کتابخوانی📚
اگر بمبها را کسانی روی سر آدم بریزند که دولت منتخب دموکراتیکی آنها را فرستاده، معنیش این نیست که آدم راحتتر و خوشایندتر لتوپار میشود. 📚 تصرف عدوانی ✍🏽 لنا آندرشون @shafiazad
کسی که ترک میکند، دردی ندارد.
کسی که ترک میکند، صحبت نمیکند؛ زیرا حرفی برای گفتن ندارد. کسی که ترک میکند، آماده است.
درد بزرگ این است. کسی که ترکش میکنند، نیاز دارد تا ابد صحبت کند. و همهی این صحبتها تلاشی است برای گفتن اینکه دیگری اشتباه کرده است و اگر فقط متوجه ماهیت واقعی همهچیز میشد، این انتخاب را نمیکرد و درعوض، او را دوست میداشت.
📚 تصرف عدوانی
✍🏽 لنا آندرشون
@shafiazad
کسی که ترک میکند، صحبت نمیکند؛ زیرا حرفی برای گفتن ندارد. کسی که ترک میکند، آماده است.
درد بزرگ این است. کسی که ترکش میکنند، نیاز دارد تا ابد صحبت کند. و همهی این صحبتها تلاشی است برای گفتن اینکه دیگری اشتباه کرده است و اگر فقط متوجه ماهیت واقعی همهچیز میشد، این انتخاب را نمیکرد و درعوض، او را دوست میداشت.
📚 تصرف عدوانی
✍🏽 لنا آندرشون
@shafiazad
📝
نه،اشتباه نمیدیدم
گرچه هی پلک زدم که ای چشمان لامصب دارید اشتباه میبینید!
اما نه!
خودش بود
داشت شانه به شانه غریبه ای راه می آمد!
نه برای او
برای من غریبه بود.
دستانش را نگرفته بود ولی.
آخر با من که بود دستم را ول نمیکرد که، خیس میشد دستمان اما ول کنیم؟عمرا!
صورتش ذوق نداشت، آرایش داشت، موهایش را هم رنگ کرده بود..موهایش،،موهایش باشد برای بعد،حرف دارم!
آرایش داشت اما صورتش سرد بود،خیره بود
راستش با من که به خیابان میزدیم چشم و ابرویش شلوغ میکردند،صورتش با دماغ و گوش و پلک و ابرو همه با هم میخندیدند.
اما ساکت بود،خیره بود
این خستگی از پشت ارایش غلیظش داد میزد.
معلوم بود روزی هزار و صد بار کسی نمیگوید ای به قربان آن چشمان مورب ات.
گیسو نمیبافدو رژ بیرون زده ازگوشه ی لبش را پاک نمیکند
وسط جمع چشم غره نمیرود که دکمه مانتوات را ببنند،آرام بخند..آخرش هم بگوید میخواستی انقدر خوشگل نباشی..به من چه!
نه این یارو مال این حرف ها نبود
عزیزم این یارو اصلا دستهایت را وسط خیابان به صورتش نزدیک کرده و بو کشیده!!؟
این یارو؟
مردک تا چشمش به برجستگی زنی میخورد کم میمانند دندان روی لب بکشد!
حق داری دستانش را نگیری!
من خیلی پسر بوقی بودم!
در اوج تنهاییمان حتی به لب هایش یورش نمیبردم
ها چرا
چند باری فقط قطرات باران را از روی لب هایش نوشیدم
نوشیدن که هوس نداشت
مستی داشت ولی هوس نه!
اما بوسیدن لب هوس داشت و اعوذبالله مِن هوس!با من که بود فقط پیشانی اش را میبوسیدم.
پیشانی اش آرام وملایم!
انقدر آرام که چشمانش را باز نمیکرد و میگفت تمام شد؟!
میگفتم آری بانو تمام شد
تنها چیزی که در صورتش یافتم همان بوسه های پیشانی بود و لاغیر!
رد بوسه ام را جا گذاشته بودم و ای لعنت برمن!
لعنت که مسیرم به این خیابان افتاد و دل جفتمان ریش شد!
دیدمرا که ای کاش نمیدید!
دیدکه دارم شانه به شانه ی دیگری راه می آیم
دیدکه خال لب دارد
دیدکه گردنبند فیروزه ای انداخته
دیدکه چقدر شبیه خودش است!
و دیدکه دستانش را نگرفته ام!
شاید من هم یکی بودم مثل همان مردک!
مثل تمام یارو های شهر!
راستش
مردها
فقط یک بار میتوانند آن همه دیوانه باشند.
موهایش؟!
هیچ..موهایش را کوتاه کرده بود
اخر میدانست
فقط من میتوانم دو ساعت وقت بذارم و آن موهای بر هم ریخته و فرفری را مرتب کنم!!
مردها؟!
مردها فقط یک بار جنون را زندگی میکنند.
جنون؟
نمیدانم
شاید تو را دیدن و دوستت دارم نگفتن هم جنون باشد
دوستت دارم؟!
آسمان که بدون باران نمیشود!
باران؟!
خاطره
خاطره؟!
بوی موی تو
بویِ مویِ تو هر چند کم پشت، خیابان را برداشته بود!
@shafiAzad
نه،اشتباه نمیدیدم
گرچه هی پلک زدم که ای چشمان لامصب دارید اشتباه میبینید!
اما نه!
خودش بود
داشت شانه به شانه غریبه ای راه می آمد!
نه برای او
برای من غریبه بود.
دستانش را نگرفته بود ولی.
آخر با من که بود دستم را ول نمیکرد که، خیس میشد دستمان اما ول کنیم؟عمرا!
صورتش ذوق نداشت، آرایش داشت، موهایش را هم رنگ کرده بود..موهایش،،موهایش باشد برای بعد،حرف دارم!
آرایش داشت اما صورتش سرد بود،خیره بود
راستش با من که به خیابان میزدیم چشم و ابرویش شلوغ میکردند،صورتش با دماغ و گوش و پلک و ابرو همه با هم میخندیدند.
اما ساکت بود،خیره بود
این خستگی از پشت ارایش غلیظش داد میزد.
معلوم بود روزی هزار و صد بار کسی نمیگوید ای به قربان آن چشمان مورب ات.
گیسو نمیبافدو رژ بیرون زده ازگوشه ی لبش را پاک نمیکند
وسط جمع چشم غره نمیرود که دکمه مانتوات را ببنند،آرام بخند..آخرش هم بگوید میخواستی انقدر خوشگل نباشی..به من چه!
نه این یارو مال این حرف ها نبود
عزیزم این یارو اصلا دستهایت را وسط خیابان به صورتش نزدیک کرده و بو کشیده!!؟
این یارو؟
مردک تا چشمش به برجستگی زنی میخورد کم میمانند دندان روی لب بکشد!
حق داری دستانش را نگیری!
من خیلی پسر بوقی بودم!
در اوج تنهاییمان حتی به لب هایش یورش نمیبردم
ها چرا
چند باری فقط قطرات باران را از روی لب هایش نوشیدم
نوشیدن که هوس نداشت
مستی داشت ولی هوس نه!
اما بوسیدن لب هوس داشت و اعوذبالله مِن هوس!با من که بود فقط پیشانی اش را میبوسیدم.
پیشانی اش آرام وملایم!
انقدر آرام که چشمانش را باز نمیکرد و میگفت تمام شد؟!
میگفتم آری بانو تمام شد
تنها چیزی که در صورتش یافتم همان بوسه های پیشانی بود و لاغیر!
رد بوسه ام را جا گذاشته بودم و ای لعنت برمن!
لعنت که مسیرم به این خیابان افتاد و دل جفتمان ریش شد!
دیدمرا که ای کاش نمیدید!
دیدکه دارم شانه به شانه ی دیگری راه می آیم
دیدکه خال لب دارد
دیدکه گردنبند فیروزه ای انداخته
دیدکه چقدر شبیه خودش است!
و دیدکه دستانش را نگرفته ام!
شاید من هم یکی بودم مثل همان مردک!
مثل تمام یارو های شهر!
راستش
مردها
فقط یک بار میتوانند آن همه دیوانه باشند.
موهایش؟!
هیچ..موهایش را کوتاه کرده بود
اخر میدانست
فقط من میتوانم دو ساعت وقت بذارم و آن موهای بر هم ریخته و فرفری را مرتب کنم!!
مردها؟!
مردها فقط یک بار جنون را زندگی میکنند.
جنون؟
نمیدانم
شاید تو را دیدن و دوستت دارم نگفتن هم جنون باشد
دوستت دارم؟!
آسمان که بدون باران نمیشود!
باران؟!
خاطره
خاطره؟!
بوی موی تو
بویِ مویِ تو هر چند کم پشت، خیابان را برداشته بود!
@shafiAzad
از جمع بیزار می شوی
از آدم ها
از تردد
از عبور و مرور
انگار که حکومت نظامی باشی
تنها اما یک نفر می تواند
حکومت تو را سرنگون کند ...
@shafiAzad
از آدم ها
از تردد
از عبور و مرور
انگار که حکومت نظامی باشی
تنها اما یک نفر می تواند
حکومت تو را سرنگون کند ...
@shafiAzad
You can't see people's mental health. Be kind always.
شما نمی توانید سلامت روان مردم را ببینید.
همیشه مهربان باشید.
@shafiAzad
شما نمی توانید سلامت روان مردم را ببینید.
همیشه مهربان باشید.
@shafiAzad
آدم های سمی از لیلیان گلاس.pdf
14.8 MB
آدمهای سمی
نوشته : لیلیان گلاس
ترجمه : نهضت صالحیان فرنودی و مینا فتحی
نوشته : لیلیان گلاس
ترجمه : نهضت صالحیان فرنودی و مینا فتحی
-not everyone you love will stay.
-not everyone you trust will be loyal.
-some people only exist as examples of what to avoid.
هرکسی رو که دوست داری نمی مونه.
هر کسی رو که بهش اعتماد داری وفادار نیست.
بعضیا فقط وجود دارن که تو از مثل اونا پرهیز کنی.
@shafiazad
-not everyone you trust will be loyal.
-some people only exist as examples of what to avoid.
هرکسی رو که دوست داری نمی مونه.
هر کسی رو که بهش اعتماد داری وفادار نیست.
بعضیا فقط وجود دارن که تو از مثل اونا پرهیز کنی.
@shafiazad
-اگه تو روت میگفت برو میخوام تنها باشی میرفتی؟؟
+برگشته؟؟؟
-نه جانم میگم اگه نیاز،به تنهایی داشتُ ازت میخواست میرفتی ؟
+برگشته نه؟؟
-نه منظورم اینه که بی خدافظی نمیرفت مستقیم میگفت نیاز به آرامش و تنهایی دارم !
+من طاقتشو دارم بگو... من باید بدونم برگشته!!!
-واقعا منتظرِ برگشتشی بعده اینهمه وقت بعده اینهمه حالِ خرابت !؟
+منتظرِ یِ خبرم ازش یِ حالِ خوب ازش!
-حالِ خوبی که خودت نداریُ واسه اون میخوای؟؟
+وقتیم بود همین بود،تو که یادته:/
-یادمه مگه میشه یادم بره:)
+حالا میگی یا نه برگشته؟؟
-جوابمو ندادی که!
+تو دادی،مگه !
-نه من میخوام بدونم اگه ازت میخواست یه مدت طولانی تنهاش بذاریُ تو هم با تمومِ وجودت دوسش داشتی باز منتظرش میموندی؟
+دیگه الان نمیخوام با من باشه خیالِشو راحت کن :/چون وقتی ی بار رفته بازم میره...الان فقط میخوام حالش خوب باشه کمکش کنم...دستاشو بگیرم بلند شه...یِ پتو بندازم رو شونههاش که سردش نشه تو این هوا:)
دستامُ ببرم تو موهاش واسش فروغ بخونم تا بخوابِ بی قرص بی درد...امید بدم بهش...از روزایِ خوب بگم از اینکه ی روز میرسه که میتونه بیترس زندگی کنه...تهِ همه اینا من بهش نگا کنم ...
با اینکه مالِ من نیست...
با اینکه منو نخواست...
-برایِتووتنهاییت...!
@ShafiAzad
+برگشته؟؟؟
-نه جانم میگم اگه نیاز،به تنهایی داشتُ ازت میخواست میرفتی ؟
+برگشته نه؟؟
-نه منظورم اینه که بی خدافظی نمیرفت مستقیم میگفت نیاز به آرامش و تنهایی دارم !
+من طاقتشو دارم بگو... من باید بدونم برگشته!!!
-واقعا منتظرِ برگشتشی بعده اینهمه وقت بعده اینهمه حالِ خرابت !؟
+منتظرِ یِ خبرم ازش یِ حالِ خوب ازش!
-حالِ خوبی که خودت نداریُ واسه اون میخوای؟؟
+وقتیم بود همین بود،تو که یادته:/
-یادمه مگه میشه یادم بره:)
+حالا میگی یا نه برگشته؟؟
-جوابمو ندادی که!
+تو دادی،مگه !
-نه من میخوام بدونم اگه ازت میخواست یه مدت طولانی تنهاش بذاریُ تو هم با تمومِ وجودت دوسش داشتی باز منتظرش میموندی؟
+دیگه الان نمیخوام با من باشه خیالِشو راحت کن :/چون وقتی ی بار رفته بازم میره...الان فقط میخوام حالش خوب باشه کمکش کنم...دستاشو بگیرم بلند شه...یِ پتو بندازم رو شونههاش که سردش نشه تو این هوا:)
دستامُ ببرم تو موهاش واسش فروغ بخونم تا بخوابِ بی قرص بی درد...امید بدم بهش...از روزایِ خوب بگم از اینکه ی روز میرسه که میتونه بیترس زندگی کنه...تهِ همه اینا من بهش نگا کنم ...
با اینکه مالِ من نیست...
با اینکه منو نخواست...
-برایِتووتنهاییت...!
@ShafiAzad
Your success depends on how much energy, enthusiasm and discipline you bring to your day. Today. Now. Nothing less than absolute and complete personal commitment. Dont reach for low hanging fruit. Stretch, even climb up the tree to go after the highest hanging fruit.
موفقیت شما به میزان انرژی، اشتیاق و نظم و انضباطی که دارید بستگی دارد. امروز و همین حالا، چیزی کمتر از تعهد شخصی مطلق و کامل ندارد.
به میوه هایی که چیدنشان آسان است، دست نزنید.
شاخه را بکشید، حتی از درخت بالا رفته و به دنبال بالاترین میوه های آویزان شده باشید و آنها را بچینید.
@shafiazad
موفقیت شما به میزان انرژی، اشتیاق و نظم و انضباطی که دارید بستگی دارد. امروز و همین حالا، چیزی کمتر از تعهد شخصی مطلق و کامل ندارد.
به میوه هایی که چیدنشان آسان است، دست نزنید.
شاخه را بکشید، حتی از درخت بالا رفته و به دنبال بالاترین میوه های آویزان شده باشید و آنها را بچینید.
@shafiazad