♻️ #هادی_غفاری: به #جنتی گفتم مردم شما را سوار تاکسی نمیکنند/ گفتم انشاءالله شب اول قبر به هم میرسیم
🔅میرحسین هر آنچه را که گفت، درست گفت. من معتقدم میرحسین یکی از پاکترین آدمها است و هرگز با بیگانه و به فرمان بیگانه هم نبود، البته طبیعی است که خیلی وقتها شاید من حرفی را بزنم، فردا بیگانه هم آن را علم بیگانه می کند اما این دلیل نمی شود که من عنصر بیگانهام؛ ولی میرحسین بسیار مرد پاکدامنی است.
🔅 آقای حسین شریعتمداری و تفکرشان را داعشی شیعی میدانم. حلال و حرام در منطقشان با حلال و حرام در منطق ما کاملا متفاوت است.
@sedayeslahat
🔅میرحسین هر آنچه را که گفت، درست گفت. من معتقدم میرحسین یکی از پاکترین آدمها است و هرگز با بیگانه و به فرمان بیگانه هم نبود، البته طبیعی است که خیلی وقتها شاید من حرفی را بزنم، فردا بیگانه هم آن را علم بیگانه می کند اما این دلیل نمی شود که من عنصر بیگانهام؛ ولی میرحسین بسیار مرد پاکدامنی است.
🔅 آقای حسین شریعتمداری و تفکرشان را داعشی شیعی میدانم. حلال و حرام در منطقشان با حلال و حرام در منطق ما کاملا متفاوت است.
@sedayeslahat
🔴🔴🔴ستیزهجویی و دیگر هیچ!
#احمد_زیدآبادی؛
نوشتۀ کوتاهم در بارۀ ماجرای گوهر عشقی مادر شادروان ستار بهشتی، از هر دو سویِ حکومت و مخالفان براندارش به بدترین وجه ممکن تعبیر و تفسیر شد.
مخالفان، آن نوشته را "تبرئۀ رژیم" و رسانههای حکومتی هم آن را " متهم کردن نظام" تفسیر کردند و طبق رفتار جنجالی همیشگی خود، در جهت غبارآلود کردن فضا کوشیدند.
دیگر برای من کاملاً روشن شده است که آن دسته از افراد و تریبوندارانی که خود را سرآمدِ مخالفان یا مدافع سرسخت نظام میدانند، توانایی فهم و ادراک یک متن سادۀ تحلیلی و غیر شعاری و اشارههای ظریفِ معطوف به تجربههای تاریخی آن را ندارند و فقط در پی یافتن واژه یا عبارتی به عنوان بهانهای برای الصاق طرف، به سمت مقابل خود هستند!
این وسط البته سطح خردورزی هر دو طرف نیز هویدا میشود! منظورم این است که هر کدام به جای اینکه تلاش کنند اظهارنظری را به نفع خود تأویل کنند، دقیقاً به عکس، میکوشند تا اظهارنظرها را به سود طرفِ مقابلِ خود توجیه کنند! حالا از این کار در این وسط چی گیرِ هرکدامشان میآید، خداوند عالم است! به نظرم اصلاً هیچکدام از دو طرف به دنبال جلب نفعی یا دفع زیانی از خود نیستند! هر دو عمدتاً ستیزهجو و از این رو، عاشق دشمن تراشیاند. بدون دشمنی که آن را هدفِ بی امانِ حملات بیرحمانۀ کلامی و نوشتاریِ روزانۀ خود قرار دهند، ظاهراً فلسفهای برای زندگی ندارند و قادر به ادامۀ حیات نیستند!
بیپرده بگویم که مخاطب اصلی من در این کانال آن دسته از افرادی هستند که با تاریخ سیاسی معاصر کم و بیش آشنایند و بخصوص اشارهها را در مییابند؛ یعنی همان کسانی که از آنها به عنوان نیروی چهارم تعبیر میکنم.
بدون فهم آن اشارهها، نوشتههای من به کار کسی نمیآید. برای مثال، در پایان مطلبم در بارۀ ماجرای خانم عشقی نوشته بودم:
" بنابراین، اگر نهادهای مسئول قصد پیگیری این ماجرا را دارند، لازم است از همان ابتدا برخی از نهادهای مردمی و چهرههای مورد اعتماد جامعه را در تمام مراحل تحقیق مشارکت دهند، در غیر این صورت، طبق رسمِ تاریخی ایرانیان، این داستان هم فارغ از عوامل دخیل در آن، به پای حکومت نوشته خواهد شد."
فرد ناآشنا به تاریخ معاصر، از پاراگرف فوق احتمالاً چنین برداشت میکند که اگر حکومت به زمین آسمان هم رود و هرسند و مدرکی هم که رو کند، برایش سودی ندارد و مسئول حادثه در هر حال اوست!
اما فرد آشنا به تاریخ معاصر به سرعت پی میبرد که این اشارهای است به فرهنگِ تقابلی در ایران که در هنگامۀ مبارزهجوییهای سیاسی اوج میگیرد و هر اتهام بیسند و مدرکی علیه حکومتهای وقت را مجاز میشمرد مانند متهم کردن دولت پهلوی به قتلِ جلال آل احمد، غلامرضا تختی، صمد بهرنگی، علی شریعتی، مصطفی خمینی و....یا اعمالِ شکنجههایی مانند اره کردن پای محمد رضا سعیدی و سوراخ کردن جمجمۀ پدرِ هادی غفاری در زندان و شایعاتی از این قبیل!
وقتی پای خصومت و کینهتوزی بین حکومت و گروههای سیاسی پیش میآید دیگر چیزی به عنوان "ضرورت کشف حقیقت بر مبنای اسناد و ادله و شواهد و قرائن" به کلی رنگ میبازد!
بنابراین، حامیان کشف حقیقت بزرگترین قربانیان چنین فضاهای دو قطبی هستند.
من پیش از داوری در هر موردی، خواهان تحقیقِ منصفانه و بیطرفانه در بارۀ آن هستم حالا آن مورد مربوط به آمریکا باشد یا اسرائیل یا فلسطین یا جمهوری اسلامی یا مخالفانش هیچ توفیری برایم ندارد. تهمت بدون مدرک و سند به هر موجودی در این عالم جزو خط قرمزهای من است. اگر عناصر ستیزهجو از این رفتار ناراحت میشوند، بروند سه دور، دورِ کفۀ زیدآباد را پای پیاده گز کنند!
#گوهر_عشقی
#ستار_بهشتی
#هادی_غفاری
#کفه_زیدآباد
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی؛
نوشتۀ کوتاهم در بارۀ ماجرای گوهر عشقی مادر شادروان ستار بهشتی، از هر دو سویِ حکومت و مخالفان براندارش به بدترین وجه ممکن تعبیر و تفسیر شد.
مخالفان، آن نوشته را "تبرئۀ رژیم" و رسانههای حکومتی هم آن را " متهم کردن نظام" تفسیر کردند و طبق رفتار جنجالی همیشگی خود، در جهت غبارآلود کردن فضا کوشیدند.
دیگر برای من کاملاً روشن شده است که آن دسته از افراد و تریبوندارانی که خود را سرآمدِ مخالفان یا مدافع سرسخت نظام میدانند، توانایی فهم و ادراک یک متن سادۀ تحلیلی و غیر شعاری و اشارههای ظریفِ معطوف به تجربههای تاریخی آن را ندارند و فقط در پی یافتن واژه یا عبارتی به عنوان بهانهای برای الصاق طرف، به سمت مقابل خود هستند!
این وسط البته سطح خردورزی هر دو طرف نیز هویدا میشود! منظورم این است که هر کدام به جای اینکه تلاش کنند اظهارنظری را به نفع خود تأویل کنند، دقیقاً به عکس، میکوشند تا اظهارنظرها را به سود طرفِ مقابلِ خود توجیه کنند! حالا از این کار در این وسط چی گیرِ هرکدامشان میآید، خداوند عالم است! به نظرم اصلاً هیچکدام از دو طرف به دنبال جلب نفعی یا دفع زیانی از خود نیستند! هر دو عمدتاً ستیزهجو و از این رو، عاشق دشمن تراشیاند. بدون دشمنی که آن را هدفِ بی امانِ حملات بیرحمانۀ کلامی و نوشتاریِ روزانۀ خود قرار دهند، ظاهراً فلسفهای برای زندگی ندارند و قادر به ادامۀ حیات نیستند!
بیپرده بگویم که مخاطب اصلی من در این کانال آن دسته از افرادی هستند که با تاریخ سیاسی معاصر کم و بیش آشنایند و بخصوص اشارهها را در مییابند؛ یعنی همان کسانی که از آنها به عنوان نیروی چهارم تعبیر میکنم.
بدون فهم آن اشارهها، نوشتههای من به کار کسی نمیآید. برای مثال، در پایان مطلبم در بارۀ ماجرای خانم عشقی نوشته بودم:
" بنابراین، اگر نهادهای مسئول قصد پیگیری این ماجرا را دارند، لازم است از همان ابتدا برخی از نهادهای مردمی و چهرههای مورد اعتماد جامعه را در تمام مراحل تحقیق مشارکت دهند، در غیر این صورت، طبق رسمِ تاریخی ایرانیان، این داستان هم فارغ از عوامل دخیل در آن، به پای حکومت نوشته خواهد شد."
فرد ناآشنا به تاریخ معاصر، از پاراگرف فوق احتمالاً چنین برداشت میکند که اگر حکومت به زمین آسمان هم رود و هرسند و مدرکی هم که رو کند، برایش سودی ندارد و مسئول حادثه در هر حال اوست!
اما فرد آشنا به تاریخ معاصر به سرعت پی میبرد که این اشارهای است به فرهنگِ تقابلی در ایران که در هنگامۀ مبارزهجوییهای سیاسی اوج میگیرد و هر اتهام بیسند و مدرکی علیه حکومتهای وقت را مجاز میشمرد مانند متهم کردن دولت پهلوی به قتلِ جلال آل احمد، غلامرضا تختی، صمد بهرنگی، علی شریعتی، مصطفی خمینی و....یا اعمالِ شکنجههایی مانند اره کردن پای محمد رضا سعیدی و سوراخ کردن جمجمۀ پدرِ هادی غفاری در زندان و شایعاتی از این قبیل!
وقتی پای خصومت و کینهتوزی بین حکومت و گروههای سیاسی پیش میآید دیگر چیزی به عنوان "ضرورت کشف حقیقت بر مبنای اسناد و ادله و شواهد و قرائن" به کلی رنگ میبازد!
بنابراین، حامیان کشف حقیقت بزرگترین قربانیان چنین فضاهای دو قطبی هستند.
من پیش از داوری در هر موردی، خواهان تحقیقِ منصفانه و بیطرفانه در بارۀ آن هستم حالا آن مورد مربوط به آمریکا باشد یا اسرائیل یا فلسطین یا جمهوری اسلامی یا مخالفانش هیچ توفیری برایم ندارد. تهمت بدون مدرک و سند به هر موجودی در این عالم جزو خط قرمزهای من است. اگر عناصر ستیزهجو از این رفتار ناراحت میشوند، بروند سه دور، دورِ کفۀ زیدآباد را پای پیاده گز کنند!
#گوهر_عشقی
#ستار_بهشتی
#هادی_غفاری
#کفه_زیدآباد
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴جعلیات مجاز!
#احمد_زیدآبادی؛
"پشتِ سر پدرم را طوری با مته سوراخ کرده بودند که انگشت دستم داخل سرش فرو میرفت. پاهایش را طوری تا زانو در روغن زیتون سوزانده بودند که گوشت پاهایش پخته و کاملا سوخته بود. دستش را طوری شکسته بودند که از آرنج آویزان بود."
عبارات فوق سخنان دختر مرحوم شیخ حسین غفاری است که به نقل از او، خبرگزاری ایسنا منتشر کرده است. مرحوم غفاری در سال 1353 در زندان قصر درگذشت.
کسانی که با مرحوم غفاری در زندان قصر همبند بودهاند، نه فقط هیچکدام از گزارههای بالا را تأیید نمیکنند، بلکه میگویند که آن مرحوم اصولاً چندان اهل فعالیت سیاسی نبود و به مرگ طبیعی در زندان از دنیا رفت. گویا هنگام انتقال جنازۀ مرحوم غفاری، سر او به میلۀ تخت برخورد میکند و جراحت برمیدارد. وقتی که پیکر او برای تدفین به قم منتقل میشود، افراد با مشاهدۀ آن جراحت، شایع میکنند که در زندان با مته سر او را سوراخ کردهاند.
به نظرم در جایی از عزتِ شاهی یا فردی دیگری با سوابق مشابه او، خواندم که مرحوم شیخ حسین غفاری از حامیان مرحوم آیتالله شریعتمداری بوده و با مبارزه میانهای نداشته است. طبق این گفته، ساواک برای آنکه شیخ هادی غفاری را به دام بیندازد، پدرش را دستگیر و زندانی میکند و آن مرحوم هم در بند عادی زندان قصر در جلو چشم همبندیان به مرگ طبیعی از دنیا میرود.
منظورم از این توضیحات تبرئۀ حکومت پهلوی از اعمالِ شکنجه نیست چرا که بر اساس اسناد و شواهد متقن، مأموران ساواک بخصوص چریکهای دخیل در عملیات مسلحانه را تا پای جان شکنجه میکردند. مقصود فقط نشان دادن شمهای از شیوع جعلیاتی است که در فرهنگ سیاسی معاصر کشور ما مجاز تلقی میشود!
#هادی_غفاری
#حسین_غفاری
#ساواک
#شکنجه
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی؛
"پشتِ سر پدرم را طوری با مته سوراخ کرده بودند که انگشت دستم داخل سرش فرو میرفت. پاهایش را طوری تا زانو در روغن زیتون سوزانده بودند که گوشت پاهایش پخته و کاملا سوخته بود. دستش را طوری شکسته بودند که از آرنج آویزان بود."
عبارات فوق سخنان دختر مرحوم شیخ حسین غفاری است که به نقل از او، خبرگزاری ایسنا منتشر کرده است. مرحوم غفاری در سال 1353 در زندان قصر درگذشت.
کسانی که با مرحوم غفاری در زندان قصر همبند بودهاند، نه فقط هیچکدام از گزارههای بالا را تأیید نمیکنند، بلکه میگویند که آن مرحوم اصولاً چندان اهل فعالیت سیاسی نبود و به مرگ طبیعی در زندان از دنیا رفت. گویا هنگام انتقال جنازۀ مرحوم غفاری، سر او به میلۀ تخت برخورد میکند و جراحت برمیدارد. وقتی که پیکر او برای تدفین به قم منتقل میشود، افراد با مشاهدۀ آن جراحت، شایع میکنند که در زندان با مته سر او را سوراخ کردهاند.
به نظرم در جایی از عزتِ شاهی یا فردی دیگری با سوابق مشابه او، خواندم که مرحوم شیخ حسین غفاری از حامیان مرحوم آیتالله شریعتمداری بوده و با مبارزه میانهای نداشته است. طبق این گفته، ساواک برای آنکه شیخ هادی غفاری را به دام بیندازد، پدرش را دستگیر و زندانی میکند و آن مرحوم هم در بند عادی زندان قصر در جلو چشم همبندیان به مرگ طبیعی از دنیا میرود.
منظورم از این توضیحات تبرئۀ حکومت پهلوی از اعمالِ شکنجه نیست چرا که بر اساس اسناد و شواهد متقن، مأموران ساواک بخصوص چریکهای دخیل در عملیات مسلحانه را تا پای جان شکنجه میکردند. مقصود فقط نشان دادن شمهای از شیوع جعلیاتی است که در فرهنگ سیاسی معاصر کشور ما مجاز تلقی میشود!
#هادی_غفاری
#حسین_غفاری
#ساواک
#شکنجه
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat