✍️ مارکسیسم
#اصطلاح_شناسی
▪️ مارکسیسم (به انگلیسی: Marxism) مکتبی سیاسی و اجتماعی است که توسط کارل مارکس، فیلسوف و انقلابی آلمانی در اواخر قرن نوزدهم ساخته شد. فردریش انگلس نیز از شکلدهندگان مهم به اندیشه مارکسیسم بودهاست و مارکسیستها با اصول کلی اندیشه او نیز موافق هستند.
▪️اساس مارکسیسم آن طور که در «مانیفست کمونیست» (نوشته مارکس و انگلس) بیان شدهاست بر این باور استوار است که تاریخ جوامع تاکنون تاریخ مبارزه طبقاتی بودهاست و در دنیای حاضر دو طبقه، بورژوازی و پرولتاریا وجود دارند که کشاکش این دو تاریخ را رقم خواهد زد.
▪️میان مارکسیستهای مختلف، برداشتهای بسیار متفاوتی از مارکسیسم و تحلیل مسائل جهان با آن موجود است اما موضوعی که تقریباً همه در آن توافق دارند: «واژگونی نظام سرمایهداری از طریق انقلاب کارگران و لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و لغو کار مزدی و ایجاد جامعهای بی طبقه با مردمی آزاد و برابر و در نتیجه، پایان ازخودبیگانگی انسان» است. (از ازخودبیگانگیای که کمونیستها معتقدند در جهان سرمایهداری ناگزیر و حتمی است)
▪️مارکس و اِنگِلس همانند بقیه سوسیالیستها، تلاش کردند تا به کاپیتالیسم و سیستمهایی که در جهت به خدمت گرفتن کارگران پایه ریزی شده بودند خاتمه دهند. در حالی که سوسیالیستها در آغاز راه به دنبال اصلاحات اجتماعی بلند مدت بودند، مارکس و اِنگِلس معتقد بودند که انقلاب اجتنابناپذیر بوده و تنها مسیر ممکن برای رضایت مردم، حرکت به سوی سوسیالیسم و کمونیسم است. بزرگترین اندیشمندان این آموزه که نگارهی ایشان بر روی پرچم نمادینِ مارکسیسم-لنینیسم دیده میشود، از سمت چپ به راست بترتیب، کارل مارکس، فریدریش اِنگِلس و ولادیمیر لنین میباشند.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#مارکسیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️ مارکسیسم (به انگلیسی: Marxism) مکتبی سیاسی و اجتماعی است که توسط کارل مارکس، فیلسوف و انقلابی آلمانی در اواخر قرن نوزدهم ساخته شد. فردریش انگلس نیز از شکلدهندگان مهم به اندیشه مارکسیسم بودهاست و مارکسیستها با اصول کلی اندیشه او نیز موافق هستند.
▪️اساس مارکسیسم آن طور که در «مانیفست کمونیست» (نوشته مارکس و انگلس) بیان شدهاست بر این باور استوار است که تاریخ جوامع تاکنون تاریخ مبارزه طبقاتی بودهاست و در دنیای حاضر دو طبقه، بورژوازی و پرولتاریا وجود دارند که کشاکش این دو تاریخ را رقم خواهد زد.
▪️میان مارکسیستهای مختلف، برداشتهای بسیار متفاوتی از مارکسیسم و تحلیل مسائل جهان با آن موجود است اما موضوعی که تقریباً همه در آن توافق دارند: «واژگونی نظام سرمایهداری از طریق انقلاب کارگران و لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و لغو کار مزدی و ایجاد جامعهای بی طبقه با مردمی آزاد و برابر و در نتیجه، پایان ازخودبیگانگی انسان» است. (از ازخودبیگانگیای که کمونیستها معتقدند در جهان سرمایهداری ناگزیر و حتمی است)
▪️مارکس و اِنگِلس همانند بقیه سوسیالیستها، تلاش کردند تا به کاپیتالیسم و سیستمهایی که در جهت به خدمت گرفتن کارگران پایه ریزی شده بودند خاتمه دهند. در حالی که سوسیالیستها در آغاز راه به دنبال اصلاحات اجتماعی بلند مدت بودند، مارکس و اِنگِلس معتقد بودند که انقلاب اجتنابناپذیر بوده و تنها مسیر ممکن برای رضایت مردم، حرکت به سوی سوسیالیسم و کمونیسم است. بزرگترین اندیشمندان این آموزه که نگارهی ایشان بر روی پرچم نمادینِ مارکسیسم-لنینیسم دیده میشود، از سمت چپ به راست بترتیب، کارل مارکس، فریدریش اِنگِلس و ولادیمیر لنین میباشند.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#مارکسیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ تفاوت بین کمونیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم
#اصطلاح_شناسی
علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
▪️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از: ۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است، ۲ـ برده داری ۳ـ فئودالیه ۴ـ بورژوازی و سرمایه داری ۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
▪️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
▪️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
🔺 در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی
#کمونیسم
#سوسیالیسم
#مارکسیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
▪️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از: ۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است، ۲ـ برده داری ۳ـ فئودالیه ۴ـ بورژوازی و سرمایه داری ۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
▪️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
▪️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
🔺 در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی
#کمونیسم
#سوسیالیسم
#مارکسیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
♈️♈️♈️ تفاوت بین کمونیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم
#اصطلاح_شناسی
♈️علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
♈️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از:
۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است،
۲ـ برده داری
۳ـ فئودالیه
۴ـ بورژوازی و سرمایه داری
۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
♈️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
🔰 الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
🔰ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
♈️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
♈️ در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#کمونیسم #سوسیالیسم #مارکسیسم
#اصطلاح_شناسی
♈️علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
♈️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از:
۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است،
۲ـ برده داری
۳ـ فئودالیه
۴ـ بورژوازی و سرمایه داری
۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
♈️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
🔰 الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
🔰ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
♈️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
♈️ در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#کمونیسم #سوسیالیسم #مارکسیسم
#شیائوپنگ برای چین چه کرد و #کاسترو برای کوبا چه ارمغانی داشت ؟؟ تفاوت دو سوسیالیسم کوبایی و چینی باهم چه بود ؟؟ سوسیالیسم در معنای کلی از ایجاد یک اقتصاد بازار که در سیطرهٔ کامل بخش دولتی است حمایت میکند
🔖 سفر ما به #کوبا درست چند هفته قبل از مرگ فرمانده #فیدل انجام شد و ناخوشی کاسترو در عکسهای تازه منتشرشدۀ او آشکار بود اما همانقدر که باورمندان به سیاستهای انقلاب تقریبا ۶۰ سالۀ کوبا از بیماری کاسترو ناراحت بودند جوانانی که خود را قربانیان سرکوب ۴ دههای او میدانستد شاد به نظر میآمدند !!
🔖 البته اگر #فیدل بر اجرای الگوی اقتصادی سوسیالیستی خود اصرار نمیکرد سالها پیش صدای نارضایتی مردم را میشنید ، مردمی که خود را به دریا میانداختند تا از ساختار به بنبست رسیدۀ کوبا فرار کنند و زنانی که به خاطر فقر تنفروشی میکردند و جوانانی که تمام وقت خود را در قمارخانهها و میخانهها می گذراندند بهترین نشانه بودند تا کاسترو عمق یک فاجعه را درک کند . در کوبا دولت تمام کارها را برای خودش برداشته و همۀ آنها را هم بد انجام داده ، از آموزش و پرورش گرفته تا اقتصاد و تولید و تجارت ، کوبا تازه دارد به بخش خصوصی اجازه میدهد که دکۀ ساندویچی تأسیس کنند و سلمانی راه بیندازد باورش سخت است اما تازه چند سالیست که مردم کوبا گوشی موبایل دست میگیرند
🔖 آنطرف در #چین که نظامی بستهتر از کوبا داشت #شیائوپنگ با درک درست از شرایط ، اصلاحات اقتصادی را در پیش گرفت و زمینه ساز تحولاتی شد که چند سال بعد کشورش را به ابرقدرتی واقعی در عرصه اقتصاد تبدیل کرد ، سیاستهای حزب کمونیست چین هنوز بر نظریۀ #مارکسیسم استوار است و حتی بسیاری از مفاهیم نظریه مارکسیستی را هم توسعه داده اما تنها با اصلاح ساختار اقتصاد خود از #دولتی به #خصوصی کشوری را که تا چند دهه پیش 200 میلیون گرسنه داشت به قدرتی تبدیل کردند که شانه به شانۀ اقتصاد اول دنیا حرکت میکند اما کار کوبا به کجا رسیده و کجای اقتصاد جهان ایستاده ؟؟ تفاوت کوبایی که کاسترو بعد از ۵ دهه از خود به جا گذاشت با آن کوبا که در اوج محبوبیت به رهبری آن رسیده بود واقعا چیست ؟؟ از پسر فروشندهای یک زیرسیگاری با تصویری از فیدل را خریدم ، به او گفتم : باید عاشق او باشی ... فقط خندید ، لبخندی تلخ که چندان برایم غریبه نبود ، از وطن من پرسید برای درک حس او گفتم : کشور دوست شما ایران ، گفت : هرکس به کوبا بیاید دوست ماست ...
➕ کسی چه میداند شاید اگر #چگوارا کشته نمیشد امروز او هم بجای قهرمانی اسطورهای همچون فیدل دیکتاتوری بیرحم لقب میگرفت و دیگر جاودانگی در کار نبود اما چقدر خوب که #چه قبل از رسیدن به قدرت جاودانه شد.
@sedayeslahat
🔖 سفر ما به #کوبا درست چند هفته قبل از مرگ فرمانده #فیدل انجام شد و ناخوشی کاسترو در عکسهای تازه منتشرشدۀ او آشکار بود اما همانقدر که باورمندان به سیاستهای انقلاب تقریبا ۶۰ سالۀ کوبا از بیماری کاسترو ناراحت بودند جوانانی که خود را قربانیان سرکوب ۴ دههای او میدانستد شاد به نظر میآمدند !!
🔖 البته اگر #فیدل بر اجرای الگوی اقتصادی سوسیالیستی خود اصرار نمیکرد سالها پیش صدای نارضایتی مردم را میشنید ، مردمی که خود را به دریا میانداختند تا از ساختار به بنبست رسیدۀ کوبا فرار کنند و زنانی که به خاطر فقر تنفروشی میکردند و جوانانی که تمام وقت خود را در قمارخانهها و میخانهها می گذراندند بهترین نشانه بودند تا کاسترو عمق یک فاجعه را درک کند . در کوبا دولت تمام کارها را برای خودش برداشته و همۀ آنها را هم بد انجام داده ، از آموزش و پرورش گرفته تا اقتصاد و تولید و تجارت ، کوبا تازه دارد به بخش خصوصی اجازه میدهد که دکۀ ساندویچی تأسیس کنند و سلمانی راه بیندازد باورش سخت است اما تازه چند سالیست که مردم کوبا گوشی موبایل دست میگیرند
🔖 آنطرف در #چین که نظامی بستهتر از کوبا داشت #شیائوپنگ با درک درست از شرایط ، اصلاحات اقتصادی را در پیش گرفت و زمینه ساز تحولاتی شد که چند سال بعد کشورش را به ابرقدرتی واقعی در عرصه اقتصاد تبدیل کرد ، سیاستهای حزب کمونیست چین هنوز بر نظریۀ #مارکسیسم استوار است و حتی بسیاری از مفاهیم نظریه مارکسیستی را هم توسعه داده اما تنها با اصلاح ساختار اقتصاد خود از #دولتی به #خصوصی کشوری را که تا چند دهه پیش 200 میلیون گرسنه داشت به قدرتی تبدیل کردند که شانه به شانۀ اقتصاد اول دنیا حرکت میکند اما کار کوبا به کجا رسیده و کجای اقتصاد جهان ایستاده ؟؟ تفاوت کوبایی که کاسترو بعد از ۵ دهه از خود به جا گذاشت با آن کوبا که در اوج محبوبیت به رهبری آن رسیده بود واقعا چیست ؟؟ از پسر فروشندهای یک زیرسیگاری با تصویری از فیدل را خریدم ، به او گفتم : باید عاشق او باشی ... فقط خندید ، لبخندی تلخ که چندان برایم غریبه نبود ، از وطن من پرسید برای درک حس او گفتم : کشور دوست شما ایران ، گفت : هرکس به کوبا بیاید دوست ماست ...
➕ کسی چه میداند شاید اگر #چگوارا کشته نمیشد امروز او هم بجای قهرمانی اسطورهای همچون فیدل دیکتاتوری بیرحم لقب میگرفت و دیگر جاودانگی در کار نبود اما چقدر خوب که #چه قبل از رسیدن به قدرت جاودانه شد.
@sedayeslahat
✍️ تفاوت بین کمونیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم
#اصطلاح_شناسی
علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
▪️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از: ۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است، ۲ـ برده داری ۳ـ فئودالیه ۴ـ بورژوازی و سرمایه داری ۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
▪️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
▪️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
🔺 در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی
#کمونیسم
#سوسیالیسم
#مارکسیسم
👇👇👇
🅾️ @sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
▪️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از: ۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است، ۲ـ برده داری ۳ـ فئودالیه ۴ـ بورژوازی و سرمایه داری ۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
▪️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
▪️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
🔺 در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی
#کمونیسم
#سوسیالیسم
#مارکسیسم
👇👇👇
🅾️ @sedayeslahat
🔴🔴🔴سیاستِ مورد به مورد به جای نفی و پذیرش مطلق
#احمد_زیدآبادی؛
ظرفیت فیزیکی ایران بیش از این توان تحملِ سیاستهای ویرانگر گذشته را ندارد. به عبارت دیگر، ظرفیت کشور تکمیل شده است. تغییر بنیادی سیاستها و روشهای ادارۀ کشور گریزناپذیر است. یا این اتفاق میافتد و یا وارد تونلی بیپایان از وحشت میشویم.
هر نیرویی که نه صرفاً به موقعیت و منافع خود بلکه به سرنوشت کشور و آیندۀ آن میاندیشید لاجرم باید از هر راهِ مقدور به تغییر روش ادارۀ کشور کمک کند و این نیازمند بحث آزاد و بازاندیشی در کلیشههای سیاسی مرسوم است.
بزرگترین مانعی که پیشِ روی نیروهای سیاسی برای این کار وجود دارد، مانع روانی است. ما ایرانیان از هر گروه و دسته و حزب و نحلهای و با هر نوع مرام و مسلک و اندیشهای، خود را مظهر عموم خیرات و فضایل بشری و رقیب و مخالف و دشمن خود را تجلی همۀ رذایل و شرورِ عالم امکان فرض میکنیم و به همین علت هر اختلافی را به صورتِ تضادی لاینحل در میآوریم.
اگر مفهوم پیچیدۀ ناخودآگاه جمعی یا کهن الگوی تاریخی کارل گوستاو یونگ را بپذیریم این نوع نگرش و رفتار ما ایرانیان عمدتاً در همین کهن الگو ریشه دارد. نیاکان ما در عهد باستان، جهانِ هستی را عرصۀ نزاع بین خیر و شر و نور و ظلمت میدانستند. این ثنویتِ شناختی در آموزههای پیامبران ایرانی مانند زرتشت و مانی هم تبلور یافته و ناخودآگاه جمعی ما را شکل داده است. حتی پس از ورود نگرش توحیدی اسلام به ایران و نفی جهانبینیِ ثنویتگرایی توسط آن، به قول زندهیاد محمد اقبال لاهوری پارهای فرقههای غالی شیعی آموزههای ثنویتگراییِ ایران باستان را در پوشش قرائتی از اسلام، بازسازی و احیاء کردند تا در واقع نشان داده باشند که نگاه ثنویتگرایانه به جهان و پدیدهها، در ژرفای ناخودآگاه جمعی قوم ما لانه دارد.
در صد سال اخیر، عوارض این ناخودآگاه جمعی، وارد منازعات سیاسی و اجتماعی جامعۀ ایران شده و قرائتی از مارکسیسم روسی که پایۀ آن نیز بر تضاد اصطلاحاً آنتاگونیستی بین طبقات اجتماعی استوار است، آن را به شدت تقویت و مستحکم کرده است.
کافی است نگاهی به ادبیات و فرهنگ مبارزۀ سیاسی در یک قرن اخیر ایران بیاندازیم. هر فرد یا گروهی که با دشمنسازی از یک پدیدۀ داخلی یا خارجی، بر سازشناپذیری و ادامۀ جنگ و نزاع با آن تا سرحد مرگ بیشتر تأکید کرده، مقبولتر و محبوبتر بوده، صرف نظر از اینکه سازشناپذیریاش چه مصائبی را برای کشور رقم زده است! در مقابل، هر فرد و گروهی که برای کاهش هزینه یا رنجی عمومی، گرایشی از لزوم تعامل و گفتگو از خود نشان داده چنان ملکوک و بیحیثیت و رسوا شده است که دیگر نتوانسته سر راست کند!
این فرهنگ با تمام قدرتِ تاریخی خود هم اکنون نیز از سوی همۀ نیروهای سیاسی جاری و ساری است و ظاهراً قرار است بار دیگر تراژدیهای بیپایانِ تاریخ کشورمان را تکرار کند.
نیروهای اصلاحطلب خود را از این نگرش جدا میبینند اما اگر به روش کار آنها دقت کنیم از قضا، جمع بزرگی از آنها یکی از پایههای اصلی تقویت این نگرش در بخشی از بدنۀ اجتماعی خود و در سطحی کلانتر در جامعۀ سیاسی ایران بودهاند.
در واقع آنها نیز خود را مظهر تمام خیرات عالم فرض میکنند و هنگامی که با پدیدهای وارد منازعه میشوند، آن را تا سرحد شرورترین شیاطین، سیاه و ظلمانی معرفی کرده و جز به خواری و شکست او رضایت نمیدهند.
اگر اصلاحطلبان نتوانند این نگاه عمدتاً پنهان را تغییر دهند، رقیب اصولگرای آنها در فضای تبلیغاتی و روانی کنونی، امکان تغییر مسیر پیدا نخواهد کرد و حتی اگر هم به فرض تغییر مسیر دهد، کارش یا به چشم نخواهد آمد و یا به فریبکاری محض تعبیر میشود و در نتیجه، وضع کشور بیش از پیش پیچیده و نابسامان خواهد شد.
از این رو، به جای شیوۀ نور و ظلمتسازی از خود و دیگران، باید "سیاستِ مورد به مورد" را در پیش گرفت. بدین صورت که اگر در هر مورد خاصی، گامی درست در جهت صحیح برداشته شد، آن را دید و ستود و ترغیب و تشویق کرد و در هر موردی هم که گام اشتباه یا مخرب و ویرانگر برداشته شد، بدون هرگونه ترس و واهمه آن را به زبانی عالمانه نقد کرد و از تمام ابزارهای مشروعِ شناخته شده در عرف جهانی برای خنثیسازی و مقابله با آن بهره جست. این نوع سیاستورزی هم منصفانهتر است و هم کارآمدتر و هم در این شرایط برای کشور کم هزینهتر.
اگر برخی اصلاحطلبان هم نخواهند اینگونه عمل کنند به طور قطع علاقمندان به راه چهارم لازم است این مسیر را در پیش گیرند.
#ثنویت_گرایی
#فرهنگ_مبارزه
#نیروی_چهارم
#مارکسیسم_روسی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی؛
ظرفیت فیزیکی ایران بیش از این توان تحملِ سیاستهای ویرانگر گذشته را ندارد. به عبارت دیگر، ظرفیت کشور تکمیل شده است. تغییر بنیادی سیاستها و روشهای ادارۀ کشور گریزناپذیر است. یا این اتفاق میافتد و یا وارد تونلی بیپایان از وحشت میشویم.
هر نیرویی که نه صرفاً به موقعیت و منافع خود بلکه به سرنوشت کشور و آیندۀ آن میاندیشید لاجرم باید از هر راهِ مقدور به تغییر روش ادارۀ کشور کمک کند و این نیازمند بحث آزاد و بازاندیشی در کلیشههای سیاسی مرسوم است.
بزرگترین مانعی که پیشِ روی نیروهای سیاسی برای این کار وجود دارد، مانع روانی است. ما ایرانیان از هر گروه و دسته و حزب و نحلهای و با هر نوع مرام و مسلک و اندیشهای، خود را مظهر عموم خیرات و فضایل بشری و رقیب و مخالف و دشمن خود را تجلی همۀ رذایل و شرورِ عالم امکان فرض میکنیم و به همین علت هر اختلافی را به صورتِ تضادی لاینحل در میآوریم.
اگر مفهوم پیچیدۀ ناخودآگاه جمعی یا کهن الگوی تاریخی کارل گوستاو یونگ را بپذیریم این نوع نگرش و رفتار ما ایرانیان عمدتاً در همین کهن الگو ریشه دارد. نیاکان ما در عهد باستان، جهانِ هستی را عرصۀ نزاع بین خیر و شر و نور و ظلمت میدانستند. این ثنویتِ شناختی در آموزههای پیامبران ایرانی مانند زرتشت و مانی هم تبلور یافته و ناخودآگاه جمعی ما را شکل داده است. حتی پس از ورود نگرش توحیدی اسلام به ایران و نفی جهانبینیِ ثنویتگرایی توسط آن، به قول زندهیاد محمد اقبال لاهوری پارهای فرقههای غالی شیعی آموزههای ثنویتگراییِ ایران باستان را در پوشش قرائتی از اسلام، بازسازی و احیاء کردند تا در واقع نشان داده باشند که نگاه ثنویتگرایانه به جهان و پدیدهها، در ژرفای ناخودآگاه جمعی قوم ما لانه دارد.
در صد سال اخیر، عوارض این ناخودآگاه جمعی، وارد منازعات سیاسی و اجتماعی جامعۀ ایران شده و قرائتی از مارکسیسم روسی که پایۀ آن نیز بر تضاد اصطلاحاً آنتاگونیستی بین طبقات اجتماعی استوار است، آن را به شدت تقویت و مستحکم کرده است.
کافی است نگاهی به ادبیات و فرهنگ مبارزۀ سیاسی در یک قرن اخیر ایران بیاندازیم. هر فرد یا گروهی که با دشمنسازی از یک پدیدۀ داخلی یا خارجی، بر سازشناپذیری و ادامۀ جنگ و نزاع با آن تا سرحد مرگ بیشتر تأکید کرده، مقبولتر و محبوبتر بوده، صرف نظر از اینکه سازشناپذیریاش چه مصائبی را برای کشور رقم زده است! در مقابل، هر فرد و گروهی که برای کاهش هزینه یا رنجی عمومی، گرایشی از لزوم تعامل و گفتگو از خود نشان داده چنان ملکوک و بیحیثیت و رسوا شده است که دیگر نتوانسته سر راست کند!
این فرهنگ با تمام قدرتِ تاریخی خود هم اکنون نیز از سوی همۀ نیروهای سیاسی جاری و ساری است و ظاهراً قرار است بار دیگر تراژدیهای بیپایانِ تاریخ کشورمان را تکرار کند.
نیروهای اصلاحطلب خود را از این نگرش جدا میبینند اما اگر به روش کار آنها دقت کنیم از قضا، جمع بزرگی از آنها یکی از پایههای اصلی تقویت این نگرش در بخشی از بدنۀ اجتماعی خود و در سطحی کلانتر در جامعۀ سیاسی ایران بودهاند.
در واقع آنها نیز خود را مظهر تمام خیرات عالم فرض میکنند و هنگامی که با پدیدهای وارد منازعه میشوند، آن را تا سرحد شرورترین شیاطین، سیاه و ظلمانی معرفی کرده و جز به خواری و شکست او رضایت نمیدهند.
اگر اصلاحطلبان نتوانند این نگاه عمدتاً پنهان را تغییر دهند، رقیب اصولگرای آنها در فضای تبلیغاتی و روانی کنونی، امکان تغییر مسیر پیدا نخواهد کرد و حتی اگر هم به فرض تغییر مسیر دهد، کارش یا به چشم نخواهد آمد و یا به فریبکاری محض تعبیر میشود و در نتیجه، وضع کشور بیش از پیش پیچیده و نابسامان خواهد شد.
از این رو، به جای شیوۀ نور و ظلمتسازی از خود و دیگران، باید "سیاستِ مورد به مورد" را در پیش گرفت. بدین صورت که اگر در هر مورد خاصی، گامی درست در جهت صحیح برداشته شد، آن را دید و ستود و ترغیب و تشویق کرد و در هر موردی هم که گام اشتباه یا مخرب و ویرانگر برداشته شد، بدون هرگونه ترس و واهمه آن را به زبانی عالمانه نقد کرد و از تمام ابزارهای مشروعِ شناخته شده در عرف جهانی برای خنثیسازی و مقابله با آن بهره جست. این نوع سیاستورزی هم منصفانهتر است و هم کارآمدتر و هم در این شرایط برای کشور کم هزینهتر.
اگر برخی اصلاحطلبان هم نخواهند اینگونه عمل کنند به طور قطع علاقمندان به راه چهارم لازم است این مسیر را در پیش گیرند.
#ثنویت_گرایی
#فرهنگ_مبارزه
#نیروی_چهارم
#مارکسیسم_روسی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
📝📝سیاستِ مورد به مورد به جای نفی و پذیرش مطلق
✍✍ #احمد_زیدآبادی
♈️ظرفیت فیزیکی ایران بیش از این توان تحملِ سیاستهای ویرانگر گذشته را ندارد. به عبارت دیگر، ظرفیت کشور تکمیل شده است. تغییر بنیادی سیاستها و روشهای ادارۀ کشور گریزناپذیر است. یا این اتفاق میافتد و یا وارد تونلی بیپایان از وحشت میشویم.
♈️هر نیرویی که نه صرفاً به موقعیت و منافع خود بلکه به سرنوشت کشور و آیندۀ آن میاندیشید لاجرم باید از هر راهِ مقدور به تغییر روش ادارۀ کشور کمک کند و این نیازمند بحث آزاد و بازاندیشی در کلیشههای سیاسی مرسوم است.
♈️بزرگترین مانعی که پیشِ روی نیروهای سیاسی برای این کار وجود دارد، مانع روانی است. ما ایرانیان از هر گروه و دسته و حزب و نحلهای و با هر نوع مرام و مسلک و اندیشهای، خود را مظهر عموم خیرات و فضایل بشری و رقیب و مخالف و دشمن خود را تجلی همۀ رذایل و شرورِ عالم امکان فرض میکنیم و به همین علت هر اختلافی را به صورتِ تضادی لاینحل در میآوریم.
♈️اگر مفهوم پیچیدۀ ناخودآگاه جمعی یا کهن الگوی تاریخی کارل گوستاو یونگ را بپذیریم این نوع نگرش و رفتار ما ایرانیان عمدتاً در همین کهن الگو ریشه دارد. نیاکان ما در عهد باستان، جهانِ هستی را عرصۀ نزاع بین خیر و شر و نور و ظلمت میدانستند.
♈️این ثنویتِ شناختی در آموزههای پیامبران ایرانی مانند زرتشت و مانی هم تبلور یافته و ناخودآگاه جمعی ما را شکل داده است. حتی پس از ورود نگرش توحیدی اسلام به ایران و نفی جهانبینیِ ثنویتگرایی توسط آن، به قول زندهیاد محمد اقبال لاهوری پارهای فرقههای غالی شیعی آموزههای ثنویتگراییِ ایران باستان را در پوشش قرائتی از اسلام، بازسازی و احیاء کردند تا در واقع نشان داده باشند که نگاه ثنویتگرایانه به جهان و پدیدهها، در ژرفای ناخودآگاه جمعی قوم ما لانه دارد.
♈️در صد سال اخیر، عوارض این ناخودآگاه جمعی، وارد منازعات سیاسی و اجتماعی جامعۀ ایران شده و قرائتی از مارکسیسم روسی که پایۀ آن نیز بر تضاد اصطلاحاً آنتاگونیستی بین طبقات اجتماعی استوار است، آن را به شدت تقویت و مستحکم کرده است.
♈️کافی است نگاهی به ادبیات و فرهنگ مبارزۀ سیاسی در یک قرن اخیر ایران بیاندازیم. هر فرد یا گروهی که با دشمنسازی از یک پدیدۀ داخلی یا خارجی، بر سازشناپذیری و ادامۀ جنگ و نزاع با آن تا سرحد مرگ بیشتر تأکید کرده، مقبولتر و محبوبتر بوده، صرف نظر از اینکه سازشناپذیریاش چه مصائبی را برای کشور رقم زده است! در مقابل، هر فرد و گروهی که برای کاهش هزینه یا رنجی عمومی، گرایشی از لزوم تعامل و گفتگو از خود نشان داده چنان ملکوک و بیحیثیت و رسوا شده است که دیگر نتوانسته سر راست کند!
♈️این فرهنگ با تمام قدرتِ تاریخی خود هم اکنون نیز از سوی همۀ نیروهای سیاسی جاری و ساری است و ظاهراً قرار است بار دیگر تراژدیهای بیپایانِ تاریخ کشورمان را تکرار کند.
♈️نیروهای اصلاحطلب خود را از این نگرش جدا میبینند اما اگر به روش کار آنها دقت کنیم از قضا، جمع بزرگی از آنها یکی از پایههای اصلی تقویت این نگرش در بخشی از بدنۀ اجتماعی خود و در سطحی کلانتر در جامعۀ سیاسی ایران بودهاند.
♈️در واقع آنها نیز خود را مظهر تمام خیرات عالم فرض میکنند و هنگامی که با پدیدهای وارد منازعه میشوند، آن را تا سرحد شرورترین شیاطین، سیاه و ظلمانی معرفی کرده و جز به خواری و شکست او رضایت نمیدهند.
♈️اگر اصلاحطلبان نتوانند این نگاه عمدتاً پنهان را تغییر دهند، رقیب اصولگرای آنها در فضای تبلیغاتی و روانی کنونی، امکان تغییر مسیر پیدا نخواهد کرد و حتی اگر هم به فرض تغییر مسیر دهد، کارش یا به چشم نخواهد آمد و یا به فریبکاری محض تعبیر میشود و در نتیجه، وضع کشور بیش از پیش پیچیده و نابسامان خواهد شد.
♈️از این رو، به جای شیوۀ نور و ظلمتسازی از خود و دیگران، باید "سیاستِ مورد به مورد" را در پیش گرفت. بدین صورت که اگر در هر مورد خاصی، گامی درست در جهت صحیح برداشته شد، آن را دید و ستود و ترغیب و تشویق کرد و در هر موردی هم که گام اشتباه یا مخرب و ویرانگر برداشته شد، بدون هرگونه ترس و واهمه آن را به زبانی عالمانه نقد کرد و از تمام ابزارهای مشروعِ شناخته شده در عرف جهانی برای خنثیسازی و مقابله با آن بهره جست.
♈️ این نوع سیاستورزی هم منصفانهتر است و هم کارآمدتر و هم در این شرایط برای کشور کم هزینهتر. اگر برخی اصلاحطلبان هم نخواهند اینگونه عمل کنند به طور قطع علاقمندان به راه چهارم لازم است این مسیر را در پیش گیرند.
#ثنویت_گرایی
#فرهنگ_مبارزه
#نیروی_چهارم
#مارکسیسم_روسی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✍✍ #احمد_زیدآبادی
♈️ظرفیت فیزیکی ایران بیش از این توان تحملِ سیاستهای ویرانگر گذشته را ندارد. به عبارت دیگر، ظرفیت کشور تکمیل شده است. تغییر بنیادی سیاستها و روشهای ادارۀ کشور گریزناپذیر است. یا این اتفاق میافتد و یا وارد تونلی بیپایان از وحشت میشویم.
♈️هر نیرویی که نه صرفاً به موقعیت و منافع خود بلکه به سرنوشت کشور و آیندۀ آن میاندیشید لاجرم باید از هر راهِ مقدور به تغییر روش ادارۀ کشور کمک کند و این نیازمند بحث آزاد و بازاندیشی در کلیشههای سیاسی مرسوم است.
♈️بزرگترین مانعی که پیشِ روی نیروهای سیاسی برای این کار وجود دارد، مانع روانی است. ما ایرانیان از هر گروه و دسته و حزب و نحلهای و با هر نوع مرام و مسلک و اندیشهای، خود را مظهر عموم خیرات و فضایل بشری و رقیب و مخالف و دشمن خود را تجلی همۀ رذایل و شرورِ عالم امکان فرض میکنیم و به همین علت هر اختلافی را به صورتِ تضادی لاینحل در میآوریم.
♈️اگر مفهوم پیچیدۀ ناخودآگاه جمعی یا کهن الگوی تاریخی کارل گوستاو یونگ را بپذیریم این نوع نگرش و رفتار ما ایرانیان عمدتاً در همین کهن الگو ریشه دارد. نیاکان ما در عهد باستان، جهانِ هستی را عرصۀ نزاع بین خیر و شر و نور و ظلمت میدانستند.
♈️این ثنویتِ شناختی در آموزههای پیامبران ایرانی مانند زرتشت و مانی هم تبلور یافته و ناخودآگاه جمعی ما را شکل داده است. حتی پس از ورود نگرش توحیدی اسلام به ایران و نفی جهانبینیِ ثنویتگرایی توسط آن، به قول زندهیاد محمد اقبال لاهوری پارهای فرقههای غالی شیعی آموزههای ثنویتگراییِ ایران باستان را در پوشش قرائتی از اسلام، بازسازی و احیاء کردند تا در واقع نشان داده باشند که نگاه ثنویتگرایانه به جهان و پدیدهها، در ژرفای ناخودآگاه جمعی قوم ما لانه دارد.
♈️در صد سال اخیر، عوارض این ناخودآگاه جمعی، وارد منازعات سیاسی و اجتماعی جامعۀ ایران شده و قرائتی از مارکسیسم روسی که پایۀ آن نیز بر تضاد اصطلاحاً آنتاگونیستی بین طبقات اجتماعی استوار است، آن را به شدت تقویت و مستحکم کرده است.
♈️کافی است نگاهی به ادبیات و فرهنگ مبارزۀ سیاسی در یک قرن اخیر ایران بیاندازیم. هر فرد یا گروهی که با دشمنسازی از یک پدیدۀ داخلی یا خارجی، بر سازشناپذیری و ادامۀ جنگ و نزاع با آن تا سرحد مرگ بیشتر تأکید کرده، مقبولتر و محبوبتر بوده، صرف نظر از اینکه سازشناپذیریاش چه مصائبی را برای کشور رقم زده است! در مقابل، هر فرد و گروهی که برای کاهش هزینه یا رنجی عمومی، گرایشی از لزوم تعامل و گفتگو از خود نشان داده چنان ملکوک و بیحیثیت و رسوا شده است که دیگر نتوانسته سر راست کند!
♈️این فرهنگ با تمام قدرتِ تاریخی خود هم اکنون نیز از سوی همۀ نیروهای سیاسی جاری و ساری است و ظاهراً قرار است بار دیگر تراژدیهای بیپایانِ تاریخ کشورمان را تکرار کند.
♈️نیروهای اصلاحطلب خود را از این نگرش جدا میبینند اما اگر به روش کار آنها دقت کنیم از قضا، جمع بزرگی از آنها یکی از پایههای اصلی تقویت این نگرش در بخشی از بدنۀ اجتماعی خود و در سطحی کلانتر در جامعۀ سیاسی ایران بودهاند.
♈️در واقع آنها نیز خود را مظهر تمام خیرات عالم فرض میکنند و هنگامی که با پدیدهای وارد منازعه میشوند، آن را تا سرحد شرورترین شیاطین، سیاه و ظلمانی معرفی کرده و جز به خواری و شکست او رضایت نمیدهند.
♈️اگر اصلاحطلبان نتوانند این نگاه عمدتاً پنهان را تغییر دهند، رقیب اصولگرای آنها در فضای تبلیغاتی و روانی کنونی، امکان تغییر مسیر پیدا نخواهد کرد و حتی اگر هم به فرض تغییر مسیر دهد، کارش یا به چشم نخواهد آمد و یا به فریبکاری محض تعبیر میشود و در نتیجه، وضع کشور بیش از پیش پیچیده و نابسامان خواهد شد.
♈️از این رو، به جای شیوۀ نور و ظلمتسازی از خود و دیگران، باید "سیاستِ مورد به مورد" را در پیش گرفت. بدین صورت که اگر در هر مورد خاصی، گامی درست در جهت صحیح برداشته شد، آن را دید و ستود و ترغیب و تشویق کرد و در هر موردی هم که گام اشتباه یا مخرب و ویرانگر برداشته شد، بدون هرگونه ترس و واهمه آن را به زبانی عالمانه نقد کرد و از تمام ابزارهای مشروعِ شناخته شده در عرف جهانی برای خنثیسازی و مقابله با آن بهره جست.
♈️ این نوع سیاستورزی هم منصفانهتر است و هم کارآمدتر و هم در این شرایط برای کشور کم هزینهتر. اگر برخی اصلاحطلبان هم نخواهند اینگونه عمل کنند به طور قطع علاقمندان به راه چهارم لازم است این مسیر را در پیش گیرند.
#ثنویت_گرایی
#فرهنگ_مبارزه
#نیروی_چهارم
#مارکسیسم_روسی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat