✍️ آرمان شهر از نگاه متفکران ایرانی
▪️ در متنهای دینی و اساطیری ایران باستان و در ادبیات فارسی آنجا که به ایران باستان پرداخته شده، از جامعه آرمانی این جهانی بسیار یاد شده است. در این بررسی، آنچه ما میجوییم، اندیشه آرمانی است، زیرا چنین اندیشهای پژواک آرزوهای نیاکان ما برای دست یابی به کمال و رستگاری بوده است.
▪️ در اوج درخشش فرهنگ اسلامی، ابونصر فارابی، حکیمی فرزانه از خاور ایران، اندیشه شهر آرمانی را در کتاب خود به نام "اندیشههای اهل مدینه فاضله" مطرح ساخت و جامعهٔ آرمانی بر پایه اندیشه فلسفی و در قالب مفاهیم شریعت اسلامی پی افکند. صفت "فاضله" گویای آرمان حکیم در جستجوی جامعه کمال مطلوب بود. مدینه فاضله در اندیشه فارابی، از معموره زمین آغاز میشود و در کوچکترین حد خود، به شهر اطلاق میگردد. چنین نگرشی، افزون بر اینکه از مفهوم اسلامی "درالاسلام" سرچشمه میگیرد، بسی فراتر از محدوده جغرافیایی ملت هاست. دریافت فارابی از جامعه کامل، جامعهای بزرگ است که ملتهای بسیار را در برگرفته و چنانچه رهبری آرمانی زمام را به دست گیرد "مدینه فاضله" در محدوده آن تحقق خواهد یافت.
▪️ مدینه فاضله فارابی، جامعه ایست کاملآ روحانی که تصور جزئیات آن بسی دشوار است. با این که بحث وی گسترده و مفصل است، اما همه جا به کلی گویی بسنده میکند و به روابط ملموس سیاسی و اجتماعی نمیپردازد. جامعه مدنی (اجتماع مدنی) برای نظام طبقاتی مدینه فاضله، آگاهی اجمالی به دستگاه فلسفی فارابی ضرورت دارد. زیرا ساختار شهر آرمانی وی پژواک ذهن و برداشت عقلانی وی از نظام کائنات است. در دستگاه فلسفی فارابی، همه کائنات از فیضان وجود نخست یا ذات پروردگار پدید آمده است و موجودهای عالم در نظامی متنازل قرار گرفتهاند. بدین ترتیب که پس از موجود نخست که مبداء المبادی است، سلسله مراتب موجودهای عالم به ترتیب "الانقص فالانقص" از کمال به نقصان سیر میکند تا به مرحلهای میرسند که گامی فروتر از آن نیستی محض است.
▪️ از این رو در شهر آرمانی فارابی، خیر افضل (سعادت آدمی و نیکی برین) تنها در اجتماع مدنی به دست میآید نه در اجتماعی که از آن کمتر یا ناقص باشد و انسانها به حکم سرشت و برای رسیدن به کمال، نیازمند همکاری و تشکیل اجتماعند، نیازهای آدمی چنان متنوع و فراوان است که هیچ کس به تنهایی نمیتواند همه آنها را برآورده سازد. این اجتماع و تقسیم کاری اجتماعی است که همه افراد را در دستیابی به خواستههایشان کامیاب میسازد. بنابراین جامعه مدنی محصول تقسیم کار اجتماعی است و تنها در جامعهای که انسان به کمال و سعادتی درخور آن است، دست مییابد.
▪️ فارابی و ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی به پایگاه فرد در اجتماع بر حسب سرشت و استعداد او نظر دارند و بر این باورند که اگر فرد در جامعه به کاری که طبیعت او اقتضا دارد و هر کس بر حسب سرشت و شایستگی ذاتی خویش به کاری بپردازد و سلسله مراتب اجتماعی و سیاسی بر حسب شایستگی افراد تشکیل شود مدینه فاضله در زمین تحقق پیدا میکند.
▪️ فارابی هدف و غایت شهر آرمانی را رسیدن به سعادت می داند سعادت، خیر مطلق است و خیر آن چیزی است که به وجهی در رسیدن انسان به خوشبختی سود افتد. سعادت مورد نظر فارابی تنها، سعادت این جهانی نیست، بلکه سعادتی است که همه زندگانی این جهانی آدمی را به وجه دلخواه تامین کند و هم رستگاری او را در جهانی دیگر تحقق بخشد. هدف و منظور از آفرینش انسان نیز، رسیدن او به سعادت است، اما لازم است که انسان، نخست سعادت را بشناسد.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#آرمان_شهر
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
▪️ در متنهای دینی و اساطیری ایران باستان و در ادبیات فارسی آنجا که به ایران باستان پرداخته شده، از جامعه آرمانی این جهانی بسیار یاد شده است. در این بررسی، آنچه ما میجوییم، اندیشه آرمانی است، زیرا چنین اندیشهای پژواک آرزوهای نیاکان ما برای دست یابی به کمال و رستگاری بوده است.
▪️ در اوج درخشش فرهنگ اسلامی، ابونصر فارابی، حکیمی فرزانه از خاور ایران، اندیشه شهر آرمانی را در کتاب خود به نام "اندیشههای اهل مدینه فاضله" مطرح ساخت و جامعهٔ آرمانی بر پایه اندیشه فلسفی و در قالب مفاهیم شریعت اسلامی پی افکند. صفت "فاضله" گویای آرمان حکیم در جستجوی جامعه کمال مطلوب بود. مدینه فاضله در اندیشه فارابی، از معموره زمین آغاز میشود و در کوچکترین حد خود، به شهر اطلاق میگردد. چنین نگرشی، افزون بر اینکه از مفهوم اسلامی "درالاسلام" سرچشمه میگیرد، بسی فراتر از محدوده جغرافیایی ملت هاست. دریافت فارابی از جامعه کامل، جامعهای بزرگ است که ملتهای بسیار را در برگرفته و چنانچه رهبری آرمانی زمام را به دست گیرد "مدینه فاضله" در محدوده آن تحقق خواهد یافت.
▪️ مدینه فاضله فارابی، جامعه ایست کاملآ روحانی که تصور جزئیات آن بسی دشوار است. با این که بحث وی گسترده و مفصل است، اما همه جا به کلی گویی بسنده میکند و به روابط ملموس سیاسی و اجتماعی نمیپردازد. جامعه مدنی (اجتماع مدنی) برای نظام طبقاتی مدینه فاضله، آگاهی اجمالی به دستگاه فلسفی فارابی ضرورت دارد. زیرا ساختار شهر آرمانی وی پژواک ذهن و برداشت عقلانی وی از نظام کائنات است. در دستگاه فلسفی فارابی، همه کائنات از فیضان وجود نخست یا ذات پروردگار پدید آمده است و موجودهای عالم در نظامی متنازل قرار گرفتهاند. بدین ترتیب که پس از موجود نخست که مبداء المبادی است، سلسله مراتب موجودهای عالم به ترتیب "الانقص فالانقص" از کمال به نقصان سیر میکند تا به مرحلهای میرسند که گامی فروتر از آن نیستی محض است.
▪️ از این رو در شهر آرمانی فارابی، خیر افضل (سعادت آدمی و نیکی برین) تنها در اجتماع مدنی به دست میآید نه در اجتماعی که از آن کمتر یا ناقص باشد و انسانها به حکم سرشت و برای رسیدن به کمال، نیازمند همکاری و تشکیل اجتماعند، نیازهای آدمی چنان متنوع و فراوان است که هیچ کس به تنهایی نمیتواند همه آنها را برآورده سازد. این اجتماع و تقسیم کاری اجتماعی است که همه افراد را در دستیابی به خواستههایشان کامیاب میسازد. بنابراین جامعه مدنی محصول تقسیم کار اجتماعی است و تنها در جامعهای که انسان به کمال و سعادتی درخور آن است، دست مییابد.
▪️ فارابی و ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی به پایگاه فرد در اجتماع بر حسب سرشت و استعداد او نظر دارند و بر این باورند که اگر فرد در جامعه به کاری که طبیعت او اقتضا دارد و هر کس بر حسب سرشت و شایستگی ذاتی خویش به کاری بپردازد و سلسله مراتب اجتماعی و سیاسی بر حسب شایستگی افراد تشکیل شود مدینه فاضله در زمین تحقق پیدا میکند.
▪️ فارابی هدف و غایت شهر آرمانی را رسیدن به سعادت می داند سعادت، خیر مطلق است و خیر آن چیزی است که به وجهی در رسیدن انسان به خوشبختی سود افتد. سعادت مورد نظر فارابی تنها، سعادت این جهانی نیست، بلکه سعادتی است که همه زندگانی این جهانی آدمی را به وجه دلخواه تامین کند و هم رستگاری او را در جهانی دیگر تحقق بخشد. هدف و منظور از آفرینش انسان نیز، رسیدن او به سعادت است، اما لازم است که انسان، نخست سعادت را بشناسد.
#علوم_سیاسی
#آموزش_سیاسی
#آرمان_شهر
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
🔴 #احمد_زیدآبادی
"عرفان، برابری، آزادی" در مقام آرمان و عمل!
روزگاری است که کمتر کسی حوصلۀ مطالعۀ نوشتههای طولانی و دراز را دارد و نوشتههای کوتاه و چکیده هم بعضاً ابهام آفریناند و چه بسا بد فهمیده میشوند!
راهحل هم ظاهراً قدری درازگویی و قدری اختصار نیست چرا که آن ممکن است هر دو آفت را به همراه داشته باشد.
به هر صورت این هم مشکلی در کنار هزاران مشکل روزگار ماست که باید با آن کنار آمد و در مقابلاش صبوری پیشه کرد.
باری نوشتۀ من تحت عنوان "شریعتی و ضد شریعتیها و نوشریعتیها" پرسشها و ابهامها و انتقادهایی را برانیگخته است که توضیح کوتاهی در این باره را ضروری میکند.
یکی از نقدها را دوست گرامی جناب فرید مرجایی که به نحوی وارث فکری دائی مرحوم خود زندهیاد دکتر محمد نخشب تلقی میشود، نوشته است.
آقای مرجایی مانند برخی دیگر از منتقدان، داوری مرا در بارۀ سراب بودن جامعۀ آرمانی مبتنی بر عرفان، برابری، آزادی را خالی از استدلال دیده و بخصوص زور و اجبار محتوم برای تحقق چنین جامعهای را کاملاً بیمورد دانسته است.
واقعیت این است که بحث اقناعی و حتی تبیین روشن و شفاف در این مورد، مقدمات و مؤخرات بسیار طولانی میطلبد و با اشاراتی گذرا مناقشه فیصله نمییابد. از همین رو، در چنین مواردی من معمولاً دوستان را به گفتگوی علنی از طریق تریبونی عمومی دعوت میکنم، اما برخی از آنها به دلایلی که بر من مکشوف نیست، چندان اشتیاقی در این باره نشان نمیدهند.
به نظرم حال که انقلاب در تکنولوژی و صنعت ارتباطی برخی محدودیتها و موانع پیشین در مسیر گفتگو در مقابل مخاطب عام را مرتفع کرده است، چه خوب است اهل نظر و فکر و اندیشه، نه به منظور مچگیری و تصفیهحساب سیاسی و احساس چیرگی و قدرت در مقابل رقیب، بلکه برای کمک به روشنگری اجتماعی و رفع ابهامها و سوء تفاهمهای احتمالی و گرهگشایی از غموض و پیچیدگیهای امور اجتماعی و سیاسی، داشتههای خود را به تعامل و تبادل بگذارند، تا دست کم در این حوزه از شدت رخوت حاکم بر اجتماع ما اندکی کاسته شود.
در غیاب چنین گفتگوهایی، طبیعی است که هر اظهارنظری با ابهام و حتی سوءبرداشت مواجه شود و به تبع آن، نزاعهای بیدلیل همچون جنگ هفتاد و دو ملت گریبانمان را رها نکند.
باری به اعتقاد من، یک آرمان یا آرمانشهرِ ذهنی بیعیب و نقص، لزوماً کمکی به کاهش آلام بشری در عمل و عینیت اجتماع نمیکند. طبعاً افرادی در مقام فیلسوف یا روشنفکر منتزع از اجتماع، میتوانند و حق دارند در بارۀ تشکیل جامعهای در اوج کمال و بیهرگونه عیب و نقصان رؤیا پردازی کنند، اما این به کارِ روشنفکر و فیلسوف علاقمند به تحول اجتماعی و بخصوص کنشگران سیاسی نمیآید! کنشگر و روشنفکر سیاسی باید بر روی زمین گام بردارد. باید همۀ موانع و محدودیتهای طبع بشری و سرشت اجتماعی آن را همواره در نظر داشته باشد و منابع اندک فکری و جانی و مالی جامعه را به هوای امری دست نایافتنی هدر ندهد.
از این رو انتقاد من به جامعۀ مبتنی بر عرفان، برابری، آزادی از موضعِ اشتباه گرفتنِ آرمانشهری ایدهآل با یک برنامۀ مشخص و محدودِ سیاسی - اجتماعی است! آرمانهای ذهنی را به جای راهکار عملی قابل تحقق و دستیابی نشاندن، طبعاً برخی از انسانها را تهییج و بسیج میکند و به سمت ایثار و فداکاری سوق میدهد اما عایدی نهاییاش جز حرمان و تباهی حرث و نسل نیست.
در مثل مناقشه نیست! برخی آرمانشهرها مانند رؤیای ساخت نردبانی است که بتوان از آن بالا رفت و به کرۀ ماه رسید. اگر چنین نردبانی قابل ساخت باشد و راه دسترسی به ماه را امکانپذیر کند، بسیار دلانگیز و هیجانآور است، اما چه میشود کرد که عملی نیست و هرگونه سرمایهگذاری در این راه جز اتلاف وقت سرانجام دیگری ندارد.
جامعه هم مثل طبیعت، قوانین و محدودیتهای خود را دارد. نوعی گِل کوزهگری در دست عدهای نیست که بتوان آن را به شکل دلخواه در آورد.
در انتهاء برای آنکه سوء تفاهم نشود، تأکید میکنم که من شادروان دکتر شریعتی را در بسیاری موارد متفکر واقعنگری میدانم. در واقع نبوغ و تیزهوشیاش امکان غرق شدن در آرزوها و ایدهآلها و ذهنیات را به او نمیداد. اما فرد بشری کامل نیست و گاهی مسئله از دستاش در میرود. در مواردی هم از دست مرحوم دکتر در رفته است، چه دلیلی دارد کتمانش کنیم؟
#عرفان_برابری_آزادی
#علی_شریعتی
#محمد_نخشب
#آرمان_شهر
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
"عرفان، برابری، آزادی" در مقام آرمان و عمل!
روزگاری است که کمتر کسی حوصلۀ مطالعۀ نوشتههای طولانی و دراز را دارد و نوشتههای کوتاه و چکیده هم بعضاً ابهام آفریناند و چه بسا بد فهمیده میشوند!
راهحل هم ظاهراً قدری درازگویی و قدری اختصار نیست چرا که آن ممکن است هر دو آفت را به همراه داشته باشد.
به هر صورت این هم مشکلی در کنار هزاران مشکل روزگار ماست که باید با آن کنار آمد و در مقابلاش صبوری پیشه کرد.
باری نوشتۀ من تحت عنوان "شریعتی و ضد شریعتیها و نوشریعتیها" پرسشها و ابهامها و انتقادهایی را برانیگخته است که توضیح کوتاهی در این باره را ضروری میکند.
یکی از نقدها را دوست گرامی جناب فرید مرجایی که به نحوی وارث فکری دائی مرحوم خود زندهیاد دکتر محمد نخشب تلقی میشود، نوشته است.
آقای مرجایی مانند برخی دیگر از منتقدان، داوری مرا در بارۀ سراب بودن جامعۀ آرمانی مبتنی بر عرفان، برابری، آزادی را خالی از استدلال دیده و بخصوص زور و اجبار محتوم برای تحقق چنین جامعهای را کاملاً بیمورد دانسته است.
واقعیت این است که بحث اقناعی و حتی تبیین روشن و شفاف در این مورد، مقدمات و مؤخرات بسیار طولانی میطلبد و با اشاراتی گذرا مناقشه فیصله نمییابد. از همین رو، در چنین مواردی من معمولاً دوستان را به گفتگوی علنی از طریق تریبونی عمومی دعوت میکنم، اما برخی از آنها به دلایلی که بر من مکشوف نیست، چندان اشتیاقی در این باره نشان نمیدهند.
به نظرم حال که انقلاب در تکنولوژی و صنعت ارتباطی برخی محدودیتها و موانع پیشین در مسیر گفتگو در مقابل مخاطب عام را مرتفع کرده است، چه خوب است اهل نظر و فکر و اندیشه، نه به منظور مچگیری و تصفیهحساب سیاسی و احساس چیرگی و قدرت در مقابل رقیب، بلکه برای کمک به روشنگری اجتماعی و رفع ابهامها و سوء تفاهمهای احتمالی و گرهگشایی از غموض و پیچیدگیهای امور اجتماعی و سیاسی، داشتههای خود را به تعامل و تبادل بگذارند، تا دست کم در این حوزه از شدت رخوت حاکم بر اجتماع ما اندکی کاسته شود.
در غیاب چنین گفتگوهایی، طبیعی است که هر اظهارنظری با ابهام و حتی سوءبرداشت مواجه شود و به تبع آن، نزاعهای بیدلیل همچون جنگ هفتاد و دو ملت گریبانمان را رها نکند.
باری به اعتقاد من، یک آرمان یا آرمانشهرِ ذهنی بیعیب و نقص، لزوماً کمکی به کاهش آلام بشری در عمل و عینیت اجتماع نمیکند. طبعاً افرادی در مقام فیلسوف یا روشنفکر منتزع از اجتماع، میتوانند و حق دارند در بارۀ تشکیل جامعهای در اوج کمال و بیهرگونه عیب و نقصان رؤیا پردازی کنند، اما این به کارِ روشنفکر و فیلسوف علاقمند به تحول اجتماعی و بخصوص کنشگران سیاسی نمیآید! کنشگر و روشنفکر سیاسی باید بر روی زمین گام بردارد. باید همۀ موانع و محدودیتهای طبع بشری و سرشت اجتماعی آن را همواره در نظر داشته باشد و منابع اندک فکری و جانی و مالی جامعه را به هوای امری دست نایافتنی هدر ندهد.
از این رو انتقاد من به جامعۀ مبتنی بر عرفان، برابری، آزادی از موضعِ اشتباه گرفتنِ آرمانشهری ایدهآل با یک برنامۀ مشخص و محدودِ سیاسی - اجتماعی است! آرمانهای ذهنی را به جای راهکار عملی قابل تحقق و دستیابی نشاندن، طبعاً برخی از انسانها را تهییج و بسیج میکند و به سمت ایثار و فداکاری سوق میدهد اما عایدی نهاییاش جز حرمان و تباهی حرث و نسل نیست.
در مثل مناقشه نیست! برخی آرمانشهرها مانند رؤیای ساخت نردبانی است که بتوان از آن بالا رفت و به کرۀ ماه رسید. اگر چنین نردبانی قابل ساخت باشد و راه دسترسی به ماه را امکانپذیر کند، بسیار دلانگیز و هیجانآور است، اما چه میشود کرد که عملی نیست و هرگونه سرمایهگذاری در این راه جز اتلاف وقت سرانجام دیگری ندارد.
جامعه هم مثل طبیعت، قوانین و محدودیتهای خود را دارد. نوعی گِل کوزهگری در دست عدهای نیست که بتوان آن را به شکل دلخواه در آورد.
در انتهاء برای آنکه سوء تفاهم نشود، تأکید میکنم که من شادروان دکتر شریعتی را در بسیاری موارد متفکر واقعنگری میدانم. در واقع نبوغ و تیزهوشیاش امکان غرق شدن در آرزوها و ایدهآلها و ذهنیات را به او نمیداد. اما فرد بشری کامل نیست و گاهی مسئله از دستاش در میرود. در مواردی هم از دست مرحوم دکتر در رفته است، چه دلیلی دارد کتمانش کنیم؟
#عرفان_برابری_آزادی
#علی_شریعتی
#محمد_نخشب
#آرمان_شهر
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat