حکایت #سایپا و #ایران_خودر
دوبرادر بودن که کت وشلوار میفروختن.
یکی احمد یکی محمود
احمد مسوول جذب مشتری بود و محمود قیمت میداد و همیشه آخر مغازه مینشست مشتری که میومد احمد با زبان بازی جنس را نشون میداد و زمان قیمت، از محمود میپرسید داداش قیمت چنده؟
محمود میپرسید کدوم یکی احمد میگفت که کت شلوار مشکی دکمه طلایی جلیقه دار احمد میگفت 820 تومن ولی محمود باز میپرسید چند دوباره بلندتر میگفت 820 تومن محمود به مشتری میگفت 520 تومن.
مشتری که خودش قیمت 820 شنیده بود با عجله 520 میداد و میخرید.
همه فکر میکردن محمود کر است ولی حقیقت این بود که قیمت کت و شلوار در واقع 320 بوده و مردم به خیال یک خرید خوب زود میخریدن.
*الان #سایپا و #ایران_خودرو شدن احمد و محمود*😉
@SepehrAzadi
دوبرادر بودن که کت وشلوار میفروختن.
یکی احمد یکی محمود
احمد مسوول جذب مشتری بود و محمود قیمت میداد و همیشه آخر مغازه مینشست مشتری که میومد احمد با زبان بازی جنس را نشون میداد و زمان قیمت، از محمود میپرسید داداش قیمت چنده؟
محمود میپرسید کدوم یکی احمد میگفت که کت شلوار مشکی دکمه طلایی جلیقه دار احمد میگفت 820 تومن ولی محمود باز میپرسید چند دوباره بلندتر میگفت 820 تومن محمود به مشتری میگفت 520 تومن.
مشتری که خودش قیمت 820 شنیده بود با عجله 520 میداد و میخرید.
همه فکر میکردن محمود کر است ولی حقیقت این بود که قیمت کت و شلوار در واقع 320 بوده و مردم به خیال یک خرید خوب زود میخریدن.
*الان #سایپا و #ایران_خودرو شدن احمد و محمود*😉
@SepehrAzadi