کشوری را میشناسم که مردمانش بطور کامل توسط حکومت کنترل میشوند؛
مردم این کشور جرأت ندارند تا همانند مردم کشورهای متمدن حرفهایشان را حتی در فضای مجازی بزنند!
آنها گاهی با هویتهای جعلی و با پنهانکاری و ترس از گرفتاری در فضای مجازی حرفهایشان را میزنند.
والدین همیشه نگران هستند که مبادا از دهان فرزندشان در مدرسه، دانشگاه و یا محیط کار حرفی بیرون بیاید و گرفتار دستگاههای امنیتی شوند.
هنرمندان، نویسندگان، شاعران، روزنامهنگاران و خبرنگاران آزاد و حتی وزرا و وکلای مجلس نیز از این خودسانسوری در امان نیستند.
همه انرژی حکومت صرف کنترل، رصد و سرکوب مردم میشود.
امکانات و بودجههای کلان برای نیروهای ضدشورش، تجهیز مزدوران بسیجی در دورافتادهترین جاهایی که چند نفر زندگی میکنند چه معنایی غیر از این دارد؟
در این کشور، مردم باید خیلی مراقب باشند تا زبان سرخ، سر سبزشان را بر باد ندهد.
در این کشور به هر قیمتی که شده، مردمانش از مطالعه و تفکر باز داشته میشوند، از سانسور و ممیزی کتابها و سینما گرفته تا امواج پارازیت و فیلترینگ.
در این کشور، مردمانش در پی یک لقمه نان صبح را به شب میرسانند و شباهنگام، جسم بیرمقشان را گوشهای میاندازند تا برای تکرار روزمرگی یا در واقع روزمردگیشان آماده شوند.
چشمهای بیفروغ، نگاههای سرد و نگران، دستان لرزان و قلبهای ناامید...
حالی تباه و آیندهای سیاه...
سفرههای پر از خالی و دیدگان سرشار از حسرت و گلوهای تشنه به آه...
بغضهای فروخورده و دلهای پر از کینه و احساسی پر از نفرت...
این کشور را همه میشناسیم!
#پنج_دی_شروع_تغییری_بزرگ
@SepehrAzadi
مردم این کشور جرأت ندارند تا همانند مردم کشورهای متمدن حرفهایشان را حتی در فضای مجازی بزنند!
آنها گاهی با هویتهای جعلی و با پنهانکاری و ترس از گرفتاری در فضای مجازی حرفهایشان را میزنند.
والدین همیشه نگران هستند که مبادا از دهان فرزندشان در مدرسه، دانشگاه و یا محیط کار حرفی بیرون بیاید و گرفتار دستگاههای امنیتی شوند.
هنرمندان، نویسندگان، شاعران، روزنامهنگاران و خبرنگاران آزاد و حتی وزرا و وکلای مجلس نیز از این خودسانسوری در امان نیستند.
همه انرژی حکومت صرف کنترل، رصد و سرکوب مردم میشود.
امکانات و بودجههای کلان برای نیروهای ضدشورش، تجهیز مزدوران بسیجی در دورافتادهترین جاهایی که چند نفر زندگی میکنند چه معنایی غیر از این دارد؟
در این کشور، مردم باید خیلی مراقب باشند تا زبان سرخ، سر سبزشان را بر باد ندهد.
در این کشور به هر قیمتی که شده، مردمانش از مطالعه و تفکر باز داشته میشوند، از سانسور و ممیزی کتابها و سینما گرفته تا امواج پارازیت و فیلترینگ.
در این کشور، مردمانش در پی یک لقمه نان صبح را به شب میرسانند و شباهنگام، جسم بیرمقشان را گوشهای میاندازند تا برای تکرار روزمرگی یا در واقع روزمردگیشان آماده شوند.
چشمهای بیفروغ، نگاههای سرد و نگران، دستان لرزان و قلبهای ناامید...
حالی تباه و آیندهای سیاه...
سفرههای پر از خالی و دیدگان سرشار از حسرت و گلوهای تشنه به آه...
بغضهای فروخورده و دلهای پر از کینه و احساسی پر از نفرت...
این کشور را همه میشناسیم!
#پنج_دی_شروع_تغییری_بزرگ
@SepehrAzadi