخشب
#آرمان_شهر
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
"عرفان، برابری، آزادی" در مقام آرمان و عمل!
روزگاری است که کمتر کسی حوصلۀ مطالعۀ نوشتههای طولانی و دراز را دارد و نوشتههای کوتاه و چکیده هم بعضاً ابهام آفریناند و چه بسا بد فهمیده میشوند!
راهحل هم ظاهراً قدری درازگویی و قدری اختصار نیست چرا که آن ممکن است هر دو آفت را به همراه داشته باشد.
به هر صورت این هم مشکلی در کنار هزاران مشکل روزگار ماست که باید با آن کنار آمد و در مقابلاش صبوری پیشه کرد.
باری نوشتۀ من تحت عنوان "شریعتی و ضد شریعتیها و نوشریعتیها" پرسشها و ابهامها و انتقادهایی را برانیگخته است که توضیح کوتاهی در این باره را ضروری میکند.
یکی از نقدها را دوست گرامی جناب فرید مرجایی که به نحوی وارث فکری دائی مرحوم خود زندهیاد دکتر محمد نخشب تلقی میشود، نوشته است.
آقای مرجایی مانند برخی دیگر از منتقدان، داوری مرا در بارۀ سراب بودن جامعۀ آرمانی مبتنی بر عرفان، برابری، آزادی را خالی از استدلال دیده و بخصوص زور و اجبار محتوم برای تحقق چنین جامعهای را کاملاً بیمورد دانسته است.
واقعیت این است که بحث اقناعی و حتی تبیین روشن و شفاف در این مورد، مقدمات و مؤخرات بسیار طولانی میطلبد و با اشاراتی گذرا مناقشه فیصله نمییابد. از همین رو، در چنین مواردی من معمولاً دوستان را به گفتگوی علنی از طریق تریبونی عمومی دعوت میکنم، اما برخی از آنها به دلایلی که بر من مکشوف نیست، چندان اشتیاقی در این باره نشان نمیدهند.
به نظرم حال که انقلاب در تکنولوژی و صنعت ارتباطی برخی محدودیتها و موانع پیشین در مسیر گفتگو در مقابل مخاطب عام را مرتفع کرده است، چه خوب است اهل نظر و فکر و اندیشه، نه به منظور مچگیری و تصفیهحساب سیاسی و احساس چیرگی و قدرت در مقابل رقیب، بلکه برای کمک به روشنگری اجتماعی و رفع ابهامها و سوء تفاهمهای احتمالی و گرهگشایی از غموض و پیچیدگیهای امور اجتماعی و سیاسی، داشتههای خود را به تعامل و تبادل بگذارند، تا دست کم در این حوزه از شدت رخوت حاکم بر اجتماع ما اندکی کاسته شود.
در غیاب چنین گفتگوهایی، طبیعی است که هر اظهارنظری با ابهام و حتی سوءبرداشت مواجه شود و به تبع آن، نزاعهای بیدلیل همچون جنگ هفتاد و دو ملت گریبانمان را رها نکند.
باری به اعتقاد من، یک آرمان یا آرمانشهرِ ذهنی بیعیب و نقص، لزوماً کمکی به کاهش آلام بشری در عمل و عینیت اجتماع نمیکند. طبعاً افرادی در مقام فیلسوف یا روشنفکر منتزع از اجتماع، میتوانند و حق دارند در بارۀ تشکیل جامعهای در اوج کمال و بیهرگونه عیب و نقصان رؤیا پردازی کنند، اما این به کارِ روشنفکر و فیلسوف علاقمند به تحول اجتماعی و بخصوص کنشگران سیاسی نمیآید! کنشگر و روشنفکر سیاسی باید بر روی زمین گام بردارد. باید همۀ موانع و محدودیتهای طبع بشری و سرشت اجتماعی آن را همواره در نظر داشته باشد و منابع اندک فکری و جانی و مالی جامعه را به هوای امری دست نایافتنی هدر ندهد.
از این رو انتقاد من به جامعۀ مبتنی بر عرفان، برابری، آزادی از موضعِ اشتباه گرفتنِ آرمانشهری ایدهآل با یک برنامۀ مشخص و محدودِ سیاسی - اجتماعی است! آرمانهای ذهنی را به جای راهکار عملی قابل تحقق و دستیابی نشاندن، طبعاً برخی از انسانها را تهییج و بسیج میکند و به سمت ایثار و فداکاری سوق میدهد اما عایدی نهاییاش جز حرمان و تباهی حرث و نسل نیست.
در مثل مناقشه نیست! برخی آرمانشهرها مانند رؤیای ساخت نردبانی است که بتوان از آن بالا رفت و به کرۀ ماه رسید. اگر چنین نردبانی قابل ساخت باشد و راه دسترسی به ماه را امکانپذیر کند، بسیار دلانگیز و هیجانآور است، اما چه میشود کرد که عملی نیست و هرگونه سرمایهگذاری در این راه جز اتلاف وقت سرانجام دیگری ندارد.
جامعه هم مثل طبیعت، قوانین و محدودیتهای خود را دارد. نوعی گِل کوزهگری در دست عدهای نیست که بتوان آن را به شکل دلخواه در آورد.
در انتهاء برای آنکه سوء تفاهم نشود، تأکید میکنم که من شادروان دکتر شریعتی را در بسیاری موارد متفکر واقعنگری میدانم. در واقع نبوغ و تیزهوشیاش امکان غرق شدن در آرزوها و ایدهآلها و ذهنیات را به او نمیداد. اما فرد بشری کامل نیست و گاهی مسئله از دستاش در میرود. در مواردی هم از دست مرحوم دکتر در رفته است، چه دلیلی دارد کتمانش کنیم؟
#عرفان_برابری_آزادی
#علی_شریعتی
#محمد_نخشب
#آرمان_شهر
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat