کتابخانه سیمرغ
74.8K subscribers
14.2K photos
950 videos
7.04K files
511 links
Download Telegram
بدترین چیزی که آزادی یک ملت را تهدید می‌کند اتحاد حزب حاکم با پلیس سیاسی کشور است.

#آندره_مالرو

@seemorghbook


امروز مجبور شدم به سربازی شلیک کنم ... که وقتی روی زمین افتاد اسم زنش را صدا می‌کرد.
ماریا ... ماریا ... و بعد جلو چشمان من مُرد. به گردنش آویزی بود که عکس عروسی خودش و دخترک کم‌سنی در آن بود. حدس زدم ماریاست. از خودم بدم آمد.
من معمولا پای افراد را نشانه می‌گیرم. سعی می‌کنم آن‌ها را نکشم. فقط زخمی کنم تا دنبال ما نیایند. اما وقتی پای این سرباز را نشانه گرفته بودم، ناگهان خم شد و گلوله به سینه‌اش خورد. حالا ماریای کوچکش چه‌قدر باید منتظر او بماند. چه قدر باید شال و پیراهن گرم ببافد که یک روز مردش از جنگ برگردد. ماریا حتی نمی‌داند که مردش زیر باران برای آخرین بار فقط اسم او را صدا زد.
جنگ بدترین فکر بشر است ... از بچگی فکر می‌کردم مگر آدم‌ها مجبورند با هم بجنگند و حالا می‌بینم بله. گاهی مجبورند ... چون آن‌ها که دستور جنگ را می‌دهند زیر باران نیستند.
میان گل‌ولای نیستند و با فکر چشمان سبز ماریا نمی‌میرند. آن‌ها در خانه‌های گرم‌شان نشسته‌اند. سیگار می‌کشند و دستور می‌دهند ... کاش اسلحه‌ام را به سمت رییسانی می‌گرفتم که در خانه‌های گرم‌شان نشسته‌اند. بچه‌هایشان در استخر شنا می‌کنند و آنها با یک خودنویس گران، حکم مرگ هزاران همسر ماریاها را امضا می‌کنند. راحت‌تر از نوشتن یک سلام.

جنگ را شرورترین افراد برمی انگیزانند
و شریفترین افراد اداره میکنند.

#آندره_مالرو

@seemorghbook
امروز مجبور شدم به سربازی شلیک کنم ... که وقتی روی زمین افتاد اسم زنش را صدا می‌کرد.
ماریا ... ماریا ... و بعد جلو چشمان من مُرد. به گردنش آویزی بود که عکس عروسی خودش و دخترک کم‌سنی در آن بود. حدس زدم ماریاست. از خودم بدم آمد.
من معمولا پای افراد را نشانه می‌گیرم. سعی می‌کنم آن‌ها را نکشم. فقط زخمی کنم تا دنبال ما نیایند. اما وقتی پای این سرباز را نشانه گرفته بودم، ناگهان خم شد و گلوله به سینه‌اش خورد.
حالا ماریای کوچکش چه‌قدر باید منتظر او بماند. چه قدر باید شال و پیراهن گرم ببافد که یک روز مردش از جنگ برگردد.
ماریا حتی نمی‌داند که مردش زیر باران برای آخرین بار فقط اسم او را صدا زد.
جنگ بدترین فکر بشر است ... از بچگی فکر می‌کردم مگر آدم‌ها مجبورند با هم بجنگند و حالا می‌بینم بله. گاهی مجبورند ... چون آن‌ها که دستور جنگ را می‌دهند زیر باران نیستند.
میان گل‌ولای نیستند و با فکر چشمان سبز ماریا نمی‌میرند.
آن‌ها در خانه‌های گرم‌شان نشسته‌اند. سیگار می‌کشند و دستور می‌دهند ... کاش اسلحه‌ام را به سمت رییسانی می‌گرفتم که در خانه‌های گرم‌شان نشسته‌اند. بچه‌هایشان در استخر شنا می‌کنند و آنها با یک خودنویس گران، حکم مرگ هزاران همسر ماریاها را امضا می‌کنند. راحت‌تر از نوشتن یک سلام.

جنگ را شرورترین افراد برمی انگیزانند
و شریفترین افراد اداره میکنند.

#آندره_مالرو


@seemorghbook
از بچگی فکر می‌کردم مگر آدم‌ها مجبورند با هم بجنگند و حالا می‌بینم بله. گاهی مجبورند ...
چون آن‌ها که دستور جنگ را می‌دهند زیر باران نیستند.
میان گل‌ولای نیستند و با فکر چشمان سبز ماریا نمی‌میرند.
آن‌ها در خانه‌های گرم‌شان نشسته‌اند. سیگار می‌کشند و دستور می‌دهند ... کاش اسلحه‌ام را به سمت رییسانی می‌گرفتم که در خانه‌های گرم‌شان نشسته‌اند. بچه‌هایشان در استخر شنا می‌کنند و آنها با یک خودنویس گران، حکم مرگ هزاران همسر ماریاها را امضا می‌کنند. راحت‌تر از نوشتن یک سلام.
جنگ را شرورترین افراد برمی انگیزانند
و شریفترین افراد اداره میکنند.

#آندره_مالرو
@seemorghbook
📕#آندره_مالرو (حماسه سرای تمدنها)

#گائتان_پیکون

آندره مالرو از چهره هایی بدیع است که درسیاست و ادب فرهنگ زمانه ما نقشی فاخر ایفا کرد و حیاتی پر ماجرا داشت که از مشارکت در نیروهای انقلابی درجنگهای داخلی اسپانیا وعضویت درنهضت مقاومت فرانسه علیه نازی ها تا تصدی سمت وزارت دردولتهای ژنرال دوگل را در بر می گرفت کتاب حاضر ابعاد گوناگون و جذاب زندگی افسانه ای مالرو را در نظر خوانندگان زنده می کند.

@seemorghbook
بدترین چیزی که آزادی یک ملت را تهدید می‌کند اتحاد حزب حاکم با پلیس سیاسی کشور است.

#آندره_مالرو

@seemorghbook
فقط مرغ‌های دریایی‌اند که از طوفان نمی‌هراسند، حتی وقتی در میان دریا، جهت خود را در طوفان گم می‌کنند و جایی برای نشستن پیدا نمی‌کنند، آنقدر بال می‌زنند تا طوفان تمام شود و زمینی برای نشستن پیدا کنند یا در همان اوج، بمیرند. آن که درون امواج می‌افتد، مرغ دریایی نیست... مرغ دریایی در اوج می‌میرد، آخرین توان خود را صرف اوج گرفتن می‌کند تا سقوط را نبیند.

#آندره_مالرو

♦️@seemorghbook
بدترین چیزی که آزادی یک ملت را تهدید می‌کند اتحاد حزب حاکم با پلیس سیاسی کشور است.

#آندره_مالرو

♦️@seemorghbook
بدترین چیزی که آزادی یک ملت را تهدید می‌کند اتحاد حزب حاکم با پلیس سیاسی کشور است.

#آندره_مالرو

♦️@seemorghbook


امروز مجبور شدم به سربازی شلیک کنم ... که وقتی روی زمین افتاد اسم زنش را صدا می‌کرد.
ماریا ... ماریا ... و بعد جلو چشمان من مُرد. به گردنش آویزی بود که عکس عروسی خودش و دخترک کم‌سنی در آن بود. حدس زدم ماریاست. از خودم بدم آمد.
من معمولا پای افراد را نشانه می‌گیرم. سعی می‌کنم آن‌ها را نکشم. فقط زخمی کنم تا دنبال ما نیایند. اما وقتی پای این سرباز را نشانه گرفته بودم، ناگهان خم شد و گلوله به سینه‌اش خورد. حالا ماریای کوچکش چه‌قدر باید منتظر او بماند. چه قدر باید شال و پیراهن گرم ببافد که یک روز مردش از جنگ برگردد. ماریا حتی نمی‌داند که مردش زیر باران برای آخرین بار فقط اسم او را صدا زد.
جنگ بدترین فکر بشر است ... از بچگی فکر می‌کردم مگر آدم‌ها مجبورند با  هم بجنگند و حالا می‌بینم بله. گاهی مجبورند ... چون آن‌ها که دستور جنگ را می‌دهند زیر باران نیستند.
میان گل‌ولای نیستند و با فکر چشمان سبز ماریا نمی‌میرند. آن‌ها در خانه‌های گرم‌شان نشسته‌اند. سیگار می‌کشند و دستور می‌دهند ... کاش اسلحه‌ام را به سمت رییسانی می‌گرفتم که در خانه‌های گرم‌شان نشسته‌اند. بچه‌هایشان در استخر شنا می‌کنند و آنها با یک خودنویس گران، حکم مرگ هزاران همسر ماریاها را امضا می‌کنند. راحت‌تر از نوشتن یک سلام.

جنگ را شرورترین افراد برمی انگیزانند
و شریفترین افراد اداره میکنند.

#آندره_مالرو

♦️@seemorghbook