کتابخوانی📚
6.26K subscribers
6.04K photos
390 videos
12.1K files
990 links
https://www.instagram.com/azadshafi7


👻مخاطب نوشته هام یه موجود خیالیه :)


Admin:
@ShafiAzad7
Download Telegram
Forwarded from Sciensology
▪️توانایی تشخیص چهره

بدون شک تشخیص چهره یک امر مهم بوم‌شناختی و از پراهمیت‌ترین ملزومات زیستی یک نخستی‌سان است. توانایی تشخیص چهرهٔ افراد برای بسیاری از جنبه‌های تعامل و ارتباطات اجتماعی حائز اهمیت است و بنابراین این توانایی‌ها باید در طول زمان فرگشت یافته باشند. انسان‌ها دست‌کم در ۵۰۰۰ سال گذشته خواندن و نوشتن را بلد بوده‌اند، اما باید توجه داشت که توانایی تشخیص اعضای خانواده، دوستان و دشمنان بر اساس ویژگی‌های چهره برای بقای انسان و سایر نخستی‌سانان به مدت میلیون‌ها سال از اهمیت زیادی برخوردار بوده است.

شواهدی که از طریق ضبط فعالیت سلولی در میمون‌ها برای وجود یک بستر عصبی ویژه در راستای تشخیص چهره به دست آمده است، اطلاعات مهمی را در اختیار ما می‌گذارند. سلول‌های لوب گیجگاهی تحتانی می‌توانند با اطلاعات بصری بسیار خاصی تنظیم شوند. در برخی موارد سلول‌های این منطقه صرف‌نظر از اینکه آن چهره متعلق به یک میمون است یا انسان به طور خاص در پاسخ به چهره‌ها فعال می‌شوند (گروس و همکاران، ۱۹۶۹ و ۱۹۷۲). شایان توجه است که این سلول‌ها در پاسخ به اشیاء گرد دیگر مانند ساعت‌های زنگ‌دار یا سایر محرکات حسی مهم مانند مارها فعال نمی‌شوند.

حتی سلول‌های تخصصی‌تر در لوب گیجگاهی تحتانی تنها در پاسخ به مشاهده جنبه‌های خاصی از چهره مانند چشم‌ها یا اجزای چهرهٔ میمون‌ها آن‌هم تنها در صورتی‌که این اجزاء به درستی در موقعیت خود قرار گرفته باشند فعال می‌شوند و در موارد دیگر این سلول‌ها به طور انتخابی به چهره‌های افراد واکنش نشان می‌دهند (گروس، ۲۰۰۵). محققان با استفاده از روش‌های مختلف تصویربرداری مغزی دریافته‌اند که سلول‌های اختصاصی تشخیص چهره در مغز میمون‌ها به شکلی نامتقارن توزیع شده‌اند و بیش‌تر سلول‌ها در نیم‌کره راست قرار گرفته‌اند (زنگنه‌پور و چودوری، ۲۰۰۵). چنین مطالعاتی همراه با اطلاعات به دست آمده از مغز انسان به خوبی نشان می‌دهند که مناطق مشخصی در مغز نخستی‌سانان برای تشخیص چهره اختصاصی شده است.

@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️مفهوم طنز

آیا طنز مفهومی متمایز دارد که به راحتی قابل تشخیص و تعریف است؟ اینکه می‌گوییم شخصی شوخ‌طبع است چه معنایی دارد؟ کیفیت آن چیست؟ آیا حتی توافقی وجود دارد که چه چیزی طنز است و چه چیزی نیست؟ فیلسوفان و پژوهشگران قرن‌هاست که در مورد تعریف طنز بحث می‌کنند و به دنبال نظریه‌ای کامل و جامع در مورد طنز هستند، نظریه‌ای که همهٔ اَشکال و اتفاقات طنزآمیز را توضیح دهد و آنچه را خنده‌دار می‌کند روشن سازد. یکی از مشکلات اصلی در تعریف طنز یا یافتن نظریه‌ای جامع برای توضیح طنز این است که شوخ‌طبعی را می‌توان به عنوان یک ویژگی شخصیتی، رفتاری از روی عادت، مزاج و یک توانایی یا یک گرایش در نظر گرفت. به نظر می‌رسد طنز بیش‌تر از آنکه قابل تعریف باشد، قابل تشخیص است و اکثر مردم درکی شهودی از شوخ‌طبعی دارند. اما انسان‌ها همچنین از این اصطلاح برای اشاره به تجربیات و کاربردهای متفاوتی استفاده می‌کنند و لزوماً همیشه در مورد یک چیز طنزآمیز اتفاق نظر وجود ندارد.

واضح است که از یک جنبه می‌توان طنز را تجربه‌ای ذهنی دانست. برای تشخیص اینکه چه چیزی خنده‌دار است، نمی‌توانیم تنها بر خود محرک تمرکز کنیم بلکه باید شرایط پیرامون آن را نیز در نظر داشته باشیم. برای طنز ما به فردی نیاز داریم که محرک را پردازش و تفسیر کند و تصمیم بگیرد که آیا آن خنده‌دار است یا نه. می‌توان پذیرفت که همیشه نمی‌توان فهمید چرا کسی چیزی را خنده‌دار می‌داند. همچنین مِزاح تا حد زیادی به زمینه‌ای که در آن از آن استفاده می‌شود و تعاملات بین همراهان در موقعیت‌های گوناگون بستگی دارد. از سوی دیگر، مهم است که بدانیم طنز تا حدودی عینی است و در بسیاری از موارد در مورد اینکه چه چیزی خنده‌دار است و چه چیزی نیست در بین افراد یک جامعه توافق وجود دارد. اگر این‌گونه نبود نمایش‌های کمدی و استندآپ کمدی‌ها نمی‌توانستند در جذب مخاطبان گسترده موفق باشند.

یک راه ساده برای شناخت طنز این است که آن را به عنوان «چیزی که باعث خنده فرد می‌شود» تعریف کنیم. در حالی که هنوز بر تجربه ذهنی بودن طنز تأکید می‌شود، این تعریف به افراد اجازه می‌دهد تا پاسخی متفاوت به محرکی یکسان دهند. اگرچه طنز و خنده به شدت درهم‌تنیده هستند، اما رابطهٔ بین آن‌ها پیچیده است و این دو مفاهیم متمایزی هستند. ضمن اینکه بین طنز و خنده همپوشانی زیادی وجود دارد، هر چیزی که طنز تلقی می‌شود باعث خنده مردم نمی‌شود و هر خنده بیانگر وجود طنز نیست. به عنوان مثال، قلقلک دادن باعث خنده غیرارادی می‌شود، اما هیچ‌چیز خنده‌داری در این وضعیت وجود ندارد و اکثر مردم از آن عصبانی می‌شوند!

بخش اصلی درک طنز در واقع مشاهده آن به عنوان یک پدیده اجتماعی است. تحقیقات نشان می‌دهد که اغلب موارد خنده روزانه در پاسخ به نظرات معمولِ مکالمات روزمره به وجود می‌آیند و نه در پاسخ به تلاش‌های هدفمند برای خنداندن دیگران (روبرت پروین، ۱۹۹۳ و ۲۰۰۱). در حال حاضر بر سر کم و کیف مفهوم طنز اطلاعات و توافق زیادی وجود ندارد، اما می‌توان با راد مارتین که می‌نویسد: «توانایی لذت بردن از طنز و ابراز آن از طریق خنده بخشی اساسی از معنای انسان بودن است» موافق بود.

@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️سندرم آﻟﻜﺴﻴﺎ

ژوزف دژرین (۱۸۹۲) یک سندرم استثنایی را توصیف کرد که در حال حاضر «آلکسی خالص» نامیده می‌شود. در این سندرم بیمار می‌تواند بنویسد اما توانایی خواندن را از دست می‌دهد و اگر برخی از نوشته‌های بیمار را به خودش نشان دهند نمی‌تواند آن‌ها را بخواند! اگرچه بیماران مبتلا به سندرم آلکسیای خالص توانایی خواندن را ندارند، اما می‌توانند کلماتی را که در زمان نوشتن‌شان با صدای بلند برای آن‌ها خوانده‌ شده‌اند تشخیص دهند؛ بنابراین آن‌ها در خاطرات خود از املای کلمات دچار مشکل نیستند. در واقع این سندرم یک اختلال ادراکی مشابه ناشنوایی خالص است، اما با این تفاوت که بیمار در ورودی بصری مشکل دارد و نه در ورودی شنوایی. سندرم آلکسیا ناشی از ضایعاتی است که مانع از رسیدن اطلاعات بصری به قشر بینایی ارتباطی نیم‌کره چپ می‌شوند. (مولکو و همکاران، ۲۰۰۲)

@NeoSciensology
Forwarded from Sciensology
▪️چرا از تاریکی می‌ترسیم؟

ترس یک واکنش معمول به تاریکی خصوصاً در کودکان است. آمیگدال مسئول پردازش احساسات و تنظیم واکنش ترس در مغز است. در یک مطالعه‌ کوچک مشخص شده است که نور در مقایسه با تاریکی می‌تواند فعالیت آمیگدال را سرکوب کند. قرار گرفتن در معرض نور متوسط ​​در مقایسه با نور کم منجر به سرکوب بیش‌تر فعالیت آمیگدال می‌شود. همچنین به نظر می‌رسد نور می‌تواند ارتباط بین آمیگدال و قشر پیش‌پیشانی شکمی‌میانی را که با کنترل احساس ترس مرتبط است تقویت کند. نور ممکن است موجب فعال نگه‌داشتنِ مراکز کنترل ترس در مغز شود. دقیقاً مشخص نیست که چه اتفاقی می‌افتد و درک این مسأله نیازمند مطالعات بیش‌تری است؛ اما پیش‌تر مشخص شده است که قطع ارتباط بین این مناطق مغزی با اضطراب مرتبط است. ارتباط بین نور و تاریکی و فعالیت در مغز به خوبی ثابت شده است؛ تغییرات نور به ما کمک می‌کند تا بدانیم چه موقع بخوابیم و همچنین می‌تواند بر میزان هوشیاری و روحیه ما تأثیر بگذارد.

احتمالاً توانایی کنترل رویارویی با نور - چیزی که ما فقط اخیراً در تاریخ فرگشتی خود قادر به انجام آن بوده‌ایم - می‌تواند یکی از راه‌های مقابله با این فوبیای خاص باشد. اکنون با استفاده از روش‌های گوناگون نوردرمانی به درمان مشکلاتی مانند افسردگی پرداخته می‌شود؛ گرچه دانشمندان هنوز به چگونگی و علت تأثیر آن‌ها کاملاً واقف نیستند. کلید این تأثیر می‌تواند در سلول‌های گانگلیونی حساس به نور شبکیه (ipRGCs) نهفته باشد که نور را از چشم‌ها می‌گیرند و آن را به نواحی مختلف مغز انتقال می‌دهند. برای درک مشارکت منحصر به فرد اجزاء گوناگون مرتبط با سلول‌های گانگلیونی و سایر گیرنده‌های نوری در جنبه‌های بصری و غیربصری واکنش‌های نوری به مطالعات بیش‌تری نیاز است.

Source: PLOS One
@NeoSciensology
قله ها و دره ها.pdf
2 MB
قله ها و دره ها 🌄

از اسپنسر جانسون 📝
( نویسنده کتاب مشهور مدیر یک دقیقه ای)