"صدای ملّت"
8.6K subscribers
147K photos
72.4K videos
162 files
4.34K links

ولاتلبسوا الحق‌ بالباطل‌ و تکتموا‌ الحق‌ وانتم‌تعلمون‌. حق را با باطل در نیامیزید، حقیقت را که خود می‌دانید پنهان نکنید.

@sedayeslahat
Download Telegram
شعر: #مهرگیا
دفتر: #سیاه_مشق

ای ماه شبی مونس خلوتگه ما باش
در آینه ی اهل نظر چهره نما باش

کار دل ما بین که گره در گره افتاد
گیسو بگشا و بنشین، کارگشا باش

جامی ز لب خویش به مستان غمت بخش
گو کام دل سوخته ای چند روا باش

ای روح مسیحا نفسی در نی ما دم
در سینه یاین خالی خاموش نوا باش

چشمم چو قدح بر لب نوشت نگران است
ای ساقی سرمست شبی نیز مرا باش

مستیم و ندانیم شب از چند گذشته ست
پرکن قدحی دیگر و بی چون و چرا باش

ای دل ز سر زلف بتان کار بیاموز
با این همه زنجیر به رقص آی و رها باش

چون خال که بر کنج لب یار خوش افتاد
ای نکته تو هم در دهن دوست بجا باش

آیینه ی ما زنگ کدورت نپذیرد
ای غم به رخ سایه سرشکی ز صفا باش

تا زنده دلان داروی دل از تو بجویند
ای شعر دل انگیز همان مهرگیا باش

#هوشنگ_ابتهاج

#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat
شعر: #گوشمال_پنجه‌ی_عشق
دفتر: #سیاه_مشق

خدای را ! که چو یاران نیمه راه مرو
تو نور دیدهٔ مایی به هر نگاه مرو!

تو را که چون جگر غنچه، جان گلرنگ است
به جمع جامه سپیدان دلْ سیاه مرو

به زیر خرقهٔ رنگین چه دام‌ها دارند
تو مرغ زیرکی ای جان، به خانقاه مرو

مرید پیر دل خویش باش ای درویش
وز او به بندگی هیچ پادشاه مرو

مباد کز در میخانه روی برتابی
تو تاب توبه نداری به اشتباه مرو…

چو راست کرد تو را گوشمال پنجهٔ عشق
به زخمه‌ای که غمت می‌زند ز راه مرو

هنر به دست تو زد بوسه، قدر خود بشناس
به دست بوسی این بندگان جاه مرو

گناه عقدهٔ اشکم به گردن غم توست
به خون گوشه‌نشینان بی‌گناه مرو

چراغ روشن شب‌های روزگار تویی
مرو ز آینهٔ چشم سایه، آه مرو…

#هوشنگ_ابتهاج


#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat
شعر: #فسانه‌ی_شهر
دفتر: #سیاه_مشق


صبا به لرزش تن سیم تار را مانی
به بوی نافه سر زلف یار را مانی

به گوش یار رسان شرح بی قراری دل
به زلف او که دل بی قرار را مانی

در انتظار سحر چون من ای فلک همه چشم
بمان که مردم چشم انتظار را مانی

سری به سخره ی زانوی غم بزن ای اشک
که در سکوت شبم آبشار را مانی

به پای شمع مه از اشک اختران ای چرخ
کنار عاشق شب زنده دار را مانی

ز سیل اشک من ای خواب من ندیده هنوز
چه بستری تو که دریا کنار را مانی

گذشتی ای مه ناسازگار زودگذر
که روزهای خوش روزگار را مانی

مناز این همه ای مدعی به صحبت یار
که پیش آن گل نورسته خار را مانی

امان نمی دهی ای سوز غم به ساز دلم
بیا که گریه ی بی اختیار را مانی

غزال من تو به افسون فسانه در همه شهر
ترانه ی غزل شهریار را مانی

نوید نامه ات ای سرو سایه پرور من
بگو بیا که نسیم بهار را مانی

#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
غزل: #زنده‌وار
دفتر: #سیاه_مشق

چه غریب ماندی ای دل! نه غمی، نه غمگساری
نه به انتظار یاری، نه ز یار انتظاری

غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری

چه چراغ چشم دارد از شبان و روزان
که به هفت آسمانش نه ستاره‌ای‌ست باری

دل من! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی
چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری

نرسید آن ماهی که به تو پرتوی رساند
دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری

همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری

سحرم کشیده خنجر که، چرا شبت نکشته ست
تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری

به سرشک همچو باران ز برت چه برخورم من؟
که چو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری

چو به زندگان نبخشی تو گناه زندگانی
بگذار تا بمیرد به بر تو زنده‌واری

نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم
منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری

سر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر
که به غیر مرگ دیر نگشایدت کناری

به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها
بنگر وفای یاران که رها کنند یاری

#هوشنگ_ابتهاج


#عضویت_در_کانال
👇👇👇
@sedayeslahat