دشمن چواز هر حیله ای در ماند سلسله ی دوستی بجنباند
پس کارها بکند به دوستی که هیچ دشمن نکند به دشمنی
#سعدی
یکم اردیبهشت برابر است با روز بزرگداشت سعدی شاعر قرن ششم هجری که الحق یکی از بزرگترین جامعه شناسان تاریخ ایران زمین بوده و بسیاری از اشعار وی امروزه به عنوان ضرب المثل به کار می رود.
@seemorghbook
پس کارها بکند به دوستی که هیچ دشمن نکند به دشمنی
#سعدی
یکم اردیبهشت برابر است با روز بزرگداشت سعدی شاعر قرن ششم هجری که الحق یکی از بزرگترین جامعه شناسان تاریخ ایران زمین بوده و بسیاری از اشعار وی امروزه به عنوان ضرب المثل به کار می رود.
@seemorghbook
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم
گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز
فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم
#سعدی
@seemorghbook
زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم
گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز
فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم
#سعدی
@seemorghbook
خدا را بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش در آسایش است
کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست
که دون همتانند بی مغز و پوست
کسی نیک بیند به هر دو سرای
که نیکی رساند به خلق خدای
#سعدی
♦️@seemorghbook
که خلق از وجودش در آسایش است
کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست
که دون همتانند بی مغز و پوست
کسی نیک بیند به هر دو سرای
که نیکی رساند به خلق خدای
#سعدی
♦️@seemorghbook
☕️ قطعهای از کتاب
آوردهاند که نوشین روان عادل را در شکار گاهی صید کباب کردند و نمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد. نوشیروان گفت: نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و دِه خراب نگردد. گفتند از این قدر چه خلل آید؟ گفت بنیاد ظلم در جهان اوّل اندکی بوده است هر که آمد برو مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده.
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
بر آورند غلامان او درخت از بیخ
به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد
زنند لشکریانش هزار مرغ بر سیخ
📕#گلستان
✍#سعدی
♦️@seemorghbook
آوردهاند که نوشین روان عادل را در شکار گاهی صید کباب کردند و نمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد. نوشیروان گفت: نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و دِه خراب نگردد. گفتند از این قدر چه خلل آید؟ گفت بنیاد ظلم در جهان اوّل اندکی بوده است هر که آمد برو مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده.
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
بر آورند غلامان او درخت از بیخ
به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد
زنند لشکریانش هزار مرغ بر سیخ
📕#گلستان
✍#سعدی
♦️@seemorghbook
ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غله اندوزند!
عالِم آن کس بُود که بد نکند
نه بگوید به خلق و خود نکند!
#سعدی
♦️@seemorghbook
خویشتن سیم و غله اندوزند!
عالِم آن کس بُود که بد نکند
نه بگوید به خلق و خود نکند!
#سعدی
♦️@seemorghbook
دشمن چون
از همه حيلتی فرو ماند
سلسله دوستی بجنباند ،
پس آنگه به دوستی
کارها کند که
هيچ دشـمنی نتوانـد ...!!
#سعدی
♦️@seemorghbook
از همه حيلتی فرو ماند
سلسله دوستی بجنباند ،
پس آنگه به دوستی
کارها کند که
هيچ دشـمنی نتوانـد ...!!
#سعدی
♦️@seemorghbook
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
دشمن چون
از همه حيلتی فرو ماند
سلسله دوستی بجنباند ،
پس آنگه به دوستی
کارها کند که
هيچ دشـمنی نتوانـد ...!!
#سعدی
♦️@seemorghbook
دشمن چون
از همه حيلتی فرو ماند
سلسله دوستی بجنباند ،
پس آنگه به دوستی
کارها کند که
هيچ دشـمنی نتوانـد ...!!
#سعدی
♦️@seemorghbook
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت برآن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی درافتی به پایش چو مور
گرفتم ز تو ناتوان تر بسی است
توانا تر از تو هم آخر کسی است
خدا را بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش در آسایش است
#سعدی
♦️@seemorghbook
که رحمت برآن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی درافتی به پایش چو مور
گرفتم ز تو ناتوان تر بسی است
توانا تر از تو هم آخر کسی است
خدا را بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش در آسایش است
#سعدی
♦️@seemorghbook
پسری تصميم به ازدواج گرفت ، ليستی از اسامی دوستانش را كه بيش از 30 نفر بودند را به پدرش داد و از او خواست كه با دوستانش تماس بگيردو آنها را برای روز عروسی دعوت كند ، پدر هم قبول ميكند
روز عروسی ، پسر با تعجب میبیند كه فقط شش نفر از دوستانش آنجا هستند ،بشدّت ناراحت شد و به پدرش گفت من از شما خواستم تمامِ دوستانم رادعوت كنيد اما اينها كه فقط شش نفر هستند
پدر به پسر گفت ، من با تك تك دوستانت تماس گرفتم و به آنان گفتم مشكلی برای تو پيش آمده و به كمك آنها احتياج داری
و از آنها خواستم كه امروز اينجا باشند
بنابر اين پسرم نگران نباش ، دوستان واقعی تو امروز همه اينجا هستند
دوست نَبوَد ، آن که در نعمت زند
لاف یاری و ، برادر خواندگی
دوست آن دانم که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
#سعدی
♦️@seemorghbook
روز عروسی ، پسر با تعجب میبیند كه فقط شش نفر از دوستانش آنجا هستند ،بشدّت ناراحت شد و به پدرش گفت من از شما خواستم تمامِ دوستانم رادعوت كنيد اما اينها كه فقط شش نفر هستند
پدر به پسر گفت ، من با تك تك دوستانت تماس گرفتم و به آنان گفتم مشكلی برای تو پيش آمده و به كمك آنها احتياج داری
و از آنها خواستم كه امروز اينجا باشند
بنابر اين پسرم نگران نباش ، دوستان واقعی تو امروز همه اينجا هستند
دوست نَبوَد ، آن که در نعمت زند
لاف یاری و ، برادر خواندگی
دوست آن دانم که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
#سعدی
♦️@seemorghbook
خدا را بر آن بنده بخشايش است
که خلق از وجودش در آسايش است
کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست
که دون همتانند بی مغز و پوست
کسی نيک بيند به هر دو سرای
که نيکی رساند به خلق خدای
#سعدی
♦️@seemorghbook
که خلق از وجودش در آسايش است
کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست
که دون همتانند بی مغز و پوست
کسی نيک بيند به هر دو سرای
که نيکی رساند به خلق خدای
#سعدی
♦️@seemorghbook
مرا خود با تو چیزی در میان هست
وگرنه روی زیبا در جهان هست
وجودی دارم از مِهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست
#سعدی
♦️@seemorghbook
وگرنه روی زیبا در جهان هست
وجودی دارم از مِهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست
#سعدی
♦️@seemorghbook
مرا خود با تو چیزی در میان هست
وگرنه روی زیبا در جهان هست
وجودی دارم از مِهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست
#سعدی
♦️@seemorghbook
وگرنه روی زیبا در جهان هست
وجودی دارم از مِهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست
#سعدی
♦️@seemorghbook
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت برآن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی درافتی به پایش چو مور
گرفتم ز تو ناتوان تر بسی است
توانا تر از تو هم آخر کسی است
خدا را بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش در آسایش است
#سعدی
♦️@seemorghbook
که رحمت برآن تربت پاک باد
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی درافتی به پایش چو مور
گرفتم ز تو ناتوان تر بسی است
توانا تر از تو هم آخر کسی است
خدا را بر آن بنده بخشایش است
که خلق از وجودش در آسایش است
#سعدی
♦️@seemorghbook