ای قوم بحج رفته کجایید کجایید،
معشوق همینجاست بیایید بیایید،
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار،
در "بادیه" سرگشته شما در چه هوایید؟!
ده بار از آندراه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام بر آیید،
آن خانه لطیفست،نشان هاش بگفتید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید!
یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدیت؟
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید؟
#حضرت_مولانا
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
معشوق همینجاست بیایید بیایید،
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار،
در "بادیه" سرگشته شما در چه هوایید؟!
ده بار از آندراه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام بر آیید،
آن خانه لطیفست،نشان هاش بگفتید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید!
یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدیت؟
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید؟
#حضرت_مولانا
به "صدای اصلاحات"بپیوندید👇👇👇
@sedayeslahat
آنجا کـــــه دلی بود
به میخانه نشستیم
آن تـوبه صـــد ساله
به پیمانـه شکستیم
از آتـــــــــــش دوزخ
نهراسیم که آن شب
ما تـوبه شکستـــیم
ولی دل نشکستیـم
#حضرت مولانا
@sedayeslahat
به میخانه نشستیم
آن تـوبه صـــد ساله
به پیمانـه شکستیم
از آتـــــــــــش دوزخ
نهراسیم که آن شب
ما تـوبه شکستـــیم
ولی دل نشکستیـم
#حضرت مولانا
@sedayeslahat
بیا تا قدر یک دیگر بدانیم
که تا ناگه ز یک دیگر نمانیم
غرضها تیره دارد دوستی را
غرضها را چرا از دل نرانیم
#حضرت_مولانا
@sedayeslahat
که تا ناگه ز یک دیگر نمانیم
غرضها تیره دارد دوستی را
غرضها را چرا از دل نرانیم
#حضرت_مولانا
@sedayeslahat
سلطان منی سلطان منی
و اندر دل و جان ایمان منی
در من بدمی من زنده شوم
یک جان چه بود "صد جان منی"
#حضرت_مولانا
@sedayeslahat
و اندر دل و جان ایمان منی
در من بدمی من زنده شوم
یک جان چه بود "صد جان منی"
#حضرت_مولانا
@sedayeslahat
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
#حضرت_مولانا
@sedayeslahat
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
#حضرت_مولانا
@sedayeslahat
طواف کعبه "دل" کن اگر دلی داری
دلست کعبه معنی تو گل چه پنداری
طواف کعبه صورت حقت بدان فرمود
که تا به واسطه آن دلی به دست آری
#حضرت_مولانا
دلست کعبه معنی تو گل چه پنداری
طواف کعبه صورت حقت بدان فرمود
که تا به واسطه آن دلی به دست آری
#حضرت_مولانا
.
📖 تذکرة الاولیا #عطار_نیشابوری
عبداللّه مبارک را پرسیدند
کدام خصلت در آدمی بهتر است ؟
گفت : عقلی وافر ، گفتند : اگر نبود ؟
گفت : حفظ ادب ، گفتند : اگر نبود ؟
گفت طلب علم ، گفتند : اگر نبود ؟
گفت: خاموشی دائم ، گفتند : اگر نبود ؟
گفت : مرگ فیالحال !!
#حضرت_مولانا
کریمان ، جان فدای ِ دوست کردند
« #سگی_بگذار » ، ما هم مردمانیم ...
📖 تذکرة الاولیا #عطار_نیشابوری
عبداللّه مبارک را پرسیدند
کدام خصلت در آدمی بهتر است ؟
گفت : عقلی وافر ، گفتند : اگر نبود ؟
گفت : حفظ ادب ، گفتند : اگر نبود ؟
گفت طلب علم ، گفتند : اگر نبود ؟
گفت: خاموشی دائم ، گفتند : اگر نبود ؟
گفت : مرگ فیالحال !!
#حضرت_مولانا
کریمان ، جان فدای ِ دوست کردند
« #سگی_بگذار » ، ما هم مردمانیم ...
#حضرت_مولانا
غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است
تن آدمی شریفست به جان آدمیّت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیّت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیّت
غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است
تن آدمی شریفست به جان آدمیّت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیّت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیّت
.
#حضرت_مولانا
ز همراهان جدایی مصلحت نیست
سفر بیروشنایی مصلحت نیست
چو مُلک و پادشاهی دیده باشی
پس ِ شاهی گدایی مصلحت نیست
شما را بیشما میخواند آن یار
شما را این شمایی مصلحت نیست
در این مطبخ که قربان است جانها
چو دونان نانربایی مصلحت نیست
بگو آن حرص و آز ِ راهزن را
که مکر و بدنمایی مصلحت نیست
چو پا داری برو دستی بجنبان
تو را بیدست و پایی مصلحت نیست
چو پر یابی به سوی دام حق پر
که از دامش رهایی مصلحت نیست
جهان جوی و صفا بحر و تو ماهی
از این پس بینوایی مصلحت نیست ...
@sedayeslahat
#حضرت_مولانا
ز همراهان جدایی مصلحت نیست
سفر بیروشنایی مصلحت نیست
چو مُلک و پادشاهی دیده باشی
پس ِ شاهی گدایی مصلحت نیست
شما را بیشما میخواند آن یار
شما را این شمایی مصلحت نیست
در این مطبخ که قربان است جانها
چو دونان نانربایی مصلحت نیست
بگو آن حرص و آز ِ راهزن را
که مکر و بدنمایی مصلحت نیست
چو پا داری برو دستی بجنبان
تو را بیدست و پایی مصلحت نیست
چو پر یابی به سوی دام حق پر
که از دامش رهایی مصلحت نیست
جهان جوی و صفا بحر و تو ماهی
از این پس بینوایی مصلحت نیست ...
@sedayeslahat
به کمی چو ذرههایم من اگر گشاده پایم
چه کنم وفا ندارد به طلوع آفتابم
عجب آسمان چه بارد که زمین مطیع نبود
تو هر آنچ پیشم آری چه کنم که برنتابم
تو چو من اگر بجویی به شمار خاک یابی
چو تویی اگر بجویم به چراغها نیابم
#حضرت_مولانا
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
چه کنم وفا ندارد به طلوع آفتابم
عجب آسمان چه بارد که زمین مطیع نبود
تو هر آنچ پیشم آری چه کنم که برنتابم
تو چو من اگر بجویی به شمار خاک یابی
چو تویی اگر بجویم به چراغها نیابم
#حضرت_مولانا
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#توفیق_ادب
#حضرت_مولانا
از خدا جوییم توفیق ادب
بیادب محروم گشت از لطف رب
بیادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد
مائده از آسمان در میرسید
بیشری و بیع و بیگفت و شنید
در میان قوم موسی چند کس
بیادب گفتند کو سیر و عدس؟
منقطع شد خوان و نان از آسمان
ماند رنجِ زرع و بیل و داسِمان
باز عیسی چون شفاعت کرد حق
خوان فرستاد و غنیمت بر طبق
مائده از آسمان شد عائده
چون که گفت اَنزِل علَینا مائده
باز گستاخان ادب بگذاشتند
چون گدایان زَلّهها برداشتند
لابه کرد عیسی مر ایشان را که این
دایم است و کم نگردد از زمین
بدگمانی کردن و حرصآوری
کفر باشد پیشِ خوانِ مهتری
زان گدارویانِ نادیده ز آز
آن درِ رحمت بریشان شد فراز
ابر بر ناید پِیِ منعِ زکات
وز زنا افتد وبا اندر جهات
هر چه بر تو آید از ظلمات و غم
آن ز بیباکی و گستاخیست هم
هر که بیباکی کند در راه دوست
رهزن مردان شد و نامرد اوست
از ادب پرنور گشتهست این فلک
وز ادب معصوم و پاک آمد ملک
بُد ز گستاخی کسوف آفتاب
شد عزازیلی ز جرات رد باب...!
📚 مولوی » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴
» از خداوند ولیالتوفیق در خواستن توفیق رعایت ادب در همه حالها و بیان کردن وخامت ضررهای بیادبی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
#حضرت_مولانا
از خدا جوییم توفیق ادب
بیادب محروم گشت از لطف رب
بیادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد
مائده از آسمان در میرسید
بیشری و بیع و بیگفت و شنید
در میان قوم موسی چند کس
بیادب گفتند کو سیر و عدس؟
منقطع شد خوان و نان از آسمان
ماند رنجِ زرع و بیل و داسِمان
باز عیسی چون شفاعت کرد حق
خوان فرستاد و غنیمت بر طبق
مائده از آسمان شد عائده
چون که گفت اَنزِل علَینا مائده
باز گستاخان ادب بگذاشتند
چون گدایان زَلّهها برداشتند
لابه کرد عیسی مر ایشان را که این
دایم است و کم نگردد از زمین
بدگمانی کردن و حرصآوری
کفر باشد پیشِ خوانِ مهتری
زان گدارویانِ نادیده ز آز
آن درِ رحمت بریشان شد فراز
ابر بر ناید پِیِ منعِ زکات
وز زنا افتد وبا اندر جهات
هر چه بر تو آید از ظلمات و غم
آن ز بیباکی و گستاخیست هم
هر که بیباکی کند در راه دوست
رهزن مردان شد و نامرد اوست
از ادب پرنور گشتهست این فلک
وز ادب معصوم و پاک آمد ملک
بُد ز گستاخی کسوف آفتاب
شد عزازیلی ز جرات رد باب...!
📚 مولوی » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴
» از خداوند ولیالتوفیق در خواستن توفیق رعایت ادب در همه حالها و بیان کردن وخامت ضررهای بیادبی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat