↙️ کجایی داش مشدی متخصص؟!
✍️ احسان محمدی
⏺ موهای جوگندمی داشت و با لبخند حرف می زد. بحث قدیمی تعهد و تخصص بود. گفت:
_ اوایل انقلاب من جزو هیات گزینشی بودم که داوطلبان اعزام به جبهه را گزینش می کردم و اگر صلاحیت داشتند به آنها اجازه اعزام می دادیم.
⏺ یک روز مرد قد بلند و سبیل تافته و موفرفری آمد توی اتاق. سر و وضعش شبیه داش مشدی ها بود. گفت می خواهم بروم جبهه. من هم جوان بودم و داغ. تا نگاهش کردم توی دلم گفتم این آدم نباید برود جبهه، آنجا جای بجه های مخلص است. شروع کردم به پرسیدن سوال های گزینشی که اگر از بعضی روحانیون می پرسیدم هم بلد نبودند.
صدای بنده خدا در آمد و اعتراض کرد. گفت من راننده #کمرشکن هستم، به دردتون می خورم. من تا آن روز اسم کمرشکن را نشنیده بودم، راننده برایم یعنی اتوبوس و تاکسی و نهایتا" قطار. گفتم کمرشکن چیه؟
⏺ گفت: آقا! برای اینکه تانک ببرید به خط مقدم باید کمرشکن باشه، از این تریلی ها. تو کوه و دشت، زیر بارون گلوله، تو جاده خاکی و توی تیررس دشمن. این کار آدم #جیگردار می خواد. من به دردتون می خورم.
حرفش را قبول نکردم. به نظرم تعهد نداشت. آدم با این سر و شکل و ظاهر برای حضور در فضای معنوی جبهه مناسب نبود. داد و فریاد کرد، مدیر ما هم آمد وساطت کرد ولی من کوتاه نیامدم. رفت. تا مدت ها نگران بودم که نکند از یک راه میان بر رفته باشد جبهه!
⏺ گذشت و گذشت تا اینکه خودم رفتم جبهه. عملیات شد و ما جلو رفتیم و یک جا دشمن ما را قیچی کرد. گرما بود و زیر گلوله باران به شدت تلفات دادیم. آب و آذوقه تمام شد، مهماتی برایمان نمانده بود، زخمی ها داشتند از دست می رفتند. هر چه بی سیم می زدیم فایده نداشت. بی سیم را برداشتم و با التماس کمک خواستم.
یک نفر از آن طرف خط گفت آقا محاصره شدید، جاده تو تیررس دشمنه، شانسی نمونده، هیچکس نمی تونه بیاد کمک تون، بازی با جونه، کسی جرات نمی کنه بیاد.
⏺ وسط آن جهنم یاد آن راننده کمرشکن افتادم. فکر کردم اگر بود جگر این کار را داشت که خط را بشکند برسد به دادمان... دیدم خودم با دست خودم چه آدم متخصص و به دردبخوری را حذف کرده ام!
راه می رفت و حرف می زد. آستین چپ کُت اش توی جیبش بود. یک دستش را در جبهه جا گذاشته بودم. انگار تاوان تلخ و هزینه هولناکی بود که همیشه همراه داشت. یک یادآوری برای اینکه فدای کردن تخصص به اسم حمایت از تعهد تا چه اندازه می تواند خسارت بار باشد.
👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ احسان محمدی
⏺ موهای جوگندمی داشت و با لبخند حرف می زد. بحث قدیمی تعهد و تخصص بود. گفت:
_ اوایل انقلاب من جزو هیات گزینشی بودم که داوطلبان اعزام به جبهه را گزینش می کردم و اگر صلاحیت داشتند به آنها اجازه اعزام می دادیم.
⏺ یک روز مرد قد بلند و سبیل تافته و موفرفری آمد توی اتاق. سر و وضعش شبیه داش مشدی ها بود. گفت می خواهم بروم جبهه. من هم جوان بودم و داغ. تا نگاهش کردم توی دلم گفتم این آدم نباید برود جبهه، آنجا جای بجه های مخلص است. شروع کردم به پرسیدن سوال های گزینشی که اگر از بعضی روحانیون می پرسیدم هم بلد نبودند.
صدای بنده خدا در آمد و اعتراض کرد. گفت من راننده #کمرشکن هستم، به دردتون می خورم. من تا آن روز اسم کمرشکن را نشنیده بودم، راننده برایم یعنی اتوبوس و تاکسی و نهایتا" قطار. گفتم کمرشکن چیه؟
⏺ گفت: آقا! برای اینکه تانک ببرید به خط مقدم باید کمرشکن باشه، از این تریلی ها. تو کوه و دشت، زیر بارون گلوله، تو جاده خاکی و توی تیررس دشمن. این کار آدم #جیگردار می خواد. من به دردتون می خورم.
حرفش را قبول نکردم. به نظرم تعهد نداشت. آدم با این سر و شکل و ظاهر برای حضور در فضای معنوی جبهه مناسب نبود. داد و فریاد کرد، مدیر ما هم آمد وساطت کرد ولی من کوتاه نیامدم. رفت. تا مدت ها نگران بودم که نکند از یک راه میان بر رفته باشد جبهه!
⏺ گذشت و گذشت تا اینکه خودم رفتم جبهه. عملیات شد و ما جلو رفتیم و یک جا دشمن ما را قیچی کرد. گرما بود و زیر گلوله باران به شدت تلفات دادیم. آب و آذوقه تمام شد، مهماتی برایمان نمانده بود، زخمی ها داشتند از دست می رفتند. هر چه بی سیم می زدیم فایده نداشت. بی سیم را برداشتم و با التماس کمک خواستم.
یک نفر از آن طرف خط گفت آقا محاصره شدید، جاده تو تیررس دشمنه، شانسی نمونده، هیچکس نمی تونه بیاد کمک تون، بازی با جونه، کسی جرات نمی کنه بیاد.
⏺ وسط آن جهنم یاد آن راننده کمرشکن افتادم. فکر کردم اگر بود جگر این کار را داشت که خط را بشکند برسد به دادمان... دیدم خودم با دست خودم چه آدم متخصص و به دردبخوری را حذف کرده ام!
راه می رفت و حرف می زد. آستین چپ کُت اش توی جیبش بود. یک دستش را در جبهه جا گذاشته بودم. انگار تاوان تلخ و هزینه هولناکی بود که همیشه همراه داشت. یک یادآوری برای اینکه فدای کردن تخصص به اسم حمایت از تعهد تا چه اندازه می تواند خسارت بار باشد.
👇👇👇
@sedayeslahat
🔴🔴🔴رحمت‌‌اله بیگدلی:
ظاهرا زاکانی شهردار انقلابی تهران قصد تغییر جنسیت از #تانک به #کمرشکن را دارد!
زاکانی شهردار تهران که حامیانش به او می‌گویند: #تانک، پس از افتضاح قفل‌شدن تهران در برف اخیر گفت: سال آینده #کمر_ترافیک را می‌شکنیم!
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
ظاهرا زاکانی شهردار انقلابی تهران قصد تغییر جنسیت از #تانک به #کمرشکن را دارد!
زاکانی شهردار تهران که حامیانش به او می‌گویند: #تانک، پس از افتضاح قفل‌شدن تهران در برف اخیر گفت: سال آینده #کمر_ترافیک را می‌شکنیم!
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat