ای کاش مرا هیچ ز ای کاش نبود
در عمق دلم حسرت ای کاش نبود
ای کاش که ای کاش که ای کاش نبود
با (نام تو جانا)یار مرا هیچ ز ای کاش نبود
این ناله ی ای کاش مرا سوخت خدا
فریاد مرا کاش که ای کاش نبود
فریاد و غم وآه خدا.. کاش نبود
ای کاش که ای کاش که ای کاش نبود
جانم همه در وادی بی نامی تو سوخت خدا
ای کاش در این شعر زای کاش نبود
هاتف غم خود را به نسیمی بسپرد
که در آن باد همه #حسرت و #ای #کاش نبود
#هاتف
@sedayeslahat
در عمق دلم حسرت ای کاش نبود
ای کاش که ای کاش که ای کاش نبود
با (نام تو جانا)یار مرا هیچ ز ای کاش نبود
این ناله ی ای کاش مرا سوخت خدا
فریاد مرا کاش که ای کاش نبود
فریاد و غم وآه خدا.. کاش نبود
ای کاش که ای کاش که ای کاش نبود
جانم همه در وادی بی نامی تو سوخت خدا
ای کاش در این شعر زای کاش نبود
هاتف غم خود را به نسیمی بسپرد
که در آن باد همه #حسرت و #ای #کاش نبود
#هاتف
@sedayeslahat
#ضرب_المثل_های_ایرانی
اول چاه را بکن بعد منارش را بدزد
در زمانهای قدیم دو روستای کوچک با فاصله ای بسیار کم از هم قرار داشتند . یکی این طرف رودخانه و روستای دیگر آن طرف رودخانه بود . اسم یکی #پایین_رود و اسم دیگری #بالا_رود نام داشت . در پایین رود مردمی نادان و فقیر زندگی می کردند و مردم روستایی بالا رود کمی وضع مالی شان بهتر بود . مهم تر این که در روستای بالا رود یک #منار هم وجود داشت . این منار در اصل کوره آجر پزی بود و مردم پایین رود خیلی دوست داشتند خانه هایشان آجری شود نه خشت و گلی . همیشه مردم این روستاها #حسرت منار روستای بالا رود را می خوردند تا این که یک روز تصمیم گرفتند . در یک شب تاریک منار روستای بالا رود را بدزدند . شبی تاریک چهل جوان قوی همراه با طنابهای محکم به راه افتادند . از قضا پیر مردی در کوره آجر پزی کار می کرد . صدای آنها را شنید در دلش به نادانی آنها خندید و گفت : منار را که نمی شود از جا کند . مردان قوی و زورمند طنابها را به دور منار بستند و شروع به کشیدن آن کردند . عرق از سر و رویشان می ریخت و هر چه تلاش می کردند کمتر به نتیجه می رسیدند . پیر مرد دلش به حال مردم ساده دل سوخت سرفه ای کرد یکی با عجله به طرف او رفت تا دهانش را ببندد . اما پیرمرد گفت : من هم خسته شده ام دوست دارم با این منار به روستای شما بیایم اما این منار نصفش زیر زمینی است . شما که می خواهید منار را بدزدید فکر پنهان کردن آن را هم کرده اید یا نه ؟ یکی گفت : چه فکری باید می کردیم . پیر مرد گفت : اول باید یک چاهی با عمق دو برابر منار می کندید و بعد به فکر دزدیدن منار می افتادید چون باید منار را پنهان کنید تا آبها از #آسیاب بیفتد . مردم پایین رود گفتند : پیرمرد راست می گوید ما باید اول چاه خیلی عمیقی بکنیم و بعد برای دزدی منار بیاییم . پایین رودی ها برگشتند اما نشان به آن نشان که هرگز نتوانستند چاهی را که برای دزدیدن منار لازم بود بکنند . از آن به بعد به کسی که مقدمات یک کار بزرگ را فراهم نکرده باشد می گویند : اول چاه را بکن ، بعد منارش را بدزد .
@sedayeslahat
اول چاه را بکن بعد منارش را بدزد
در زمانهای قدیم دو روستای کوچک با فاصله ای بسیار کم از هم قرار داشتند . یکی این طرف رودخانه و روستای دیگر آن طرف رودخانه بود . اسم یکی #پایین_رود و اسم دیگری #بالا_رود نام داشت . در پایین رود مردمی نادان و فقیر زندگی می کردند و مردم روستایی بالا رود کمی وضع مالی شان بهتر بود . مهم تر این که در روستای بالا رود یک #منار هم وجود داشت . این منار در اصل کوره آجر پزی بود و مردم پایین رود خیلی دوست داشتند خانه هایشان آجری شود نه خشت و گلی . همیشه مردم این روستاها #حسرت منار روستای بالا رود را می خوردند تا این که یک روز تصمیم گرفتند . در یک شب تاریک منار روستای بالا رود را بدزدند . شبی تاریک چهل جوان قوی همراه با طنابهای محکم به راه افتادند . از قضا پیر مردی در کوره آجر پزی کار می کرد . صدای آنها را شنید در دلش به نادانی آنها خندید و گفت : منار را که نمی شود از جا کند . مردان قوی و زورمند طنابها را به دور منار بستند و شروع به کشیدن آن کردند . عرق از سر و رویشان می ریخت و هر چه تلاش می کردند کمتر به نتیجه می رسیدند . پیر مرد دلش به حال مردم ساده دل سوخت سرفه ای کرد یکی با عجله به طرف او رفت تا دهانش را ببندد . اما پیرمرد گفت : من هم خسته شده ام دوست دارم با این منار به روستای شما بیایم اما این منار نصفش زیر زمینی است . شما که می خواهید منار را بدزدید فکر پنهان کردن آن را هم کرده اید یا نه ؟ یکی گفت : چه فکری باید می کردیم . پیر مرد گفت : اول باید یک چاهی با عمق دو برابر منار می کندید و بعد به فکر دزدیدن منار می افتادید چون باید منار را پنهان کنید تا آبها از #آسیاب بیفتد . مردم پایین رود گفتند : پیرمرد راست می گوید ما باید اول چاه خیلی عمیقی بکنیم و بعد برای دزدی منار بیاییم . پایین رودی ها برگشتند اما نشان به آن نشان که هرگز نتوانستند چاهی را که برای دزدیدن منار لازم بود بکنند . از آن به بعد به کسی که مقدمات یک کار بزرگ را فراهم نکرده باشد می گویند : اول چاه را بکن ، بعد منارش را بدزد .
@sedayeslahat
چرا فقط مسئولین باید بگویند فرزندشان کجاست⁉️
چرا مسئولین از مردم نمیپرسند فرزندت کجاست⁉️
✅ کاش میپرسیدند تا بگویم :
🔸 فرزندم #سردشت است و در حسرت #چوپانی وبزرگترین آرزویش چوپانی , مشابە چوپانی فرزندان مسئولین ❗️
«آه و هزاران داد و بیداد از حال و روز فرزندانم! »
فرزندم در سردشت است بیکار نیست ❗️
🔸ولی همان #پاکبان_شهرداری است کە هفت ماه است مزدش را نگرفتە است❗️
🔹فرزندم همان #دختر معصوم روستایی چون بصره است که بعد از سال ششم باید #ترک_تحصیل کند چون مدرسه ندارد!
🔸فرزندم همان #دستفروش دور فلکه سرچشمه است که چند بسته باطری و تیغ و "دۆخین" میفروشد و صبح تا شب فریاد میزند "کاکه⁉️ گیانی کاکه❗️"
🔸فرزندم آن جوان #معتاد یست که بطری های پلاستیکی را از سطلهای آشغال جمع میکند و در خیابان میخوابد!
🔹فرزندم آن #کارگر_ساختمانی دور فلکه سرچشمه است که از ساعت ۶ صبح برای کار چشمانش را به هر رهگذری خیره کرده است ولی کار گیر نمی آورد و با #ناامیدی خانه برمیگردد!
💍 فرزندم #ازدواج کرد و پول #جهیزیەاش را ندارم!
💐 فرزندم دختری را #عقد کردە ولی #هزینە مراسمش را ندارم!
🔻فرزندم #ازدواج کرد ولی در سالن دادگستری میخواهد از همسرش جدا شود و #طلاق بگیرد!
⚠️فرزندم در تصادف #جادەهای_مرگ_سردشت کشتە شد❗️
🔴فرزندم #خودکشی کرد❗️
🔸فرزندم مدارج عالی کسب کرد، # #فارغالتحصیل و #کولبر شد❗️
🔻فرزندم #کولبر بود و #کشته شد❗️
🔹فرزندم روی #میدان_مین رفت❗️
🔸فرزندم دست و پایش #قطع شد❗️
🔹فرزندم هنگام #فرار_از_مملکت در دشت و کویر و کوهستان و دریا #غرق شد یا کشته شد!
🔸فرزندم از مملکت #مهاجرت کرد و در غربت باسختی دست و پنجه نرم میکند و #حسرت_بازگشت به دیارش را دارد!
🔹فرزندم از کار و زندگی #محروم است و به مرض مالیخولیایی مبتلا شده است!
🔴فرزندم یک #بیکار و #سربار است که با زور از پدرش پول یک موتورسکلیت گرفته است و در خیابان کمربندی مشغول سادیسم سواری است❗️
🔸فرزندم #کارمند بود ولی روزی از کار #اخراج شد که همسرش حامله بود❗️
🔹فرزندم سالهاست در گور خفته است!
🔸فرزندم با #بهترین_رتبه_کنکور قبول شد ولی #هزینه تحصلش را ندارم!
🔹فرزندم #افسردە شدە است!
🔴فرزندم #تعطیلات_تابستانیش را #واکس میزند و شاید هم شغلش شود و #ترک_تحصیل کند
🌹" تمامی کودکان خیابانی فرزندان منند"🌹
📝 رئوف شافعی
@sedayeslahat
چرا مسئولین از مردم نمیپرسند فرزندت کجاست⁉️
✅ کاش میپرسیدند تا بگویم :
🔸 فرزندم #سردشت است و در حسرت #چوپانی وبزرگترین آرزویش چوپانی , مشابە چوپانی فرزندان مسئولین ❗️
«آه و هزاران داد و بیداد از حال و روز فرزندانم! »
فرزندم در سردشت است بیکار نیست ❗️
🔸ولی همان #پاکبان_شهرداری است کە هفت ماه است مزدش را نگرفتە است❗️
🔹فرزندم همان #دختر معصوم روستایی چون بصره است که بعد از سال ششم باید #ترک_تحصیل کند چون مدرسه ندارد!
🔸فرزندم همان #دستفروش دور فلکه سرچشمه است که چند بسته باطری و تیغ و "دۆخین" میفروشد و صبح تا شب فریاد میزند "کاکه⁉️ گیانی کاکه❗️"
🔸فرزندم آن جوان #معتاد یست که بطری های پلاستیکی را از سطلهای آشغال جمع میکند و در خیابان میخوابد!
🔹فرزندم آن #کارگر_ساختمانی دور فلکه سرچشمه است که از ساعت ۶ صبح برای کار چشمانش را به هر رهگذری خیره کرده است ولی کار گیر نمی آورد و با #ناامیدی خانه برمیگردد!
💍 فرزندم #ازدواج کرد و پول #جهیزیەاش را ندارم!
💐 فرزندم دختری را #عقد کردە ولی #هزینە مراسمش را ندارم!
🔻فرزندم #ازدواج کرد ولی در سالن دادگستری میخواهد از همسرش جدا شود و #طلاق بگیرد!
⚠️فرزندم در تصادف #جادەهای_مرگ_سردشت کشتە شد❗️
🔴فرزندم #خودکشی کرد❗️
🔸فرزندم مدارج عالی کسب کرد، # #فارغالتحصیل و #کولبر شد❗️
🔻فرزندم #کولبر بود و #کشته شد❗️
🔹فرزندم روی #میدان_مین رفت❗️
🔸فرزندم دست و پایش #قطع شد❗️
🔹فرزندم هنگام #فرار_از_مملکت در دشت و کویر و کوهستان و دریا #غرق شد یا کشته شد!
🔸فرزندم از مملکت #مهاجرت کرد و در غربت باسختی دست و پنجه نرم میکند و #حسرت_بازگشت به دیارش را دارد!
🔹فرزندم از کار و زندگی #محروم است و به مرض مالیخولیایی مبتلا شده است!
🔴فرزندم یک #بیکار و #سربار است که با زور از پدرش پول یک موتورسکلیت گرفته است و در خیابان کمربندی مشغول سادیسم سواری است❗️
🔸فرزندم #کارمند بود ولی روزی از کار #اخراج شد که همسرش حامله بود❗️
🔹فرزندم سالهاست در گور خفته است!
🔸فرزندم با #بهترین_رتبه_کنکور قبول شد ولی #هزینه تحصلش را ندارم!
🔹فرزندم #افسردە شدە است!
🔴فرزندم #تعطیلات_تابستانیش را #واکس میزند و شاید هم شغلش شود و #ترک_تحصیل کند
🌹" تمامی کودکان خیابانی فرزندان منند"🌹
📝 رئوف شافعی
@sedayeslahat
👈نوکیسگی چیست و نوکیسهها کیستند؟
«نوکیسگی» را اینگونه تعریف کردهاند: قشری که از لحاظ درآمد به طبقهٔ بالا ولی از لحاظ فرهنگ به طبقهٔ بسیار پایین جامعه و حتی نزدیک به لمپنها قرار دارند.
علاقهٔ بسیاری به خودنمایی، دیده شدن، عرض اندام و نوچهپروری دارند.
👈نوکیسهها، از یک طبقهٔ اجتماعی مبدا به یک طبقهٔ اجتماعی مقصد پرتاب شدهاند.
این پرتاب ناگهانی بر اثر یک اتفاق با استفاده از رانت، دلالی، ارث، موجسواری و شرایط و التهابات اقتصادی رخ میدهد.
آنها، دیگر نه خود را به طبقهٔ اجتماعی مبدأ متعلق میدانند و نه با جایگاهی که اکنون کسب کردهاند،
آشنایی دارند.
بهعبارتی از #گذشتهٔ خود #نفرت دارند و نسبت به اکنون خود دچار ترس و #حقارت اند.
نوکیسه برای این که به طبقهٔ پیشین خود اثبات کند که دیگر به آنها تعلق ندارد و همچنین برای غلبه بر احساس حقارت خود در مقابل طبقه ٔ جدیدی که به آن پرتاب شده است،
مجبور به تظاهر است و ساده ترین راه برای تظاهر،
خرید دیوانهوار کالاهای لوکس،
نمایش عروسیها،
میهمانیها و خانههای آنچنانی است.
👈اما فاجعهٔ اصلی از جایی آغاز میشود که ما، فیلم و عکس عروسیها، میهمانیها، اتوموبیلها و خانههای آنها را از طریق پیامرسانها و شبکههای اجتماعی برای همدیگر ارسال میکنیم.
ما با این کار به #مزدوران تبلیغاتی آنها تبدیل میشویم که بیمزد و منت،
به هدفی که آنها در سر دارند نزدیکشان میکنیم و آن هدف چیزی نیست جز تظاهر و دیده شدن.
جاهلان عصر جدید نوچههای جدید لازم دارند. عدهای با موبایلهایشان،
عکس و فیلم آنها را به اشتراک میگذارند و افتخار #نوچگی آنها را پذیرا میشوند.
بسیاری از آگاهان از نوکیسهها متنفرند، زیرا میدانند نوکیسهها بر خلاف سرمایهدارهای واقعی و قشر ثروتمند سنتی،
سرمایهٔ خود را نه در کارآفرینی که در #دلالی صرف میکنند.
آنها منابع مالی جامعه را بر اساس #بیلیاقتی به دست گرفتهاند.
اما #فاجعهٔ بزرگتر وقتی رخ میدهد که هنگام تماشای فیلم عروسیها و پارتیهای این دسته،،
خودمان را جای این افراد میگذاریم و بر زندگی سطحی و #انگلگونهٔ این افراد #حسرت می خوریم.
علی_شمیسا
«نوکیسگی» را اینگونه تعریف کردهاند: قشری که از لحاظ درآمد به طبقهٔ بالا ولی از لحاظ فرهنگ به طبقهٔ بسیار پایین جامعه و حتی نزدیک به لمپنها قرار دارند.
علاقهٔ بسیاری به خودنمایی، دیده شدن، عرض اندام و نوچهپروری دارند.
👈نوکیسهها، از یک طبقهٔ اجتماعی مبدا به یک طبقهٔ اجتماعی مقصد پرتاب شدهاند.
این پرتاب ناگهانی بر اثر یک اتفاق با استفاده از رانت، دلالی، ارث، موجسواری و شرایط و التهابات اقتصادی رخ میدهد.
آنها، دیگر نه خود را به طبقهٔ اجتماعی مبدأ متعلق میدانند و نه با جایگاهی که اکنون کسب کردهاند،
آشنایی دارند.
بهعبارتی از #گذشتهٔ خود #نفرت دارند و نسبت به اکنون خود دچار ترس و #حقارت اند.
نوکیسه برای این که به طبقهٔ پیشین خود اثبات کند که دیگر به آنها تعلق ندارد و همچنین برای غلبه بر احساس حقارت خود در مقابل طبقه ٔ جدیدی که به آن پرتاب شده است،
مجبور به تظاهر است و ساده ترین راه برای تظاهر،
خرید دیوانهوار کالاهای لوکس،
نمایش عروسیها،
میهمانیها و خانههای آنچنانی است.
👈اما فاجعهٔ اصلی از جایی آغاز میشود که ما، فیلم و عکس عروسیها، میهمانیها، اتوموبیلها و خانههای آنها را از طریق پیامرسانها و شبکههای اجتماعی برای همدیگر ارسال میکنیم.
ما با این کار به #مزدوران تبلیغاتی آنها تبدیل میشویم که بیمزد و منت،
به هدفی که آنها در سر دارند نزدیکشان میکنیم و آن هدف چیزی نیست جز تظاهر و دیده شدن.
جاهلان عصر جدید نوچههای جدید لازم دارند. عدهای با موبایلهایشان،
عکس و فیلم آنها را به اشتراک میگذارند و افتخار #نوچگی آنها را پذیرا میشوند.
بسیاری از آگاهان از نوکیسهها متنفرند، زیرا میدانند نوکیسهها بر خلاف سرمایهدارهای واقعی و قشر ثروتمند سنتی،
سرمایهٔ خود را نه در کارآفرینی که در #دلالی صرف میکنند.
آنها منابع مالی جامعه را بر اساس #بیلیاقتی به دست گرفتهاند.
اما #فاجعهٔ بزرگتر وقتی رخ میدهد که هنگام تماشای فیلم عروسیها و پارتیهای این دسته،،
خودمان را جای این افراد میگذاریم و بر زندگی سطحی و #انگلگونهٔ این افراد #حسرت می خوریم.
علی_شمیسا
📸 کدام سلبریتی شما را مصرف میکند؟
✍ احسان محمدی
◾️ یکی از توهمهایی که شبکههای اجتماعی میدهند این است که فکر میکنیم ما هستیم که همه چیز را #انتخاب میکنیم.
ممکن است در ابتدا ما یک منبع خبری یا یک سلبریتی را «انتخاب» کنیم اما بعد از این انتخاب، بیشتر اوقات به یک طعمه یا مصرفکننده تبدیل میشویم که حق انتخابی ندارد جز اینکه صدا، چهره و حرفهای آن منبع یا فرد را ببلعد و در بستهبندی جدید تکرار کند.
◾️ بسیاری از سلبریتیها دانسته یا ندانسته این کار را با ما میکنند. آنها فکر، روح، #زمان و نگرش ما را مصرف میکنند.
◾️سلبریتیها با خانه و ماشین و لباسهای شیک، دندانها و پوست سفید، لبخندهای رو به دوربین، ظاهر متفاوت و خوشبختنمایی ما را با #حسرت تنها میگذارند و میتوانند به یک #سلاح_حواسپرتی_جمعی تبدیل شوند.
◾️ سلبریتیهای تهیمایه در هرجای جهان حتی با ژستهای آزادیخواهانه و از روی خیرخواهی، ممکن است بهترین سرباز برای دیکتاتورها شوند.
آنها حواس ما را از واقعیتهای پیرامون پرت میکنند و به ما رویاهای دروغین میفروشند.
اینکه #همه میتوانند به ثروت و شهرت خیرهکننده برسند. اینکه در همین دنیا #همه میتوانند عدالت، خوشبختی و شادی واقعی را تجربه کنند. اینکه اگر شما موفق نیستید دلیلش #فقط تنبلی است و تاریخ، جغرافیا، سیاست و شانس هیچ نقشی در آن ندارد!
◾️ هنر سلبریتیها این است که مستقیم به ما نمیگویند چه کاری بکنیم، اما آرامآرام ما را فتح میکنند.
بعد ناخوداگاه مثل آنها لباس میپوشیم، وسایل خانهمان را جوری که آنها چیدهاند، میچینیم، از جایی که آنها پیشنهاد میدهند خرید میکنیم، مثل آنها فکر میکنیم، حرف میزنیم و شبیه آنها ژست میگیریم یا دست به خوشبختنمایی میزنیم.
◾️ گاهی حتی مقاومت میکنیم که «امکان ندارد و من اینطور نیستم»! اما «به من بگو در شبکههای اجتماعی چه کسی را فالو میکنی تا بگویم کی هستی!». دیر آدم متوجه میشود که مدتها توسط سلبریتیها مصرف شده است.
— چطور بفهمیم توسط یک سلبریتی مصرف میشویم؟
+ دنبالش نکنید و بعد از یک هفته از خودتان بپرسید بدون دیدن عکس، ویدئو و نوشتههای او چیز ارزشمندی از دست دادهاید یا نه؟ صرفاً به او معتاد بودید یا از او چیزهایی یاد میگرفتید که شما را به انسان بهتری تبدیل میکرد؟
پاسخ به این سوالات حتی در خلوت هم نیاز به #شجاعت دارد.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✍ احسان محمدی
◾️ یکی از توهمهایی که شبکههای اجتماعی میدهند این است که فکر میکنیم ما هستیم که همه چیز را #انتخاب میکنیم.
ممکن است در ابتدا ما یک منبع خبری یا یک سلبریتی را «انتخاب» کنیم اما بعد از این انتخاب، بیشتر اوقات به یک طعمه یا مصرفکننده تبدیل میشویم که حق انتخابی ندارد جز اینکه صدا، چهره و حرفهای آن منبع یا فرد را ببلعد و در بستهبندی جدید تکرار کند.
◾️ بسیاری از سلبریتیها دانسته یا ندانسته این کار را با ما میکنند. آنها فکر، روح، #زمان و نگرش ما را مصرف میکنند.
◾️سلبریتیها با خانه و ماشین و لباسهای شیک، دندانها و پوست سفید، لبخندهای رو به دوربین، ظاهر متفاوت و خوشبختنمایی ما را با #حسرت تنها میگذارند و میتوانند به یک #سلاح_حواسپرتی_جمعی تبدیل شوند.
◾️ سلبریتیهای تهیمایه در هرجای جهان حتی با ژستهای آزادیخواهانه و از روی خیرخواهی، ممکن است بهترین سرباز برای دیکتاتورها شوند.
آنها حواس ما را از واقعیتهای پیرامون پرت میکنند و به ما رویاهای دروغین میفروشند.
اینکه #همه میتوانند به ثروت و شهرت خیرهکننده برسند. اینکه در همین دنیا #همه میتوانند عدالت، خوشبختی و شادی واقعی را تجربه کنند. اینکه اگر شما موفق نیستید دلیلش #فقط تنبلی است و تاریخ، جغرافیا، سیاست و شانس هیچ نقشی در آن ندارد!
◾️ هنر سلبریتیها این است که مستقیم به ما نمیگویند چه کاری بکنیم، اما آرامآرام ما را فتح میکنند.
بعد ناخوداگاه مثل آنها لباس میپوشیم، وسایل خانهمان را جوری که آنها چیدهاند، میچینیم، از جایی که آنها پیشنهاد میدهند خرید میکنیم، مثل آنها فکر میکنیم، حرف میزنیم و شبیه آنها ژست میگیریم یا دست به خوشبختنمایی میزنیم.
◾️ گاهی حتی مقاومت میکنیم که «امکان ندارد و من اینطور نیستم»! اما «به من بگو در شبکههای اجتماعی چه کسی را فالو میکنی تا بگویم کی هستی!». دیر آدم متوجه میشود که مدتها توسط سلبریتیها مصرف شده است.
— چطور بفهمیم توسط یک سلبریتی مصرف میشویم؟
+ دنبالش نکنید و بعد از یک هفته از خودتان بپرسید بدون دیدن عکس، ویدئو و نوشتههای او چیز ارزشمندی از دست دادهاید یا نه؟ صرفاً به او معتاد بودید یا از او چیزهایی یاد میگرفتید که شما را به انسان بهتری تبدیل میکرد؟
پاسخ به این سوالات حتی در خلوت هم نیاز به #شجاعت دارد.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
شوخی ایرانی با #گاندی و #بابی_ساندز
✍️ احسان محمدی
↙️ گدا گودولهها چشم ندارن ببینن بقیه پول دارن، این حرفا رو از روی حسودی میگن!
↙️ پول خودشونه لِنگ میزنن توش! به شما چه مربوطه؟
↙️ همه جای جهان اینطوریه. یه طبقه هستن که پول دارن و اینطوری خرجش میکنن.
↙️ شما خودت پول داشتی نمیرفتی بچهات رو تو یه جای لاکچری مثل این به دنیا بیاری؟!
📽 بعد از انتشار فیلمی از یک هتل-بیمارستان، موافقان و مخالفان یقه یکدیگر را چسبیدند و گذاشتند بیخ دیوار تا با هم گفتوگوی مسالمتآمیز کنند!
آن طرف ماجرا کسانی میگویند مگر انقلاب نکردیم تا با دنیا فرق کنیم و «یک موی کوخنشینان بر همه کاخنشینان ترجیح» داشته باشد و در حالیکه مردم برای خرید پای مرغ همدیگر را هل میدهند چرا باید برای زایمان ۸۰ میلیونی تبلیغ کرد و این جر خوردگی طبقاتی آخرش آتش میزند به انبار کشور و #حسرت ندارها دارد جایش را به یک #خشم آتشفشانی میدهد که یک روز منفجر می شود ...
⛔️ من مخالف سرمایهداری نیستم، دو لُپی که دارید میخورید اما دستکم این کار را جلوی چشم گرسنگان نکنید. توی همان برج و ویلاهایتان حالش را ببرید اما به نظرتان الان وقت پز دادنش است؟
بگذارید خلق خدا ندانند اصلاً اینجور جاهایی وجود دارد. اینطور هم نان و خاویاری که به بدن میزنید کوفت نمیشود و هم بقیه حس نمیکنند که جا ماندهاند.
📕نکته جالب برایم اما اسم بیمارستان بود. «گاندی»! رفتم سراغ کتاب «سرگذشت من» نوشته مهاتما گاندی و ترجمه مسعود برزین.
صفحه ۵۴۱ عکسی از اموال باقیمانده از گاندی را گذاشته: یک عینک، دو جفت کفش چوبی، یک قاشق چوبی، یک لُنگ خونین، دو کاسه چوبی، یک ساعت جیبی، یک نمکدان و کتب مقدسه کلیه ادیان! همین و بس! نه ملک و زمین و نه هتل و بیمارستان و ویلا و ...
📕 گاندی بدون شو و شعارهایی که ما به آن عادت داریم، به معنای واقعی سادهزیست بود. مداد را تا وقتی توی دست جا میگرفت دور نمیانداخت و از کاغذ تا جایی که سفیدی داشت استفاده میکرد، آن وقت بادکنکهای هتل بیمارستانش در ایران چند میلیون آب خورده!
هندیها حق دارند با اسطورهشان از این شوخیها بکنند ولی شما دیگر چرا؟ ما که میدانیم بین لیست زایندگان حتماً زنان رانتخوارانی هستند که گوگولیهایشان اینجا پا به عرصه گیتی نهادهاند تا پا بر گُرده ما بگذارند، حداقل تن گاندی را در گور نمیلرزاندید!
🍔 البته ما سابقه این شوخیهای پشت وانتی با دیگران را داریم. #بابی_ساندز عضو ارتش آزادیبخش ایرلند در اعتراض به رفتار انگلیسیها بعد از ۶۶ روز اعتصاب غذا جان باخت، آن وقت اسم یک ساندویچی در تهران بابی ساندز است!
یعنی وقتی دهانت را باز میکنی که کلم و گوجه و همبرگر تویش جا بگیرد روح آن مرحوم در آن دنیا شاد میشود و میگوید به یاد من بزن بر بدن ایرانی! نوش جان!
باز هر جور صلاح میدانید!
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✍️ احسان محمدی
↙️ گدا گودولهها چشم ندارن ببینن بقیه پول دارن، این حرفا رو از روی حسودی میگن!
↙️ پول خودشونه لِنگ میزنن توش! به شما چه مربوطه؟
↙️ همه جای جهان اینطوریه. یه طبقه هستن که پول دارن و اینطوری خرجش میکنن.
↙️ شما خودت پول داشتی نمیرفتی بچهات رو تو یه جای لاکچری مثل این به دنیا بیاری؟!
📽 بعد از انتشار فیلمی از یک هتل-بیمارستان، موافقان و مخالفان یقه یکدیگر را چسبیدند و گذاشتند بیخ دیوار تا با هم گفتوگوی مسالمتآمیز کنند!
آن طرف ماجرا کسانی میگویند مگر انقلاب نکردیم تا با دنیا فرق کنیم و «یک موی کوخنشینان بر همه کاخنشینان ترجیح» داشته باشد و در حالیکه مردم برای خرید پای مرغ همدیگر را هل میدهند چرا باید برای زایمان ۸۰ میلیونی تبلیغ کرد و این جر خوردگی طبقاتی آخرش آتش میزند به انبار کشور و #حسرت ندارها دارد جایش را به یک #خشم آتشفشانی میدهد که یک روز منفجر می شود ...
⛔️ من مخالف سرمایهداری نیستم، دو لُپی که دارید میخورید اما دستکم این کار را جلوی چشم گرسنگان نکنید. توی همان برج و ویلاهایتان حالش را ببرید اما به نظرتان الان وقت پز دادنش است؟
بگذارید خلق خدا ندانند اصلاً اینجور جاهایی وجود دارد. اینطور هم نان و خاویاری که به بدن میزنید کوفت نمیشود و هم بقیه حس نمیکنند که جا ماندهاند.
📕نکته جالب برایم اما اسم بیمارستان بود. «گاندی»! رفتم سراغ کتاب «سرگذشت من» نوشته مهاتما گاندی و ترجمه مسعود برزین.
صفحه ۵۴۱ عکسی از اموال باقیمانده از گاندی را گذاشته: یک عینک، دو جفت کفش چوبی، یک قاشق چوبی، یک لُنگ خونین، دو کاسه چوبی، یک ساعت جیبی، یک نمکدان و کتب مقدسه کلیه ادیان! همین و بس! نه ملک و زمین و نه هتل و بیمارستان و ویلا و ...
📕 گاندی بدون شو و شعارهایی که ما به آن عادت داریم، به معنای واقعی سادهزیست بود. مداد را تا وقتی توی دست جا میگرفت دور نمیانداخت و از کاغذ تا جایی که سفیدی داشت استفاده میکرد، آن وقت بادکنکهای هتل بیمارستانش در ایران چند میلیون آب خورده!
هندیها حق دارند با اسطورهشان از این شوخیها بکنند ولی شما دیگر چرا؟ ما که میدانیم بین لیست زایندگان حتماً زنان رانتخوارانی هستند که گوگولیهایشان اینجا پا به عرصه گیتی نهادهاند تا پا بر گُرده ما بگذارند، حداقل تن گاندی را در گور نمیلرزاندید!
🍔 البته ما سابقه این شوخیهای پشت وانتی با دیگران را داریم. #بابی_ساندز عضو ارتش آزادیبخش ایرلند در اعتراض به رفتار انگلیسیها بعد از ۶۶ روز اعتصاب غذا جان باخت، آن وقت اسم یک ساندویچی در تهران بابی ساندز است!
یعنی وقتی دهانت را باز میکنی که کلم و گوجه و همبرگر تویش جا بگیرد روح آن مرحوم در آن دنیا شاد میشود و میگوید به یاد من بزن بر بدن ایرانی! نوش جان!
باز هر جور صلاح میدانید!
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat