عشق یک چیز عتیقه است که با عتیقه فروشی فرق دارد. عشق یک جواهر یا عتیقه گران قیمت است که آدم زندگیش را با آن معنا میکند اما عتیقه فروشی پر از وسایل گران است که حالا از زندگی خالی شده !
آینهها آینهها آینهها. عشق یعنی این که آدم خود را در نگاه کسی ببیند. یعنی بی تابی و انتظار، عشق یعنی دیدن و دیده شدن. عشق یعنی دستهای تو ...
- عباس معروفی
@ShafiAzad
آینهها آینهها آینهها. عشق یعنی این که آدم خود را در نگاه کسی ببیند. یعنی بی تابی و انتظار، عشق یعنی دیدن و دیده شدن. عشق یعنی دستهای تو ...
- عباس معروفی
@ShafiAzad
بعضي از آدمها
زير سنگينی حجاب هم وقيحند!
بعضي از آدم ها
با پريشانی موهايشان هم نجيب...
وقاحت و نجابت در « ذات » آدم هاست!
@ShafiAzad
کاش به جای این همه باشگاه
زیبایی اندام،
یک باشگاه زیبایی افکار
داشتیم!
مشکل امروز ما، اندامها نیستند،
افکارها هستند
@ShafiAzad
Forwarded from Sciensology
▪️فرگشتِ خواندن و نوشتن
انسانها سیستمهای خواندن و نوشتن بسیاری را توسعه دادهاند. تواناییهای یاد شده موجب متمایز شدن ما از دیگر گونههای جانوری شده است. در یادداشت پیشِ رو به بررسی این موضوع در انسانها میپردازیم.
@NeoSciensology
انسانها سیستمهای خواندن و نوشتن بسیاری را توسعه دادهاند. تواناییهای یاد شده موجب متمایز شدن ما از دیگر گونههای جانوری شده است. در یادداشت پیشِ رو به بررسی این موضوع در انسانها میپردازیم.
@NeoSciensology
Telegraph
فرگشتِ خواندن و نوشتن
قشر بصری در طول مدت میلیونها سال فرگشت یافته است. اطلاعات بصری را این بخش از مغز پردازش میکند و هنگامی فرگشت یافته که هیچ نشانی از خواندن و نوشتن نبوده است. برخی پژوهشگران بر اساس تحقیقات انجامشده عقیده دارند که اولین الگوهای انسان در ساخت نه سمبولیک…
Forwarded from Sciensology
▪️آیا ثروتمندان از فقرا شادتر هستند؟
اگرچه تأثیر ثروت بر شادی کمتر از آن چیزی است که معمولاً تصور میشود، اما به طور میانگین افراد ثروتمند شادتر هستند. همهٔ افراد ثروتمند خوشحال نیستند، اما بیشتر افراد فقیر ناراضی و غمگین هستند، به ویژه اگر دوستان و اقوام آنها وضعیت بهتری داشته باشند. وضعیت سلامتی نیز در این مسئله ایفای نقش میکند؛ ممکن است افراد فقیر و شاد یا بیمار و شاد باشند، اما خوشحال بودن در زمانی که هم فقیر و هم بیمار هستیم سخت است. افرادی که به تازگی در لاتاری برنده شدهاند خود را بسیار خوشحال مییابند، اما چند ماه که گذشت دیگر خود را بیش از حد میانگین خوشحال نمیدانند و علت آن عادت کردن برندگان لاتاری به سطح جدید شادی است. همچنین وقتی افراد ثروتمند به چیزهایی که با پول میتوانند به دست بیاورند عادت میکنند، از برخی لذتهای معمولی زندگی مانند صحبت با دوستان، خوردن صبحانه یا قدم زدن در پارک لذت کمتری میبرند. موضوع دیگر این است که مردم هرگز راضی نمیشوند! یک نظرسنجی نشان میدهد آمریکاییهایی که درآمد سالانه آنها ۲۵ هزار دلار بود، تصور میکردند که ۵۰ هزار دلار در سال آنها را خوشحال میکند، اما کسانی که ۵۰ هزار دلار در سال درآمد داشتند فکر میکردند به ۱۰۰ هزار دلار در سال نیاز دارند و کسانی که ۱۰۰ هزار دلار در سال درآمد دارند ۲۰۰ هزار دلار میخواهند. بنابراین ثروت تنها فاکتوری نیست که شادی مردم را تعیین میکند و برای بسیاری واقعاً از اهمیت کمتری برخوردار است. وقتی افراد احساس اعتبار و قدرت میکنند و میتوانند «خودشان» باشند بدون آنکه سعی کنند آنچه دیگران میخواهند انجام دهند، احساس رضایت میکنند.
Source: Introduction to Psychology; by James W. Kalat
@NeoSciensology
اگرچه تأثیر ثروت بر شادی کمتر از آن چیزی است که معمولاً تصور میشود، اما به طور میانگین افراد ثروتمند شادتر هستند. همهٔ افراد ثروتمند خوشحال نیستند، اما بیشتر افراد فقیر ناراضی و غمگین هستند، به ویژه اگر دوستان و اقوام آنها وضعیت بهتری داشته باشند. وضعیت سلامتی نیز در این مسئله ایفای نقش میکند؛ ممکن است افراد فقیر و شاد یا بیمار و شاد باشند، اما خوشحال بودن در زمانی که هم فقیر و هم بیمار هستیم سخت است. افرادی که به تازگی در لاتاری برنده شدهاند خود را بسیار خوشحال مییابند، اما چند ماه که گذشت دیگر خود را بیش از حد میانگین خوشحال نمیدانند و علت آن عادت کردن برندگان لاتاری به سطح جدید شادی است. همچنین وقتی افراد ثروتمند به چیزهایی که با پول میتوانند به دست بیاورند عادت میکنند، از برخی لذتهای معمولی زندگی مانند صحبت با دوستان، خوردن صبحانه یا قدم زدن در پارک لذت کمتری میبرند. موضوع دیگر این است که مردم هرگز راضی نمیشوند! یک نظرسنجی نشان میدهد آمریکاییهایی که درآمد سالانه آنها ۲۵ هزار دلار بود، تصور میکردند که ۵۰ هزار دلار در سال آنها را خوشحال میکند، اما کسانی که ۵۰ هزار دلار در سال درآمد داشتند فکر میکردند به ۱۰۰ هزار دلار در سال نیاز دارند و کسانی که ۱۰۰ هزار دلار در سال درآمد دارند ۲۰۰ هزار دلار میخواهند. بنابراین ثروت تنها فاکتوری نیست که شادی مردم را تعیین میکند و برای بسیاری واقعاً از اهمیت کمتری برخوردار است. وقتی افراد احساس اعتبار و قدرت میکنند و میتوانند «خودشان» باشند بدون آنکه سعی کنند آنچه دیگران میخواهند انجام دهند، احساس رضایت میکنند.
Source: Introduction to Psychology; by James W. Kalat
@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️کوررنگی انسان در مقایسه با پرندگان
مرغ مگس میتواند انواعی از رنگهای غیرطیفی را ببیند که چشم انسان نمیتواند آنها را درک کند. مرغهای مگس در چشمان خود یک سلول مخروطیِ مازاد بر انسان دارند که درک رنگهای غیرطیفی - از جمله طول موجهای فرابنفش - را برای آنها ممکن میسازد. توانایی درک رنگهای غیرطیفی در رفتارهای جانوران - همچون جفتگیری، تغذیه و فرار از دست شکارچیان - میتواند نقشی حیاتی داشته باشد.
ما سه نوع سلول مخروطی مربوط به رنگ در چشمان خود داریم، اما پرندگان چهار نوع سلول مخروطی مربوط به رنگ در چشمان خود دارند که آنها را قادر به تمایز پردازش بین انواع گوناگون رنگها میکند. سه سلول مخروطی که ما را قادر میسازد تا رنگها را درک کنیم، تریکروماسی نامیده میشود که متشکل از ترکیب عصبی نور قرمز، سبز و آبی است. مغز ما میتواند بنفش غیرطیفی را نیز درک کند چون این رنگ ترکیبی از آبی و قرمز است. اما جانوران با سلول مخروطی مازاد خود به انواع بیشتری از طول موجهای نور حساس هستند و طیفهای وسیعتری از رنگها را میبینند.
ما در مقایسه با پرندگان و بسیاری از جانوران در واقع کوررنگ محسوب میشویم. پرندگان به واسطه چهار نوع سلول مخروطی که دارند هم دایره دیدشان تا مشاهده رنگهای فرابنفش وسعت پیدا میکند و هم بالقوه این توانایی را مییابند که رنگهای ترکیبی همچون فرابنفش با سبز و فرابنفش با قرمز و غیره را ببینند.
پرندگان دارای چهار کانال برای درک رنگ هستند به نوعی که فضای رنگی آنها طیف وسیعی از رنگهای مرتبط با رفتار و اکولوژی را نشان میدهد؛ اما انسان یا سایر جانوران با دید سه کاناله توانایی درک این رنگها را ندارند. البته مطالعات انجامشده تا کنون اثبات نکرده است که پرندگان سیستم بینایی چهار کاناله دارند و در مورد این مسأله به تحقیقات بیشتری نیاز است که جزئیات تشخیص رنگ توسط آنها را دقیقاً مشخص کند.
Source: PNAS
@NeoSciensology
مرغ مگس میتواند انواعی از رنگهای غیرطیفی را ببیند که چشم انسان نمیتواند آنها را درک کند. مرغهای مگس در چشمان خود یک سلول مخروطیِ مازاد بر انسان دارند که درک رنگهای غیرطیفی - از جمله طول موجهای فرابنفش - را برای آنها ممکن میسازد. توانایی درک رنگهای غیرطیفی در رفتارهای جانوران - همچون جفتگیری، تغذیه و فرار از دست شکارچیان - میتواند نقشی حیاتی داشته باشد.
ما سه نوع سلول مخروطی مربوط به رنگ در چشمان خود داریم، اما پرندگان چهار نوع سلول مخروطی مربوط به رنگ در چشمان خود دارند که آنها را قادر به تمایز پردازش بین انواع گوناگون رنگها میکند. سه سلول مخروطی که ما را قادر میسازد تا رنگها را درک کنیم، تریکروماسی نامیده میشود که متشکل از ترکیب عصبی نور قرمز، سبز و آبی است. مغز ما میتواند بنفش غیرطیفی را نیز درک کند چون این رنگ ترکیبی از آبی و قرمز است. اما جانوران با سلول مخروطی مازاد خود به انواع بیشتری از طول موجهای نور حساس هستند و طیفهای وسیعتری از رنگها را میبینند.
ما در مقایسه با پرندگان و بسیاری از جانوران در واقع کوررنگ محسوب میشویم. پرندگان به واسطه چهار نوع سلول مخروطی که دارند هم دایره دیدشان تا مشاهده رنگهای فرابنفش وسعت پیدا میکند و هم بالقوه این توانایی را مییابند که رنگهای ترکیبی همچون فرابنفش با سبز و فرابنفش با قرمز و غیره را ببینند.
پرندگان دارای چهار کانال برای درک رنگ هستند به نوعی که فضای رنگی آنها طیف وسیعی از رنگهای مرتبط با رفتار و اکولوژی را نشان میدهد؛ اما انسان یا سایر جانوران با دید سه کاناله توانایی درک این رنگها را ندارند. البته مطالعات انجامشده تا کنون اثبات نکرده است که پرندگان سیستم بینایی چهار کاناله دارند و در مورد این مسأله به تحقیقات بیشتری نیاز است که جزئیات تشخیص رنگ توسط آنها را دقیقاً مشخص کند.
Source: PNAS
@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️رفتارگرایی
روانشناسی برای پیشگامان اولیه این علم به عنوان «علم حیات ذهنی» تعریف میشد تا اینکه در دههٔ ۱۹۲۰ روانشناسانِ جنجالآفرینِ آمریکایی وارد صحنه شدند. جان واتسون و سپس بوروس اسکینر از درونگرایی دست کشیدند و روانشناسی را به عنوان «مطالعه علمیِ رفتار قابل مشاهده» تعریف نمودند و گفتند: آنچه را که نتوان مشاهده و اندازهگیری کرد، نمیتوان به صورت علمی مطالعه نمود. نمیتوان یک حس یا یک عاطفه و یا یک فکر را مشاهده کرد، اما میتوان رفتار افراد را مطابق با شرایطی که در آن قرار دارند و نسبت به آن واکنش نشان میدهند و یاد میگیرند، مشاهده و ثبت کرد. بسیاری با این دیدگاه موافق بودند و رفتارگرایی یکی از دو بازوی اصلی روانشناسی در دههٔ ۱۹۶۰ محسوب میشد. به طور خلاصه میتوان گفت رفتارگرایی این دیدگاه است که روانشناسی اولاً باید یک علم عینی باشد و ثانیاً بتواند رفتار را بدون اشاره به فرآیندهای ذهنی مورد مطالعه قرار دهد. امروزه اکثر روانشناسان با شرط اول موافقاند، اما با شرط دوم مخالفاند.
Source: Psychology; by David Myers
@NeoSciensology
روانشناسی برای پیشگامان اولیه این علم به عنوان «علم حیات ذهنی» تعریف میشد تا اینکه در دههٔ ۱۹۲۰ روانشناسانِ جنجالآفرینِ آمریکایی وارد صحنه شدند. جان واتسون و سپس بوروس اسکینر از درونگرایی دست کشیدند و روانشناسی را به عنوان «مطالعه علمیِ رفتار قابل مشاهده» تعریف نمودند و گفتند: آنچه را که نتوان مشاهده و اندازهگیری کرد، نمیتوان به صورت علمی مطالعه نمود. نمیتوان یک حس یا یک عاطفه و یا یک فکر را مشاهده کرد، اما میتوان رفتار افراد را مطابق با شرایطی که در آن قرار دارند و نسبت به آن واکنش نشان میدهند و یاد میگیرند، مشاهده و ثبت کرد. بسیاری با این دیدگاه موافق بودند و رفتارگرایی یکی از دو بازوی اصلی روانشناسی در دههٔ ۱۹۶۰ محسوب میشد. به طور خلاصه میتوان گفت رفتارگرایی این دیدگاه است که روانشناسی اولاً باید یک علم عینی باشد و ثانیاً بتواند رفتار را بدون اشاره به فرآیندهای ذهنی مورد مطالعه قرار دهد. امروزه اکثر روانشناسان با شرط اول موافقاند، اما با شرط دوم مخالفاند.
Source: Psychology; by David Myers
@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ما در چشم بههم زدنی راهی را برمیگزینیم که باقی عمر باید تاوانش را پس بدهیم. آن تصمیم است که تعیین میکند چه آدمی قرار است بشویم؛ چه در چشم دیگران و چه در چشم خودمان.
شاید حق با الیزابت زاکل بود که میگفت کسی که احساس مسئولیت میکند آزاد نیست، چون مسئولیت یک وظیفه است، یک بار سنگین. اما آزادی یک میل است.
- ما در برابر شما
- فردریک بکمن
@ShafiAzad
شاید حق با الیزابت زاکل بود که میگفت کسی که احساس مسئولیت میکند آزاد نیست، چون مسئولیت یک وظیفه است، یک بار سنگین. اما آزادی یک میل است.
- ما در برابر شما
- فردریک بکمن
@ShafiAzad
زندگی عمر کردن نیست، بلکه "رشد" کردن است
عمر کردن کاری است که از همهی حیوانات برمیآید، اما رشد کردن هدف والای انسان است که عدهی معدودی میتوانند ادعایش را داشته باشند...
- جورج برنارد شاو
@ShafiAzad
عمر کردن کاری است که از همهی حیوانات برمیآید، اما رشد کردن هدف والای انسان است که عدهی معدودی میتوانند ادعایش را داشته باشند...
- جورج برنارد شاو
@ShafiAzad
Forwarded from Sciensology
▪️شنوایی و توجّه در افراد سالخورده
بسیاری از افراد مسن دچار کاهش قدرت شنوایی میشوند. در حال حاضر هیچ دلیل مشخصی برای کاهش شنوایی در افراد سالخورده وجود ندارد و در بیشتر موارد چنین است که تغییری در گوش داخلی با افزایش سن رخ میدهد و همین مسأله منجر به کاهش توانایی شنوایی در افراد مسن میشود. استفاده از سمعک یک راهحل برای این مشکل است، اما مشکلات شنوایی بسیاری از افراد با استفاده از سمعک حل نمیشود. سمعک باعث میشود صداها به اندازهٔ کافی بلند شوند، اما افراد سالخورده باز هم در درک سخنان مشکل دارند؛ به ویژه اگر در یک اتاق پُر سروصدا حضور داشته باشند یا کسی در مقابل آنها با سرعت صحبت کند.
یکی از توضیحات این است که نواحیِ مغزیِ مربوط به درک زبان، کمتر فعال میشوند. این روند ممکن است فقط یک زوال طبیعی یا واکنشی به تخریب طولانیمدت محل ورودی شنوایی باشد. این بدین معنی است که اگر کسی دریافت سمعک را به تأخیر اندازد، قشر زبانی ورودیِ نرمال خود را به دست نمیآورد و کمتر پاسخگو خواهد بود.
توضیح دیگر مربوط به «توجّه» است. ما بیشتر مواقع میخواهیم در یک اتاق شلوغ به سخنان یک نفر گوش کنیم. برای شنیدن آنچه باید به آن اهمیت دهیم - مثل سخنان یک شخص خاص در اتاقی شلوغ - باید صداهای دیگر فیلتر شوند؛ جوانان سالم میتوانند صداهای نامربوط را به طور مؤثری فیلتر کنند، اما بسیاری از افراد مسن ناقلین عصبی بازدارنده را در قسمتهای شنوایی مغز از دست میدهند و نتیجتاً در سرکوب صداهای نامربوط دچار مشکل میشوند. همچنین کاهش انتقال مهاری موجب میشود که قشر شنوایی به صداها پاسخ سریع و مستقیم ندهد و در عوض پاسخهای تدریجی و گشودهای دهد. بنابراین واکنش به یک صدا تا حدی با پاسخ به صداهای دیگر تداخل پیدا میکند. لازم به ذکر است که توجه شنونده با دیدن چهره گوینده بیشتر میشود؛ همچنین بسیاری از افراد مسن میتوانند به صدای همسر خود بهتر از دیگر صداها گوش دهند.
Source: Biological Psychology; by James W. Kalat
@NeoSciensology
بسیاری از افراد مسن دچار کاهش قدرت شنوایی میشوند. در حال حاضر هیچ دلیل مشخصی برای کاهش شنوایی در افراد سالخورده وجود ندارد و در بیشتر موارد چنین است که تغییری در گوش داخلی با افزایش سن رخ میدهد و همین مسأله منجر به کاهش توانایی شنوایی در افراد مسن میشود. استفاده از سمعک یک راهحل برای این مشکل است، اما مشکلات شنوایی بسیاری از افراد با استفاده از سمعک حل نمیشود. سمعک باعث میشود صداها به اندازهٔ کافی بلند شوند، اما افراد سالخورده باز هم در درک سخنان مشکل دارند؛ به ویژه اگر در یک اتاق پُر سروصدا حضور داشته باشند یا کسی در مقابل آنها با سرعت صحبت کند.
یکی از توضیحات این است که نواحیِ مغزیِ مربوط به درک زبان، کمتر فعال میشوند. این روند ممکن است فقط یک زوال طبیعی یا واکنشی به تخریب طولانیمدت محل ورودی شنوایی باشد. این بدین معنی است که اگر کسی دریافت سمعک را به تأخیر اندازد، قشر زبانی ورودیِ نرمال خود را به دست نمیآورد و کمتر پاسخگو خواهد بود.
توضیح دیگر مربوط به «توجّه» است. ما بیشتر مواقع میخواهیم در یک اتاق شلوغ به سخنان یک نفر گوش کنیم. برای شنیدن آنچه باید به آن اهمیت دهیم - مثل سخنان یک شخص خاص در اتاقی شلوغ - باید صداهای دیگر فیلتر شوند؛ جوانان سالم میتوانند صداهای نامربوط را به طور مؤثری فیلتر کنند، اما بسیاری از افراد مسن ناقلین عصبی بازدارنده را در قسمتهای شنوایی مغز از دست میدهند و نتیجتاً در سرکوب صداهای نامربوط دچار مشکل میشوند. همچنین کاهش انتقال مهاری موجب میشود که قشر شنوایی به صداها پاسخ سریع و مستقیم ندهد و در عوض پاسخهای تدریجی و گشودهای دهد. بنابراین واکنش به یک صدا تا حدی با پاسخ به صداهای دیگر تداخل پیدا میکند. لازم به ذکر است که توجه شنونده با دیدن چهره گوینده بیشتر میشود؛ همچنین بسیاری از افراد مسن میتوانند به صدای همسر خود بهتر از دیگر صداها گوش دهند.
Source: Biological Psychology; by James W. Kalat
@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️تنوع زیستی زمین
تنوع زیستی میتواند به عنوان تنوع حیات بر روی زمین تعریف شود که از نظر تعداد گونههای مختلف توصیف میشود. ما در حال حاضر در بحران تنوع زیستی هستیم؛ انتظار میرود انقراضهای گستردهای که در آیندهای نزدیک رخ خواهد داد، به دلیل فعالیتهای انسانی باشد. طبق گزارش سازمان خدمات شیلات و حیات وحش ایالات متحده تا سال ۲۰۱۲ بیش از ۴۴۸ گونه جانوری و ۶۶۷ گونه گیاهی آمریکایی در خطر انقراض قرار داشتهاند. ۸۵٪ این گونهها با از بین رفتن زیستگاه خود که معمولاً به دلیل گسترش مناطق شهری است تهدید میشوند. سایر عوامل مؤثر در بحران تنوع زیستی عبارتاند از معرفی گونههای غیربومی، آلودگی آبوهوا و بهرهبرداری بیش از حد از منابع طبیعی.
گونههای در حال انقراض در بسیاری از موارد توسط عوامل متعددی تهدید میشوند. به عنوان مثال وَشَق کانادایی که در جنگلهای شمالی ایالات متحده زندگی میکند، گونهٔ گربهسان نسبتاً نادری است که جنگلهای متراکم را ترجیح میدهد و در حال حاضر با از بین رفتن زیستگاهش به دلیل احداث جادهها برای حرکت در برف و اسکی و همچنین افزایش برداشت الوار به عنوان گونهای در معرض انقراض شناخته میشود.
تنوع زیستی به طور یکنواخت بر روی زمین توزیع نشده است. بالاترین تنوع زیستی در مناطق گرمسیری است و با حرکت به سمت قطبها تدریجاً تنوع کاهش مییابد. مناطقی از جهان که دارای بیشترین تراکم گونهها هستند به عنوان نقاط داغ تنوع زیستی شناخته میشوند. این مناطق شامل بیش از ۵۰ درصد از تمام گونههای گیاهی شناختهشده و ۴۲ درصد از تمام گونههای مهرهداران خشکیزی هستند؛ بنابراین مناطق مهم که همان نقاط داغ تنوع زیستی هستند به هنگام تلاش برای نجات گونههای در معرض خطر باید در اولویت قرار گیرند.
@NeoSciensology
تنوع زیستی میتواند به عنوان تنوع حیات بر روی زمین تعریف شود که از نظر تعداد گونههای مختلف توصیف میشود. ما در حال حاضر در بحران تنوع زیستی هستیم؛ انتظار میرود انقراضهای گستردهای که در آیندهای نزدیک رخ خواهد داد، به دلیل فعالیتهای انسانی باشد. طبق گزارش سازمان خدمات شیلات و حیات وحش ایالات متحده تا سال ۲۰۱۲ بیش از ۴۴۸ گونه جانوری و ۶۶۷ گونه گیاهی آمریکایی در خطر انقراض قرار داشتهاند. ۸۵٪ این گونهها با از بین رفتن زیستگاه خود که معمولاً به دلیل گسترش مناطق شهری است تهدید میشوند. سایر عوامل مؤثر در بحران تنوع زیستی عبارتاند از معرفی گونههای غیربومی، آلودگی آبوهوا و بهرهبرداری بیش از حد از منابع طبیعی.
گونههای در حال انقراض در بسیاری از موارد توسط عوامل متعددی تهدید میشوند. به عنوان مثال وَشَق کانادایی که در جنگلهای شمالی ایالات متحده زندگی میکند، گونهٔ گربهسان نسبتاً نادری است که جنگلهای متراکم را ترجیح میدهد و در حال حاضر با از بین رفتن زیستگاهش به دلیل احداث جادهها برای حرکت در برف و اسکی و همچنین افزایش برداشت الوار به عنوان گونهای در معرض انقراض شناخته میشود.
تنوع زیستی به طور یکنواخت بر روی زمین توزیع نشده است. بالاترین تنوع زیستی در مناطق گرمسیری است و با حرکت به سمت قطبها تدریجاً تنوع کاهش مییابد. مناطقی از جهان که دارای بیشترین تراکم گونهها هستند به عنوان نقاط داغ تنوع زیستی شناخته میشوند. این مناطق شامل بیش از ۵۰ درصد از تمام گونههای گیاهی شناختهشده و ۴۲ درصد از تمام گونههای مهرهداران خشکیزی هستند؛ بنابراین مناطق مهم که همان نقاط داغ تنوع زیستی هستند به هنگام تلاش برای نجات گونههای در معرض خطر باید در اولویت قرار گیرند.
@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️ویتامینها
واژهٔ ویتامین که امروزه یک واژهٔ معمول در زبان روزمره است، از یک انقلاب فکری دربارهٔ ارتباطِ متقابل رژیم غذایی و سلامتی که در ابتدای قرن بیستم رخ داد، زاده شد. این انقلاب مستلزم درک فزاینده دو پدیده بود که امروزه حتی توسط افراد غیر دانشمند نیز امری بدیهی تلقی میشوند: اولاً رژیمهای غذایی منبع بسیاری از مواد مغذی مهم هستند و ثانیاً دریافت ناکافی مواد مغذی خاص میتواند موجب بیماریهای مشخصی شود. ویتامینها از جمله مواد مغذی مورد نیاز برای بسیاری از عملکردهای فیزیولوژیکیِ ضروریِ زندگی هستند. ویتامینها برخلاف سایر مواد مغذی دارای عملکردهای ساختاری نیستند و همچنین کاتابولیسم آنها - شکستن ویتامینها توسط سلولهای بدن - انرژی قابل توجهی را فراهم نمیکند. اما عملکردهای فیزیولوژیکی ویتامینها بسیار خاص است و به همین دلیل آنها در مقادیر کم در رژیم غذایی مورد نیاز هستند.
@NeoSciensology
واژهٔ ویتامین که امروزه یک واژهٔ معمول در زبان روزمره است، از یک انقلاب فکری دربارهٔ ارتباطِ متقابل رژیم غذایی و سلامتی که در ابتدای قرن بیستم رخ داد، زاده شد. این انقلاب مستلزم درک فزاینده دو پدیده بود که امروزه حتی توسط افراد غیر دانشمند نیز امری بدیهی تلقی میشوند: اولاً رژیمهای غذایی منبع بسیاری از مواد مغذی مهم هستند و ثانیاً دریافت ناکافی مواد مغذی خاص میتواند موجب بیماریهای مشخصی شود. ویتامینها از جمله مواد مغذی مورد نیاز برای بسیاری از عملکردهای فیزیولوژیکیِ ضروریِ زندگی هستند. ویتامینها برخلاف سایر مواد مغذی دارای عملکردهای ساختاری نیستند و همچنین کاتابولیسم آنها - شکستن ویتامینها توسط سلولهای بدن - انرژی قابل توجهی را فراهم نمیکند. اما عملکردهای فیزیولوژیکی ویتامینها بسیار خاص است و به همین دلیل آنها در مقادیر کم در رژیم غذایی مورد نیاز هستند.
@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️چرا انسانها مصرف ادویه را دوست دارند؟
انسانها باید غذا بخورند، اما غذا خوردن بقاء را به خطر میاندازد. گرفتن اجسام خارج از بدن و بلعیدن آنها در واقع راهی برای ورود میکروبهای خطرناک و همچنین سمومی که میتوانند باعث بیماری یا مرگ شوند را فراهم میکند. این خطرات تقریباً در هر چیزی که میخوریم وجود دارند و اکثر ما تأثیرات آنها را به صورت احساس ناخوشی در معده یا استفراغ به دلیل مسمومیت غذایی تجربه کردهایم. ما در دنیای امروز میتوانیم این خطرات را به کمترین میزان ممکن برسانیم؛ اما در دوران پیش از تاریخ یعنی آن زمانی که اجداد ما یخچال و مواد نگهدارنده نداشتند و غذا کمیاب بود و استانداردهای بهداشتی پایین بود، غذا خوردن در عین اینکه ضروری بود، خطر زیادی به همراه داشت. یک راهحل آشکار پختن غذا بود، پختن غذا باعث میشود بیشتر میکروبهای غذا کشته شوند. راهحل بالقوه دیگر استفاده از ادویه است.
ادویهجات از گیاهان، گلها، دانهها، میوهها و غیره به دست میآیند. ادویهها به دلیل مواد شیمیایی موسوم به «متابولیتهای ثانویه» بوهای خاصی را منتشر میکنند و طعم خاصی دارند. این ترکیبات معمولاً در گیاهان به عنوان مکانیسم دفاعی عمل میکنند تا از حمله موجودات دیگر جلوگیری شود. استفاده از گیاهان ادویهای در بین انسانها دارای قدمتی هزاران ساله است و کاشفانی مانند مارکوپولو و کریستف کلمب برای جستجوی سرزمینهایی با ادویهجات فراوان ریسک بزرگی کردند. به سختی در یک کتاب مدرن آشپزی میتوان غذایی را که حاوی ادویه نیست، پیدا کرد. با توجه به فرضیه ضد میکروبی، ادویهجات میتوانند از رشد میکروبها و تولید سموم در غذاهایی که میخوریم جلوگیری کنند و بنابراین به انسانها کمک میکنند تا مشکل بزرگی که در مصرف غذاها دارند را حل کنند.
شواهد بسیاری از این فرضیه حمایت میکند. اولاً از بین ۳۰ ادویهای که اطلاعات قابل اطمینانی در مورد آنها داریم، همگی آنها بسیاری از گونههای باکتریایی قابل انتقال از غذا را از بین میبرند. ثانیاً ادویهجات، خصوصاً ادویههای قوی در اقلیمهای گرمتر یعنی مناطقی که غذای خارج از یخچال سریعتر خراب میشود و به تکثیر سریع میکروبهای خطرناک میانجامد، بیشتر استفاده میشوند. به عنوان نمونه در آبوهوای گرم هند دستور پخت غذای معمول گوشتی شامل ۹ ادویه است، در حالی که در آبوهوای سرد نروژ به طور متوسط کمتر از ۲ ادویه در هر بشقاب گوشت استفاده میشود.
ثالثاً ادویهجات بیشتر در غذاهای گوشتی استفاده میشود تا در غذاهای گیاهی؛ این مسئله احتمالاً به این دلیل است که میکروبهای خطرناک بیشتر بر روی گوشتهای خارج از یخچال تکثیر میشوند. در مقابل، گیاهان مرده دارای سازوکارهای دفاعیِ فیزیکی و شیمیایی هستند و بنابراین از حمله باکتریها به نحوی بهتر محفوظ میمانند. بنابراین استفاده از ادویهجات در غذاها یکی از ابزارهایی است که انسان برای مبارزه با خطرات بالقوه خوردن غذا به کار گرفته است.
Source: David Buss' textbook entitled Evolutionary Psychology
@NeoSciensology
انسانها باید غذا بخورند، اما غذا خوردن بقاء را به خطر میاندازد. گرفتن اجسام خارج از بدن و بلعیدن آنها در واقع راهی برای ورود میکروبهای خطرناک و همچنین سمومی که میتوانند باعث بیماری یا مرگ شوند را فراهم میکند. این خطرات تقریباً در هر چیزی که میخوریم وجود دارند و اکثر ما تأثیرات آنها را به صورت احساس ناخوشی در معده یا استفراغ به دلیل مسمومیت غذایی تجربه کردهایم. ما در دنیای امروز میتوانیم این خطرات را به کمترین میزان ممکن برسانیم؛ اما در دوران پیش از تاریخ یعنی آن زمانی که اجداد ما یخچال و مواد نگهدارنده نداشتند و غذا کمیاب بود و استانداردهای بهداشتی پایین بود، غذا خوردن در عین اینکه ضروری بود، خطر زیادی به همراه داشت. یک راهحل آشکار پختن غذا بود، پختن غذا باعث میشود بیشتر میکروبهای غذا کشته شوند. راهحل بالقوه دیگر استفاده از ادویه است.
ادویهجات از گیاهان، گلها، دانهها، میوهها و غیره به دست میآیند. ادویهها به دلیل مواد شیمیایی موسوم به «متابولیتهای ثانویه» بوهای خاصی را منتشر میکنند و طعم خاصی دارند. این ترکیبات معمولاً در گیاهان به عنوان مکانیسم دفاعی عمل میکنند تا از حمله موجودات دیگر جلوگیری شود. استفاده از گیاهان ادویهای در بین انسانها دارای قدمتی هزاران ساله است و کاشفانی مانند مارکوپولو و کریستف کلمب برای جستجوی سرزمینهایی با ادویهجات فراوان ریسک بزرگی کردند. به سختی در یک کتاب مدرن آشپزی میتوان غذایی را که حاوی ادویه نیست، پیدا کرد. با توجه به فرضیه ضد میکروبی، ادویهجات میتوانند از رشد میکروبها و تولید سموم در غذاهایی که میخوریم جلوگیری کنند و بنابراین به انسانها کمک میکنند تا مشکل بزرگی که در مصرف غذاها دارند را حل کنند.
شواهد بسیاری از این فرضیه حمایت میکند. اولاً از بین ۳۰ ادویهای که اطلاعات قابل اطمینانی در مورد آنها داریم، همگی آنها بسیاری از گونههای باکتریایی قابل انتقال از غذا را از بین میبرند. ثانیاً ادویهجات، خصوصاً ادویههای قوی در اقلیمهای گرمتر یعنی مناطقی که غذای خارج از یخچال سریعتر خراب میشود و به تکثیر سریع میکروبهای خطرناک میانجامد، بیشتر استفاده میشوند. به عنوان نمونه در آبوهوای گرم هند دستور پخت غذای معمول گوشتی شامل ۹ ادویه است، در حالی که در آبوهوای سرد نروژ به طور متوسط کمتر از ۲ ادویه در هر بشقاب گوشت استفاده میشود.
ثالثاً ادویهجات بیشتر در غذاهای گوشتی استفاده میشود تا در غذاهای گیاهی؛ این مسئله احتمالاً به این دلیل است که میکروبهای خطرناک بیشتر بر روی گوشتهای خارج از یخچال تکثیر میشوند. در مقابل، گیاهان مرده دارای سازوکارهای دفاعیِ فیزیکی و شیمیایی هستند و بنابراین از حمله باکتریها به نحوی بهتر محفوظ میمانند. بنابراین استفاده از ادویهجات در غذاها یکی از ابزارهایی است که انسان برای مبارزه با خطرات بالقوه خوردن غذا به کار گرفته است.
Source: David Buss' textbook entitled Evolutionary Psychology
@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️داروین و مشکل فرگشت چشم
چشم در تاریخ نظریه فرگشت جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است. داروین در کتاب منشاء انواع (۱۸۵۹) فصلی با عنوان «مشکلات نظریه» را تنظیم کرد و نوشت: «من آزادانه اعتراف میکنم که تصور شکلگیری چشمان پیچیده با تمام ابتکار بینظیرشان برای تنظیم فوکوس در نظارهٔ فواصل مختلف و برای پذیرش مقادیر مختلف نور و [توانایی] تصحیح خطاهای کروی و رنگی به وسیلهٔ انتخاب طبیعی، ناموجه است! اما عقل به من میگوید که اگر درجهبندیهای متعدد چشم، از چشمی سرآمد و پیچیده تا چشمان ابتدایی و ساده وجود داشته باشد - که وجود دارد - هر کدام برای صاحبان خود کارآمد هستند. اگر چشم اندکاندک تغییر کند و تغییرات آن به ارث برسد - که چنین است - در شرایط متغیر حیات، این تغییرات میبایست که برای جاندار مفید بوده باشد. بنابراین تشکیل چشمان سرآمد و پیچیده توسط انتخاب طبیعی هرچند که در تصور فائق نیامدنی است، اما به سختی میتوان در عمل آن را در نظر گرفت». دههها پس از داروین، پژوهشها در مورد ساختار، عملکرد و توسعه چشم موجب تصدیق شهود داروین گردید و جزئیات فرگشت چشم را در سطوح مختلف سازماندهی آن آشکار کرد.
@NeoSciensology
چشم در تاریخ نظریه فرگشت جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است. داروین در کتاب منشاء انواع (۱۸۵۹) فصلی با عنوان «مشکلات نظریه» را تنظیم کرد و نوشت: «من آزادانه اعتراف میکنم که تصور شکلگیری چشمان پیچیده با تمام ابتکار بینظیرشان برای تنظیم فوکوس در نظارهٔ فواصل مختلف و برای پذیرش مقادیر مختلف نور و [توانایی] تصحیح خطاهای کروی و رنگی به وسیلهٔ انتخاب طبیعی، ناموجه است! اما عقل به من میگوید که اگر درجهبندیهای متعدد چشم، از چشمی سرآمد و پیچیده تا چشمان ابتدایی و ساده وجود داشته باشد - که وجود دارد - هر کدام برای صاحبان خود کارآمد هستند. اگر چشم اندکاندک تغییر کند و تغییرات آن به ارث برسد - که چنین است - در شرایط متغیر حیات، این تغییرات میبایست که برای جاندار مفید بوده باشد. بنابراین تشکیل چشمان سرآمد و پیچیده توسط انتخاب طبیعی هرچند که در تصور فائق نیامدنی است، اما به سختی میتوان در عمل آن را در نظر گرفت». دههها پس از داروین، پژوهشها در مورد ساختار، عملکرد و توسعه چشم موجب تصدیق شهود داروین گردید و جزئیات فرگشت چشم را در سطوح مختلف سازماندهی آن آشکار کرد.
@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️پیری مغز و گذر سریعتر زمان
این احساس ذهنی که زمان با افزایش سن سریعتر میگذرد، موضوعی جهانی است و تا کنون دانشمندان توضیحات گوناگونی در مورد علت این مسأله بیان کردهاند. در یادداشت پیشِرو به بررسی یکی از این توضیحات میپردازیم.
@NeoSciensology
این احساس ذهنی که زمان با افزایش سن سریعتر میگذرد، موضوعی جهانی است و تا کنون دانشمندان توضیحات گوناگونی در مورد علت این مسأله بیان کردهاند. در یادداشت پیشِرو به بررسی یکی از این توضیحات میپردازیم.
@NeoSciensology
Telegraph
پیری مغز و گذر سریعتر زمان
یکی از توضیحات رایج روانشناختی برای این احساس ذهنی که گذر زمان با افزایش سن سرعت مییابد این است که هرچه اطلاعات ادراکی اطراف ما آشناتر شوند، ما به آنها کمتر توجه میکنیم. به عنوان مثال، کودکان به طور دائم رویدادها و محیطهای جدیدی را درک میکنند و قدرت…
شر و بدی که در دنیا وجود دارد پیوسته از نادانی میزاید و حسن نیت نیز اگر از روی اطلاع نباشد ممکن است به اندازه شرارت تولید خسارت کند.
- طاعون
- آلبر کامو
@ShafiAzad
- طاعون
- آلبر کامو
@ShafiAzad
مهم نیست چقدر به دیگران نزدیکیم، مهم این است که هرکس باید به تنهایی با زندگی روبرو شود...
- اروین یالوم
@ShafiAzad
- اروین یالوم
@ShafiAzad