✍ نازیسم
#اصطلاح_شناسی
▪️نازیسم (National Socialism) خلاصه عبارت ناسیونال سوسیالیسم است. نازیسم به مجموعه ایدئولوژیهای حزب نازی اطلاق میشود. نازیسم را میتوان شکلی از فاشیسم دانست که نژادپرستی نیز به اصول آن افزوده شدهاست.
▪️نازیسم را در دسته احزاب راست دستهبندی میکنند. نازیها به برتری نژادی معتقد بودند و مدعی بودند که خالصترین نژاد آریاییها هستند. در طرف مقابل نازیها یهودیان را دشمنان شماره یک نژاد آریایی میخواندند.
▪️نازیها مخالف دموکراسی بودند و دموکراسی را تنها در تئوری زیبا میدانستند، نازیها دموکراسی را دروغ گویی برای رسیدن به قدرت میخواندند.
نازیها مخالف نظام سوسیالیسم و کمونیسم بودند و سبکی از سرمایه داری را ترویج میدادند که از سرمایه داری در جهت خواستههای دولت حمایت میکرد و این سبک را سوسیالیسم ملی نام گذاشتند.
▪️آنها اهداف سوسیالیسم ملی را رفاه عمومی کارگران، افزایش دستمزدها و عدالت در تقسیم سرمایهها اعلام کردند. نازیسم در آلمان امروزی غیرقانونی است، گرچه بقایا و احیا کنندگان نازیسم مشهور به «نئو نازیها» در آلمان و خارج از آن مشغول فعالیت هستند.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#نازیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️نازیسم (National Socialism) خلاصه عبارت ناسیونال سوسیالیسم است. نازیسم به مجموعه ایدئولوژیهای حزب نازی اطلاق میشود. نازیسم را میتوان شکلی از فاشیسم دانست که نژادپرستی نیز به اصول آن افزوده شدهاست.
▪️نازیسم را در دسته احزاب راست دستهبندی میکنند. نازیها به برتری نژادی معتقد بودند و مدعی بودند که خالصترین نژاد آریاییها هستند. در طرف مقابل نازیها یهودیان را دشمنان شماره یک نژاد آریایی میخواندند.
▪️نازیها مخالف دموکراسی بودند و دموکراسی را تنها در تئوری زیبا میدانستند، نازیها دموکراسی را دروغ گویی برای رسیدن به قدرت میخواندند.
نازیها مخالف نظام سوسیالیسم و کمونیسم بودند و سبکی از سرمایه داری را ترویج میدادند که از سرمایه داری در جهت خواستههای دولت حمایت میکرد و این سبک را سوسیالیسم ملی نام گذاشتند.
▪️آنها اهداف سوسیالیسم ملی را رفاه عمومی کارگران، افزایش دستمزدها و عدالت در تقسیم سرمایهها اعلام کردند. نازیسم در آلمان امروزی غیرقانونی است، گرچه بقایا و احیا کنندگان نازیسم مشهور به «نئو نازیها» در آلمان و خارج از آن مشغول فعالیت هستند.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#نازیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ فاشیسم
#اصطلاح_شناسی
فاشیسم (Fascism) یک نظریه سیاسی و گونهای نظامِ حکومتی خودکامهٔ ملیگراست که نخستین بار در سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۵ در ایتالیا و به بدست بنیتو موسولینی رهبری میشد و بر سهپایه حزب سیاسی واحد، ناسیونالیسم افراطی نژاد پرستانه و دولت بسیار مقتدر و متمرکز استوار بود.فاشیسم را میتوان به چشم نیروی سومی نگاه کرد که میان سرمایه داری و کمونیسم قرار گرفته است.
فاشیسم و نازیسم اشکال مختلف دیکتاتوری است که در شرایط بحران حاد (اقتصادی) برای حفظ حکومت از به قدرت رسیدن سایر بخشهای جامعه در جامعه حاکم میشود. این واژه بعدها در مفهوم گستردهتری به کار رفت و به دیگر رژیمهای نظامی و مذهبی که دارای ویژگیهای مشابهی بودند، اطلاق شد.
فاشیسم از لحاظ نظری محصول توسعه نظری نژادباوری و امپریالیسم اروپایی و از نظر اجتماعی محصول بحرانهای اقتصادی و اجتماعی پس از جنگ جهانی اول بود؛ ولی با شکست کلی نیروهای محور در جنگ جهانی دوم از اعتبار افتاد. پس از جنگ، برخی حزبهای نوفاشیست در اروپا پدید آمدند (از جمله حزب نوفاشیست ایتالیا) ولی توفیق چندانی بدست نیاوردند. در قارههای دیگر نیز رژیمهایی با ایدئولوژی فاشیستی پدید آمدند. مانند پرونیسم در آرژانتین به رهبری خوآن پرون (۱۸۹۵–۱۹۷۴) که بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۰ دیکتاتور آرژانتین بود. اما پرونیسم آرژانتین با فاشیسم ایتالیا تفاوتهای مهمی (از جمله نداشتن سیاست خارجی تجاوزگرانه) داشت.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#فاشیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
فاشیسم (Fascism) یک نظریه سیاسی و گونهای نظامِ حکومتی خودکامهٔ ملیگراست که نخستین بار در سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۵ در ایتالیا و به بدست بنیتو موسولینی رهبری میشد و بر سهپایه حزب سیاسی واحد، ناسیونالیسم افراطی نژاد پرستانه و دولت بسیار مقتدر و متمرکز استوار بود.فاشیسم را میتوان به چشم نیروی سومی نگاه کرد که میان سرمایه داری و کمونیسم قرار گرفته است.
فاشیسم و نازیسم اشکال مختلف دیکتاتوری است که در شرایط بحران حاد (اقتصادی) برای حفظ حکومت از به قدرت رسیدن سایر بخشهای جامعه در جامعه حاکم میشود. این واژه بعدها در مفهوم گستردهتری به کار رفت و به دیگر رژیمهای نظامی و مذهبی که دارای ویژگیهای مشابهی بودند، اطلاق شد.
فاشیسم از لحاظ نظری محصول توسعه نظری نژادباوری و امپریالیسم اروپایی و از نظر اجتماعی محصول بحرانهای اقتصادی و اجتماعی پس از جنگ جهانی اول بود؛ ولی با شکست کلی نیروهای محور در جنگ جهانی دوم از اعتبار افتاد. پس از جنگ، برخی حزبهای نوفاشیست در اروپا پدید آمدند (از جمله حزب نوفاشیست ایتالیا) ولی توفیق چندانی بدست نیاوردند. در قارههای دیگر نیز رژیمهایی با ایدئولوژی فاشیستی پدید آمدند. مانند پرونیسم در آرژانتین به رهبری خوآن پرون (۱۸۹۵–۱۹۷۴) که بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۰ دیکتاتور آرژانتین بود. اما پرونیسم آرژانتین با فاشیسم ایتالیا تفاوتهای مهمی (از جمله نداشتن سیاست خارجی تجاوزگرانه) داشت.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#فاشیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ جهان سوم
#اصطلاح_شناسی
▪️ جهان سوم (third world) اصطلاحی است که در دهههای 1950و 1960 رواج یافت و مقصود از آن کشورهائی که به هیچ یک از دو بلوک غرب و شرق و ابستگی نداشتند و به مجموعهای از کشورهای تازه استقلال یافته قارههای آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین که نه در شمار کشورهای توسعه یافته سرمایه داری غرب بودند و نه در شمار کشورهای توسعه نیافته کمونیست بود به کار میرفت . بیشتر این کشورها پیشینه استعمار زدگی از امپریالیسم را دارند و گرفتار فقر و انفجار جمعیتند و در سازمان ملل متحد بیش از دو سوم کشورهای عضو را تشکیل میدهند.
▪️ وجه اشتراک کشورهای جهان سوم عبارت است از سابقه تسلط استعماری ، پائین بودن سطح فرهنگ و بالا بودن درصد بیسوادی است.
▪️ در دهه 1970 برخی نویسندگان غربی به کشورهای صادرکنندۀ نفت با عنوان « جهان چهارم » نام میبرند، به علت درآمد زیاد آنها ار نفت صادراتی، ولی کشورهای صنعتی غرب به تدریج به افزایش بهای کالاهای صادراتی خود و کاهش واردات نفت آثار پیشرفت کشورهای صادر کنندۀ نفت را خنثی کردند و آنها را به مو ضع قبلی خو د در جهان سوم عقب راندند.
▪️ پس از جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد ، جهان به دو بلوک یا دو جهان شرق و غرب تقسیم شد. کشورهای دیگر که غالباً توسعه نیافته بودند و در قالب هیچ کدام از این دو جهان نمیگنجیدند به جهان سوم معروف شدند. برخی از این کشورها چون خود را به هیچکدام از دو بلوک متعهد نمیدانستند نام کشورهای غیر متعهد را بر خود نهادند. در محافل آکادمیک بیشتر از اصطلاحات کشورهای جنوب، در حال توسعه و توسعه نیافته در اشاره به کشورهای جهان سوم استفاده میشود.
▪️ این اصطلاح مورد انتقاد تعدادی از سوسیالیستها از جمله قوام نکرومه رئیس جمهور و رهبر جنبش استقلالطلب غنا و فرانتس فانون نظریهپرداز فرانسوی-الجزایری رو به رو شده است.
▪️ مائو تسه تونگ نیز در ۱۹۷۲ طبقه بندی دیگری را در این مورد ارائه داد. او در نظریه خود که معروف به سه جهان است، آمریکا و شوروی را به عنوان دو قدرت امپریالیستی در جهان اول قرار داده و ژاپن، اروپای غربی، کانادا و کشورهای تجدیدنظر طلب اروپای شرقی (مانند یوگسلاوی و آلبانی) را جهان دوم دانسته و آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا را جهان سوم نام میدهد.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#جهان_سوم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️ جهان سوم (third world) اصطلاحی است که در دهههای 1950و 1960 رواج یافت و مقصود از آن کشورهائی که به هیچ یک از دو بلوک غرب و شرق و ابستگی نداشتند و به مجموعهای از کشورهای تازه استقلال یافته قارههای آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین که نه در شمار کشورهای توسعه یافته سرمایه داری غرب بودند و نه در شمار کشورهای توسعه نیافته کمونیست بود به کار میرفت . بیشتر این کشورها پیشینه استعمار زدگی از امپریالیسم را دارند و گرفتار فقر و انفجار جمعیتند و در سازمان ملل متحد بیش از دو سوم کشورهای عضو را تشکیل میدهند.
▪️ وجه اشتراک کشورهای جهان سوم عبارت است از سابقه تسلط استعماری ، پائین بودن سطح فرهنگ و بالا بودن درصد بیسوادی است.
▪️ در دهه 1970 برخی نویسندگان غربی به کشورهای صادرکنندۀ نفت با عنوان « جهان چهارم » نام میبرند، به علت درآمد زیاد آنها ار نفت صادراتی، ولی کشورهای صنعتی غرب به تدریج به افزایش بهای کالاهای صادراتی خود و کاهش واردات نفت آثار پیشرفت کشورهای صادر کنندۀ نفت را خنثی کردند و آنها را به مو ضع قبلی خو د در جهان سوم عقب راندند.
▪️ پس از جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد ، جهان به دو بلوک یا دو جهان شرق و غرب تقسیم شد. کشورهای دیگر که غالباً توسعه نیافته بودند و در قالب هیچ کدام از این دو جهان نمیگنجیدند به جهان سوم معروف شدند. برخی از این کشورها چون خود را به هیچکدام از دو بلوک متعهد نمیدانستند نام کشورهای غیر متعهد را بر خود نهادند. در محافل آکادمیک بیشتر از اصطلاحات کشورهای جنوب، در حال توسعه و توسعه نیافته در اشاره به کشورهای جهان سوم استفاده میشود.
▪️ این اصطلاح مورد انتقاد تعدادی از سوسیالیستها از جمله قوام نکرومه رئیس جمهور و رهبر جنبش استقلالطلب غنا و فرانتس فانون نظریهپرداز فرانسوی-الجزایری رو به رو شده است.
▪️ مائو تسه تونگ نیز در ۱۹۷۲ طبقه بندی دیگری را در این مورد ارائه داد. او در نظریه خود که معروف به سه جهان است، آمریکا و شوروی را به عنوان دو قدرت امپریالیستی در جهان اول قرار داده و ژاپن، اروپای غربی، کانادا و کشورهای تجدیدنظر طلب اروپای شرقی (مانند یوگسلاوی و آلبانی) را جهان دوم دانسته و آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا را جهان سوم نام میدهد.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#جهان_سوم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ لیبرالیسم
#اصطلاح_شناسی
▪️ لیبرالیسم (به انگلیسی: Liberalism) در معنای لغوی به معنی آزادی خواهی میباشد و به آرایه وسیعی از ایدهها و تئوریهای مرتبط دولت اطلاق میشود که آزادی شخصی را مهمترین هدف سیاسی میداند.
▪️ لیبرالیسم مدرن در عصر روشنگری ریشه دارد. به صورت کلی، لیبرالیسم بر حقوق افراد و برابری فرصت تأکید دارد. شاخههای مختلف لیبرالیسم ممکن است سیاستهای متفاوتی را پیشنهاد کنند، اما همه آنها به صورت عمومی در مورد چند قاعده متحد هستند، از جمله گسترش آزادی اندیشه و آزادی بیان، محدود کردن قدرت دولتها، نقش قانون، تبادل آزاد ایدهها، اقتصاد بازاری یا اقتصاد مختلط و یک سیستم شفاف دولتی. همچنین همه لیبرالها – همینطور بعضی از هواداران ایدئولوژیهای سیاسی دیگر – از چند فرم مختلف دولت که به آن لیبرال دموکراسی اطلاق میشود، با انتخابات آزاد و عادلانه و حقوق یکسان همه شهروندان توسط قانون، حمایت میکنند.
▪️ لیبرالیسم به صورت یک اصطلاح اندیشهٔ سیاسی، معانی زیادی داشته است، اما هرگز از اصل لاتین کلمه liber، به معنی آزاد، جدا نبوده است. این اصطلاح دلالت دارد بر دیدگاه یا خط مشیهای کسانی که گرایش اولیهشان در سیاست و حکومت کسب یا حفظ میزان معینی آزادی از قید نظارت یا هدایت دولت یا عوامل دیگری است که ممکن است برای ارادهٔ انسانی نامطلوب به شمار آید. لیبرالیسم به طور سنتی جنبشی بوده است برای تأمین این نظر که مردم به طور کلی تابع حکومت خودکامه نیستند، بلکه در زندگی خصوصی شان مورد حمایت قانون قرار میگیرند و در امور عمومی بتوانند قوهٔ مجرب حکومت را از طریق یک هیئت قانونگذاری که آزادانه انتخاب شده باشند کنترل کنند. لیبرالیسم در زمینهٔ نظریهٔ ناب متمایل به پیروی از جان لاک فیلسوف انگلیسی بوده است که به وضعیت طبیعی و قانون طبیعت اعتقاد داشت. بر این اساس این نظر تصدیق میشد که هیچکس نباید به سلامتی، زندگی و اموال دیگران آسیبی برساند.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#لیبرالیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️ لیبرالیسم (به انگلیسی: Liberalism) در معنای لغوی به معنی آزادی خواهی میباشد و به آرایه وسیعی از ایدهها و تئوریهای مرتبط دولت اطلاق میشود که آزادی شخصی را مهمترین هدف سیاسی میداند.
▪️ لیبرالیسم مدرن در عصر روشنگری ریشه دارد. به صورت کلی، لیبرالیسم بر حقوق افراد و برابری فرصت تأکید دارد. شاخههای مختلف لیبرالیسم ممکن است سیاستهای متفاوتی را پیشنهاد کنند، اما همه آنها به صورت عمومی در مورد چند قاعده متحد هستند، از جمله گسترش آزادی اندیشه و آزادی بیان، محدود کردن قدرت دولتها، نقش قانون، تبادل آزاد ایدهها، اقتصاد بازاری یا اقتصاد مختلط و یک سیستم شفاف دولتی. همچنین همه لیبرالها – همینطور بعضی از هواداران ایدئولوژیهای سیاسی دیگر – از چند فرم مختلف دولت که به آن لیبرال دموکراسی اطلاق میشود، با انتخابات آزاد و عادلانه و حقوق یکسان همه شهروندان توسط قانون، حمایت میکنند.
▪️ لیبرالیسم به صورت یک اصطلاح اندیشهٔ سیاسی، معانی زیادی داشته است، اما هرگز از اصل لاتین کلمه liber، به معنی آزاد، جدا نبوده است. این اصطلاح دلالت دارد بر دیدگاه یا خط مشیهای کسانی که گرایش اولیهشان در سیاست و حکومت کسب یا حفظ میزان معینی آزادی از قید نظارت یا هدایت دولت یا عوامل دیگری است که ممکن است برای ارادهٔ انسانی نامطلوب به شمار آید. لیبرالیسم به طور سنتی جنبشی بوده است برای تأمین این نظر که مردم به طور کلی تابع حکومت خودکامه نیستند، بلکه در زندگی خصوصی شان مورد حمایت قانون قرار میگیرند و در امور عمومی بتوانند قوهٔ مجرب حکومت را از طریق یک هیئت قانونگذاری که آزادانه انتخاب شده باشند کنترل کنند. لیبرالیسم در زمینهٔ نظریهٔ ناب متمایل به پیروی از جان لاک فیلسوف انگلیسی بوده است که به وضعیت طبیعی و قانون طبیعت اعتقاد داشت. بر این اساس این نظر تصدیق میشد که هیچکس نباید به سلامتی، زندگی و اموال دیگران آسیبی برساند.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#لیبرالیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ کاپیتالیسم
#اصطلاح_شناسی
▪️ کاپیتالیسم (به انگلیسی: Capitalism) یا سرمایهداری،[سرمایهمحوری یک نظام اقتصادی است که در آن پایههای یک سیستم اقتصادی بر روی مالکیت خصوصی ابزارهای تولیدِ اقتصادی است و در دست مالکان خصوصی است و از این برای ایجاد بهرهمندی اقتصادی در بازارهایی رقابتی استفاده میشود؛ که به این قانون، آزادی مالکیت شخصی نیز گفته میشود؛ که معنای آن، تولید و توزیع کالا هاست.
▪️ معنای لغوی کپیتال همان سرمایه است و سرمایه شامل: زمینها، کارخانهها و... میباشد. درآمد در این قانون حداقل دو شکل دارد: سود و دستمزد. سود عبارت است از آنچه که بهخاطر مالکیت ابزار تولید به کسانی که سرمایه را فراهم کردهاند، داده میشود. در این قانون زمین، نیروی انسانی و سرمایه در اختیار گروهی از افراد جامعه است که سایر افراد جامعه با استفادهی مشروط از آنها، به تولید مادی و تولید معنوی میپردازند.
▪️ همچنین در این قانون متداول است که اجاره را به صورت درآمد حاصل از در کنترل داشتن منابع طبیعی به حساب بیاورند که با دو مورد دیگر متفاوت است.
▪️ در قانون سرمایهداری، سرمایهگذاری، تولید، توزیع، درآمد، قیمتگذاری و عرضهٔ مواد و خدمات توسط تصمیمگیریهایِ شخصی در یک اقتصاد بازار تعیین میشود. مشخصهی بارز قانون سرمایهداری این است که تولید کالا در درجهٔ اول از برای کسب سود اقتصادی انجام میگیرد و نه لزوماً رفع نیازهای انسانها. البته در مواردی نیز، کسب سود با رفع نیازهای انسانی همراه است.
▪️ در کلیترین حالت، نظام سرمایهداری را میتوان به دو دستهی نظام سرمایه داری دولتی (همچون اتحاد جماهیر شوروی پس از ۱۹۲۷ یا چین کنونی) و نظام سرمایهداری غیر متمرکز و غیردولتی همچون ایالات متحدهی آمریکا تقسیم نمود
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#کاپیتالیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️ کاپیتالیسم (به انگلیسی: Capitalism) یا سرمایهداری،[سرمایهمحوری یک نظام اقتصادی است که در آن پایههای یک سیستم اقتصادی بر روی مالکیت خصوصی ابزارهای تولیدِ اقتصادی است و در دست مالکان خصوصی است و از این برای ایجاد بهرهمندی اقتصادی در بازارهایی رقابتی استفاده میشود؛ که به این قانون، آزادی مالکیت شخصی نیز گفته میشود؛ که معنای آن، تولید و توزیع کالا هاست.
▪️ معنای لغوی کپیتال همان سرمایه است و سرمایه شامل: زمینها، کارخانهها و... میباشد. درآمد در این قانون حداقل دو شکل دارد: سود و دستمزد. سود عبارت است از آنچه که بهخاطر مالکیت ابزار تولید به کسانی که سرمایه را فراهم کردهاند، داده میشود. در این قانون زمین، نیروی انسانی و سرمایه در اختیار گروهی از افراد جامعه است که سایر افراد جامعه با استفادهی مشروط از آنها، به تولید مادی و تولید معنوی میپردازند.
▪️ همچنین در این قانون متداول است که اجاره را به صورت درآمد حاصل از در کنترل داشتن منابع طبیعی به حساب بیاورند که با دو مورد دیگر متفاوت است.
▪️ در قانون سرمایهداری، سرمایهگذاری، تولید، توزیع، درآمد، قیمتگذاری و عرضهٔ مواد و خدمات توسط تصمیمگیریهایِ شخصی در یک اقتصاد بازار تعیین میشود. مشخصهی بارز قانون سرمایهداری این است که تولید کالا در درجهٔ اول از برای کسب سود اقتصادی انجام میگیرد و نه لزوماً رفع نیازهای انسانها. البته در مواردی نیز، کسب سود با رفع نیازهای انسانی همراه است.
▪️ در کلیترین حالت، نظام سرمایهداری را میتوان به دو دستهی نظام سرمایه داری دولتی (همچون اتحاد جماهیر شوروی پس از ۱۹۲۷ یا چین کنونی) و نظام سرمایهداری غیر متمرکز و غیردولتی همچون ایالات متحدهی آمریکا تقسیم نمود
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#کاپیتالیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍ رای سرگردان
#اصطلاح_شناسی
▪️به مجموعه آرایی که تا روز انتخابات قطعی نیست و بدون توجه به وابستگی حزبی به نامزدهای مختلف داده میشوداصطلاحاً آرای سرگردان گفته میشود.
▪️رأیدهندگان مُرَدَّد رأیدهندگانی هستند که با نزدیک شدن انتخابات هنوز تصمیم قطعی در مورد نامزد مورد نظر خود نگرفتهاند و پایبندی مشخصی به حزب یا کاندیدای مشخصی ندارند.
▪️نامزدهای انتخابات که از رأی هواداران خود مطمئناند معمولاً تلاش زیادی میکنند تا رأی مجموعهٔ مردد را به سمت خود سوق بدهند. رأیدهندگان مردد به این خاطر نقش مهمی در تعیین نتایج انتخاباتها بازی میکنند.
▪️رأیدهندگان مردد به یک حزب خاص وفادار نیستند یا ممکن است بسته به شرایط، اصول حزبی خود را زیر پا گذاشته کاندیدای دیگری را انتخاب کند.
▪️تونی بلر در انگلستان عمدتاً با استفاده از جذب رأیدهندگان مردد به قدرت رسید و توانست رأیدهندگان مردد را با کمک گروههای تمرکز به خود جذب کند.
در انتخابات آبانماه ۸۷ ریاستجمهوری ایالات متحده، چهار روز مانده به برگزاری انتخابات و نزدیکتر شدن رقابتها میان جان مککین و باراک اوباما نظرسنجیها نشان داد که از هر هفت رأیدهنده هنوز یک نفر تصمیم نگرفته بود به چه کسی رای بدهد.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#رای_سرگردان
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️به مجموعه آرایی که تا روز انتخابات قطعی نیست و بدون توجه به وابستگی حزبی به نامزدهای مختلف داده میشوداصطلاحاً آرای سرگردان گفته میشود.
▪️رأیدهندگان مُرَدَّد رأیدهندگانی هستند که با نزدیک شدن انتخابات هنوز تصمیم قطعی در مورد نامزد مورد نظر خود نگرفتهاند و پایبندی مشخصی به حزب یا کاندیدای مشخصی ندارند.
▪️نامزدهای انتخابات که از رأی هواداران خود مطمئناند معمولاً تلاش زیادی میکنند تا رأی مجموعهٔ مردد را به سمت خود سوق بدهند. رأیدهندگان مردد به این خاطر نقش مهمی در تعیین نتایج انتخاباتها بازی میکنند.
▪️رأیدهندگان مردد به یک حزب خاص وفادار نیستند یا ممکن است بسته به شرایط، اصول حزبی خود را زیر پا گذاشته کاندیدای دیگری را انتخاب کند.
▪️تونی بلر در انگلستان عمدتاً با استفاده از جذب رأیدهندگان مردد به قدرت رسید و توانست رأیدهندگان مردد را با کمک گروههای تمرکز به خود جذب کند.
در انتخابات آبانماه ۸۷ ریاستجمهوری ایالات متحده، چهار روز مانده به برگزاری انتخابات و نزدیکتر شدن رقابتها میان جان مککین و باراک اوباما نظرسنجیها نشان داد که از هر هفت رأیدهنده هنوز یک نفر تصمیم نگرفته بود به چه کسی رای بدهد.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#رای_سرگردان
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ سوسیالیسم
#اصطلاح_شناسی
▪️جامعهخواهی یا سوسیالیسم (به انگلیسی: Socialism)، اندیشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که برای ایجاد یک نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی میکوشد، جامعهای که در آن تمامی قشرهای اجتماع سهمی برابر در سود همگانی داشتهباشند.
▪️هدف سوسیالیسم لغو مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزارهای تولید است. این «مالکیت اجتماعی» ممکن است مستقیم باشد، مانند مالکیت و ادارهٔ صنایع توسّط شوراهای کارگری، یا غیرمستقیم باشد، از طریق مالکیت و ادارهٔ دولتی صنایع…
▪️سوسیالیسم (Socialism) از ریشه لاتینی سوسیوس (Socius) به معنی همراه و شریک یا از واژهٔ «سوسیال» (Social) به معنای اجتماعی، در زبان فرانسه گرفته شدهاست. سوسیالیسم در اصطلاح معناهای بسیار زیاد دارد، برخی آنرا یک اندیشه، برخی دیگر آنرا یک نظریه میدانند امّا به نظر نگارنده سوسیالیسم «ایدئولوژی است که در مخالفت با کاپیتالیسم قائل به لغو مالکیت خصوصی و خواهان برقراری مالکیت اجتماعی میباشد. این ایدئولوژی درصدد است تا به تحقق مالکیت اجتماعی توسط اتحادیههای کارگری یا پرولتاریا کمک کند؛ و به طور غیرمستقیم توسط دولت (پاسدار همه منافع مردم)، نه گروههای خاص اجرا شود؛ و اصالت دادن به اجتماع، مخلوقات اجتماعی و کاهش یا حذف تقسیمات طبقاتی را هدف خود میداند.»
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#سوسیالیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️جامعهخواهی یا سوسیالیسم (به انگلیسی: Socialism)، اندیشهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که برای ایجاد یک نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی میکوشد، جامعهای که در آن تمامی قشرهای اجتماع سهمی برابر در سود همگانی داشتهباشند.
▪️هدف سوسیالیسم لغو مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید و برقراری مالکیت اجتماعی بر ابزارهای تولید است. این «مالکیت اجتماعی» ممکن است مستقیم باشد، مانند مالکیت و ادارهٔ صنایع توسّط شوراهای کارگری، یا غیرمستقیم باشد، از طریق مالکیت و ادارهٔ دولتی صنایع…
▪️سوسیالیسم (Socialism) از ریشه لاتینی سوسیوس (Socius) به معنی همراه و شریک یا از واژهٔ «سوسیال» (Social) به معنای اجتماعی، در زبان فرانسه گرفته شدهاست. سوسیالیسم در اصطلاح معناهای بسیار زیاد دارد، برخی آنرا یک اندیشه، برخی دیگر آنرا یک نظریه میدانند امّا به نظر نگارنده سوسیالیسم «ایدئولوژی است که در مخالفت با کاپیتالیسم قائل به لغو مالکیت خصوصی و خواهان برقراری مالکیت اجتماعی میباشد. این ایدئولوژی درصدد است تا به تحقق مالکیت اجتماعی توسط اتحادیههای کارگری یا پرولتاریا کمک کند؛ و به طور غیرمستقیم توسط دولت (پاسدار همه منافع مردم)، نه گروههای خاص اجرا شود؛ و اصالت دادن به اجتماع، مخلوقات اجتماعی و کاهش یا حذف تقسیمات طبقاتی را هدف خود میداند.»
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#سوسیالیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
کمونیسم
#اصطلاح_شناسی
▪️ کمونیسم (از واژه لاتینی Communis به معنی مشترک) یک ایدئولوژی بر پایه مارکسیسم و مانیفست کمونیسم است که هدف آن حذف مالکیت خصوصی از ابزار کار است با عنوان مالکیت عمومی ابزار کار و میکوشد تا با مالکیت مشترک و در غیاب مالکیت خصوصی یک سازمان اجتماعی فاقد طبقههای اجتماعی را ترسیم کند. حامیان کمونیسم، کمونیسم را شاخهای از سوسیالیسم میدانند اما نظام سوسیالیستی کشورهای کمونیست حالتی گذار از سرمایهداری خصوصی به کمونیسم مطلق است. در برخی کشورها همچون شوروی، چین ، کره شمالی و خاور جنوبی کمونیسم در دورههایی یا هم اکنون با عنوان دین و مذهبی نو پایه یا گاهی کیش شخصیت شناخته میشود. از شاخههای کمونیسم میتوان به کمونیسم اسلامی (مجاهدین خلق)، کمونیسم مسیحی (en) (فیدل کاسترو در کوبا) یا کمونیسم عربی (صدام حسین) اشاره کرد.
▪️ اشکال اولیه سازمانهای اجتماعی انسانی در مکتب مارکسیسم به «کمون اولیه» مشهور است. با این وجود، کمونیسم یک نوع سازمان اجتماعی را ترسیم میکند. در میان کمونیستها مکتبهای جدیدی شکل گرفتهاست که میتوان به مائوئیسم، تروتئیسم، کمونیسم مشورتی، لوگزامبورگیسم، کمونیسم آنارشیست، کمونیسم مسیحی و در نهایت انواع جریانهای کمونیسم چپ اشاره کرد که دارای تنوع فراوانی است. با این وجود، بقایای مختلف اتحاد جماهیر شوروی (که منتقدان آن را «استالینیسم» مینامند) و تفسیر مائویی مارکسیسم-لنینیسم شاخه (مکتب) جدیدی از کمونیسم را تشکیل دادهاند که در قرن بیستم که ابزار قدرت اصلی کمونیسم در روابط بینالملل محسوب میشد شاخه ترتئوئیسم دارای چنین قدرت متمایزی نیست. کارل مارکس معتقد است برای تبدیل یک جامعه از وضعیت تولید سرمایه داری به حالت تولید کمونیسم، میبایست دوران گذاری را طی کرد و این امر به یکباره امکانپذیر نیست، مارکس این دوران گذار را دیکتاتوری پرولتاریا انقلاب کمونیست مینامد. جامعه کمونیستی مورد نظر مارکس که از کاپیتالیسم برمیخیزد هرگز در عمل تحقق نیافته و به صورت نظری باقیمانده است؛ و در واقع مارکس دربارهٔ خصوصیات جامعه کمونیستی صحبت زیادی نکردهاست. با این وجود، اصطلاح «کمونیسم»، مخصوصاً وقتی با کاپیتالیسم همراه شود بیشتر به رژیمهای سیاسی و اقتصادی تحت سلطه احزاب کمونیست اشاره میکند که مدعی هستند نماینده دیکتاتوری پرولتاریا (طبقه کارگر) میباشند.
▪️ در اواخر قرن ۱۹، نظریات مارکس احزاب سوسیالیست را در سراسر اروپا به طور گستردهای فعال کرد اما در نهایت سیاستهای این احزاب در مسیر کاپیتالیسم «اصلاحی» شکل گرفت و نه در جهت براندازی آن. تنها استثناء در این مورد حزب کارگر سوسیال دموکرات روسیه بود. رهبر یکی از شاخههای این حزب که به بولشویک معروف است لنین بود، پس از سرنگون کردن دولت موقت روسیه در انقلاب ۱۹۱۷ روسیه به قدرت رسید.
▪️ در سال ۱۹۱۸، نام این حزب به حزب حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی تغییر کرد که این عمل بر اختلاف میان کمونیسم و دیگر شاخههای سوسیالیسم دامن زد.
▪️ پس از پیروزی انقلاب اکتبر در امپراتوری روسیه بسیاری از احزاب سوسیالیست در اکثر کشورهای جهان به احزاب کمونیست تبدیل شدند که درجه اطاعتپذیری آنها از حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی متفاوت بود. پس از جنگ جهانی دوم، کمونیستها در اروپای شرقی به قدرت رسیدند و در سال ۱۹۴۹، حزب کمونیست چین (CPC) توسط مائو زدونگ در جمهوری خلق چین تأسیس شد، این حزب در ادامه، مسیر ایدئولوژیکی رشد کمونیستی خود را به گونهای متفاوت طی کرد. در میان کشورهای جهان سوم که دولتهای طرفدار مکتب کمونیسم تشکیل دادند میتوان به دولتهای کشورهای کوبا، کره شمالی، ویتنام شمالی، لائوس، آنگولا، و موزامبیک اشاره کرد.
▪️ از اوایل دهه ۱۹۷۰، اصطلاح «یوروکمونیسم» وارد عرصه سیاست شده که به آن دسته از سیاستهای احزاب کمونیست در اروپای غربی اشاره میکرد که به دنبال سنت شکنی و نقد حمایت بی قید و شرط از اتحاد جماهیر شوروی بود. این احزاب در ایتالیا و فرانسه فعالیت سیاسی زیادی داشتند و وزنههای انتخاباتی مهمی محسوب میشدند.
▪️ یک گرایش ضد کمونیسم و ضد جنگ سرد در ایالات متحده وجود دارد. با این وجود در بسیاری از مناطق آفریقای جنوبی و آمریکای مرکزی احزاب کمونیست و حرکتهای کمونیستی مختلف قدرت زیادی دارند.
▪️ در اواخر دهه ۱۹۸۰، با زوال دول کمونیستی و اروپای شرقی و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۸ دسامبر ۱۹۹۱ قدرت کمونیسم در اروپا کاهش چشمگیری داشت. با این وجود هنوز حدود یک چهارم جمعیت جهان در کشورهای کمونیستی و بخصوص جمهوری خلق چین زندگی میکنند.
▪️ جنگ سرد نیز با سقوط کمونیسم و فروپاشی و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ به پایان رسید.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#کمونیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️ کمونیسم (از واژه لاتینی Communis به معنی مشترک) یک ایدئولوژی بر پایه مارکسیسم و مانیفست کمونیسم است که هدف آن حذف مالکیت خصوصی از ابزار کار است با عنوان مالکیت عمومی ابزار کار و میکوشد تا با مالکیت مشترک و در غیاب مالکیت خصوصی یک سازمان اجتماعی فاقد طبقههای اجتماعی را ترسیم کند. حامیان کمونیسم، کمونیسم را شاخهای از سوسیالیسم میدانند اما نظام سوسیالیستی کشورهای کمونیست حالتی گذار از سرمایهداری خصوصی به کمونیسم مطلق است. در برخی کشورها همچون شوروی، چین ، کره شمالی و خاور جنوبی کمونیسم در دورههایی یا هم اکنون با عنوان دین و مذهبی نو پایه یا گاهی کیش شخصیت شناخته میشود. از شاخههای کمونیسم میتوان به کمونیسم اسلامی (مجاهدین خلق)، کمونیسم مسیحی (en) (فیدل کاسترو در کوبا) یا کمونیسم عربی (صدام حسین) اشاره کرد.
▪️ اشکال اولیه سازمانهای اجتماعی انسانی در مکتب مارکسیسم به «کمون اولیه» مشهور است. با این وجود، کمونیسم یک نوع سازمان اجتماعی را ترسیم میکند. در میان کمونیستها مکتبهای جدیدی شکل گرفتهاست که میتوان به مائوئیسم، تروتئیسم، کمونیسم مشورتی، لوگزامبورگیسم، کمونیسم آنارشیست، کمونیسم مسیحی و در نهایت انواع جریانهای کمونیسم چپ اشاره کرد که دارای تنوع فراوانی است. با این وجود، بقایای مختلف اتحاد جماهیر شوروی (که منتقدان آن را «استالینیسم» مینامند) و تفسیر مائویی مارکسیسم-لنینیسم شاخه (مکتب) جدیدی از کمونیسم را تشکیل دادهاند که در قرن بیستم که ابزار قدرت اصلی کمونیسم در روابط بینالملل محسوب میشد شاخه ترتئوئیسم دارای چنین قدرت متمایزی نیست. کارل مارکس معتقد است برای تبدیل یک جامعه از وضعیت تولید سرمایه داری به حالت تولید کمونیسم، میبایست دوران گذاری را طی کرد و این امر به یکباره امکانپذیر نیست، مارکس این دوران گذار را دیکتاتوری پرولتاریا انقلاب کمونیست مینامد. جامعه کمونیستی مورد نظر مارکس که از کاپیتالیسم برمیخیزد هرگز در عمل تحقق نیافته و به صورت نظری باقیمانده است؛ و در واقع مارکس دربارهٔ خصوصیات جامعه کمونیستی صحبت زیادی نکردهاست. با این وجود، اصطلاح «کمونیسم»، مخصوصاً وقتی با کاپیتالیسم همراه شود بیشتر به رژیمهای سیاسی و اقتصادی تحت سلطه احزاب کمونیست اشاره میکند که مدعی هستند نماینده دیکتاتوری پرولتاریا (طبقه کارگر) میباشند.
▪️ در اواخر قرن ۱۹، نظریات مارکس احزاب سوسیالیست را در سراسر اروپا به طور گستردهای فعال کرد اما در نهایت سیاستهای این احزاب در مسیر کاپیتالیسم «اصلاحی» شکل گرفت و نه در جهت براندازی آن. تنها استثناء در این مورد حزب کارگر سوسیال دموکرات روسیه بود. رهبر یکی از شاخههای این حزب که به بولشویک معروف است لنین بود، پس از سرنگون کردن دولت موقت روسیه در انقلاب ۱۹۱۷ روسیه به قدرت رسید.
▪️ در سال ۱۹۱۸، نام این حزب به حزب حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی تغییر کرد که این عمل بر اختلاف میان کمونیسم و دیگر شاخههای سوسیالیسم دامن زد.
▪️ پس از پیروزی انقلاب اکتبر در امپراتوری روسیه بسیاری از احزاب سوسیالیست در اکثر کشورهای جهان به احزاب کمونیست تبدیل شدند که درجه اطاعتپذیری آنها از حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی متفاوت بود. پس از جنگ جهانی دوم، کمونیستها در اروپای شرقی به قدرت رسیدند و در سال ۱۹۴۹، حزب کمونیست چین (CPC) توسط مائو زدونگ در جمهوری خلق چین تأسیس شد، این حزب در ادامه، مسیر ایدئولوژیکی رشد کمونیستی خود را به گونهای متفاوت طی کرد. در میان کشورهای جهان سوم که دولتهای طرفدار مکتب کمونیسم تشکیل دادند میتوان به دولتهای کشورهای کوبا، کره شمالی، ویتنام شمالی، لائوس، آنگولا، و موزامبیک اشاره کرد.
▪️ از اوایل دهه ۱۹۷۰، اصطلاح «یوروکمونیسم» وارد عرصه سیاست شده که به آن دسته از سیاستهای احزاب کمونیست در اروپای غربی اشاره میکرد که به دنبال سنت شکنی و نقد حمایت بی قید و شرط از اتحاد جماهیر شوروی بود. این احزاب در ایتالیا و فرانسه فعالیت سیاسی زیادی داشتند و وزنههای انتخاباتی مهمی محسوب میشدند.
▪️ یک گرایش ضد کمونیسم و ضد جنگ سرد در ایالات متحده وجود دارد. با این وجود در بسیاری از مناطق آفریقای جنوبی و آمریکای مرکزی احزاب کمونیست و حرکتهای کمونیستی مختلف قدرت زیادی دارند.
▪️ در اواخر دهه ۱۹۸۰، با زوال دول کمونیستی و اروپای شرقی و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در ۸ دسامبر ۱۹۹۱ قدرت کمونیسم در اروپا کاهش چشمگیری داشت. با این وجود هنوز حدود یک چهارم جمعیت جهان در کشورهای کمونیستی و بخصوص جمهوری خلق چین زندگی میکنند.
▪️ جنگ سرد نیز با سقوط کمونیسم و فروپاشی و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ به پایان رسید.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#کمونیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ مارکسیسم
#اصطلاح_شناسی
▪️ مارکسیسم (به انگلیسی: Marxism) مکتبی سیاسی و اجتماعی است که توسط کارل مارکس، فیلسوف و انقلابی آلمانی در اواخر قرن نوزدهم ساخته شد. فردریش انگلس نیز از شکلدهندگان مهم به اندیشه مارکسیسم بودهاست و مارکسیستها با اصول کلی اندیشه او نیز موافق هستند.
▪️اساس مارکسیسم آن طور که در «مانیفست کمونیست» (نوشته مارکس و انگلس) بیان شدهاست بر این باور استوار است که تاریخ جوامع تاکنون تاریخ مبارزه طبقاتی بودهاست و در دنیای حاضر دو طبقه، بورژوازی و پرولتاریا وجود دارند که کشاکش این دو تاریخ را رقم خواهد زد.
▪️میان مارکسیستهای مختلف، برداشتهای بسیار متفاوتی از مارکسیسم و تحلیل مسائل جهان با آن موجود است اما موضوعی که تقریباً همه در آن توافق دارند: «واژگونی نظام سرمایهداری از طریق انقلاب کارگران و لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و لغو کار مزدی و ایجاد جامعهای بی طبقه با مردمی آزاد و برابر و در نتیجه، پایان ازخودبیگانگی انسان» است. (از ازخودبیگانگیای که کمونیستها معتقدند در جهان سرمایهداری ناگزیر و حتمی است)
▪️مارکس و اِنگِلس همانند بقیه سوسیالیستها، تلاش کردند تا به کاپیتالیسم و سیستمهایی که در جهت به خدمت گرفتن کارگران پایه ریزی شده بودند خاتمه دهند. در حالی که سوسیالیستها در آغاز راه به دنبال اصلاحات اجتماعی بلند مدت بودند، مارکس و اِنگِلس معتقد بودند که انقلاب اجتنابناپذیر بوده و تنها مسیر ممکن برای رضایت مردم، حرکت به سوی سوسیالیسم و کمونیسم است. بزرگترین اندیشمندان این آموزه که نگارهی ایشان بر روی پرچم نمادینِ مارکسیسم-لنینیسم دیده میشود، از سمت چپ به راست بترتیب، کارل مارکس، فریدریش اِنگِلس و ولادیمیر لنین میباشند.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#مارکسیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️ مارکسیسم (به انگلیسی: Marxism) مکتبی سیاسی و اجتماعی است که توسط کارل مارکس، فیلسوف و انقلابی آلمانی در اواخر قرن نوزدهم ساخته شد. فردریش انگلس نیز از شکلدهندگان مهم به اندیشه مارکسیسم بودهاست و مارکسیستها با اصول کلی اندیشه او نیز موافق هستند.
▪️اساس مارکسیسم آن طور که در «مانیفست کمونیست» (نوشته مارکس و انگلس) بیان شدهاست بر این باور استوار است که تاریخ جوامع تاکنون تاریخ مبارزه طبقاتی بودهاست و در دنیای حاضر دو طبقه، بورژوازی و پرولتاریا وجود دارند که کشاکش این دو تاریخ را رقم خواهد زد.
▪️میان مارکسیستهای مختلف، برداشتهای بسیار متفاوتی از مارکسیسم و تحلیل مسائل جهان با آن موجود است اما موضوعی که تقریباً همه در آن توافق دارند: «واژگونی نظام سرمایهداری از طریق انقلاب کارگران و لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و لغو کار مزدی و ایجاد جامعهای بی طبقه با مردمی آزاد و برابر و در نتیجه، پایان ازخودبیگانگی انسان» است. (از ازخودبیگانگیای که کمونیستها معتقدند در جهان سرمایهداری ناگزیر و حتمی است)
▪️مارکس و اِنگِلس همانند بقیه سوسیالیستها، تلاش کردند تا به کاپیتالیسم و سیستمهایی که در جهت به خدمت گرفتن کارگران پایه ریزی شده بودند خاتمه دهند. در حالی که سوسیالیستها در آغاز راه به دنبال اصلاحات اجتماعی بلند مدت بودند، مارکس و اِنگِلس معتقد بودند که انقلاب اجتنابناپذیر بوده و تنها مسیر ممکن برای رضایت مردم، حرکت به سوی سوسیالیسم و کمونیسم است. بزرگترین اندیشمندان این آموزه که نگارهی ایشان بر روی پرچم نمادینِ مارکسیسم-لنینیسم دیده میشود، از سمت چپ به راست بترتیب، کارل مارکس، فریدریش اِنگِلس و ولادیمیر لنین میباشند.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#مارکسیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ لنینیسم
#اصطلاح_شناسی
▪️ لنینیسم در فلسفهٔ مارکسیستی، بدنهٔ نظریهٔ سیاسی برای سازمان سیاسی حزب پیشتاز انقلابی و دستیابی به دیکتاتوری پرولتاریا، به عنوان پیشدرآمد سیاسی تأسیس سوسیالیسم است. لنینیسم که توسط ولادیمیر لنین انقلابی روس و رهبر شوروی توسعه داده شد و به نام وی نیز نامیده شد، تئوریهای سیاسی و اقتصاد سوسیالیستی را شامل میشود که از مارکسیسم و نیز تفاسیر لنین از تئوری مارکسیستی برای کاربرد عملی آن با شرایط اجتماعی-سیاسی روسیهٔ دهقانی در اوایل سدهٔ بیستم بسط پیدا کرد. در فوریهٔ ۱۹۱۷ به مدت ۵ سال، لنینیسم برنامهٔ روسی اقتصاد مارکسیستی و فلسفهٔ سیاسی بود که از سوی حزب بلشویک، حزب پیشتازی که مبارزه برای استقلال سیاسی طبقهٔ کارگر را رهبری میکرد، به اجرا درمیآمد.
▪️ اندیشه لنین در نزد برخی به عنوان «مارکسیسم دوران امپریالیسم یا آخرین مرحله سرمایه داری» به شهرت رسید و به عنوان شالوده نظری انترناسیونالیسم پرولتری و کارپایه ایدئولوژیک بسیاری از احزاب و جنبشهای کمونیستی جهان شناخته شد.
▪️ اندیشه لنین بر پایه برتری طبقه کارگر و حقانیت تاریخی آن استوار است. به نظر لنین طبقه کارگر حق دارد برای انجام رسالت تاریخی خود، به سلطه طبقات دیگر پایان دهد و سیادت مستقل خود را، که همان دیکتاتوری پرولتاریا است، مستقر سازد. ابزار کارگران برای رسیدن به این هدف حزب طبقه کارگر است که به گفته لنین «آگاهترین عناصر طبقه کارگر» در آن گرد آمده و متشکل شدهاند.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#لنینیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️ لنینیسم در فلسفهٔ مارکسیستی، بدنهٔ نظریهٔ سیاسی برای سازمان سیاسی حزب پیشتاز انقلابی و دستیابی به دیکتاتوری پرولتاریا، به عنوان پیشدرآمد سیاسی تأسیس سوسیالیسم است. لنینیسم که توسط ولادیمیر لنین انقلابی روس و رهبر شوروی توسعه داده شد و به نام وی نیز نامیده شد، تئوریهای سیاسی و اقتصاد سوسیالیستی را شامل میشود که از مارکسیسم و نیز تفاسیر لنین از تئوری مارکسیستی برای کاربرد عملی آن با شرایط اجتماعی-سیاسی روسیهٔ دهقانی در اوایل سدهٔ بیستم بسط پیدا کرد. در فوریهٔ ۱۹۱۷ به مدت ۵ سال، لنینیسم برنامهٔ روسی اقتصاد مارکسیستی و فلسفهٔ سیاسی بود که از سوی حزب بلشویک، حزب پیشتازی که مبارزه برای استقلال سیاسی طبقهٔ کارگر را رهبری میکرد، به اجرا درمیآمد.
▪️ اندیشه لنین در نزد برخی به عنوان «مارکسیسم دوران امپریالیسم یا آخرین مرحله سرمایه داری» به شهرت رسید و به عنوان شالوده نظری انترناسیونالیسم پرولتری و کارپایه ایدئولوژیک بسیاری از احزاب و جنبشهای کمونیستی جهان شناخته شد.
▪️ اندیشه لنین بر پایه برتری طبقه کارگر و حقانیت تاریخی آن استوار است. به نظر لنین طبقه کارگر حق دارد برای انجام رسالت تاریخی خود، به سلطه طبقات دیگر پایان دهد و سیادت مستقل خود را، که همان دیکتاتوری پرولتاریا است، مستقر سازد. ابزار کارگران برای رسیدن به این هدف حزب طبقه کارگر است که به گفته لنین «آگاهترین عناصر طبقه کارگر» در آن گرد آمده و متشکل شدهاند.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#لنینیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ تفاوت بین کمونیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم
#اصطلاح_شناسی
علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
▪️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از: ۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است، ۲ـ برده داری ۳ـ فئودالیه ۴ـ بورژوازی و سرمایه داری ۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
▪️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
▪️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
🔺 در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی
#کمونیسم
#سوسیالیسم
#مارکسیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
▪️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از: ۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است، ۲ـ برده داری ۳ـ فئودالیه ۴ـ بورژوازی و سرمایه داری ۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
▪️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
▪️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
🔺 در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی
#کمونیسم
#سوسیالیسم
#مارکسیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ فابیانیسم
#اصطلاح_شناسی
▪️ فابینیسم (به انگلیسی: fabianism) یک جنبش سوسیالیستی است که که در انگلستان پدید آمد. هواداران این جنبش در سال ۱۸۸۴ در جامعه فابین متشکل شدند و از سردمداران این جنبش، سیدنی و بئاتریس وب، جرج برنارد شا، گراهام والاس و ه.ج.ولز بودند.فابینیسم یک جنبش مسالمت جو است و نام خود را از نام فابیوس، سردار رومی، گرفته است که با استزاتژی صبورانه و جنگ و گریز، هانیبال سردار کارتاژی را شکست داد.
▪️ به عقیده فابینها، سوسیالیسم از طریق عکس العمل مسالمت جویانه و تدریجی جامعه در برابر مالکیت انحصاری و در نتیجه پیشرفت دموکراسی سیاسی و تطبیق اصول دموکراسی بر اقتصاد و توسعه مالکیت کلی و تغییر نظر نسبت به اخلاق اجتماعی و احساس مسئولیت در برابر منافع عمومی، پدید میآید. برناردشا و و دیگر فابینها از تئوری ارزش مارکس انتقاد میکردند و و پیرو نظریه استوارت میل و هنری جورج بودند. بعد از تشکیل حزب کارگر جامعه فابین به آن پیوست اما موجودیت خود را از دست نداد و به صورت یک گروه روشنفکر برای تحقیق و تبلیغ در داخل حزب باقی ماند.
منبع: وزبه، خسرو، واژههای سیاسی،انتشارات پژوهش
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#فابیانیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️ فابینیسم (به انگلیسی: fabianism) یک جنبش سوسیالیستی است که که در انگلستان پدید آمد. هواداران این جنبش در سال ۱۸۸۴ در جامعه فابین متشکل شدند و از سردمداران این جنبش، سیدنی و بئاتریس وب، جرج برنارد شا، گراهام والاس و ه.ج.ولز بودند.فابینیسم یک جنبش مسالمت جو است و نام خود را از نام فابیوس، سردار رومی، گرفته است که با استزاتژی صبورانه و جنگ و گریز، هانیبال سردار کارتاژی را شکست داد.
▪️ به عقیده فابینها، سوسیالیسم از طریق عکس العمل مسالمت جویانه و تدریجی جامعه در برابر مالکیت انحصاری و در نتیجه پیشرفت دموکراسی سیاسی و تطبیق اصول دموکراسی بر اقتصاد و توسعه مالکیت کلی و تغییر نظر نسبت به اخلاق اجتماعی و احساس مسئولیت در برابر منافع عمومی، پدید میآید. برناردشا و و دیگر فابینها از تئوری ارزش مارکس انتقاد میکردند و و پیرو نظریه استوارت میل و هنری جورج بودند. بعد از تشکیل حزب کارگر جامعه فابین به آن پیوست اما موجودیت خود را از دست نداد و به صورت یک گروه روشنفکر برای تحقیق و تبلیغ در داخل حزب باقی ماند.
منبع: وزبه، خسرو، واژههای سیاسی،انتشارات پژوهش
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#فابیانیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ مینارشیسم
#اصطلاح_شناسی
▪️مینارشیسم (همچنین کمینه حکومت خواهی) یک فلسفه سیاسی سرمایهدارانه لیبرترین است. به معانی گوناگون تعریف شده است. در شدیدترین معنا، معتقد است که حکومت باید وجود داشته باشد (در تعارض با آنارشی)، که تنها کارکرد مشروعش حفاظت از افراد در برابر تجاوز، دزدی، نقض قرارداد و کلاهبرداری است. در وسیعترین معنا این مفهوم ادارات آتش نشانی، زندانها، قوه مجریه و مقننه را جزو کارکردهای مشروع دولت بحساب میآورد. چنین حکومتهایی حکومتهای نگهبان شب خوانده میشوند.
▪️مینارشیستها استدلال میکنند که حکومت اقتداری برای استفاده از انحصار زور خود برای دخالت در فعالیتهای آزادانه مردم نمیدارد و تنها وظیفه حکومت را تضمین حفاظت از قراردادهای بین افراد خصوصی و مالکیت از طریق سیستمی از دادگاههای حقوقی و اجرای قانون می دانند. مینارشیتها عموماً شیوه لسه فر در خصوص اقتصاد را اصلی ترین راه برای رونق اقتصادی می دانند.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#مینارشیسم
🅾️به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️مینارشیسم (همچنین کمینه حکومت خواهی) یک فلسفه سیاسی سرمایهدارانه لیبرترین است. به معانی گوناگون تعریف شده است. در شدیدترین معنا، معتقد است که حکومت باید وجود داشته باشد (در تعارض با آنارشی)، که تنها کارکرد مشروعش حفاظت از افراد در برابر تجاوز، دزدی، نقض قرارداد و کلاهبرداری است. در وسیعترین معنا این مفهوم ادارات آتش نشانی، زندانها، قوه مجریه و مقننه را جزو کارکردهای مشروع دولت بحساب میآورد. چنین حکومتهایی حکومتهای نگهبان شب خوانده میشوند.
▪️مینارشیستها استدلال میکنند که حکومت اقتداری برای استفاده از انحصار زور خود برای دخالت در فعالیتهای آزادانه مردم نمیدارد و تنها وظیفه حکومت را تضمین حفاظت از قراردادهای بین افراد خصوصی و مالکیت از طریق سیستمی از دادگاههای حقوقی و اجرای قانون می دانند. مینارشیتها عموماً شیوه لسه فر در خصوص اقتصاد را اصلی ترین راه برای رونق اقتصادی می دانند.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#مینارشیسم
🅾️به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ ماکیاولیسم
#اصطلاح_شناسی
▪️ ماکیاولیسم (به انگلیسی: Machiavellism)، عبارت است از مجموعه اصول و روشهای دستوری که نیکولو ماکیاولی سیاستمدار و فیلسوف ایتالیایی (۱۴۶۹-۱۵۲۷) برای زمامداری و حکومت بر مردم ارائه داد.
▪️ نیکولو ماکیاولی که بنیاد این نظریه خود را پیرامون روش و هدف در سیاست قرار داده، در کتاب خود شهریار، هدف عمل سیاسی را دستیابی به قدرت میداند و بنابراین، آن را محدود به هیچ حکم اخلاقی نمیداند و در نتیجه به کار بردن هر وسیلهای را در سیاست برای پیشبرد اهداف مجاز میشمارد و بدین گونه سیاست را به کلی از اخلاق جدا میداند.
▪️ ماکیاولی معتقداست، زمامدار اگر بخواهد باقی بماند و موفق باشد نباید از شرارت و اعمال خشونتآمیز بترسد. زیرا بدون شرارت، حفظ دولت ممکن نیست.
▪️ حکومت برای نیل به قدرت، ازدیاد و حفظ و بقای آن مجاز است به هر عملی از قبیل کشتار، خیانت، ترور، تقلب و ... دست بزند و هرگونه شیوهای حتی منافی اخلاق و شرف و عدالت را برای رسیدن به هدفش روا میدارد.
▪️ این مکتب بر این باور است که رجال سیاسی باید کاملاً واقعبین و مادی و جدی باشند. آنگونه سختگیر باشند که اگر تکالیف دینی، اخلاقی و احساسات سد راه آنان شود؛ از آنها صرفنظر کرده و هدفی جز رسیدن به مقصود نداشته باشند.وی اساس اخلاقیات را واژگون کرد. یگانه شعار سیاسی او این بود که شاه فوق تمام قیود و الزامات مردم عادیست.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#ماکیاولیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️ ماکیاولیسم (به انگلیسی: Machiavellism)، عبارت است از مجموعه اصول و روشهای دستوری که نیکولو ماکیاولی سیاستمدار و فیلسوف ایتالیایی (۱۴۶۹-۱۵۲۷) برای زمامداری و حکومت بر مردم ارائه داد.
▪️ نیکولو ماکیاولی که بنیاد این نظریه خود را پیرامون روش و هدف در سیاست قرار داده، در کتاب خود شهریار، هدف عمل سیاسی را دستیابی به قدرت میداند و بنابراین، آن را محدود به هیچ حکم اخلاقی نمیداند و در نتیجه به کار بردن هر وسیلهای را در سیاست برای پیشبرد اهداف مجاز میشمارد و بدین گونه سیاست را به کلی از اخلاق جدا میداند.
▪️ ماکیاولی معتقداست، زمامدار اگر بخواهد باقی بماند و موفق باشد نباید از شرارت و اعمال خشونتآمیز بترسد. زیرا بدون شرارت، حفظ دولت ممکن نیست.
▪️ حکومت برای نیل به قدرت، ازدیاد و حفظ و بقای آن مجاز است به هر عملی از قبیل کشتار، خیانت، ترور، تقلب و ... دست بزند و هرگونه شیوهای حتی منافی اخلاق و شرف و عدالت را برای رسیدن به هدفش روا میدارد.
▪️ این مکتب بر این باور است که رجال سیاسی باید کاملاً واقعبین و مادی و جدی باشند. آنگونه سختگیر باشند که اگر تکالیف دینی، اخلاقی و احساسات سد راه آنان شود؛ از آنها صرفنظر کرده و هدفی جز رسیدن به مقصود نداشته باشند.وی اساس اخلاقیات را واژگون کرد. یگانه شعار سیاسی او این بود که شاه فوق تمام قیود و الزامات مردم عادیست.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#ماکیاولیسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍ آبستراکسیون
#اصطلاح_شناسی
▪️آبستراکسیون ( Obstruction) (برابر فرهنگستان زبان: نصابشکنی) عدم حضور عمدیِ گروهی از نمایندگان مجلس در هنگام رأیگیری، بهقصدِ از اکثریت انداختن مجلس و جلوگیری از تصویب یک لایحه یا طرح است.
در سیاست، استفادهٔ سامانمند از عدم حضور عمدیِ گروهی از نمایندگان در هنگام رأیگیری بهعنوان یک حربه بهکار گرفته میشود.
▪️معنای لغوی «آبستراکسیون»، مانع شدن است و به عمل یا کوشش اقلیتی از نمایندگان پارلمان برای جلوگیری از اخذ تصمیم و تصویب قانون، با استفاده از ابزار قانونی گفته میشود که این جلوگیری میتواند با استفاده از ارائهٔ نطقهای پیاپی، طرح موارد وقتگیر در زمان رأیگیری و خروج از صحن مجلس برای از اکثریت انداختن مجلس و لغو دستور یا لایحهٔ موردبحث صورت میگیرد.
▪️در معنای وسیعتر، نصابشکنی یا آبستراکسیون به مجموعه اقداماتی گفته میشود که گروهی از نمایندگان مجلس یا پارلمان یک کشور برای جلوگیری از تصویب یا نهایی شدن یک تصمیم و قانون در نشست رسمیِ نمایندگان در پیش میگیرند. ترک نشست علنیِ مجلس و درنتیجه نرسیدن تعداد نمایندگان حاضر به حد نصاب قانونی برای برگزاری نشست ازجملهٔ این اقدامات است.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#آبستراکسیون
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️آبستراکسیون ( Obstruction) (برابر فرهنگستان زبان: نصابشکنی) عدم حضور عمدیِ گروهی از نمایندگان مجلس در هنگام رأیگیری، بهقصدِ از اکثریت انداختن مجلس و جلوگیری از تصویب یک لایحه یا طرح است.
در سیاست، استفادهٔ سامانمند از عدم حضور عمدیِ گروهی از نمایندگان در هنگام رأیگیری بهعنوان یک حربه بهکار گرفته میشود.
▪️معنای لغوی «آبستراکسیون»، مانع شدن است و به عمل یا کوشش اقلیتی از نمایندگان پارلمان برای جلوگیری از اخذ تصمیم و تصویب قانون، با استفاده از ابزار قانونی گفته میشود که این جلوگیری میتواند با استفاده از ارائهٔ نطقهای پیاپی، طرح موارد وقتگیر در زمان رأیگیری و خروج از صحن مجلس برای از اکثریت انداختن مجلس و لغو دستور یا لایحهٔ موردبحث صورت میگیرد.
▪️در معنای وسیعتر، نصابشکنی یا آبستراکسیون به مجموعه اقداماتی گفته میشود که گروهی از نمایندگان مجلس یا پارلمان یک کشور برای جلوگیری از تصویب یا نهایی شدن یک تصمیم و قانون در نشست رسمیِ نمایندگان در پیش میگیرند. ترک نشست علنیِ مجلس و درنتیجه نرسیدن تعداد نمایندگان حاضر به حد نصاب قانونی برای برگزاری نشست ازجملهٔ این اقدامات است.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#آبستراکسیون
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
✍️ پوزیتویسم
#اصطلاح_شناسی
▪️ پوزیتیویسم، از POSITIVE به معنای واقعی، مثبت، صریح، تحقیقی، تحصّل گرایی و اثبات گرایی میباشد. پوزیتیویسم اصطلاحی فلسفی است که بر اساس آن، تنها روش معتبر تحقیق و شناخت، روش علمی تجربی دانسته میشود. روشی که بر پایه تجربه است.
▪️ اولین بار در تاریخ علوم، این اصطلاح را آگوست کنت فیلسوف و جامعه شناسی فرانسوی به کار برد. آگوست کنت برای تحول ذهنی 3 مرحله قایل بود:
نخست: مرحله الهی و دینی که علل پیدایش و وقوع حوادث به علل ماورایی و الهی نسبت داده میشود ؛
دوم: مرحله فلسفی که علت حوادث را در جوهر نامرئی و طبیعت اشیا مثل نیروهای مشاهده ناپذیر مادی و ذرات نادیدنی نهفته می دانست؛
سوم: مرحله علمی که به جای جستجو از چرایی پدیدهها به چگونگی پیدایش پدیدهها و روابط آنها با یکدیگر میپردازد؛ مرحله سوم را همان مرحله اثباتی و تحقیقی میدانست.
▪️ از نظر کنت، میتوان از علوم طبیعی الگوهای نظری و روشهای مطالعه را فرا گرفته و در علوم اجتماعی به کار بست. بدین معنا که روش تحقیق و رویکرد به مسایل علوم اجتماعی متفاوت از علوم طبیعی و ریاضی نیست و در علوم اجتماعی هم به مثابه علوم طبیعی باید از کشف و شهود و قضاوتهای ارزشی و هنجاری پرهیز کرد.
▪️ ریشههای فکری پوزیتویسم را میباید در تحولات عصر روشنگری قرن 18 میلادی در اروپا جستجو کرد که شاهد پیدایش ایمان به عقل انسان بود یعنی همان انتظاراتی را که عصر ایمان نسبت به وحی الهی (به صورت فراگیر و جهانی ) داشت، در فلاسفه عصر روشنگری، نسبت به عقل انسان تجلی یافت.
▪️ اساس دادههای مکتب پوزیتیویسم بر دادههای بیواسطه حواس متکی بود. و نطقه مقابل ایدهالیسم بشمار میرفت.
▪️ کنت در ادعای خود تا آنجا پیش رفت که حتی مفاهیم انتزاعی علوم را که از مشاهده مستقیم بدست نمیآید، متافیزیکی و غیر علمی میشمرد و کار را به جایی رساند که اصولاً قضایای متافیزیکی را الفاظی پوچ و بی معنا به حساب میآورد
▫️طاهره اخوان
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
# پوزیتویسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▪️ پوزیتیویسم، از POSITIVE به معنای واقعی، مثبت، صریح، تحقیقی، تحصّل گرایی و اثبات گرایی میباشد. پوزیتیویسم اصطلاحی فلسفی است که بر اساس آن، تنها روش معتبر تحقیق و شناخت، روش علمی تجربی دانسته میشود. روشی که بر پایه تجربه است.
▪️ اولین بار در تاریخ علوم، این اصطلاح را آگوست کنت فیلسوف و جامعه شناسی فرانسوی به کار برد. آگوست کنت برای تحول ذهنی 3 مرحله قایل بود:
نخست: مرحله الهی و دینی که علل پیدایش و وقوع حوادث به علل ماورایی و الهی نسبت داده میشود ؛
دوم: مرحله فلسفی که علت حوادث را در جوهر نامرئی و طبیعت اشیا مثل نیروهای مشاهده ناپذیر مادی و ذرات نادیدنی نهفته می دانست؛
سوم: مرحله علمی که به جای جستجو از چرایی پدیدهها به چگونگی پیدایش پدیدهها و روابط آنها با یکدیگر میپردازد؛ مرحله سوم را همان مرحله اثباتی و تحقیقی میدانست.
▪️ از نظر کنت، میتوان از علوم طبیعی الگوهای نظری و روشهای مطالعه را فرا گرفته و در علوم اجتماعی به کار بست. بدین معنا که روش تحقیق و رویکرد به مسایل علوم اجتماعی متفاوت از علوم طبیعی و ریاضی نیست و در علوم اجتماعی هم به مثابه علوم طبیعی باید از کشف و شهود و قضاوتهای ارزشی و هنجاری پرهیز کرد.
▪️ ریشههای فکری پوزیتویسم را میباید در تحولات عصر روشنگری قرن 18 میلادی در اروپا جستجو کرد که شاهد پیدایش ایمان به عقل انسان بود یعنی همان انتظاراتی را که عصر ایمان نسبت به وحی الهی (به صورت فراگیر و جهانی ) داشت، در فلاسفه عصر روشنگری، نسبت به عقل انسان تجلی یافت.
▪️ اساس دادههای مکتب پوزیتیویسم بر دادههای بیواسطه حواس متکی بود. و نطقه مقابل ایدهالیسم بشمار میرفت.
▪️ کنت در ادعای خود تا آنجا پیش رفت که حتی مفاهیم انتزاعی علوم را که از مشاهده مستقیم بدست نمیآید، متافیزیکی و غیر علمی میشمرد و کار را به جایی رساند که اصولاً قضایای متافیزیکی را الفاظی پوچ و بی معنا به حساب میآورد
▫️طاهره اخوان
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
# پوزیتویسم
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
♈️♈️♈️ تفاوت بین کمونیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم
#اصطلاح_شناسی
♈️علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
♈️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از:
۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است،
۲ـ برده داری
۳ـ فئودالیه
۴ـ بورژوازی و سرمایه داری
۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
♈️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
🔰 الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
🔰ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
♈️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
♈️ در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#کمونیسم #سوسیالیسم #مارکسیسم
#اصطلاح_شناسی
♈️علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
♈️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از:
۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است،
۲ـ برده داری
۳ـ فئودالیه
۴ـ بورژوازی و سرمایه داری
۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
♈️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
🔰 الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
🔰ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
♈️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
♈️ در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#کمونیسم #سوسیالیسم #مارکسیسم
✍️ تفاوت بین کمونیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم
#اصطلاح_شناسی
علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
▪️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از: ۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است، ۲ـ برده داری ۳ـ فئودالیه ۴ـ بورژوازی و سرمایه داری ۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
▪️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
▪️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
🔺 در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی
#کمونیسم
#سوسیالیسم
#مارکسیسم
👇👇👇
🅾️ @sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
علی رغم شباهت ها و اشتراکات این اصطلاحات ، جهت تفکیک لازم است به بررسی تفاوت های آن ها بپردازیم :
▪️ ۱ . کمونیسم (communism)؛ در فرضیه های کارل مارکس و فردریک انگلس ، کمونیسم جامعه ای است به اصطلاح بی طبقه با مالکیت واحد همگانی مردم بر وسایل تولید ، برابری کامل اجتماعی همه اعضای جامعه . توضیح بیشتر اینکه ؛کمونیسم از ریشه لاتین (commons) به معنی اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمیترین مکاتب سیاسی دنیا است «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال ۱۸۴۸ با انتشار مانیفست کمونیست حرکت تازهای در نهضت کمونیسم جهانی به وجود آوردند. از نظر فلسفی و اقتصادی کمونیسم و سوسیالیسم دارای ریشه واحدی هستند و هر دو بر مالکیت عمومی وسائل تولید تکیه میکنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایی سوسیالیسم به شمار می آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی، یا فلسفه مادی دیالکتیکی بیان می کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهرهبرداری از این وسایل را زیر بنای تحولات اجتماعی میداند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگ های طبقاتی و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسی و تجزیه و تحلیل مینماید. از نظر مارکس دوره های تاریخی عبارتند از: ۱ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولید وجود نداشته است، ۲ـ برده داری ۳ـ فئودالیه ۴ـ بورژوازی و سرمایه داری ۵ـ سوسیالیسم ۶ـ کمون ثانویه.
▪️ ۲ . مارکسیسم(Marxism) ؛ عنوان فلسفه مارکس و واضع فلسفه کمونیسم جدید است . این واژه از نام کارل مارکس بنیانگذار سوسیالیسم علمی گرفته شده است .به طور مختصر میتوان اساس تفکر مارکسیستی را در موارد ذیل خلاصه نمود:
الف ) اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهای طبقاتی و مبارزه بین گروههایی که منافع اقتصادی آنها با هم متعارض است چیز دیگری نیست. بر اساس این تعبیر جنگ های طبقاتی در مراحل مختلف تاریخی ابتدا بین بردگان و بردهداران، سپس میان فئودالها و «سرفها» یا دهقانان فقیر و بیزمین و بالاخره بین کارگران و سرمایهداران در میگیرد و سرانجام به پیروزی طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفی کامل طبقات اجتماعی منتهی میگردد.
ب ) دولتها نقشی جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایهداری دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامی خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصی، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. (محمود طلوعی، فرهنگ جامع سیاسی، ص ۷۰۳ و ۷۷۹) همان گونه که گذشت کمونیسم قبل از مارکسیسم هم وجود داشت. مارکس در واقع کمونیسم کارگری را فرموله کرد و مارکسیسم تئوری کمونیسم کارگری است. اگر به مانیفست فصل چهارم آن رجوع کنید خود مارکس و انگلس میگویند که قبل از آنها هم سوسیالیسم های غیر کارگری وجود داشتند. ولی بعد کمونیسم مارکس به گرایش اصلی کمونیسم تبدیل شد .
▪️ ۳. سوسیالیسم «socialism» یا جامعهباوری، این اصطلاح که از واژه «سوسیال» به معنای اجتماعی در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهای بسیار دارد، اما تعریف معمول این اصطلاح را در واژهنامه انگلیسی آکسفورد، چنین میتوان یافت: «سوسیالیسم تئوری یا سیاستی است که هدف آن مالکیت یا نظارت جامعه بر وسایل تولید – سرمایه، زمین، اموال و جز آنها – به طور کلی، و اداره آن به سود همگان است» . (داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۲۰۴)
🔺 در یک جمع بندی سوسیالیسم به عنوان مکتبی مبتنی براصالت جامعه و اشتراکیت ابزار تولید ، و کمونیسم بیانگر مرحله ای ایده ال از چنین وضعیتی در جامعه ، و مارکسیسم نظریه پردازان چنین تفکری است .
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی
#کمونیسم
#سوسیالیسم
#مارکسیسم
👇👇👇
🅾️ @sedayeslahat
✅ پرولتاریا
📝پرولتاریا طبقه است از جامعه که هزینه زندگانی خود را منحصراً از فروش نیروی کارخود بدست می آورد نه از منافع یک سرمایه ،یعنی آن طبقه که خوشی و درد،زندگی و مرگ و تمامی افراد آن مربوط می باشد به وجود کار ، پرولتاریا «مولد ارزش» به شمار میرود اما سهمی از «ارزش» و «سود» نمیبرد. مارکس تقابل این طبقه با بورژوازی را طبیعت تاریخ برمیشمرد.
#علوم_سیاسی
#پرولتاریا
#اصطلاح_شناسی
#مارکس
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
📝پرولتاریا طبقه است از جامعه که هزینه زندگانی خود را منحصراً از فروش نیروی کارخود بدست می آورد نه از منافع یک سرمایه ،یعنی آن طبقه که خوشی و درد،زندگی و مرگ و تمامی افراد آن مربوط می باشد به وجود کار ، پرولتاریا «مولد ارزش» به شمار میرود اما سهمی از «ارزش» و «سود» نمیبرد. مارکس تقابل این طبقه با بورژوازی را طبیعت تاریخ برمیشمرد.
#علوم_سیاسی
#پرولتاریا
#اصطلاح_شناسی
#مارکس
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✍️ پرولتاریا
#اصطلاح_شناسی
▫️پرولِتاریا (از لاتین proletarius، در زبان لاتین، به معنای فرزندمند، از Proles به معنای فرزند) اولین بار در امپراتوری روم، در پیش از میلاد، پدیدار شد. در آن زمان به موجب قانون، زمینداران و دیگر طبقات میبایست با پرداخت مالیات یا خدمت سربازی به دولت خدمت کنند، آنان که چیزی نداشتند تا به دولت بپردازند، میبایست فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند.
▫️ مقامات رومی هر پنج سال یک بار برای تهیه فهرستی از شهروندان و دارایی آنها، که وظایف نظامی و امتیازات رای آنها را تعیین می کرد، سرشماری انجام می دادند. کسانی که دارای 11000 سکه یا کمتر بودند، به پایین ترین رده برای خدمت سربازی سقوط کردند و فرزندان آنها - prōlēs (فرزندان) - به جای دارایی در لیست قرار گرفتند. از این رو پرولتاریوس (تولید کننده فرزندان) نامیده می شود.
▫️این کلمه در سدهٔ دوم مسیحی ناپدید شد و در سدههای پانزدهم و شانزدهم به معنای مردمی که زمین خود را از کف داده و تنها با نیروی کار خود میزیند، به کار رفت. اما در سدهٔ نوزدهم نویسندگان سوسیالیست مانند سیسموندی، کابه، لویی بلان و پرودون آن را دوباره به کار بردند، و کسی که آن را رواج عام بخشید یک نویسندهٔ اجتماعی آلمانی به نام لورنتز فن اشتاین (Lorenz von Stein) بود.
▫️مارکس در کتاب «مانیفست کمونیست» (۱۸۴۸)تعریفی از پرولتاریا به دست میدهد: «مقصود از پرولتاریا طبقهٔ کارگران مزدبگیر جدیدی است که مالک هیچ وسیلهٔ تولیدی نیست و نیروی کار خود رابرای تأمین زندگی میفروشد.»
▫️پرولتاریا طبقه است از جامعه که هزینه زندگانی خود را منحصراً از فروش نیروی کارخود بدست می آورد نه از منافع یک سرمایه ،یعنی آن طبقه که خوشی و درد،زندگی و مرگ و تمامی افراد آن مربوط می باشد به وجود کار ، پرولتاریا «مولد ارزش» به شمار میرود اما سهمی از «ارزش» و «سود» نمیبرد. مارکسیسم تقابل این طبقه با بورژوازی را طبیعت تاریخ برمیشمرد.
▫️مارکس و انگلس پرولتاریا را تنها به معنای کارگران تهیدست صنعتی بکار میبردند، ولی در جریان انقلاب روسیه و به ویژه انقلاب چین که تکیه گاه عمدهٔ آن دهقانان بی زمین و تهیدست بود، مفهوم «پرولتاریای دهقانی» به عنوان نیروی متحد «پرولتاری صنعتی» پدید آمد و جنبشهای انقلابی در جهان سوم، با نبود پرولتاریای صنعتی، تکیهگاه اصلی خود را «پرولتاریای دهقانی» قرار دادند.
▫️از دیدگاه مارکسیسم، پرولتاریا و بورژوازی در منصبهای ضد هم قرار دارند چون (برای مثال) در حالی که کارگران کارخانهها ناخودآگاه تمایل زیادی به افزایش حقوق دارند، صاحبان آنها برعکس دوست دارند حقوق پرداختی کارگران تا جای ممکن پایین باشد.
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#اصطلاح_شناسی
▫️پرولِتاریا (از لاتین proletarius، در زبان لاتین، به معنای فرزندمند، از Proles به معنای فرزند) اولین بار در امپراتوری روم، در پیش از میلاد، پدیدار شد. در آن زمان به موجب قانون، زمینداران و دیگر طبقات میبایست با پرداخت مالیات یا خدمت سربازی به دولت خدمت کنند، آنان که چیزی نداشتند تا به دولت بپردازند، میبایست فرزندان خود را به خدمت دولت بفرستند.
▫️ مقامات رومی هر پنج سال یک بار برای تهیه فهرستی از شهروندان و دارایی آنها، که وظایف نظامی و امتیازات رای آنها را تعیین می کرد، سرشماری انجام می دادند. کسانی که دارای 11000 سکه یا کمتر بودند، به پایین ترین رده برای خدمت سربازی سقوط کردند و فرزندان آنها - prōlēs (فرزندان) - به جای دارایی در لیست قرار گرفتند. از این رو پرولتاریوس (تولید کننده فرزندان) نامیده می شود.
▫️این کلمه در سدهٔ دوم مسیحی ناپدید شد و در سدههای پانزدهم و شانزدهم به معنای مردمی که زمین خود را از کف داده و تنها با نیروی کار خود میزیند، به کار رفت. اما در سدهٔ نوزدهم نویسندگان سوسیالیست مانند سیسموندی، کابه، لویی بلان و پرودون آن را دوباره به کار بردند، و کسی که آن را رواج عام بخشید یک نویسندهٔ اجتماعی آلمانی به نام لورنتز فن اشتاین (Lorenz von Stein) بود.
▫️مارکس در کتاب «مانیفست کمونیست» (۱۸۴۸)تعریفی از پرولتاریا به دست میدهد: «مقصود از پرولتاریا طبقهٔ کارگران مزدبگیر جدیدی است که مالک هیچ وسیلهٔ تولیدی نیست و نیروی کار خود رابرای تأمین زندگی میفروشد.»
▫️پرولتاریا طبقه است از جامعه که هزینه زندگانی خود را منحصراً از فروش نیروی کارخود بدست می آورد نه از منافع یک سرمایه ،یعنی آن طبقه که خوشی و درد،زندگی و مرگ و تمامی افراد آن مربوط می باشد به وجود کار ، پرولتاریا «مولد ارزش» به شمار میرود اما سهمی از «ارزش» و «سود» نمیبرد. مارکسیسم تقابل این طبقه با بورژوازی را طبیعت تاریخ برمیشمرد.
▫️مارکس و انگلس پرولتاریا را تنها به معنای کارگران تهیدست صنعتی بکار میبردند، ولی در جریان انقلاب روسیه و به ویژه انقلاب چین که تکیه گاه عمدهٔ آن دهقانان بی زمین و تهیدست بود، مفهوم «پرولتاریای دهقانی» به عنوان نیروی متحد «پرولتاری صنعتی» پدید آمد و جنبشهای انقلابی در جهان سوم، با نبود پرولتاریای صنعتی، تکیهگاه اصلی خود را «پرولتاریای دهقانی» قرار دادند.
▫️از دیدگاه مارکسیسم، پرولتاریا و بورژوازی در منصبهای ضد هم قرار دارند چون (برای مثال) در حالی که کارگران کارخانهها ناخودآگاه تمایل زیادی به افزایش حقوق دارند، صاحبان آنها برعکس دوست دارند حقوق پرداختی کارگران تا جای ممکن پایین باشد.
#آموزش_سیاسی
#علوم_سیاسی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat