کتابخانه سیمرغ via @like
📕#ابله
✍#فئودر_داستایوفسکی
خلاصه داستان:
پرنس میشکین، آخرین فرزند یک خاندان بزرگ ورشکسته، پس از اقامتی طولانی در سوئیس برای معالجهٔ بیماری، به میهن خود باز میگردد. بیماری او رسماً افسردگی عصبی است ولی در واقع مویخکین دچار نوعی جنون شدهاست که نمودار آن بیارادگی مطلق است. به علاوه، بیتجربگی کامل او در زندگی، اعتماد بیحدی نسبت به دیگران در وی پدید آورد. مویخکین، در پرتو وجود راگوژین، همسفر خویش، فرصت مییابد که نشان دهد برای مردمی واقعاً نیک، در تماس با واقعیت، چه ممکن است پیش آید. روگوژین این جوان گرم و روباز و با اراده، به سابقه هم حسی باطنی و نیاز به ابراز مکنونات قبلی، در راه سفر سفره دل خود را پیش میشکین، که از نظر روحی نقطه مقابل اوست، میگشاید. روگوژین برای او عشق قهاری را که نسبت به ناستازیا فیلیپونیا احساس میکند باز میگوید. این زن زیبا، که از نظر حسن شهرت وضعیت مبهمی دارد، به انگیزه وظیفه شناسی، نه بی اکراه، معشوقه ولی نعمت خود میشود تا از این راه حقشناسی خود را به او نشان دهد.
وی، که طبعاً مهربان و بزرگوار است، نسبت به مردان و به طور کلی نسبت به همه کسانی که سرنوشت با آنان بیشتر یار بوده و به نظر میآید که برای خوار ساختن او به همین مزیت مینازند نفرتی در جان نهفته دارد. این دو تازه دوست، چون به سن پترزبورگ میرسند، از یکدیگر جدا میشوند و پرنس نزد ژنرال اپانچین، یکی از خویشاوندانش، میرود به این امید که برای زندگی فعالی که میخواهد آغاز کند پشتیبانش باشد…
فیودور میخاییلوویچ داستایفسکی نویسندهٔ مشهور و تأثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیستها مانیفست خود را بر اساس نوشتههای داستایوسکی ارائه کردهاند.
اکثر داستانهای وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمیست عصیان زده، بیمار و روانپریش. او ابتدا برای امرار معاش به کار ترجمه پرداخت و آثاری چون اورژنی گرانده اثر بالزاک و دون کارلوس اثر فریدریش شیلر را ترجمه کرد.
♦️@seemorghbook
✍#فئودر_داستایوفسکی
خلاصه داستان:
پرنس میشکین، آخرین فرزند یک خاندان بزرگ ورشکسته، پس از اقامتی طولانی در سوئیس برای معالجهٔ بیماری، به میهن خود باز میگردد. بیماری او رسماً افسردگی عصبی است ولی در واقع مویخکین دچار نوعی جنون شدهاست که نمودار آن بیارادگی مطلق است. به علاوه، بیتجربگی کامل او در زندگی، اعتماد بیحدی نسبت به دیگران در وی پدید آورد. مویخکین، در پرتو وجود راگوژین، همسفر خویش، فرصت مییابد که نشان دهد برای مردمی واقعاً نیک، در تماس با واقعیت، چه ممکن است پیش آید. روگوژین این جوان گرم و روباز و با اراده، به سابقه هم حسی باطنی و نیاز به ابراز مکنونات قبلی، در راه سفر سفره دل خود را پیش میشکین، که از نظر روحی نقطه مقابل اوست، میگشاید. روگوژین برای او عشق قهاری را که نسبت به ناستازیا فیلیپونیا احساس میکند باز میگوید. این زن زیبا، که از نظر حسن شهرت وضعیت مبهمی دارد، به انگیزه وظیفه شناسی، نه بی اکراه، معشوقه ولی نعمت خود میشود تا از این راه حقشناسی خود را به او نشان دهد.
وی، که طبعاً مهربان و بزرگوار است، نسبت به مردان و به طور کلی نسبت به همه کسانی که سرنوشت با آنان بیشتر یار بوده و به نظر میآید که برای خوار ساختن او به همین مزیت مینازند نفرتی در جان نهفته دارد. این دو تازه دوست، چون به سن پترزبورگ میرسند، از یکدیگر جدا میشوند و پرنس نزد ژنرال اپانچین، یکی از خویشاوندانش، میرود به این امید که برای زندگی فعالی که میخواهد آغاز کند پشتیبانش باشد…
فیودور میخاییلوویچ داستایفسکی نویسندهٔ مشهور و تأثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیستها مانیفست خود را بر اساس نوشتههای داستایوسکی ارائه کردهاند.
اکثر داستانهای وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمیست عصیان زده، بیمار و روانپریش. او ابتدا برای امرار معاش به کار ترجمه پرداخت و آثاری چون اورژنی گرانده اثر بالزاک و دون کارلوس اثر فریدریش شیلر را ترجمه کرد.
♦️@seemorghbook
☕️قطعه ای از کتاب
شما با پاشیدن بذر خود و بذل نیکی به هر شکلی که باشد جزئی از خود را به دیگری می بخشید و جزئی از دیگری را در خود می پذیرید و این پیوندی است و عهد اتحادی میان شما دونفر و اگر کمی بیشتر دقت کنید بصیرت های دیگران نصیب تان خواهد شد و کشف های دیگری خواهید کرد که پاداش تان خواهد بود.کار نیک تان را همچون علمی خواهید شمرد که تمام زندگی شما را در بر خواهد گرفت و می تواند تمام زندگیتان را پر کند.از سوی دیگر همه افکار شما تمام بذرهایی که افشانده اید و چه بسا فراموش کرده اید بارور می شوند و رشد می کنند و آنکه آن را از شما گرفته به دیگری خواهد داد و چه می دانید که در آینده بشریت چه سهمی خواهید داشت...
📕#ابله
✍#فئودر_داستایوسکی
♦️@seemorghbook
شما با پاشیدن بذر خود و بذل نیکی به هر شکلی که باشد جزئی از خود را به دیگری می بخشید و جزئی از دیگری را در خود می پذیرید و این پیوندی است و عهد اتحادی میان شما دونفر و اگر کمی بیشتر دقت کنید بصیرت های دیگران نصیب تان خواهد شد و کشف های دیگری خواهید کرد که پاداش تان خواهد بود.کار نیک تان را همچون علمی خواهید شمرد که تمام زندگی شما را در بر خواهد گرفت و می تواند تمام زندگیتان را پر کند.از سوی دیگر همه افکار شما تمام بذرهایی که افشانده اید و چه بسا فراموش کرده اید بارور می شوند و رشد می کنند و آنکه آن را از شما گرفته به دیگری خواهد داد و چه می دانید که در آینده بشریت چه سهمی خواهید داشت...
📕#ابله
✍#فئودر_داستایوسکی
♦️@seemorghbook
☕️قطعهای از کتاب
با وجود این ها، گرچه می خواستم نتوانسته ام پیش خود تصور کنم که حیات جاوید و مشیت الهی اندیشه باطلی باشد.
درست تر آن است که قایل باشیم به اینکه اینها همه هست ولی ما نمی توانیم از زندگی جاوید و قوانین آن چیزی بفهمیم.
ولی اگر فهمیدن این معنی چنین دشوار و حتی
محال است، آیا میتوان مرا جوابگو دانست که چرا نمیتوانم آنچه که به وهم نمی آید بفهمم؟
می گویند که به همین علت تکلیف ما اطاعت است، اطاعت بی چون و چرا و بحث و استدلال.
اطاعت از سر صفای ضمیر و پاداش این اطاعت در آن جهان نصیب مان خواهد شد.
ما که حکمت الهی را نمی فهمیم غوامض آن را از سر غیظ با مفاهیم خود می سنجیم و از این راه آن را خفیف می کنیم.
ولی خب، جایی که درک آن ممکن نیست، باز میگویم، جوابگو بودن برای چیزی که توان درک آن به آدمیزاد داده نشده دشوار است و اگر چنین است چطور بر من، به گناه اینکه نتوانسته ام اراده حقیقی و قوانین مشیت الهی را درک کنم، قاضی خواهند شد؟
نه بهتر است کاری به دین نداشته باشیم!
📕#ابله
✍#فئودور_داستایوفسکی
♦️@seemorghbook
با وجود این ها، گرچه می خواستم نتوانسته ام پیش خود تصور کنم که حیات جاوید و مشیت الهی اندیشه باطلی باشد.
درست تر آن است که قایل باشیم به اینکه اینها همه هست ولی ما نمی توانیم از زندگی جاوید و قوانین آن چیزی بفهمیم.
ولی اگر فهمیدن این معنی چنین دشوار و حتی
محال است، آیا میتوان مرا جوابگو دانست که چرا نمیتوانم آنچه که به وهم نمی آید بفهمم؟
می گویند که به همین علت تکلیف ما اطاعت است، اطاعت بی چون و چرا و بحث و استدلال.
اطاعت از سر صفای ضمیر و پاداش این اطاعت در آن جهان نصیب مان خواهد شد.
ما که حکمت الهی را نمی فهمیم غوامض آن را از سر غیظ با مفاهیم خود می سنجیم و از این راه آن را خفیف می کنیم.
ولی خب، جایی که درک آن ممکن نیست، باز میگویم، جوابگو بودن برای چیزی که توان درک آن به آدمیزاد داده نشده دشوار است و اگر چنین است چطور بر من، به گناه اینکه نتوانسته ام اراده حقیقی و قوانین مشیت الهی را درک کنم، قاضی خواهند شد؟
نه بهتر است کاری به دین نداشته باشیم!
📕#ابله
✍#فئودور_داستایوفسکی
♦️@seemorghbook