اگه قهره این دلنوشته ی امید صباغ نو بفرست براش :
به جز تو ،
قلب خودم را به هیچ کس نسپردم!
تو هم ؛
غمی به جهانم اضافه کردی و رفتی!
@shafiazad
به جز تو ،
قلب خودم را به هیچ کس نسپردم!
تو هم ؛
غمی به جهانم اضافه کردی و رفتی!
@shafiazad
بیایم فرهنگ سازی کنیم ..
فرهنگ احترام
احترام به یکدیگر
با آسون ترین کاری که میشه کرد
لبخند :)
@shafiazad
فرهنگ احترام
احترام به یکدیگر
با آسون ترین کاری که میشه کرد
لبخند :)
@shafiazad
وقتی به گذشته فکر میکنم و سعی میکنم بفهمم نقطه ی اغاز مشکلات من کی یا کجا بوده است؟!
هرچه عقب تر میروم چیزی جز ساعت نحس تولدم پیدا نمیکنم!!
@shafiazad
هرچه عقب تر میروم چیزی جز ساعت نحس تولدم پیدا نمیکنم!!
@shafiazad
«بعد باغ خود را میکاری
و روحت را زینت میدهی
به جای اینکه منتظر کسی باشی
تا برایت گل بیاورد
و یاد میگیری
که میتوانی تحمل کنی…
که محکم هستی…
که خیلی میارزی.
و میآموزی و میآموزی
با هر خداحافظی
یاد میگیری.»
@shafiazad
و روحت را زینت میدهی
به جای اینکه منتظر کسی باشی
تا برایت گل بیاورد
و یاد میگیری
که میتوانی تحمل کنی…
که محکم هستی…
که خیلی میارزی.
و میآموزی و میآموزی
با هر خداحافظی
یاد میگیری.»
@shafiazad
مینویسیم: «ما زیاد گردو میخوریم»، و نه: «ما گردو دوست داریم»،
چون کلمهی «دوست داشتن» کلمهی مطمئنی نیست، دقت و عینیت ندارد.
«دوست داشتن گردو» و «دوست داشتن مادرمان»، اینها نمیتوانند به یک معنا باشند.
عبارت اول به طعمی دلپذیر توی دهان برمیگردد، و دومی به یک حس.
کلماتی که احساسات را توصیف میکنند خیلی مبهماند؛ باید از کارکرد آنها اجتناب کرد و به شرح اشیاء، انسانها و خود اکتفا کرد،
در واقع شرح وفادارانهی وقایع.
📚 دفتر بزرگ
@shafiazad
چون کلمهی «دوست داشتن» کلمهی مطمئنی نیست، دقت و عینیت ندارد.
«دوست داشتن گردو» و «دوست داشتن مادرمان»، اینها نمیتوانند به یک معنا باشند.
عبارت اول به طعمی دلپذیر توی دهان برمیگردد، و دومی به یک حس.
کلماتی که احساسات را توصیف میکنند خیلی مبهماند؛ باید از کارکرد آنها اجتناب کرد و به شرح اشیاء، انسانها و خود اکتفا کرد،
در واقع شرح وفادارانهی وقایع.
📚 دفتر بزرگ
@shafiazad
همچون دالانی بلندتنها بودم.
پرندگان از من رفته بودند.
شب با هجوم بیمروتش سخت تسخیرم کرده بود.
خواستم زنده بمانم و
فکر کردن به تو، تنها سلاحم بود، تنها کمانم،تنها سنگم!
@shafiazad
پرندگان از من رفته بودند.
شب با هجوم بیمروتش سخت تسخیرم کرده بود.
خواستم زنده بمانم و
فکر کردن به تو، تنها سلاحم بود، تنها کمانم،تنها سنگم!
@shafiazad
درد کتک خوردن تا حد بیهوش شدن نبود...
درد یعنی چیزی که دل آدم را در هم میشکند..
دردی که انسان را بدون نیروی دست و پا و سر باقی میگذارد و
انسان حتی قدرت آن را ندارد
که سرش را روی بالش حرکت دهد.
@shafiazad
درد یعنی چیزی که دل آدم را در هم میشکند..
دردی که انسان را بدون نیروی دست و پا و سر باقی میگذارد و
انسان حتی قدرت آن را ندارد
که سرش را روی بالش حرکت دهد.
@shafiazad
امروز غمگین به نظر میرسی.
+ راستشو بخوای من همیشه غمگینم ولی امروز انرژی کافی برای پنهان کردنش رو نداشتم.
و این مودترین چیزیه که میتونه واسه بعضی روزا وجود داشته باشه...
