کتابخانه سیمرغ
74.9K subscribers
14.2K photos
924 videos
7.03K files
477 links
Download Telegram
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠

بیهوده مکن ناله که فریادرسی نیست
در دل بجز آزادی ایران هوسی نیست

تـا زند و برند اهل جهان گوی تمدن
ای ‌فارس مگر پارس ما عددی‌ نیست ؟

#فرخی_یزدی

@seemorghbook


هر که شد خام، به صد شعبده خوابش کردند
هر که در خواب نشد خانه خرابش کردند

بازیِ اهلِ سیاست که فریب است و دروغ
خدمتِ خلقِ ستمدیده خطابش کردند

اولِ کار بسی وعده ی شیرین دادند
آخرش تلخ شد و نقشِ بر آبش کردند

آنچه گفتند شود سرکه ی نیکو و حلال
در نهانخانه ی تزویر، شرابش کردند

پشتِ دیوار خری داغ نمودند و به ما
وصفِ آن طعم ِدل انگیز ِ کبابش کردند

سال ها هرچه که رِشتیم به امّید و هوس
بر سرِ دارِ مجازات، طنابش کردند

گفته بودند که سازیم وطن همچو بهشت
دوزخی پر ز بلایا و عذابش کردند

زِ که نالیم که شد غفلت و نادانیِ ما
آنچه سرمایه ی ایجاد ِ سرابش کردند

لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم
گرچه خرسندی و تسلیم حسابش کردند...!


#فرخی_یزدی

@seemorghbook
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠

در کف مردانگی شمشیر می باید گرفت
حق خود را از دهان شیر می باید گرفت
تا که استبداد سر در پای آزادی نهد
دست خود بر قبضه شمشیر می باید گرفت
حق دهقان را اگر ملاک ، مالک گشته است
ازکفش بی آفت تأخیر می باید گرفت
پیر و برنا درحقیقت چو خطا کاریم ما
خرده بر کار جوان و پیر می باید گرفت
مورد تنقید شد در پیش یاران راستی
زین سپس راه کج و تزویر می باید گرفت
بهرمشتی سیر تاکی یک جهانی گرسنه
انتقام گرسنه از سیر می باید گرفت
فرخی را چون که سودای جنون دیوانه کرد
بی تعقل حلقه زنجیر می باید گرفت

#فرخی_یزدی

@seemorghbook
وای بر شهری که در آن مُزد مردانِ دُرُست
از حکومت، غیرِ حبس و کُشتن و تبعید نیست

#فرخی_یزدی


@seemorghbook
در دفتر زمانه فُتد نامش از قلم
هرملتی ‌که‌ مردم‌ صاحب‌قلم‌ نداشت!

#فرخی_یزدی


@seemorghbook
آن زمان كه بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شُستم از برای آزادی

تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
می‌دوم به پایِ سر، در قفای آزادی

با عوامل تكفیر، صنف ارتجاعی، باز
حمله می‌كند دائم بر بنای آزادی

در محیط طوفان‌زای، ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی

شیخ از آن كند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی

دامن محبت را گر كُنی ز خون رنگین
می‌توان تو را گفتن "پیشوای آزادی"

فرخی ز جان و دل می‌كُند در این محفل
دل نثار استقلال، جان فدای آزادی

#فرخی_یزدی

@seemorghbook
آن زمان كه بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شُستم از برای آزادی

تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
می‌دوم به پایِ سر، در قفای آزادی

با عوامل تكفیر، صنف ارتجاعی، باز
حمله می‌كند دائم بر بنای آزادی

در محیط طوفان‌زای، ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی

شیخ از آن كند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی

دامن محبت را گر كُنی ز خون رنگین
می‌توان تو را گفتن "پیشوای آزادی"

فرخی ز جان و دل می‌كُند در این محفل
دل نثار استقلال، جان فدای آزادی

#فرخی_یزدی

@seemorghbook


هر که شد خام، به صد شعبده خوابش کردند
هر که در خواب نشد خانه خرابش کردند

بازیِ اهلِ سیاست که فریب است و دروغ
خدمتِ خلقِ ستمدیده خطابش کردند

اولِ کار بسی وعده ی شیرین دادند
آخرش تلخ شد و نقشِ بر آبش کردند

آنچه گفتند شود سرکه ی نیکو و حلال
در نهانخانه ی تزویر، شرابش کردند

پشتِ دیوار خری داغ نمودند و به ما
وصفِ آن طعم ِدل انگیز ِ کبابش کردند

سال ها هرچه که رِشتیم به امّید و هوس
بر سرِ دارِ مجازات، طنابش کردند

گفته بودند که سازیم وطن همچو بهشت
دوزخی پر ز بلایا و عذابش کردند

زِ که نالیم که شد غفلت و نادانیِ ما
آنچه سرمایه ی ایجاد ِ سرابش کردند

لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم
گرچه خرسندی و تسلیم حسابش کردند...!


#فرخی_یزدی

@seemorghbook


هر که شد خام، به صد شعبده خوابش کردند
هر که در خواب نشد خانه خرابش کردند

بازیِ اهلِ سیاست که فریب است و دروغ
خدمتِ خلقِ ستمدیده خطابش کردند

اولِ کار بسی وعده ی شیرین دادند
آخرش تلخ شد و نقشِ بر آبش کردند

آنچه گفتند شود سرکه ی نیکو و حلال
در نهانخانه ی تزویر، شرابش کردند

پشتِ دیوار خری داغ نمودند و به ما
وصفِ آن طعم ِدل انگیز ِ کبابش کردند

سال ها هرچه که رِشتیم به امّید و هوس
بر سرِ دارِ مجازات، طنابش کردند

گفته بودند که سازیم وطن همچو بهشت
دوزخی پر ز بلایا و عذابش کردند

زِ که نالیم که شد غفلت و نادانیِ ما
آنچه سرمایه ی ایجاد ِ سرابش کردند

لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم
گرچه خرسندی و تسلیم حسابش کردند...!


#فرخی_یزدی

@seemorghbook


هر که شد خام، به صد شعبده خوابش کردند
هر که در خواب نشد خانه خرابش کردند

بازیِ اهلِ سیاست که فریب است و دروغ
خدمتِ خلقِ ستمدیده خطابش کردند

اولِ کار بسی وعده ی شیرین دادند
آخرش تلخ شد و نقشِ بر آبش کردند

آنچه گفتند شود سرکه ی نیکو و حلال
در نهانخانه ی تزویر، شرابش کردند

پشتِ دیوار خری داغ نمودند و به ما
وصفِ آن طعم ِدل انگیز ِ کبابش کردند

سال ها هرچه که رِشتیم به امّید و هوس
بر سرِ دارِ مجازات، طنابش کردند

گفته بودند که سازیم وطن همچو بهشت
دوزخی پر ز بلایا و عذابش کردند

زِ که نالیم که شد غفلت و نادانیِ ما
آنچه سرمایه ی ایجاد ِ سرابش کردند

لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم
گرچه خرسندی و تسلیم حسابش کردند...!


#فرخی_یزدی

♦️@seemorghbook


هر که شد خام، به صد شعبده خوابش کردند
هر که در خواب نشد خانه خرابش کردند

بازیِ اهلِ سیاست که فریب است و دروغ
خدمتِ خلقِ ستمدیده خطابش کردند

اولِ کار بسی وعده ی شیرین دادند
آخرش تلخ شد و نقشِ بر آبش کردند

آنچه گفتند شود سرکه ی نیکو و حلال
در نهانخانه ی تزویر، شرابش کردند

پشتِ دیوار خری داغ نمودند و به ما
وصفِ آن طعم ِدل انگیز ِ کبابش کردند

سال ها هرچه که رِشتیم به امّید و هوس
بر سرِ دارِ مجازات، طنابش کردند

گفته بودند که سازیم وطن همچو بهشت
دوزخی پر ز بلایا و عذابش کردند

زِ که نالیم که شد غفلت و نادانیِ ما
آنچه سرمایه ی ایجاد ِ سرابش کردند

لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم
گرچه خرسندی و تسلیم حسابش کردند...!


#فرخی_یزدی

♦️@seemorghbook
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠

در کف مردانگی شمشیر می باید گرفت
حق خود را از دهان شیر می باید گرفت
تا که استبداد سر در پای آزادی نهد
دست خود بر قبضه شمشیر می باید گرفت
حق دهقان را اگر ملاک ، مالک گشته است
ازکفش بی آفت تأخیر می باید گرفت
پیر و برنا درحقیقت چو خطا کاریم ما
خرده بر کار جوان و پیر می باید گرفت
مورد تنقید شد در پیش یاران راستی
زین سپس راه کج و تزویر می باید گرفت
بهرمشتی سیر تاکی یک جهانی گرسنه
انتقام گرسنه از سیر می باید گرفت
فرخی را چون که سودای جنون دیوانه کرد
بی تعقل حلقه زنجیر می باید گرفت

#فرخی_یزدی

♦️@seemorghbook
وای بر شهری که در آن مُزد مردانِ دُرُست
از حکومت، غیرِ حبس و کُشتن و تبعید نیست

#فرخی_یزدی

♦️@seemorghbook
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠

بیهوده مکن ناله که فریادرسی نیست
در دل بجز آزادی ایران هوسی نیست

تـا زند و برند اهل جهان گوی تمدن
ای ‌فارس مگر پارس ما عددی‌ نیست ؟

#فرخی_یزدی

♦️@seemorghbook


هر که شد خام، به صد شعبده خوابش کردند
هر که در خواب نشد خانه خرابش کردند

بازیِ اهلِ سیاست که فریب است و دروغ
خدمتِ خلقِ ستمدیده خطابش کردند

اولِ کار بسی وعده ی شیرین دادند
آخرش تلخ شد و نقشِ بر آبش کردند

آنچه گفتند شود سرکه ی نیکو و حلال
در نهانخانه ی تزویر، شرابش کردند

پشتِ دیوار خری داغ نمودند و به ما
وصفِ آن طعم ِدل انگیز ِ کبابش کردند

سال ها هرچه که رِشتیم به امّید و هوس
بر سرِ دارِ مجازات، طنابش کردند

گفته بودند که سازیم وطن همچو بهشت
دوزخی پر ز بلایا و عذابش کردند

زِ که نالیم که شد غفلت و نادانیِ ما
آنچه سرمایه ی ایجاد ِ سرابش کردند

لب فروبسته ز دردیم و پشیمانی و غم
گرچه خرسندی و تسلیم حسابش کردند...!


#فرخی_یزدی

♦️@seemorghbook