🔴فراز و فرود جنبش اصلاحات
#سعید_مدنی
🔹برخی معتقدند جنبش اصلاحات دیگر وجود ندارد و چیزی که باقی مانده اصلاح طلبان هستند و اصلاح طلبان هم کارکردشان تلاش در چارچوب قواعد رسمی نظام مستقر است. سقف این تحرک هم رفرم در ساختار موجود است. در مقابل کسانی معتقدند چون هنوز ضرورت تغییر و اصلاح وجود دارد، بنابراین تمایل به تفکیک جنبش اصلاحات از اصلاحطلبان دارند. بنابراین معتقدند هنوز هم امکان بسیج اجتماعی و فعالسازی بدنه اجتماعی وجود دارد و در چارچوب آن میتوان انتظار داشت جنبش اصلاحات به موقعیت سابق خود برگردد.
🔹در بحث پیرامون جنبش های اجتماعی گفته شده در دو حالت جنبشهای اجتماعی افول میکنند. یکی این که به هدفشان برسند. در واقع موفقیت جنبشها موجب مرگشان میشود. در حالت بعدی جنبشی که کنش جمعی غیررسمی دارد، وادار به کنش رسمی شود. یعنی فعالیت و تلاشش در چارچوب قواعد رسمی محدود شود. از این جهت فکر میکنم چیزی که امروز وجود دارد مجموعهای از جریانات اصلاحطلب با دیدگاههای متفاوت است که نمیتوان به آنها عنوان جنبش داد. اما به هرحال آنها همچنان سویه تغییرطلبی دارند و چون قالب رسمی پیدا کرده اند میزان تحرکشان و منابعشان محدودتر از گذشته شده است.
🔹در آن دوره در دستگاه ایدئولوژیک اصلاح طلبان از نقد حکومت دینی و یا نقد ولایت فقیه خبری نبود. اتفاقاً با دیدگاههایی که منتقد حکومت دینی بودند مرزبندی داشتند. البته همان موقع برخی از اصلاحطلبان در گفتگوهای خصوصی قائل به نقد ولایت فقیه بودنداما در بیان عمومی زبان جنبش این نبود.
🔹کسانی که نقش تعیینکننده در درون جنبش اصلاحات داشتند مثل آقای خاتمی، تصورشان از مشکل نظام، ساختاری نبود. تردید دارم آن موقع اصلاحطلبان حتی رادیکالترینشان به لحاظ نظری به این جمعبندی رسیده بودند که ساختار موجود مشکل دارد و درنهایت باید روند اصلاحات به تغییرات ساختاری منجر شود. مثلا در آن مقطع اصلاح طلبان به آقای خاتمی توصیه کردند از سازوکار حکم حکومتی برای گرفتن تایید آقای دکتر معین استفاده کند. مورد دیگر مجلس ششم بود که نهایتاً در چارچوب سازوکارهای موجود کارش را پیش میبرد. اما در پایان دوره به این نتیجه رسید که از طریق ساز و کارهای موجود نمیتوان اصلاحات را به پیش برد.
🔹تاکید میکنم آن خواست اجتماعی متمایل به تغییرات در سال ۷۶ اساسی و بنیادین بود اما زبانی که در راس جنبش اصلاحات بود سمت دیگری رفت. برای همین در پایان دوره اصلاحات یک بیاعتمادی ایجاد شد یعنی بدنه اجتماعی حس کرد پاسخ کافی دریافت نکرده و به مطالباتش بیتوجهی شده است. برای همین در پایان مجلس ششم رادیکالترین اقدام اصلاحطلبان یعنی تحصن هم پاسخ اجتماعی دریافت نمیکند!
🔹اصلاح طلبان بیان خواست عمومی را در قالب مفهوم توسعه سیاسی معنا کردند. خواست عمومی در مفهوم توسعه سیاسی خلاصه شد.اما از یک جهت خواست عمومی همهجانبهتر بود و عدالت اجتماعی را هم طلب میکرد. گفتمان غالب در توسعه سیاسی اصلاح طلبان، لیبرال بود که در نهایت موجب بیتوجهی اصلاح طلبان به نابرابری و عدالت اقتصادی شد و به همین دلیل احمدینژاد با شعار عدالت و مبارزه با فساد توانست سوار موج نارضایتی شود. در واقع در تبیین رابطه عدالت و آزادی یک برداشت لیبرال بود که بر آزادسازی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی تاکید داشت و اجرای سیاستهای تعدیل اقتصادی را تجویز میکرد. رویکرد دیگر، توسعه سیاسی را سوسیالیزه میکرد و میگفت ما نیاز به آزادی سیاسی داریم تا صدای فقرا و طبقه متوسط و مخالفین فساد شنیده شود و از این طریق به عدالت اجتماعی مطلوب دست بیابیم.
🔹در دوره اصلاحات، با هژمونی اصلاح طلبی همه گفتمانها به حاشیه رفتند. اما امروز به نظر میرسد این هژمونی به سرعت در حال ذایل شدن است. هژمونی اصلاحطلبی افول پیدا کرد اما چند وجه از آن هنوز در گفتمانهای جاری باقی است. مثلاً نفی مشی خشونتطلبانه در جامعه باقی مانده که میتواند گفتمان هژمونیک در آینده را تحت تاثیر قرار دهد. وجه بعدی بر هم خوردن تعادل نسبی بین دو سویه لیبرال – سوسیال جنبش است. به نظر میرسد سویه عدالت طلبانه تقویت شده و رسوب کرده؛ خصوصاً در اتفاقات اخیر و بعد از ماجرای اعتراضات دی ماه ۹۶ این وجه پر رنگ تر شده. از این دو مهمتر، وجه استراتژیک است. یعنی برای پیش برد تغییر، وزن اتکا به منابع قدرت درون ساختارهای موجود کاهش یافته و وزن اتکا به جامعه مدنی بیشتر شده است. بنا براین به نظر میرسد هژمونی آینده از مختصاتی مثل ضدخشونت بودن، عدالت طلبانه بودن و متکی به جامعه مدنی بودن و سکولار بودن برخوردار خواهد بود.
🔹ظرفیت وقوع یک جنبش اجتماعی در ایران از اواسط دهه ۷۰ همیشه وجود داشته و این ظرفیت در جنبش سبز و انتخابات ۸۸ سرریز شد. به نوعی جنبش سبز ارتقا یافته جنبش اصلاحات بود.
@sedayeslahat
#سعید_مدنی
🔹برخی معتقدند جنبش اصلاحات دیگر وجود ندارد و چیزی که باقی مانده اصلاح طلبان هستند و اصلاح طلبان هم کارکردشان تلاش در چارچوب قواعد رسمی نظام مستقر است. سقف این تحرک هم رفرم در ساختار موجود است. در مقابل کسانی معتقدند چون هنوز ضرورت تغییر و اصلاح وجود دارد، بنابراین تمایل به تفکیک جنبش اصلاحات از اصلاحطلبان دارند. بنابراین معتقدند هنوز هم امکان بسیج اجتماعی و فعالسازی بدنه اجتماعی وجود دارد و در چارچوب آن میتوان انتظار داشت جنبش اصلاحات به موقعیت سابق خود برگردد.
🔹در بحث پیرامون جنبش های اجتماعی گفته شده در دو حالت جنبشهای اجتماعی افول میکنند. یکی این که به هدفشان برسند. در واقع موفقیت جنبشها موجب مرگشان میشود. در حالت بعدی جنبشی که کنش جمعی غیررسمی دارد، وادار به کنش رسمی شود. یعنی فعالیت و تلاشش در چارچوب قواعد رسمی محدود شود. از این جهت فکر میکنم چیزی که امروز وجود دارد مجموعهای از جریانات اصلاحطلب با دیدگاههای متفاوت است که نمیتوان به آنها عنوان جنبش داد. اما به هرحال آنها همچنان سویه تغییرطلبی دارند و چون قالب رسمی پیدا کرده اند میزان تحرکشان و منابعشان محدودتر از گذشته شده است.
🔹در آن دوره در دستگاه ایدئولوژیک اصلاح طلبان از نقد حکومت دینی و یا نقد ولایت فقیه خبری نبود. اتفاقاً با دیدگاههایی که منتقد حکومت دینی بودند مرزبندی داشتند. البته همان موقع برخی از اصلاحطلبان در گفتگوهای خصوصی قائل به نقد ولایت فقیه بودنداما در بیان عمومی زبان جنبش این نبود.
🔹کسانی که نقش تعیینکننده در درون جنبش اصلاحات داشتند مثل آقای خاتمی، تصورشان از مشکل نظام، ساختاری نبود. تردید دارم آن موقع اصلاحطلبان حتی رادیکالترینشان به لحاظ نظری به این جمعبندی رسیده بودند که ساختار موجود مشکل دارد و درنهایت باید روند اصلاحات به تغییرات ساختاری منجر شود. مثلا در آن مقطع اصلاح طلبان به آقای خاتمی توصیه کردند از سازوکار حکم حکومتی برای گرفتن تایید آقای دکتر معین استفاده کند. مورد دیگر مجلس ششم بود که نهایتاً در چارچوب سازوکارهای موجود کارش را پیش میبرد. اما در پایان دوره به این نتیجه رسید که از طریق ساز و کارهای موجود نمیتوان اصلاحات را به پیش برد.
🔹تاکید میکنم آن خواست اجتماعی متمایل به تغییرات در سال ۷۶ اساسی و بنیادین بود اما زبانی که در راس جنبش اصلاحات بود سمت دیگری رفت. برای همین در پایان دوره اصلاحات یک بیاعتمادی ایجاد شد یعنی بدنه اجتماعی حس کرد پاسخ کافی دریافت نکرده و به مطالباتش بیتوجهی شده است. برای همین در پایان مجلس ششم رادیکالترین اقدام اصلاحطلبان یعنی تحصن هم پاسخ اجتماعی دریافت نمیکند!
🔹اصلاح طلبان بیان خواست عمومی را در قالب مفهوم توسعه سیاسی معنا کردند. خواست عمومی در مفهوم توسعه سیاسی خلاصه شد.اما از یک جهت خواست عمومی همهجانبهتر بود و عدالت اجتماعی را هم طلب میکرد. گفتمان غالب در توسعه سیاسی اصلاح طلبان، لیبرال بود که در نهایت موجب بیتوجهی اصلاح طلبان به نابرابری و عدالت اقتصادی شد و به همین دلیل احمدینژاد با شعار عدالت و مبارزه با فساد توانست سوار موج نارضایتی شود. در واقع در تبیین رابطه عدالت و آزادی یک برداشت لیبرال بود که بر آزادسازی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی تاکید داشت و اجرای سیاستهای تعدیل اقتصادی را تجویز میکرد. رویکرد دیگر، توسعه سیاسی را سوسیالیزه میکرد و میگفت ما نیاز به آزادی سیاسی داریم تا صدای فقرا و طبقه متوسط و مخالفین فساد شنیده شود و از این طریق به عدالت اجتماعی مطلوب دست بیابیم.
🔹در دوره اصلاحات، با هژمونی اصلاح طلبی همه گفتمانها به حاشیه رفتند. اما امروز به نظر میرسد این هژمونی به سرعت در حال ذایل شدن است. هژمونی اصلاحطلبی افول پیدا کرد اما چند وجه از آن هنوز در گفتمانهای جاری باقی است. مثلاً نفی مشی خشونتطلبانه در جامعه باقی مانده که میتواند گفتمان هژمونیک در آینده را تحت تاثیر قرار دهد. وجه بعدی بر هم خوردن تعادل نسبی بین دو سویه لیبرال – سوسیال جنبش است. به نظر میرسد سویه عدالت طلبانه تقویت شده و رسوب کرده؛ خصوصاً در اتفاقات اخیر و بعد از ماجرای اعتراضات دی ماه ۹۶ این وجه پر رنگ تر شده. از این دو مهمتر، وجه استراتژیک است. یعنی برای پیش برد تغییر، وزن اتکا به منابع قدرت درون ساختارهای موجود کاهش یافته و وزن اتکا به جامعه مدنی بیشتر شده است. بنا براین به نظر میرسد هژمونی آینده از مختصاتی مثل ضدخشونت بودن، عدالت طلبانه بودن و متکی به جامعه مدنی بودن و سکولار بودن برخوردار خواهد بود.
🔹ظرفیت وقوع یک جنبش اجتماعی در ایران از اواسط دهه ۷۰ همیشه وجود داشته و این ظرفیت در جنبش سبز و انتخابات ۸۸ سرریز شد. به نوعی جنبش سبز ارتقا یافته جنبش اصلاحات بود.
@sedayeslahat
📝📝سوسیالیسم انسانی
✍دکتر فیاض زاهد
♈️فریبرز رئیس دانا اقتصاددان چپ به دلیل عوارض کرونا درگذشت!
پس از انتخابات دور دوم مجلس ششم که از راه یابی باز ماندم، حسب همه آموزه های بشری که افتاده را لگد می زنند از ادامه تدریس در دانشگاه گیلان محرومم کردند. زخمی که هیچگاه ترمیم نشد. چرا که من از بهترین های آن دانشگاه بودم. الآن دیگر فروتنی نمی کنم. اینکونه بود. سال قبلش را مرا به عنوان استاد نمونه انتخاب کرده بودند! دگراندیشی ومتفاوت نکریستن شد جرمم. اما من می دانستم مشکلشان بیشتر حسادت بود.
♈️به تهران رفتم و کار روزنامه نگاری را در همبستگی شروع کردم. با تیمی بسیار حرفه ای. با الیاس حضرتی،مرحوم قندهاری، قاسم خرمی، ابراهیم اصغرزاده عضو شورای سیاستگذاری شدیم. قاسم سردبیر بود و من هم عضو شورای سردبیری. حسن صلح جو، جمشید برزگر، مهرداد فرهمند، ابراهیم نبوی، نیک آهنگ کوثر، مسعود سفیری .... تیراژ روزنامه به ۱۲۰ هزار تیراژ رسید. اما تیم روزنامه جلوتر از حزب بود. همین عامل اختلاف و جدایی من از حزب همبستگی شد.
♈️اولین تجربه شکست فعالیت حزبی. اتفاقی که دیگر تکرار نکردم!
در همین ایام گروه مطالعات رفاه اجتماعی از من برای تدریس دعوت کرد. مدیر گروه دکتر حسن رفیعی. یک استاد تمام! شریف و نخبه. گروه یک مجله داشت. فصلنامه مطالعات رفاه اجتماعی. سردبیر سعید مدنی و فریبرز رئیس دانا و پرویز پیران مغز متفکر آن. من هم به آن حلقه دعوت شدم. بعدها حسین بشیریه، علیرضا رجایی، حسن رفیعی،ملیحه شیانی، علیرضا علوی تبار هم اضافه شدند. اما ستون اصلی سعید مدتی و فریبرز بودند. کارهای درخشانی انتشار یافت. از فقر تا حاشیه نشینی، روسپیگری تا آسیب های اجتماعی.
♈️فریبرز مارکسیست بود. اما بالاتر از آن، انسان بود. یک انسان تمام عیار. هیکلی تنومند و استوار. کراوات قرمز. سبیل هایی که در تلاقی با موج و تن صدای مهیبش آدمی را میخکوب می کرد. به غایت درویش و مردمی بود. همیشه خاطره گرومیکو و آنتونی ایدن را به یادش می آوردم. فریبرز! تو به طبقه ات خیانت کردی😂 او خان زاده بود، اما همه عمرش را صرف توده های محروم کرد. همه املاک و زمینهای پدری را بین روستائیان بوئین زهرا قسمت نمود. او به راستی ارباب بود. ارباب کرامت. هر زندانی سیاسی که از تامین سند باز می ماند، تکیه گاهی به نام رئیس دانا داشت.
♈️فراموش نمی کنم در بیماری مرحوم عزت الله سحابی، با آقای خانمی به عیادت ایشان رفتیم بیمارستان پارسیان. فریبرز هم بود. با همان قیافه آراسته اش. در بازگشت آقای خاتمی به فریبرز گفتم ماشین داری ؟ گفت نه! گفتم پس من میبرمت. قبلش برویم در این بغل دفتر امیرزاده یه چای بنوشیم. پذیرفت. در دفتر دوستم فردی از کانادا آمده بود. تا رئیس دانا را دیدند بسیار خوشحال شدند. وی با علاقه گفت؛ آیا هنوز مارکسیست هستید؟ فریبرز سرفه ای کرد و از دیوار شیشه ای مشرف به جنوب شهر برج هایی را نشان داد که در حال ساختن بودند. کارگرانی که در طبقات بالا کار می کردند. در آن روزهابر سر مالیات دولت بر صنف طلافروشان بازار اعتصاب کرده بود. دولت هم عقب رفته بود گویا!
♈️فریبرز با انگشتانش کارگران را نشان داد؛ تا زمانی که اون کارگران که در اون بالا کار می کنند واگر سقوط کنند هیچکس به دادشان نمی رسد، -در حالی که دولت از مقابله با سرمایه داران ناتوان است- بله، من مارکسیست هستم. چنان با حرارت، لحن خاصش این را گفت که موهای بدنم سیخ شد. الآن هم که یادش می آورم همان هیبت مرا مجذوبش می کند. بسیار دوستش داشتم. رفیقی بی نظیر بود. قطعا دلتنگ می شوم. من هیچگاه مارکسیست نبودم. اما دوست او بودم. فارغ از ایدئولوژی ها. او انسان بود و انسان ها را دوست داشت. او اقتصاددان توده ها بود. او رنجبران را هیچگاه فراموش نکرد. او بازتاب سخن فوریه بود؛ سوسیالیسم انسانی
خدایش رحمت کند
#فریبرز_رئیس_دانا #سعید_مدنی #پرویز_پیران #حسین_بشیریه
#ملیحه_شیانی #علیرضا_رجایی
#فیاض_زاهد #علیرضا_علوی_تبار
#حسن_رفیعی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✍دکتر فیاض زاهد
♈️فریبرز رئیس دانا اقتصاددان چپ به دلیل عوارض کرونا درگذشت!
پس از انتخابات دور دوم مجلس ششم که از راه یابی باز ماندم، حسب همه آموزه های بشری که افتاده را لگد می زنند از ادامه تدریس در دانشگاه گیلان محرومم کردند. زخمی که هیچگاه ترمیم نشد. چرا که من از بهترین های آن دانشگاه بودم. الآن دیگر فروتنی نمی کنم. اینکونه بود. سال قبلش را مرا به عنوان استاد نمونه انتخاب کرده بودند! دگراندیشی ومتفاوت نکریستن شد جرمم. اما من می دانستم مشکلشان بیشتر حسادت بود.
♈️به تهران رفتم و کار روزنامه نگاری را در همبستگی شروع کردم. با تیمی بسیار حرفه ای. با الیاس حضرتی،مرحوم قندهاری، قاسم خرمی، ابراهیم اصغرزاده عضو شورای سیاستگذاری شدیم. قاسم سردبیر بود و من هم عضو شورای سردبیری. حسن صلح جو، جمشید برزگر، مهرداد فرهمند، ابراهیم نبوی، نیک آهنگ کوثر، مسعود سفیری .... تیراژ روزنامه به ۱۲۰ هزار تیراژ رسید. اما تیم روزنامه جلوتر از حزب بود. همین عامل اختلاف و جدایی من از حزب همبستگی شد.
♈️اولین تجربه شکست فعالیت حزبی. اتفاقی که دیگر تکرار نکردم!
در همین ایام گروه مطالعات رفاه اجتماعی از من برای تدریس دعوت کرد. مدیر گروه دکتر حسن رفیعی. یک استاد تمام! شریف و نخبه. گروه یک مجله داشت. فصلنامه مطالعات رفاه اجتماعی. سردبیر سعید مدنی و فریبرز رئیس دانا و پرویز پیران مغز متفکر آن. من هم به آن حلقه دعوت شدم. بعدها حسین بشیریه، علیرضا رجایی، حسن رفیعی،ملیحه شیانی، علیرضا علوی تبار هم اضافه شدند. اما ستون اصلی سعید مدتی و فریبرز بودند. کارهای درخشانی انتشار یافت. از فقر تا حاشیه نشینی، روسپیگری تا آسیب های اجتماعی.
♈️فریبرز مارکسیست بود. اما بالاتر از آن، انسان بود. یک انسان تمام عیار. هیکلی تنومند و استوار. کراوات قرمز. سبیل هایی که در تلاقی با موج و تن صدای مهیبش آدمی را میخکوب می کرد. به غایت درویش و مردمی بود. همیشه خاطره گرومیکو و آنتونی ایدن را به یادش می آوردم. فریبرز! تو به طبقه ات خیانت کردی😂 او خان زاده بود، اما همه عمرش را صرف توده های محروم کرد. همه املاک و زمینهای پدری را بین روستائیان بوئین زهرا قسمت نمود. او به راستی ارباب بود. ارباب کرامت. هر زندانی سیاسی که از تامین سند باز می ماند، تکیه گاهی به نام رئیس دانا داشت.
♈️فراموش نمی کنم در بیماری مرحوم عزت الله سحابی، با آقای خانمی به عیادت ایشان رفتیم بیمارستان پارسیان. فریبرز هم بود. با همان قیافه آراسته اش. در بازگشت آقای خاتمی به فریبرز گفتم ماشین داری ؟ گفت نه! گفتم پس من میبرمت. قبلش برویم در این بغل دفتر امیرزاده یه چای بنوشیم. پذیرفت. در دفتر دوستم فردی از کانادا آمده بود. تا رئیس دانا را دیدند بسیار خوشحال شدند. وی با علاقه گفت؛ آیا هنوز مارکسیست هستید؟ فریبرز سرفه ای کرد و از دیوار شیشه ای مشرف به جنوب شهر برج هایی را نشان داد که در حال ساختن بودند. کارگرانی که در طبقات بالا کار می کردند. در آن روزهابر سر مالیات دولت بر صنف طلافروشان بازار اعتصاب کرده بود. دولت هم عقب رفته بود گویا!
♈️فریبرز با انگشتانش کارگران را نشان داد؛ تا زمانی که اون کارگران که در اون بالا کار می کنند واگر سقوط کنند هیچکس به دادشان نمی رسد، -در حالی که دولت از مقابله با سرمایه داران ناتوان است- بله، من مارکسیست هستم. چنان با حرارت، لحن خاصش این را گفت که موهای بدنم سیخ شد. الآن هم که یادش می آورم همان هیبت مرا مجذوبش می کند. بسیار دوستش داشتم. رفیقی بی نظیر بود. قطعا دلتنگ می شوم. من هیچگاه مارکسیست نبودم. اما دوست او بودم. فارغ از ایدئولوژی ها. او انسان بود و انسان ها را دوست داشت. او اقتصاددان توده ها بود. او رنجبران را هیچگاه فراموش نکرد. او بازتاب سخن فوریه بود؛ سوسیالیسم انسانی
خدایش رحمت کند
#فریبرز_رئیس_دانا #سعید_مدنی #پرویز_پیران #حسین_بشیریه
#ملیحه_شیانی #علیرضا_رجایی
#فیاض_زاهد #علیرضا_علوی_تبار
#حسن_رفیعی
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴اول چاپ کتابهای #سعید_مدنی ممنوع شد، بعد ممنوع الخروجش کردند و حالا بازداشت! مملکتی که دست بیمایگان باشد، دلسوزانش هم جایی ندارند جز زندان و تبعید و انزوا.#سعید_مدنی دو ماه پیش از وقوع #آبان_۹۸ آنرا پیشبینی و به گوش دولت رسانده بود اما دولت به حرف چاپلوسانی که گفته بودند جامعه خموده است عمل کرد!
اندیشمند دلسوز باید زندانی شود تا چاپلوس و بیمایه سر کار بماند.
✍حسین رزاق
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
اندیشمند دلسوز باید زندانی شود تا چاپلوس و بیمایه سر کار بماند.
✍حسین رزاق
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴🔴🔴 #مصطفی_تاجزاده:
🔹خبرگزاری مهر: «#سعید_مدنی به اتهام ارتباط مشکوک خارجی و اقدامات ضدامنیتی توسط مراجع ذیصلاح بازداشت شد». اکنون نوبت #راستیآزمایی ادعای اژهای دربارهی #حاکمیت_قانون در قوه قضائیه است. بهزودی معلوم میشود آن قوه مستقل شده، یا همچنان بخش امنیتی بر آن حاکم است.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔹خبرگزاری مهر: «#سعید_مدنی به اتهام ارتباط مشکوک خارجی و اقدامات ضدامنیتی توسط مراجع ذیصلاح بازداشت شد». اکنون نوبت #راستیآزمایی ادعای اژهای دربارهی #حاکمیت_قانون در قوه قضائیه است. بهزودی معلوم میشود آن قوه مستقل شده، یا همچنان بخش امنیتی بر آن حاکم است.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
Telegram
attach 📎
گفتگوی تلفنی سیدمحمد خاتمی با مصطفی تاجزاده، سعید مدنی و محمدرضا جلاییپور از زندان
✍🏻فخرالسادات محتشمی پور نوشت:
🔸در آستانه یک ساله شدن #حبس ظالمانه همسرجان، امروز سعادت دیدار #سیدمحمد_خاتمی را در دفترشان داشتم. جویای احوال همسرجان و بچه ها بودند. پرسیدند برای #مرخصی اقدام نکردید؟ گفتم چرا ولی قرار نیست به #زندانی_منتقد مرخصی دهند و کار هم دست یک نفر است!
🔸مشغول گفتگو بودیم که #همسرجان تماس گرفت و من گوشی را دادم به آقای #خاتمی. با شنیدن صدای گرم مصطفی گل از گلشان شکفت. #احوالپرسی بی واسطه با او و دکتر #سعید_مدنی و محمدرضا #جلایی پور داشتند و برایشان آرزوی سلامت و رهایی کردند.
🔸آقای مدنی از جلسه تفهیم اتهام جدید در #دادگاه انقلاب برگشته بود. ظاهراً حضرات تشخیص دادهاند که حکم ۱۱ سال حبس برای این اندیشمند جامعه شناس کم است می خواهند جبران کنند!
🔸آقای خاتمی به عزیزان دربندمان گفتند دوستتان داریم و منتظر #رهایی و دیدارتان هستیم.
🔸اشک در چشمان هردومان جمع می شود.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
✍🏻فخرالسادات محتشمی پور نوشت:
🔸در آستانه یک ساله شدن #حبس ظالمانه همسرجان، امروز سعادت دیدار #سیدمحمد_خاتمی را در دفترشان داشتم. جویای احوال همسرجان و بچه ها بودند. پرسیدند برای #مرخصی اقدام نکردید؟ گفتم چرا ولی قرار نیست به #زندانی_منتقد مرخصی دهند و کار هم دست یک نفر است!
🔸مشغول گفتگو بودیم که #همسرجان تماس گرفت و من گوشی را دادم به آقای #خاتمی. با شنیدن صدای گرم مصطفی گل از گلشان شکفت. #احوالپرسی بی واسطه با او و دکتر #سعید_مدنی و محمدرضا #جلایی پور داشتند و برایشان آرزوی سلامت و رهایی کردند.
🔸آقای مدنی از جلسه تفهیم اتهام جدید در #دادگاه انقلاب برگشته بود. ظاهراً حضرات تشخیص دادهاند که حکم ۱۱ سال حبس برای این اندیشمند جامعه شناس کم است می خواهند جبران کنند!
🔸آقای خاتمی به عزیزان دربندمان گفتند دوستتان داریم و منتظر #رهایی و دیدارتان هستیم.
🔸اشک در چشمان هردومان جمع می شود.
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
🔴 آذر منصوری:
دکتر #سعید_مدنی با حکم کدام دادگاه از زندانی به زندان دیگر #تبعید شده است؟
تداوم حبس او و دیگرانی که مانند او می اندیشند، چه دستاوردی برای حاکمیت و امروز و آینده جامعه ایران دارد که عده ای تصور می کنند، با تبعید او در زندان این دستاورد کامل تر می شود؟
چرا از تاریخ درس نمی گیرید؟
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat
دکتر #سعید_مدنی با حکم کدام دادگاه از زندانی به زندان دیگر #تبعید شده است؟
تداوم حبس او و دیگرانی که مانند او می اندیشند، چه دستاوردی برای حاکمیت و امروز و آینده جامعه ایران دارد که عده ای تصور می کنند، با تبعید او در زندان این دستاورد کامل تر می شود؟
چرا از تاریخ درس نمی گیرید؟
#عضویت_در_کانال
👇👇👇
✅ @sedayeslahat