@shafiazad
+ راستشو بخوای من همیشه غمگینم ولی امروز انرژی کافی برای پنهان کردنش رو نداشتم.
و این مودترین چیزیه که میتونه واسه بعضی روزا وجود داشته باشه...
@shafiazad
میدانی،
بدبختیمان از آنجایی شروع شد که یاد گرفتیم خودمان خودمان را بغل کنیم: در شبهای تنهایی، در لحظههای بیپناهی.
از آنجایی که خو کردیم به دوری، به تنهایی.
آدم همهچیز را که نباید یاد بگیرد. آدم به همهچیز که نباید عادت کند. آدم که نباید همهچیز را همیشه توی خودش بریزد. آدم باید بلد باشد گاهی هم سر برود.
@shafiazad
بدبختیمان از آنجایی شروع شد که یاد گرفتیم خودمان خودمان را بغل کنیم: در شبهای تنهایی، در لحظههای بیپناهی.
از آنجایی که خو کردیم به دوری، به تنهایی.
آدم همهچیز را که نباید یاد بگیرد. آدم به همهچیز که نباید عادت کند. آدم که نباید همهچیز را همیشه توی خودش بریزد. آدم باید بلد باشد گاهی هم سر برود.
@shafiazad
🔳 نمیتوان گفت دوستی به طور دقیق در کدام لحظه شکل میگیرد. همچون ظرفی که قطره قطره پر میشود و سرانجام یک قطره آن را سرریز میکند،
در مجموعهای از مهربانیها نیز سرانجام یک مهربانی هست که قلب را سرریز میکند.
📚 فارنهایت_۴۵۱
✍🏽 ری_بردبری
@shafiazad
در مجموعهای از مهربانیها نیز سرانجام یک مهربانی هست که قلب را سرریز میکند.
📚 فارنهایت_۴۵۱
✍🏽 ری_بردبری
@shafiazad
کتابخوانی📚
🔳 نمیتوان گفت دوستی به طور دقیق در کدام لحظه شکل میگیرد. همچون ظرفی که قطره قطره پر میشود و سرانجام یک قطره آن را سرریز میکند، در مجموعهای از مهربانیها نیز سرانجام یک مهربانی هست که قلب را سرریز میکند. 📚 فارنهایت_۴۵۱ ✍🏽 ری_بردبری @shafiazad
🔳 ما نمیتونیم دور بچرخیم و با همه حرف بزنیم، و همهی شهرهای دنیا رو بشناسیم؛ نه وقتش رو داریم و نه پولش رو، اونهمه دوست هم نداریم. چیزهایی که تو دنبالش میگردی توی این دنیا هست،
ولی تنها راهی که یه آدم معمولی میتونه نود و نه درصد اونها رو در طول عمرش ببینه توی کتابه. دنبال تضمین نباش.
انتظار هم نداشته باش که یه چیز، یه آدم، یه دستگاه یا یه کتابخونه بتونه نجاتت بده. تو سهم کوچک خودت رو انجام بده؛ اگر هم غرق شدی، دستکم میدونی که داشتی به طرف ساحل نجات میرفتی.
📚 فارنهایت_۴۵۱
✍🏽 ری_بردبری
@shafiazad
ولی تنها راهی که یه آدم معمولی میتونه نود و نه درصد اونها رو در طول عمرش ببینه توی کتابه. دنبال تضمین نباش.
انتظار هم نداشته باش که یه چیز، یه آدم، یه دستگاه یا یه کتابخونه بتونه نجاتت بده. تو سهم کوچک خودت رو انجام بده؛ اگر هم غرق شدی، دستکم میدونی که داشتی به طرف ساحل نجات میرفتی.
📚 فارنهایت_۴۵۱
✍🏽 ری_بردبری
@shafiazad
هر عارضه ای که تسکین پیدا کند عارضه ای دیگر به وخامت می گراید.
بشر یک چاه است با دو سطل.
یکی پایین می رود تا پر شود، دیگری بالا می آید تا خالی شود.
📚 مرفی
ساموئل بکت
@shafiazad
بشر یک چاه است با دو سطل.
یکی پایین می رود تا پر شود، دیگری بالا می آید تا خالی شود.
📚 مرفی
ساموئل بکت
@shafiazad
با او در آمیختم وقتی رها شدم
بخشی از من در او حل شده بود و
بخشی از از او در من
دیگر نه من خودم بودم و نه او خودش
@shafiazad
بخشی از من در او حل شده بود و
بخشی از از او در من
دیگر نه من خودم بودم و نه او خودش
@shafiazad