پادشاهی را گفتند که در شهر
شخصی هست که شباهت بسیاری با شما دارد
پادشاه دستور داد آن مرد را نزد او بیاورند و سپس با تمسخر از مرد پرسید :
با این شباهت بسیار،
آیا مادرت در کاخ پدرم کنیز بوده؟!
مرد جواب داد :
خیر جناب پادشاه، پدرم
باغبان کاخ مادرتان بوده!
#عبید_زاکانی
♦️@seemorghbook
شخصی هست که شباهت بسیاری با شما دارد
پادشاه دستور داد آن مرد را نزد او بیاورند و سپس با تمسخر از مرد پرسید :
با این شباهت بسیار،
آیا مادرت در کاخ پدرم کنیز بوده؟!
مرد جواب داد :
خیر جناب پادشاه، پدرم
باغبان کاخ مادرتان بوده!
#عبید_زاکانی
♦️@seemorghbook
📕#محکوم_شدگان یا داستان هفت نفری که به دار محکوم شدند
✍#لیانید_آندرییف
لئونيد نيکلايويچ آندريف نويسنده مشهور روسي در قرن 19 و 20 مي باشد که تنها تعداد اندکي از آثار او در ايران ترجمه شده و به چاپ رسيده است. از اين رو كتاب فوق از معدود آثار ترجمه شده وي به فارسي مي باشد.
آندريف، که از يک سو در بحبوحه بحران هاي اجتماعي و انقلاب ها حضور داشت و از سوي ديگر در مسير ايده ها و جريانات اجتماعي و ادبي مختلف قرار گرفته بود، در دوره هاي مختلف زندگي اش با عقايد و افکار و تمايلات زيادي دست و پنجه نرم کرد. او تلنگري به همه مکتب هاي ادبي نوين زد و در راهي طولاني از رئاليسم به سمبوليسم، با در هم آميختن اين دو مکتب، طراوت و ظرافت خاصي به آثارش بخشيد.
او همواره به دنبال يافتن پاسخي براي پرسش¬هاي بي¬شمارش در زندگي از جمله سرنوشت، عشق، اميد، زندگي، مرگ و غيره بود. داستان يکي بود، يکي نبود که در اولين مجموعه آثارش در سال 1901 به چاپ رسيد، دغدغه نويسنده دربارة موضوع مرگ و زندگي را به روشني بيان مي دارد.
او عقيده دارد که مرگ، پايان حضور جسماني هر انسان در اين دنيا است، ولي زندگي همچنان پس از مرگ او و بدون او ادامه دارد. قهرمان اصلي داستان, لاورنتي پترويچ، سيماي انسان معاصر است که غرق در جسم خود بوده و از روح و روان خويش غافل مانده و در نهايت پشيمان ميگردد.
♦️@seemorghbook
✍#لیانید_آندرییف
لئونيد نيکلايويچ آندريف نويسنده مشهور روسي در قرن 19 و 20 مي باشد که تنها تعداد اندکي از آثار او در ايران ترجمه شده و به چاپ رسيده است. از اين رو كتاب فوق از معدود آثار ترجمه شده وي به فارسي مي باشد.
آندريف، که از يک سو در بحبوحه بحران هاي اجتماعي و انقلاب ها حضور داشت و از سوي ديگر در مسير ايده ها و جريانات اجتماعي و ادبي مختلف قرار گرفته بود، در دوره هاي مختلف زندگي اش با عقايد و افکار و تمايلات زيادي دست و پنجه نرم کرد. او تلنگري به همه مکتب هاي ادبي نوين زد و در راهي طولاني از رئاليسم به سمبوليسم، با در هم آميختن اين دو مکتب، طراوت و ظرافت خاصي به آثارش بخشيد.
او همواره به دنبال يافتن پاسخي براي پرسش¬هاي بي¬شمارش در زندگي از جمله سرنوشت، عشق، اميد، زندگي، مرگ و غيره بود. داستان يکي بود، يکي نبود که در اولين مجموعه آثارش در سال 1901 به چاپ رسيد، دغدغه نويسنده دربارة موضوع مرگ و زندگي را به روشني بيان مي دارد.
او عقيده دارد که مرگ، پايان حضور جسماني هر انسان در اين دنيا است، ولي زندگي همچنان پس از مرگ او و بدون او ادامه دارد. قهرمان اصلي داستان, لاورنتي پترويچ، سيماي انسان معاصر است که غرق در جسم خود بوده و از روح و روان خويش غافل مانده و در نهايت پشيمان ميگردد.
♦️@seemorghbook
موفقيت يعني : از مخروبه هاي شکست ، کاخ
پيروزي ساختن
موفقيت يعني : خنديدن به آنچه ديگران مشکلش ميپندارند
موفقيت يعني:ازتجارب انسانهاي موفق درس گرفتن
موفقيت يعني : خسته نشدن از مبارزه با دشواريها
موفقيت يعني : هميشه جانب حق را نگاه داشتن
موفقيت يعني :اشتباه را پذيرفتن و تکرار نکردن آن
موفقيت يعني: باشرايط مختلف خود را وفق دادن
موفقيت يعني : حفظ خونسردي در شرايط دشوار
موفقيت يعني : از ناممکن ها ، ممکن ساختن
موفقيت يعني : نا کامي ها را جدي نگرفتن
موفقيت يعني : تکيه گاه بودن براي ديگران
موفقيت يعني : توانايي دوست داشتن
موفقيت يعني : عاشق زندگي بودن
موفقيت يعني : با آرامش زيستن
موفقيت يعني : قدردان بودن
موفقيت يعني : صبور بودن
♦️@seemorghbook
پيروزي ساختن
موفقيت يعني : خنديدن به آنچه ديگران مشکلش ميپندارند
موفقيت يعني:ازتجارب انسانهاي موفق درس گرفتن
موفقيت يعني : خسته نشدن از مبارزه با دشواريها
موفقيت يعني : هميشه جانب حق را نگاه داشتن
موفقيت يعني :اشتباه را پذيرفتن و تکرار نکردن آن
موفقيت يعني: باشرايط مختلف خود را وفق دادن
موفقيت يعني : حفظ خونسردي در شرايط دشوار
موفقيت يعني : از ناممکن ها ، ممکن ساختن
موفقيت يعني : نا کامي ها را جدي نگرفتن
موفقيت يعني : تکيه گاه بودن براي ديگران
موفقيت يعني : توانايي دوست داشتن
موفقيت يعني : عاشق زندگي بودن
موفقيت يعني : با آرامش زيستن
موفقيت يعني : قدردان بودن
موفقيت يعني : صبور بودن
♦️@seemorghbook
⚜پندهائی از قابوسنامه عنصرالمعالی باب هفتم
از معروفترین پندنامه های تاریخ...
۱- ای فرزند خویشتن را به راستگویی معروف کن، تا جایی که اگر به ضرورت دروغ گفتی از تو بپذیرند.
۲- ای فرزند سخن چهار نوع است: یکی نه دانستنی است و نه گفتنی (سودی به حالت ندارد ). دوم: هم دانستنی است و هم گفتنی ( کلام خدا و اولیا و پارسایان ). سوم: گفتنی است ولی نا دانستنی است ( صلاح تو در آن است )
و چهارم: دانستنی است و ناگفتنی ( عیب دوست و محتشمی بر تو معلوم شود و باید خموش ماند) و بهترین این چهار نوع همان دومی است. غیر این سخن مگو.
۳- و اما ای پسر افراط را شوم دار.
۴- فرزندم آرام سخن بگو و به آهسته سخن گفتن عادت کن.
۵- ای پسر به دانستن رازی که سودی به تو نمیرساند و به تو ارتباط ندارد رغبت نکن.
۶- فرزندم جز با خود راز خویش مگو و اگر گفتی دیگر رازش مخوان.
۷- فرزندم سرد سخن مباش که سخن سرد تخمی است که از او دشمنی روید.
۸- فرزندم اگرچه دانایی, ولی خویش را نادان شمر تا دَر آموختن بر تو باز و گشاده بماند.
۹- فرزندم اگر چه سخن دان باشی ولی کمتر از آنچه می دانی سخن بگو تا به وقت گفتار وا نمانی.
۱۰- بسیار دان کم گو باش, نه کم دان بسیار گو.
۱۱- فرزندم خاموشی دوم سلامت است و بسیار گفتن دوم بی خردی.
۱۲- کسی که بسیار حرف میزند اگرچه خردمند باشد مردمان او را بی خرد شناسند، و نادان اگر خاموش بماند مردم سکوت او را نشانه ی خردش می دانند.
۱۳- هر چند پاک روَش و پارسا باشی، خود بین و خویشتن ستای مباش.
۱۴- فرزندم سعی کن تا مردم ستایشت کنند نه این که خویش ستایش گر خویش باشی.
۱۵- فرزندم با هرکه سخن میگویی، اول ببین که خریدار سخن تو هست یا نه؟ اگر خریدار نبود خوش زبانی کن تا خریدار شود.
۱۶- فرزندم تا می توانی از شنیدن سود ببر که مردم از سخن شنیدن سخن گوی می شوند.
۱۷- فرزندم شنیدن پند حکما دیده ی خرد را روشن می کند....
♦️@seemorghbook
از معروفترین پندنامه های تاریخ...
۱- ای فرزند خویشتن را به راستگویی معروف کن، تا جایی که اگر به ضرورت دروغ گفتی از تو بپذیرند.
۲- ای فرزند سخن چهار نوع است: یکی نه دانستنی است و نه گفتنی (سودی به حالت ندارد ). دوم: هم دانستنی است و هم گفتنی ( کلام خدا و اولیا و پارسایان ). سوم: گفتنی است ولی نا دانستنی است ( صلاح تو در آن است )
و چهارم: دانستنی است و ناگفتنی ( عیب دوست و محتشمی بر تو معلوم شود و باید خموش ماند) و بهترین این چهار نوع همان دومی است. غیر این سخن مگو.
۳- و اما ای پسر افراط را شوم دار.
۴- فرزندم آرام سخن بگو و به آهسته سخن گفتن عادت کن.
۵- ای پسر به دانستن رازی که سودی به تو نمیرساند و به تو ارتباط ندارد رغبت نکن.
۶- فرزندم جز با خود راز خویش مگو و اگر گفتی دیگر رازش مخوان.
۷- فرزندم سرد سخن مباش که سخن سرد تخمی است که از او دشمنی روید.
۸- فرزندم اگرچه دانایی, ولی خویش را نادان شمر تا دَر آموختن بر تو باز و گشاده بماند.
۹- فرزندم اگر چه سخن دان باشی ولی کمتر از آنچه می دانی سخن بگو تا به وقت گفتار وا نمانی.
۱۰- بسیار دان کم گو باش, نه کم دان بسیار گو.
۱۱- فرزندم خاموشی دوم سلامت است و بسیار گفتن دوم بی خردی.
۱۲- کسی که بسیار حرف میزند اگرچه خردمند باشد مردمان او را بی خرد شناسند، و نادان اگر خاموش بماند مردم سکوت او را نشانه ی خردش می دانند.
۱۳- هر چند پاک روَش و پارسا باشی، خود بین و خویشتن ستای مباش.
۱۴- فرزندم سعی کن تا مردم ستایشت کنند نه این که خویش ستایش گر خویش باشی.
۱۵- فرزندم با هرکه سخن میگویی، اول ببین که خریدار سخن تو هست یا نه؟ اگر خریدار نبود خوش زبانی کن تا خریدار شود.
۱۶- فرزندم تا می توانی از شنیدن سود ببر که مردم از سخن شنیدن سخن گوی می شوند.
۱۷- فرزندم شنیدن پند حکما دیده ی خرد را روشن می کند....
♦️@seemorghbook
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دریاب که ایام گل و صبح جوانی
چون برق کند جلوه و چون باد گریزد
شادی کن اگر طالب آسایش خویشی
آسودگی از خاطر ناشاد گریزد
♦️@seemorghbook
چون برق کند جلوه و چون باد گریزد
شادی کن اگر طالب آسایش خویشی
آسودگی از خاطر ناشاد گریزد
♦️@seemorghbook
☕️ قطعهای از کتاب
هردوت درباره ی اخلاق ایرانیان دوره ی هخامنشی می نویسد که:" ایرانیان از دروغگویی پرهیز میکردند و برای آنکه هرگز دروغ نگویند از قرض کردن و حتی از معامله و تجارت که گاهی احتیاج به دروغ دارد خودداری میکردند، به سواری و تیر اندازی توجه داشتند، و جوانان را به فراگرفتن این دو فن ترغیب میکردند، جشن روز تولد در بین ایرانیان قدیم مرسوم بود و برای اهمیت فراوان قائل بودند. خوردن شراب نیز معمول بود و غالبا در موقع مستی به بحث و مذاکره می پرداختند. با آنکه پارسیان خود را از سایر ملل برتر می شمردند، همینکه رسوم و آداب ملتی را با طبع خود سازگار میدیدند بی درنگ به فراگرفتن آن می پرداختند."
📕#تاریخ_اجتماعی_ایران
✍#مرتضی_راوندی
♦️@seemorghbook
هردوت درباره ی اخلاق ایرانیان دوره ی هخامنشی می نویسد که:" ایرانیان از دروغگویی پرهیز میکردند و برای آنکه هرگز دروغ نگویند از قرض کردن و حتی از معامله و تجارت که گاهی احتیاج به دروغ دارد خودداری میکردند، به سواری و تیر اندازی توجه داشتند، و جوانان را به فراگرفتن این دو فن ترغیب میکردند، جشن روز تولد در بین ایرانیان قدیم مرسوم بود و برای اهمیت فراوان قائل بودند. خوردن شراب نیز معمول بود و غالبا در موقع مستی به بحث و مذاکره می پرداختند. با آنکه پارسیان خود را از سایر ملل برتر می شمردند، همینکه رسوم و آداب ملتی را با طبع خود سازگار میدیدند بی درنگ به فراگرفتن آن می پرداختند."
📕#تاریخ_اجتماعی_ایران
✍#مرتضی_راوندی
♦️@seemorghbook
در مواجهه با مسائل مختلف ،
یک «برده فکری» میپرسد :
آیا فلان کار قانونی است ؟
اما یک «آزاداندیش» خواهد پرسید :
آیا فلان کار ، درست و انسانی است ؟!
♦️@seemorghbook
یک «برده فکری» میپرسد :
آیا فلان کار قانونی است ؟
اما یک «آزاداندیش» خواهد پرسید :
آیا فلان کار ، درست و انسانی است ؟!
♦️@seemorghbook
📕#در_هوای_اشراق
✍#اشو
شامل آموزه هایی درباره مدیتیشن و آرامش ذهنی است.
گستردهی وسيعی از سنت های معنوی و فلسفی را با داده هاي علم و روانشناسی امروزی به هم می آميزد.
اين كتاب ِالهام بخش، امكان زندگي در اين مكان و اين لحظه را به خواننده می بخشد و او را ترغيب میكند شيوه ای از بودن را در پيش گيرد…
♦️@seemorghbook
✍#اشو
شامل آموزه هایی درباره مدیتیشن و آرامش ذهنی است.
گستردهی وسيعی از سنت های معنوی و فلسفی را با داده هاي علم و روانشناسی امروزی به هم می آميزد.
اين كتاب ِالهام بخش، امكان زندگي در اين مكان و اين لحظه را به خواننده می بخشد و او را ترغيب میكند شيوه ای از بودن را در پيش گيرد…
♦️@seemorghbook
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
تن فروشی
در خیابان اصلی شهر
دامنش را بالا کشید و فریاد زد
من فقط تن خودم را می فروشم
تنها خودم و بس ...!
اما در همین خیابان میبینمشان
کسانی هستند که تن کوه و
تن دشت و، تن باغچه
تن خورشید و باران را
فروخته و
بدون شرمساری
بر روی کرسی شرافت این سرزمین
نشسته است!
#شیرکو_بیکس
#هیوا_حسینی
♦️@seemorghbook
تن فروشی
در خیابان اصلی شهر
دامنش را بالا کشید و فریاد زد
من فقط تن خودم را می فروشم
تنها خودم و بس ...!
اما در همین خیابان میبینمشان
کسانی هستند که تن کوه و
تن دشت و، تن باغچه
تن خورشید و باران را
فروخته و
بدون شرمساری
بر روی کرسی شرافت این سرزمین
نشسته است!
#شیرکو_بیکس
#هیوا_حسینی
♦️@seemorghbook
کسی که سهراب را دوست داشته باشد ،شاملو را احساس کند ،فروغ را بستاید
و هر شعر خوب را آیه ی زمینی بپندارد.چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد
کسی که به کیارستمی شگفت زده نگاه کند،به زرین کلک با نهایت احترام،به صادقی با محبت و آثار مخملباف را دوست داشته باشد; چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد.کسی که در برابر بتهوون،باخ و موتزارات فروتنانه سکوت اختیار کند
به تارجلیل شهناز
عودنریمان
آواز شجریان
و ترانه ی "اندک اندک" شهرام ناظری عاشقانه گوش بسپارد
چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد
کسی که مولوی را قدری بشناسد حافظ را قدری بخواند خیام را گهگاه زیر لب زمزمه کند و تک بیت های ناب صایب را دوست بدارد چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد
کسی که زیبایی نستعلیق و شکسته عظمت خوف انگیز کاشیکاری های اصفهان و اوج زیبایی طبیعت را در رودبارک احساس کرده باشدچنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد
شاید سخت
شاید دردمندانه
شاید در فشار
اما بدون شک به درستی زندگی خواهد کرد.
♦️@seemorghbook
و هر شعر خوب را آیه ی زمینی بپندارد.چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد
کسی که به کیارستمی شگفت زده نگاه کند،به زرین کلک با نهایت احترام،به صادقی با محبت و آثار مخملباف را دوست داشته باشد; چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد.کسی که در برابر بتهوون،باخ و موتزارات فروتنانه سکوت اختیار کند
به تارجلیل شهناز
عودنریمان
آواز شجریان
و ترانه ی "اندک اندک" شهرام ناظری عاشقانه گوش بسپارد
چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد
کسی که مولوی را قدری بشناسد حافظ را قدری بخواند خیام را گهگاه زیر لب زمزمه کند و تک بیت های ناب صایب را دوست بدارد چنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد
کسی که زیبایی نستعلیق و شکسته عظمت خوف انگیز کاشیکاری های اصفهان و اوج زیبایی طبیعت را در رودبارک احساس کرده باشدچنین کسی به درستی زندگی خواهد کرد
شاید سخت
شاید دردمندانه
شاید در فشار
اما بدون شک به درستی زندگی خواهد کرد.
♦️@seemorghbook
زیباست گلستان خدا
رنگ به رنگ است
لبخند بزن، خنده دوای
دل تنگ است
صبح است بزن بوسه تو
بر ساحت خورشید
ترکیب گل و شادی و لبخند
قشنگ است...
♦️@seemorghbook
رنگ به رنگ است
لبخند بزن، خنده دوای
دل تنگ است
صبح است بزن بوسه تو
بر ساحت خورشید
ترکیب گل و شادی و لبخند
قشنگ است...
♦️@seemorghbook
☕️قطعهای از کتاب
فرهاد بعد از شکست دادن آنتوخیوس سلوکی با سکاها دچار مشکل شد زیرا سکاها را برای جنگ با سلوکی ها فراخوانده بود و سکاها دیر رسیدند و موقعی که رسیدند به نزد فرهاد انتظار پاداش از او داشتند فرهاد نیز گفت شما در جنگی شرکت نکرده اید که بخواهم پاداشی به شما بدهم، باشد که در جنگ های بعدی جبران کنیم. سکاها نیز پاسخ داده این همه راه نیامده ایم که این حرف ها را بشنویم و ما پاداش میخواهیم فرهاد باز زیر بار نرفت و به سکاها گفت که برگردید به سرزمینتان.
سکاها در راه برگشت که باید از پارت عبور میکردند آنجا را مورد تاخت و تاز قرارداده و اشغالش کردند. فرهاد با شنیدن این خبر به مصاف آنها رفت. حال اینکه فرهاد بسیاری از یونانی های بابل و سلوکیه و همچنین اسرای سپاه انتوخیوس را در لشکر خود جا داده بود. این یونانی ها نقش پیاده نظام را در لشکر فرهاد ایفا میکردند. فرهاد به جنگ با سکاها رفت و در منطقه ای بین خراسان و گرگان امروزی جنگ با سکاها در گرفت. هر دو طرف پافشاری میکردند تا اینکه یونانیان لشکر فرهاد از لشکر او جدا شده و به سکاها ملحق شدند و همین امر باعث قوی تر شدن آنها شد. بعد از آن پیشروی با سکاها بود و توانستند با کمک یونانی ها پیروز شوند و خود فرهاد نیز در جنگ توسط همان یونانی ها که به سکاها ملحق شده بودند جانش را از دست داد.(سال ۱۲۵ قبل از میلاد)
هرچند فرهاد در این نبرد شکست خورد و اشتباهش بر اینکه یونانیانی را که دشمن خود بود را در سپاه خویش وارد کرد ولی فرهاد دوم کسی بود که دست سلوکیان و وارثان اسکندرمقدونی را برای همیشه از ایران کوتاه کرد.
📕#تاریخ_ایران_باستان
✍#حسن_پیرنیا
♦️@seemorghbook
فرهاد بعد از شکست دادن آنتوخیوس سلوکی با سکاها دچار مشکل شد زیرا سکاها را برای جنگ با سلوکی ها فراخوانده بود و سکاها دیر رسیدند و موقعی که رسیدند به نزد فرهاد انتظار پاداش از او داشتند فرهاد نیز گفت شما در جنگی شرکت نکرده اید که بخواهم پاداشی به شما بدهم، باشد که در جنگ های بعدی جبران کنیم. سکاها نیز پاسخ داده این همه راه نیامده ایم که این حرف ها را بشنویم و ما پاداش میخواهیم فرهاد باز زیر بار نرفت و به سکاها گفت که برگردید به سرزمینتان.
سکاها در راه برگشت که باید از پارت عبور میکردند آنجا را مورد تاخت و تاز قرارداده و اشغالش کردند. فرهاد با شنیدن این خبر به مصاف آنها رفت. حال اینکه فرهاد بسیاری از یونانی های بابل و سلوکیه و همچنین اسرای سپاه انتوخیوس را در لشکر خود جا داده بود. این یونانی ها نقش پیاده نظام را در لشکر فرهاد ایفا میکردند. فرهاد به جنگ با سکاها رفت و در منطقه ای بین خراسان و گرگان امروزی جنگ با سکاها در گرفت. هر دو طرف پافشاری میکردند تا اینکه یونانیان لشکر فرهاد از لشکر او جدا شده و به سکاها ملحق شدند و همین امر باعث قوی تر شدن آنها شد. بعد از آن پیشروی با سکاها بود و توانستند با کمک یونانی ها پیروز شوند و خود فرهاد نیز در جنگ توسط همان یونانی ها که به سکاها ملحق شده بودند جانش را از دست داد.(سال ۱۲۵ قبل از میلاد)
هرچند فرهاد در این نبرد شکست خورد و اشتباهش بر اینکه یونانیانی را که دشمن خود بود را در سپاه خویش وارد کرد ولی فرهاد دوم کسی بود که دست سلوکیان و وارثان اسکندرمقدونی را برای همیشه از ایران کوتاه کرد.
📕#تاریخ_ایران_باستان
✍#حسن_پیرنیا
♦️@seemorghbook
گاهی سرم به حدی وحشتناک درد میگیرد و متورم میشود از اینهمه ویرانی و بدبختی که در میهنم میبینم و اینکه چگونه باید اینها را رفع کنم...
قسمتی از خاطرات رضاشاه بزرگ از کتاب سفرنامه مازندران
♦️@seemorghbook
قسمتی از خاطرات رضاشاه بزرگ از کتاب سفرنامه مازندران
♦️@seemorghbook
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺎﯾﻞ ﺍﺳﺖ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﺪ؛
ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻠّﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺟﯿﺒﯽ ﻣﻤﻠﻮ ﺍﺯ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﺩ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻭ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﭘﻮﻝ ﺍﺭﺝ ﻣﯽﻧﻬﺪ.
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺤﻞّ ﮐﺎﺭ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﭘﺬﯾﺮﻧﺪ؛
ﻧﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻠّﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺣﻤﻘﻨﺪ،
ﺑﻠﮑﻪ ﭼﻮﻥ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﺭﺍ، ﻧﯿﮏ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ!
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺩﻋﻮﺍﯾﯽ،
ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﻮﺯﺵ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ،
ﻧﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻠّﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺪﯾﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ؛
ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ...
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﺘﻨﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺮﺍﻙ ﻣﻴﮕﺬﺍﺭﻧﺪ،
ﻧﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﺳﺒﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻬﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ!
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ، ﻫﻤﮥ ﻣﺎ ﺍﺯ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺟﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺷﺪ!
ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﮕﻮﻫﺎﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺩﺭﺑﺎﺭﮤ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻨﮓ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ!
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺁﻭﺭﺩ.
ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﻩﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺍﺯ ﭘﯽ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺬﺷﺖ...
ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﺗﻤﺎﺳﯽ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻋﮑﺲﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ از ما ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
"ﺍﯾﻨﻬﺎ ﭼﻪ ﮐﺴﺎﻧﻨﺪ در کنار شما؟"
ﻭ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﺷﮑﯽ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺯﺩ...
ﺯﯾﺮﺍ ﺳﺨﻨﯽ ﺑﺲ ﻣﺆﺛّﺮ ﻗﻠﺐ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺘﺄﺛّﺮ ﻣﯽﺳﺎﺯﺩ؛
ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮔﻔﺖ:
"ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺴﺎﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩﺍﻡ"...
#ﻓﻠﻮﺭﺍﻧﺲ_ﻧﺎﯾﺘﯿﻨﮕﻞ
♦️@seemorghbook
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺎﯾﻞ ﺍﺳﺖ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﺪ؛
ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻠّﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺟﯿﺒﯽ ﻣﻤﻠﻮ ﺍﺯ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﺩ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻭ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﭘﻮﻝ ﺍﺭﺝ ﻣﯽﻧﻬﺪ.
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺤﻞّ ﮐﺎﺭ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﭘﺬﯾﺮﻧﺪ؛
ﻧﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻠّﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺣﻤﻘﻨﺪ،
ﺑﻠﮑﻪ ﭼﻮﻥ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﺭﺍ، ﻧﯿﮏ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ!
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺩﻋﻮﺍﯾﯽ،
ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﻮﺯﺵ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ،
ﻧﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻠّﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺪﯾﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ؛
ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ...
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﺘﻨﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺮﺍﻙ ﻣﻴﮕﺬﺍﺭﻧﺪ،
ﻧﻪ ﺑﺪﺍﻥ ﺳﺒﺐ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﻬﺘﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻬﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ!
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ، ﻫﻤﮥ ﻣﺎ ﺍﺯ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺟﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺷﺪ!
ﺩﻟﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﮕﻮﻫﺎﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﺩﺭﺑﺎﺭﮤ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﻭ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺗﻨﮓ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ!
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺁﻭﺭﺩ.
ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﻩﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺍﺯ ﭘﯽ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺬﺷﺖ...
ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﺗﻤﺎﺳﯽ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻋﮑﺲﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ از ما ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
"ﺍﯾﻨﻬﺎ ﭼﻪ ﮐﺴﺎﻧﻨﺪ در کنار شما؟"
ﻭ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﺷﮑﯽ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺯﺩ...
ﺯﯾﺮﺍ ﺳﺨﻨﯽ ﺑﺲ ﻣﺆﺛّﺮ ﻗﻠﺐ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺘﺄﺛّﺮ ﻣﯽﺳﺎﺯﺩ؛
ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﮔﻔﺖ:
"ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺴﺎﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩﺍﻡ"...
#ﻓﻠﻮﺭﺍﻧﺲ_ﻧﺎﯾﺘﯿﻨﮕﻞ
♦️@seemorghbook