📝📝انقلاب مشروطیت و استبداد دینی
✍✍ #احمد_زیدآبادی
♈️در آستانۀ انقلاب مشروطیت که از یک سو، دخالت دو همسایۀ قدرتمند شمالی و جنوبی در امور داخلی ایران به حد رسوا و تحقیرآمیزی رسیده بود و از سوی دیگر استبداد سلطنتی و فساد دیوانی امکان هر گونه اصلاح را از کشور سلب کرده بود؛ جامعۀ ایران برای تداوم حیات خود نیاز به تغییر و تحولی عمیق احساس میکرد. اینکه این تغییر و تحول در چه زمینهای و با چه رویکردی انجام شود؛ به نظر میرسد برای نیروهای تأثیرگذار در صحنۀ سیاسی کشور چندان روشن نبود.
♈️در واقع، از مجموع نوشتهها و گفتههای نیروهای دخیل در انقلاب مشروطیت ایران چنین بر میآید که نیازِ عینی جامعۀ ایرانی به ظهور یک دولتِ ملی با تمام مختصات و ویژگیهای آن، به مثابۀ نیروی نامرئی و نیمه خودآگاهی عمل کرده و مشروطهخواهان را به پیش رانده است.
♈️به عبارت دیگر، مشروطهخواهان نیاز عینی به تأسیس حقوق ناشی از تابعیت را به طور شهودی یا غریزی حس میکردند؛ اما نمیخواستند این حقوق با مبانی اسلام و به ویژه تشیع در تعارض و یا تضاد قرار گیرد. با توجه به روند تأسیس ملت - دولتها در اروپا ظاهراً چارۀ کارِ آنان تغییر جایگاه مذهب از عرصۀ دولت و شئون سیاسی جامعه به سطح اجتماع و وجدان فردی بوده است؛ بدین معنا که مذهب از جایگاه یک عقیدۀ سیاسی کاملاً فراگیر به یک نهاد اجتماعی یا رفتار مدنی و یا اخلاق و معنویات فردی تغییر مکان یابد. در آن شرایط تاریخی به نظر میرسد ظهور چنین نگرشی به مذهب، دور از افق دید متفکران و در عین حال پر مخاطره بوده است؛ از همین رو، مشروطهخواهان در پی تعریفی از نظام مشروطه بر آمدند که از هر جهت با تشیع سازگار افتد.
♈️مهمترین کوشش در این زمینه از سوی میرزا محمد حسین غروی نائینی صورت گرفت که خود مقیم نجف بود و در حوزۀ حاکمیت عثمانی میزیست. نائینی بدون آنکه هیچکدام از مفروضات و اصول موضوعۀ آیین تشیع را تضعیف و یا از آنها عدول کند، با روشی کلامی ثابت کرد که در دوران غیبت، یک حکومت مشروطه یا مقیده، به مبانی اسلام و شیعه بسیار نزدیکتر است تا یک پادشاهی مطلقۀ استبدادی. در حقیقت، میرزای نائینی در صدد چارهجویی برای جامعۀ شیعیانی برآمد که به علت فساد و ناکارآمدی استبداد حاکم رو به انقراض میرفت.
♈️از این رو، نائینی هدف و مقصد خود را تبیین یک حکومت ملی در چارچوب مرزهای سیاسی ایران و تعیین نسبت آن با تعالیم شیعه قرار نداد؛ بلکه در صدد بر آمد تا با روزآمد کردن پارهای از مفاهیم مندرج در سنت دینی، جامعۀ شیعی را با بخشی از نیازهای روز آشتی دهد. از همین رو، وی در توضیح مفاهیمی همچون "حریت" ، "مساوات" و "قانونگذاری" که فقیهان مشروعهخواه آنها را سبب نابودی دین میدانستند؛ به محتوای مدرن این مفاهیم نپرداخت، بلکه آنان را در چارچوب مورد قبول دوران درخشان تمدن اسلامی تفسیر کرد.
♈️از منظر حقوق ناشی از ملت - دولت، حریت یا آزادی بیشتر به معنای آزادی هر نوع عقیده و بیان، مساوات یا برابری به معنای برابری حقوق همۀ اتباع قطع نظر از نوع دین و مسلکشان و قانونگذاری به معنای حق نمایندگان ملت برای تصویب هر قانونی که اکثریت آنها به آن رأی دهند، تفسیر میشد؛ حال آنکه میرزای نائینی آزادی را به معنای حقِ نهی حاکمان از ظلم و ستم و یا هر نوع منکر شرعی و عرفی، مساوات را برابری در مقابل قانون، بدون برابر بودن حقوق مسلمانان با غیرمسلمانان و قانونگذاری را تنها در حوزۀ مصالح امور مسلمین در چارچوب قواعد شرع تعریف میکرد.
♈️با این همه، علمای مشروعهخواه به رغم استحکام استدلالهای فقهی و کلامی میرزای نائینی در رد استبداد سلطنت مطلقه، از مخالفت با مشروطه دست بر نداشتند. شاید برخی از آنها به طور شهودی دریافته بودند که حریت و مساواتِ مورد نظر مشروطهخواهان در چارچوبهای مورد اشارۀ میرزای نائینی محصور نمیماند و در غایت خود به چیزی جز آزادی عقیده و برابری همۀ اتباع در برابر قانون ختم نمیشود. شاید هم برخی از آنان به علت جمود فکری ناشی از تعصب و انزوای فکری، از نیازهای روز جامعه آگاه نبودند و از بیم تضعیف و از دست دادن جایگاه اجتماعی خود، هر نوع روزآمد کردن آموزههای دینی را هم بدعت به شمار میآوردند.
♈️احتمالاً از همین روست که میرزای نائینی در رسالۀ خود، با لحنی صریح و بیسابقه نوک حملۀ خود را از استبداد سیاسی به سمت استبداد دینی نشانه میرود و مبارزه با حافظان استبداد دینی را بسی سختتر از مبارزه با استبداد سیاسی بر میشمرد....
(برگرفته از کتاب الزامات سیاست در عصر ملت-دولت تألیف نگارنده)
#انقلاب_مشروطیت
#میرزای_نائینی
#استبداد_دینی
#مشروعه_خواهان
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✍✍ #احمد_زیدآبادی
♈️در آستانۀ انقلاب مشروطیت که از یک سو، دخالت دو همسایۀ قدرتمند شمالی و جنوبی در امور داخلی ایران به حد رسوا و تحقیرآمیزی رسیده بود و از سوی دیگر استبداد سلطنتی و فساد دیوانی امکان هر گونه اصلاح را از کشور سلب کرده بود؛ جامعۀ ایران برای تداوم حیات خود نیاز به تغییر و تحولی عمیق احساس میکرد. اینکه این تغییر و تحول در چه زمینهای و با چه رویکردی انجام شود؛ به نظر میرسد برای نیروهای تأثیرگذار در صحنۀ سیاسی کشور چندان روشن نبود.
♈️در واقع، از مجموع نوشتهها و گفتههای نیروهای دخیل در انقلاب مشروطیت ایران چنین بر میآید که نیازِ عینی جامعۀ ایرانی به ظهور یک دولتِ ملی با تمام مختصات و ویژگیهای آن، به مثابۀ نیروی نامرئی و نیمه خودآگاهی عمل کرده و مشروطهخواهان را به پیش رانده است.
♈️به عبارت دیگر، مشروطهخواهان نیاز عینی به تأسیس حقوق ناشی از تابعیت را به طور شهودی یا غریزی حس میکردند؛ اما نمیخواستند این حقوق با مبانی اسلام و به ویژه تشیع در تعارض و یا تضاد قرار گیرد. با توجه به روند تأسیس ملت - دولتها در اروپا ظاهراً چارۀ کارِ آنان تغییر جایگاه مذهب از عرصۀ دولت و شئون سیاسی جامعه به سطح اجتماع و وجدان فردی بوده است؛ بدین معنا که مذهب از جایگاه یک عقیدۀ سیاسی کاملاً فراگیر به یک نهاد اجتماعی یا رفتار مدنی و یا اخلاق و معنویات فردی تغییر مکان یابد. در آن شرایط تاریخی به نظر میرسد ظهور چنین نگرشی به مذهب، دور از افق دید متفکران و در عین حال پر مخاطره بوده است؛ از همین رو، مشروطهخواهان در پی تعریفی از نظام مشروطه بر آمدند که از هر جهت با تشیع سازگار افتد.
♈️مهمترین کوشش در این زمینه از سوی میرزا محمد حسین غروی نائینی صورت گرفت که خود مقیم نجف بود و در حوزۀ حاکمیت عثمانی میزیست. نائینی بدون آنکه هیچکدام از مفروضات و اصول موضوعۀ آیین تشیع را تضعیف و یا از آنها عدول کند، با روشی کلامی ثابت کرد که در دوران غیبت، یک حکومت مشروطه یا مقیده، به مبانی اسلام و شیعه بسیار نزدیکتر است تا یک پادشاهی مطلقۀ استبدادی. در حقیقت، میرزای نائینی در صدد چارهجویی برای جامعۀ شیعیانی برآمد که به علت فساد و ناکارآمدی استبداد حاکم رو به انقراض میرفت.
♈️از این رو، نائینی هدف و مقصد خود را تبیین یک حکومت ملی در چارچوب مرزهای سیاسی ایران و تعیین نسبت آن با تعالیم شیعه قرار نداد؛ بلکه در صدد بر آمد تا با روزآمد کردن پارهای از مفاهیم مندرج در سنت دینی، جامعۀ شیعی را با بخشی از نیازهای روز آشتی دهد. از همین رو، وی در توضیح مفاهیمی همچون "حریت" ، "مساوات" و "قانونگذاری" که فقیهان مشروعهخواه آنها را سبب نابودی دین میدانستند؛ به محتوای مدرن این مفاهیم نپرداخت، بلکه آنان را در چارچوب مورد قبول دوران درخشان تمدن اسلامی تفسیر کرد.
♈️از منظر حقوق ناشی از ملت - دولت، حریت یا آزادی بیشتر به معنای آزادی هر نوع عقیده و بیان، مساوات یا برابری به معنای برابری حقوق همۀ اتباع قطع نظر از نوع دین و مسلکشان و قانونگذاری به معنای حق نمایندگان ملت برای تصویب هر قانونی که اکثریت آنها به آن رأی دهند، تفسیر میشد؛ حال آنکه میرزای نائینی آزادی را به معنای حقِ نهی حاکمان از ظلم و ستم و یا هر نوع منکر شرعی و عرفی، مساوات را برابری در مقابل قانون، بدون برابر بودن حقوق مسلمانان با غیرمسلمانان و قانونگذاری را تنها در حوزۀ مصالح امور مسلمین در چارچوب قواعد شرع تعریف میکرد.
♈️با این همه، علمای مشروعهخواه به رغم استحکام استدلالهای فقهی و کلامی میرزای نائینی در رد استبداد سلطنت مطلقه، از مخالفت با مشروطه دست بر نداشتند. شاید برخی از آنها به طور شهودی دریافته بودند که حریت و مساواتِ مورد نظر مشروطهخواهان در چارچوبهای مورد اشارۀ میرزای نائینی محصور نمیماند و در غایت خود به چیزی جز آزادی عقیده و برابری همۀ اتباع در برابر قانون ختم نمیشود. شاید هم برخی از آنان به علت جمود فکری ناشی از تعصب و انزوای فکری، از نیازهای روز جامعه آگاه نبودند و از بیم تضعیف و از دست دادن جایگاه اجتماعی خود، هر نوع روزآمد کردن آموزههای دینی را هم بدعت به شمار میآوردند.
♈️احتمالاً از همین روست که میرزای نائینی در رسالۀ خود، با لحنی صریح و بیسابقه نوک حملۀ خود را از استبداد سیاسی به سمت استبداد دینی نشانه میرود و مبارزه با حافظان استبداد دینی را بسی سختتر از مبارزه با استبداد سیاسی بر میشمرد....
(برگرفته از کتاب الزامات سیاست در عصر ملت-دولت تألیف نگارنده)
#انقلاب_مشروطیت
#میرزای_نائینی
#استبداد_دینی
#مشروعه_خواهان
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
📝📝سرکوبگری از نوع تازه!
✍✍#احمد_زیدآبادی
♈️در افق سیاسی ایران زمین خوشبختانه ایدههای مبتنی بر استبداد و سرکوب تحت لوای دین در حال غروب است، اما بدبختانه ایدههای استبداد و سرکوب با پرچم ضدِ دین در حال طلوع است!
♈️متأسفانه این خاصیت دیالکتیک است! وقتی ایده یا تزی مستقر میشود، ضدِایده یا آنتیتزی در تضاد با آن شکل میگیرد. از نگاه هگل و مارکس از این تعارض به قهر، سنتزی حاصل میشود اما ظاهراً همیشه هم اینطور نیست! در کشور ما گویی از تعارض تز و آنتیتز قرار نیست سنتزی پا به میان بگذارد بلکه فقط تز و آنتیتز به طور دورهای جای خود را با هم عوض میکنند!
در مورد وضعیت ایران شاید بتوان در مورد غروبِ سرکوبگری تحتِ نام دین از درِ انکار در آمد اما آنچه به نظر من انکارناکردنی است طلوع سرکوبگری در هیئت ضدِ دین است.
♈️در اینجا هنگامی که از غروب و طلوع سخن میگویم محو کامل یکی و ظهور کامل دیگری نیست بلکه صرفاً از متن به حاشیه رفتن یکی و از حاشیه به متن آمدن دیگری است.
♈️باری، واکنشهایی که نسبت به درگذشت مرحوم آرامش دوستدار و آراء او در بین برخی محافل ایرانی رخ داد، برای من عیان کرد که این محافل به دلیل رنج ناشی از آوارگی و یا شدت نفرتشان از وضع موجود در ایران، دیگر چندان اعتنایی به پیامدهای سیاسی اظهارات خود ندارند و مهار شتر سرکش ذهنیات خود را رها کردهاند تا در هر نقطهای که خواست و میلش کشید، زانو بزند!
♈️راستش من در نقدم از نظرات آرامش دوستدار، به دلایلی ملاحظه و احتیاط بسیار به خرج دادم وگرنه اگر قرار به صراحت و شفافیت بود مینوشتم؛ آن مرحوم در مورد دو مفهوم بنیادی عصر جدید یعنی عقل و سکولاریزم دچار سوءتفاهم عمیق شده بود و دانسته یا نادانسته به ترویج آئینی برخاسته بود که پیامدهای سیاسیاش جز به سرکوبگریِ توتالیتر از نوع هیتلریسم آلمانی ختم نمیشد!
♈️همانطور که بارها و بارها نوشتهام، سکولاریزم به معنای خالی کردن دستگاه دولت از تعلقات دینی و ایدئولوژیکی است که سبب پاره پاره شدن اجزاء جامعه و نارواداری و تبعیض بین علایق عموم مردم میشود. در واقع سکولاریزم به دلیل ترویج تساهل و رواداری مذهبی به عنصر مطلوبی در عصر جدید تبدیل شده است و نه به علتِ ضدیت با این مذهب یا آن مذهب!
♈️از این رو، آن دسته از ایرانیانی که مانند آرامش دوستدار سکولاریزم را به معنای ضدیت با دین تعریف میکنند، به گونهای ناخودآگاه یا فریبکارانه پشت این مفهوم مثبت پنهان میشوند تا اگر روزی به دولت و قدرتی رسیدند دستگاه تفتیش عقیدهای را هولناکتر از کلیسای کاتولیک در قرون میانه به راه اندازند تا مفتشانِ اعتقادات وجدانی مردم، پستوی هر خانهای را برای یافتن نشانهای از دینداری جستجو کنند و "دهانها را ببویند تا مبادا" کسی نام خدا را بر زبان رانده باشد!
♈️در واقع، مرحوم دوستدار اصطلاح "دینخویی" را همانقدر بدنام کرد و مرتد شمرد که پارهای متعصبان دیندار با "دین ناباوران" میکنند. او درست روی دیگرِ سکۀ تندخوترین دیندارانی بود که بخصوص در جهان اسلام تحت عناوین مختلف ظهور کردهاند و مخالفان فکری و سیاسی خود را از دم تیغ میگذرانند.
♈️شاید آن مرحوم نسبت به پیامدهای سیاسی سخن خود آگاه نبوده باشد اما همین امروز هم میتوان اثرات مخرب این طرز فکر را در برخی رسانههای ایرانی به عیان مشاهده کرد. برخی تحت عنوان سکولار و مخالفت با نظام دینی بر افرادی که خود سکولار و مخالف ادغام دین و دولتاند اما به لحاظ وجدانی یا فرهنگی یا مدنی یا اخلاقی یا معنوی به خدا یا وجهی از ادیان باورمندند، چنان عرصه را تنگ کردهاند که برخی از آنها از ترس بدنام شدن عقاید خود را پنهان میکنند!
♈️برای نمونه، من که خود همیشه حامی سکولاریسم سیاسی در ایران بودهام و به سهم خود هزینۀ بیانِ آن را نیز پرداختهام، به صرفِ اینکه گاهی در نوشتههایم از خدا و ایمان و وجوه فرهنگی و اخلاقی و معنوی اسلام و چهرههای تاریخی آن سخنی به میان میآورم از سوی جمعی که مدعی سکولاریسم و دمکراسی و عقلگراییاند چنان مورد ناسزا قرار میگیرم که با خود میگویم، وای اگر از پس امروز بود فردایی!
♈️عمده مشکل این جماعت ناآشنایی عمیقشان با مفهوم عقل است چنانچه مرحوم دوستدار نیز فهمی مکانیکی و منجمد و ایدئولوژیک و منسوخ شده از این مفهوم بینهایت بغرنج و پیچیدۀ تاریخ بشر داشت. در این باره خواهم نوشت و از دیگر دوستان نیز میخواهم که بنویسند و مرعوب این سرکوبگری رسوا و عیان آن هم تحت نام مبارزه با استبداد نشوند.
#آرامش_دوستدار
#سکولاریزم
#استبداد_دینی
#سرکوبگری
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✍✍#احمد_زیدآبادی
♈️در افق سیاسی ایران زمین خوشبختانه ایدههای مبتنی بر استبداد و سرکوب تحت لوای دین در حال غروب است، اما بدبختانه ایدههای استبداد و سرکوب با پرچم ضدِ دین در حال طلوع است!
♈️متأسفانه این خاصیت دیالکتیک است! وقتی ایده یا تزی مستقر میشود، ضدِایده یا آنتیتزی در تضاد با آن شکل میگیرد. از نگاه هگل و مارکس از این تعارض به قهر، سنتزی حاصل میشود اما ظاهراً همیشه هم اینطور نیست! در کشور ما گویی از تعارض تز و آنتیتز قرار نیست سنتزی پا به میان بگذارد بلکه فقط تز و آنتیتز به طور دورهای جای خود را با هم عوض میکنند!
در مورد وضعیت ایران شاید بتوان در مورد غروبِ سرکوبگری تحتِ نام دین از درِ انکار در آمد اما آنچه به نظر من انکارناکردنی است طلوع سرکوبگری در هیئت ضدِ دین است.
♈️در اینجا هنگامی که از غروب و طلوع سخن میگویم محو کامل یکی و ظهور کامل دیگری نیست بلکه صرفاً از متن به حاشیه رفتن یکی و از حاشیه به متن آمدن دیگری است.
♈️باری، واکنشهایی که نسبت به درگذشت مرحوم آرامش دوستدار و آراء او در بین برخی محافل ایرانی رخ داد، برای من عیان کرد که این محافل به دلیل رنج ناشی از آوارگی و یا شدت نفرتشان از وضع موجود در ایران، دیگر چندان اعتنایی به پیامدهای سیاسی اظهارات خود ندارند و مهار شتر سرکش ذهنیات خود را رها کردهاند تا در هر نقطهای که خواست و میلش کشید، زانو بزند!
♈️راستش من در نقدم از نظرات آرامش دوستدار، به دلایلی ملاحظه و احتیاط بسیار به خرج دادم وگرنه اگر قرار به صراحت و شفافیت بود مینوشتم؛ آن مرحوم در مورد دو مفهوم بنیادی عصر جدید یعنی عقل و سکولاریزم دچار سوءتفاهم عمیق شده بود و دانسته یا نادانسته به ترویج آئینی برخاسته بود که پیامدهای سیاسیاش جز به سرکوبگریِ توتالیتر از نوع هیتلریسم آلمانی ختم نمیشد!
♈️همانطور که بارها و بارها نوشتهام، سکولاریزم به معنای خالی کردن دستگاه دولت از تعلقات دینی و ایدئولوژیکی است که سبب پاره پاره شدن اجزاء جامعه و نارواداری و تبعیض بین علایق عموم مردم میشود. در واقع سکولاریزم به دلیل ترویج تساهل و رواداری مذهبی به عنصر مطلوبی در عصر جدید تبدیل شده است و نه به علتِ ضدیت با این مذهب یا آن مذهب!
♈️از این رو، آن دسته از ایرانیانی که مانند آرامش دوستدار سکولاریزم را به معنای ضدیت با دین تعریف میکنند، به گونهای ناخودآگاه یا فریبکارانه پشت این مفهوم مثبت پنهان میشوند تا اگر روزی به دولت و قدرتی رسیدند دستگاه تفتیش عقیدهای را هولناکتر از کلیسای کاتولیک در قرون میانه به راه اندازند تا مفتشانِ اعتقادات وجدانی مردم، پستوی هر خانهای را برای یافتن نشانهای از دینداری جستجو کنند و "دهانها را ببویند تا مبادا" کسی نام خدا را بر زبان رانده باشد!
♈️در واقع، مرحوم دوستدار اصطلاح "دینخویی" را همانقدر بدنام کرد و مرتد شمرد که پارهای متعصبان دیندار با "دین ناباوران" میکنند. او درست روی دیگرِ سکۀ تندخوترین دیندارانی بود که بخصوص در جهان اسلام تحت عناوین مختلف ظهور کردهاند و مخالفان فکری و سیاسی خود را از دم تیغ میگذرانند.
♈️شاید آن مرحوم نسبت به پیامدهای سیاسی سخن خود آگاه نبوده باشد اما همین امروز هم میتوان اثرات مخرب این طرز فکر را در برخی رسانههای ایرانی به عیان مشاهده کرد. برخی تحت عنوان سکولار و مخالفت با نظام دینی بر افرادی که خود سکولار و مخالف ادغام دین و دولتاند اما به لحاظ وجدانی یا فرهنگی یا مدنی یا اخلاقی یا معنوی به خدا یا وجهی از ادیان باورمندند، چنان عرصه را تنگ کردهاند که برخی از آنها از ترس بدنام شدن عقاید خود را پنهان میکنند!
♈️برای نمونه، من که خود همیشه حامی سکولاریسم سیاسی در ایران بودهام و به سهم خود هزینۀ بیانِ آن را نیز پرداختهام، به صرفِ اینکه گاهی در نوشتههایم از خدا و ایمان و وجوه فرهنگی و اخلاقی و معنوی اسلام و چهرههای تاریخی آن سخنی به میان میآورم از سوی جمعی که مدعی سکولاریسم و دمکراسی و عقلگراییاند چنان مورد ناسزا قرار میگیرم که با خود میگویم، وای اگر از پس امروز بود فردایی!
♈️عمده مشکل این جماعت ناآشنایی عمیقشان با مفهوم عقل است چنانچه مرحوم دوستدار نیز فهمی مکانیکی و منجمد و ایدئولوژیک و منسوخ شده از این مفهوم بینهایت بغرنج و پیچیدۀ تاریخ بشر داشت. در این باره خواهم نوشت و از دیگر دوستان نیز میخواهم که بنویسند و مرعوب این سرکوبگری رسوا و عیان آن هم تحت نام مبارزه با استبداد نشوند.
#آرامش_دوستدار
#سکولاریزم
#استبداد_دینی
#سرکوبگری
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴سرکوبگری از نوع تازه!
#احمد_زیدآبادی؛
در افق سیاسی ایران زمین خوشبختانه ایدههای مبتنی بر استبداد و سرکوب تحت لوای دین در حال غروب است، اما بدبختانه ایدههای استبداد و سرکوب با پرچم ضدِ دین در حال طلوع است!
متأسفانه این خاصیت دیالکتیک است! وقتی ایده یا تزی مستقر میشود، ضدِایده یا آنتیتزی در تضاد با آن شکل میگیرد. از نگاه هگل و مارکس از این تعارض به قهر، سنتزی حاصل میشود اما ظاهراً همیشه هم اینطور نیست! در کشور ما گویی از تعارض تز و آنتیتز قرار نیست سنتزی پا به میان بگذارد بلکه فقط تز و آنتیتز به طور دورهای جای خود را با هم عوض میکنند!
در مورد وضعیت ایران شاید بتوان در مورد غروبِ سرکوبگری تحتِ نام دین از درِ انکار در آمد اما آنچه به نظر من انکارناکردنی است طلوع سرکوبگری در هیئت ضدِ دین است.
در اینجا هنگامی که از غروب و طلوع سخن میگویم محو کامل یکی و ظهور کامل دیگری نیست بلکه صرفاً از متن به حاشیه رفتن یکی و از حاشیه به متن آمدن دیگری است.
باری، واکنشهایی که نسبت به درگذشت مرحوم آرامش دوستدار و آراء او در بین برخی محافل ایرانی رخ داد، برای من عیان کرد که این محافل به دلیل رنج ناشی از آوارگی و یا شدت نفرتشان از وضع موجود در ایران، دیگر چندان اعتنایی به پیامدهای سیاسی اظهارات خود ندارند و مهار شتر سرکش ذهنیات خود را رها کردهاند تا در هر نقطهای که خواست و میلش کشید، زانو بزند!
راستش من در نقدم از نظرات آرامش دوستدار، به دلایلی ملاحظه و احتیاط بسیار به خرج دادم وگرنه اگر قرار به صراحت و شفافیت بود مینوشتم؛ آن مرحوم در مورد دو مفهوم بنیادی عصر جدید یعنی عقل و سکولاریزم دچار سوءتفاهم عمیق شده بود و دانسته یا نادانسته به ترویج آئینی برخاسته بود که پیامدهای سیاسیاش جز به سرکوبگریِ توتالیتر از نوع هیتلریسم آلمانی ختم نمیشد!
همانطور که بارها و بارها نوشتهام، سکولاریزم به معنای خالی کردن دستگاه دولت از تعلقات دینی و ایدئولوژیکی است که سبب پاره پاره شدن اجزاء جامعه و نارواداری و تبعیض بین علایق عموم مردم میشود. در واقع سکولاریزم به دلیل ترویج تساهل و رواداری مذهبی به عنصر مطلوبی در عصر جدید تبدیل شده است و نه به علتِ ضدیت با این مذهب یا آن مذهب!
از این رو، آن دسته از ایرانیانی که مانند آرامش دوستدار سکولاریزم را به معنای ضدیت با دین تعریف میکنند، به گونهای ناخودآگاه یا فریبکارانه پشت این مفهوم مثبت پنهان میشوند تا اگر روزی به دولت و قدرتی رسیدند دستگاه تفتیش عقیدهای را هولناکتر از کلیسای کاتولیک در قرون میانه به راه اندازند تا مفتشانِ اعتقادات وجدانی مردم، پستوی هر خانهای را برای یافتن نشانهای از دینداری جستجو کنند و "دهانها را ببویند تا مبادا" کسی نام خدا را بر زبان رانده باشد!
در واقع، مرحوم دوستدار اصطلاح "دینخویی" را همانقدر بدنام کرد و مرتد شمرد که پارهای متعصبان دیندار با "دین ناباوران" میکنند. او درست روی دیگرِ سکۀ تندخوترین دیندارانی بود که بخصوص در جهان اسلام تحت عناوین مختلف ظهور کردهاند و مخالفان فکری و سیاسی خود را از دم تیغ میگذرانند.
شاید آن مرحوم نسبت به پیامدهای سیاسی سخن خود آگاه نبوده باشد اما همین امروز هم میتوان اثرات مخرب این طرز فکر را در برخی رسانههای ایرانی به عیان مشاهده کرد. برخی تحت عنوان سکولار و مخالفت با نظام دینی بر افرادی که خود سکولار و مخالف ادغام دین و دولتاند اما به لحاظ وجدانی یا فرهنگی یا مدنی یا اخلاقی یا معنوی به خدا یا وجهی از ادیان باورمندند، چنان عرصه را تنگ کردهاند که برخی از آنها از ترس بدنام شدن عقاید خود را پنهان میکنند!
برای نمونه، من که خود همیشه حامی سکولاریسم سیاسی در ایران بودهام و به سهم خود هزینۀ بیانِ آن را نیز پرداختهام، به صرفِ اینکه گاهی در نوشتههایم از خدا و ایمان و وجوه فرهنگی و اخلاقی و معنوی اسلام و چهرههای تاریخی آن سخنی به میان میآورم از سوی جمعی که مدعی سکولاریسم و دمکراسی و عقلگراییاند چنان مورد ناسزا قرار میگیرم که با خود میگویم، وای اگر از پس امروز بود فردایی!
عمده مشکل این جماعت ناآشنایی عمیقشان با مفهوم عقل است چنانچه مرحوم دوستدار نیز فهمی مکانیکی و منجمد و ایدئولوژیک و منسوخ شده از این مفهوم بینهایت بغرنج و پیچیدۀ تاریخ بشر داشت. در این باره خواهم نوشت و از دیگر دوستان نیز میخواهم که بنویسند و مرعوب این سرکوبگری رسوا و عیان آن هم تحت نام مبارزه با استبداد نشوند.
#آرامش_دوستدار
#سکولاریزم
#استبداد_دینی
#سرکوبگری
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#احمد_زیدآبادی؛
در افق سیاسی ایران زمین خوشبختانه ایدههای مبتنی بر استبداد و سرکوب تحت لوای دین در حال غروب است، اما بدبختانه ایدههای استبداد و سرکوب با پرچم ضدِ دین در حال طلوع است!
متأسفانه این خاصیت دیالکتیک است! وقتی ایده یا تزی مستقر میشود، ضدِایده یا آنتیتزی در تضاد با آن شکل میگیرد. از نگاه هگل و مارکس از این تعارض به قهر، سنتزی حاصل میشود اما ظاهراً همیشه هم اینطور نیست! در کشور ما گویی از تعارض تز و آنتیتز قرار نیست سنتزی پا به میان بگذارد بلکه فقط تز و آنتیتز به طور دورهای جای خود را با هم عوض میکنند!
در مورد وضعیت ایران شاید بتوان در مورد غروبِ سرکوبگری تحتِ نام دین از درِ انکار در آمد اما آنچه به نظر من انکارناکردنی است طلوع سرکوبگری در هیئت ضدِ دین است.
در اینجا هنگامی که از غروب و طلوع سخن میگویم محو کامل یکی و ظهور کامل دیگری نیست بلکه صرفاً از متن به حاشیه رفتن یکی و از حاشیه به متن آمدن دیگری است.
باری، واکنشهایی که نسبت به درگذشت مرحوم آرامش دوستدار و آراء او در بین برخی محافل ایرانی رخ داد، برای من عیان کرد که این محافل به دلیل رنج ناشی از آوارگی و یا شدت نفرتشان از وضع موجود در ایران، دیگر چندان اعتنایی به پیامدهای سیاسی اظهارات خود ندارند و مهار شتر سرکش ذهنیات خود را رها کردهاند تا در هر نقطهای که خواست و میلش کشید، زانو بزند!
راستش من در نقدم از نظرات آرامش دوستدار، به دلایلی ملاحظه و احتیاط بسیار به خرج دادم وگرنه اگر قرار به صراحت و شفافیت بود مینوشتم؛ آن مرحوم در مورد دو مفهوم بنیادی عصر جدید یعنی عقل و سکولاریزم دچار سوءتفاهم عمیق شده بود و دانسته یا نادانسته به ترویج آئینی برخاسته بود که پیامدهای سیاسیاش جز به سرکوبگریِ توتالیتر از نوع هیتلریسم آلمانی ختم نمیشد!
همانطور که بارها و بارها نوشتهام، سکولاریزم به معنای خالی کردن دستگاه دولت از تعلقات دینی و ایدئولوژیکی است که سبب پاره پاره شدن اجزاء جامعه و نارواداری و تبعیض بین علایق عموم مردم میشود. در واقع سکولاریزم به دلیل ترویج تساهل و رواداری مذهبی به عنصر مطلوبی در عصر جدید تبدیل شده است و نه به علتِ ضدیت با این مذهب یا آن مذهب!
از این رو، آن دسته از ایرانیانی که مانند آرامش دوستدار سکولاریزم را به معنای ضدیت با دین تعریف میکنند، به گونهای ناخودآگاه یا فریبکارانه پشت این مفهوم مثبت پنهان میشوند تا اگر روزی به دولت و قدرتی رسیدند دستگاه تفتیش عقیدهای را هولناکتر از کلیسای کاتولیک در قرون میانه به راه اندازند تا مفتشانِ اعتقادات وجدانی مردم، پستوی هر خانهای را برای یافتن نشانهای از دینداری جستجو کنند و "دهانها را ببویند تا مبادا" کسی نام خدا را بر زبان رانده باشد!
در واقع، مرحوم دوستدار اصطلاح "دینخویی" را همانقدر بدنام کرد و مرتد شمرد که پارهای متعصبان دیندار با "دین ناباوران" میکنند. او درست روی دیگرِ سکۀ تندخوترین دیندارانی بود که بخصوص در جهان اسلام تحت عناوین مختلف ظهور کردهاند و مخالفان فکری و سیاسی خود را از دم تیغ میگذرانند.
شاید آن مرحوم نسبت به پیامدهای سیاسی سخن خود آگاه نبوده باشد اما همین امروز هم میتوان اثرات مخرب این طرز فکر را در برخی رسانههای ایرانی به عیان مشاهده کرد. برخی تحت عنوان سکولار و مخالفت با نظام دینی بر افرادی که خود سکولار و مخالف ادغام دین و دولتاند اما به لحاظ وجدانی یا فرهنگی یا مدنی یا اخلاقی یا معنوی به خدا یا وجهی از ادیان باورمندند، چنان عرصه را تنگ کردهاند که برخی از آنها از ترس بدنام شدن عقاید خود را پنهان میکنند!
برای نمونه، من که خود همیشه حامی سکولاریسم سیاسی در ایران بودهام و به سهم خود هزینۀ بیانِ آن را نیز پرداختهام، به صرفِ اینکه گاهی در نوشتههایم از خدا و ایمان و وجوه فرهنگی و اخلاقی و معنوی اسلام و چهرههای تاریخی آن سخنی به میان میآورم از سوی جمعی که مدعی سکولاریسم و دمکراسی و عقلگراییاند چنان مورد ناسزا قرار میگیرم که با خود میگویم، وای اگر از پس امروز بود فردایی!
عمده مشکل این جماعت ناآشنایی عمیقشان با مفهوم عقل است چنانچه مرحوم دوستدار نیز فهمی مکانیکی و منجمد و ایدئولوژیک و منسوخ شده از این مفهوم بینهایت بغرنج و پیچیدۀ تاریخ بشر داشت. در این باره خواهم نوشت و از دیگر دوستان نیز میخواهم که بنویسند و مرعوب این سرکوبگری رسوا و عیان آن هم تحت نام مبارزه با استبداد نشوند.
#آرامش_دوستدار
#سکولاریزم
#استبداد_دینی
#سرکوبگری
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴 #مصطفی_تاجزاده؛
🔹در مشروطه، آیتالله نائینی #استبداد_دینی را پلیدتر از استبداد سیاسی خواند و من هم آن را برای دین و دنیای مردم از #دیکتاتوری_سکولار بدتر میدانم. به اعتقاد من ملت ایران با هر نوع استبداد فردی، مادامالعمر و مطلقه، دینی یا سکولار، مخالف است و به #ایران_برای_همه_ایرانیان باور دارد.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔹در مشروطه، آیتالله نائینی #استبداد_دینی را پلیدتر از استبداد سیاسی خواند و من هم آن را برای دین و دنیای مردم از #دیکتاتوری_سکولار بدتر میدانم. به اعتقاد من ملت ایران با هر نوع استبداد فردی، مادامالعمر و مطلقه، دینی یا سکولار، مخالف است و به #ایران_برای_همه_ایرانیان باور دارد.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat