🔶 تاریخ محمد
🔹 ترجمهی تاریخ ابنهشام
🔸 126ـ بیعت با ابوبكر
چون محمد درگذشت ، پیش از آن که او را بخاک سپارند ، دوسخنی درمیان یاران افتاد و انصار با سعد ابن عُباده بیعت کردند. و علی با طلحه و زبیر بخانهی فاطمه رفتند و نشستند ، و عمر و بازماندهی مهاجران با ابوبکر بودند. پس ابوبکر و عمر آگاهی یافتند که هر کس گوشهای گرفتند. و آهنگ انصار کردند و ایشان را در سقيفهي1 بنیساعده یافتند که گرد گردیده بودند. و چون پیش ایشان نشستند ، سخنران انصار برخاست و ستایش خدا کرد و گفت ای مهاجران ، بدانيد كه ما انصارِ خداییم و لشكر دين اسلام. و شما كه مهاجرانيد گروهي از مایید ، و سخن میراند تا باینجا رسید : «ميبايد كه جانشينيِ محمد ما را باشد كه انصاريم و خلافت مسلمانان ازآنِ ما باشد و مهاجران را در آن بيكباره دستي نباشد.» چون آسود ابوبکر سخن راند و بآنجا رسید که گفت : «ای انصار ، بدانيد كه مهاجران از شما برترند. از بهر آنكه ايشان کوچندگانند و از ديدهي خویشاوندی و تبار از همهي عرب شناختهتر و بنامترند و قريش و خاندان محمد ايشانند و همهي عرب دانند كه شايندگي و پيشوايي و جانشيني محمد ايشان را بهتر باشد و خلافت مسلمانان جز ايشان كسي ديگر نتواند كرد.»2 سپس دست عمر و ابوعُبَيدة ابن جَرّاح را گرفت و گفت : ای انصار ، من یکی از این دو ، شما را میپسندم.
پس یکی از انصار برخاست و گفت : «فروانروايي مهاجران ازآنِ مهاجران و فرمانروايي انصار ازآنِ انصار باشد و اختیار جانشینی نيمهاي ايشان را باشد و نيمهاي ما را.» چون چنان گفت غوغا برخاست و هر كسي سخني گفت. عمر گفت : چون من دیدم که هر کس سخنی میگفت و ترسیدم که دوسخنی درمیان خاندان پیدا شود و اسلام رخنه پذیرد ، دست ابوبکر را گرفتم و با او بیعت کردم. و همهی مهاجران نیز درآمدند و بیعت کردند. سپس انصار چون چنان دیدند درآمدند و بیعت کردند.
روز دیگر ، ابوبکر بر منبر رفت و سخن راند. و پیش از سخنرانی او عمر برخاست و گفت : ای خاندان ، آن سخن که من دیروز گفتم محمد نمرده است ، از بهر آن گفتم که میترسیدم درمیان مسلمانان دوسخنی افتد ، و پوزش میخواهم. اکنون اگر رفت قرآن را بازگزارد. و هر چی ما را میفرمود از قرآن میفرمود ، پس هر کی قرآن را راهنما گیرد از گمراهی رهایی یابد. و خدا نیکی کرد که با بهترین و داناترین یار که یار کهنترین و یار غار محمد بود ، بیعت رفت. اکنون دیگر بار برخیزید تا هر که دیروز نبود ، امروز بیعت کند. پس همه (از مهاجر و انصار) برخاستند و با ابوبکر بیعت کردند. سپس ابوبکر سخن راند و خدا را ستود و مردم را پند داد.
گویند عمر را در انجام خلافتش گفتند : «خلیفه بهکان! ».
گفت : «اگر خلیفه بر سر مسلمانان گمارم ، تواند بود3 ـ که آن کس که از من بهترست خلیفه برگمارد (یعنی ابوبکر). و اگر خلیفه نگمارم ، تواند بود ـ که آن کس که از من بهتر بود خلیفه نگمارد (یعنی محمد)».خ چون عمر این چنین گفت ، مردم دانستند که محمد هیچ خلیفه نهکانیده بود.
🔸 127ـ بازپسین سپارش محمد
عایشه گفت بازپسین سپارشی که محمد کرد آن بود که گفت : دو دین در عربستان نباید گزارد که باشد. یعنی جز دین اسلام درمیان عرب نشاید بکار بردن. و مسیحی و یهود نگزارید که در عربستان نشیمن گیرند.4
1ـ سقیفه = ایوان پوشیده
2ـ بدینسان دانسته میگردد که نازش به تبار و تیره در نزد عرب چندان زورآور بوده که اسلام در آغاز نتوانسته بوده آن را ریشهکن کند.
3ـ تواند بود(bud) = سبکشدهی تواند بودن
4ـ بر پایهی همین سپارش و دغلکاری که خیبریان در پیمان خود کردند بود که عمر در زمان خلافتش یهود خیبر را از عربستان بیرون راند.
🔹 ترجمهی تاریخ ابنهشام
🔸 126ـ بیعت با ابوبكر
چون محمد درگذشت ، پیش از آن که او را بخاک سپارند ، دوسخنی درمیان یاران افتاد و انصار با سعد ابن عُباده بیعت کردند. و علی با طلحه و زبیر بخانهی فاطمه رفتند و نشستند ، و عمر و بازماندهی مهاجران با ابوبکر بودند. پس ابوبکر و عمر آگاهی یافتند که هر کس گوشهای گرفتند. و آهنگ انصار کردند و ایشان را در سقيفهي1 بنیساعده یافتند که گرد گردیده بودند. و چون پیش ایشان نشستند ، سخنران انصار برخاست و ستایش خدا کرد و گفت ای مهاجران ، بدانيد كه ما انصارِ خداییم و لشكر دين اسلام. و شما كه مهاجرانيد گروهي از مایید ، و سخن میراند تا باینجا رسید : «ميبايد كه جانشينيِ محمد ما را باشد كه انصاريم و خلافت مسلمانان ازآنِ ما باشد و مهاجران را در آن بيكباره دستي نباشد.» چون آسود ابوبکر سخن راند و بآنجا رسید که گفت : «ای انصار ، بدانيد كه مهاجران از شما برترند. از بهر آنكه ايشان کوچندگانند و از ديدهي خویشاوندی و تبار از همهي عرب شناختهتر و بنامترند و قريش و خاندان محمد ايشانند و همهي عرب دانند كه شايندگي و پيشوايي و جانشيني محمد ايشان را بهتر باشد و خلافت مسلمانان جز ايشان كسي ديگر نتواند كرد.»2 سپس دست عمر و ابوعُبَيدة ابن جَرّاح را گرفت و گفت : ای انصار ، من یکی از این دو ، شما را میپسندم.
پس یکی از انصار برخاست و گفت : «فروانروايي مهاجران ازآنِ مهاجران و فرمانروايي انصار ازآنِ انصار باشد و اختیار جانشینی نيمهاي ايشان را باشد و نيمهاي ما را.» چون چنان گفت غوغا برخاست و هر كسي سخني گفت. عمر گفت : چون من دیدم که هر کس سخنی میگفت و ترسیدم که دوسخنی درمیان خاندان پیدا شود و اسلام رخنه پذیرد ، دست ابوبکر را گرفتم و با او بیعت کردم. و همهی مهاجران نیز درآمدند و بیعت کردند. سپس انصار چون چنان دیدند درآمدند و بیعت کردند.
روز دیگر ، ابوبکر بر منبر رفت و سخن راند. و پیش از سخنرانی او عمر برخاست و گفت : ای خاندان ، آن سخن که من دیروز گفتم محمد نمرده است ، از بهر آن گفتم که میترسیدم درمیان مسلمانان دوسخنی افتد ، و پوزش میخواهم. اکنون اگر رفت قرآن را بازگزارد. و هر چی ما را میفرمود از قرآن میفرمود ، پس هر کی قرآن را راهنما گیرد از گمراهی رهایی یابد. و خدا نیکی کرد که با بهترین و داناترین یار که یار کهنترین و یار غار محمد بود ، بیعت رفت. اکنون دیگر بار برخیزید تا هر که دیروز نبود ، امروز بیعت کند. پس همه (از مهاجر و انصار) برخاستند و با ابوبکر بیعت کردند. سپس ابوبکر سخن راند و خدا را ستود و مردم را پند داد.
گویند عمر را در انجام خلافتش گفتند : «خلیفه بهکان! ».
گفت : «اگر خلیفه بر سر مسلمانان گمارم ، تواند بود3 ـ که آن کس که از من بهترست خلیفه برگمارد (یعنی ابوبکر). و اگر خلیفه نگمارم ، تواند بود ـ که آن کس که از من بهتر بود خلیفه نگمارد (یعنی محمد)».خ چون عمر این چنین گفت ، مردم دانستند که محمد هیچ خلیفه نهکانیده بود.
🔸 127ـ بازپسین سپارش محمد
عایشه گفت بازپسین سپارشی که محمد کرد آن بود که گفت : دو دین در عربستان نباید گزارد که باشد. یعنی جز دین اسلام درمیان عرب نشاید بکار بردن. و مسیحی و یهود نگزارید که در عربستان نشیمن گیرند.4
1ـ سقیفه = ایوان پوشیده
2ـ بدینسان دانسته میگردد که نازش به تبار و تیره در نزد عرب چندان زورآور بوده که اسلام در آغاز نتوانسته بوده آن را ریشهکن کند.
3ـ تواند بود(bud) = سبکشدهی تواند بودن
4ـ بر پایهی همین سپارش و دغلکاری که خیبریان در پیمان خود کردند بود که عمر در زمان خلافتش یهود خیبر را از عربستان بیرون راند.
🔶 تاریخ محمد
🔹 ترجمهی تاریخ ابنهشام
🔸 128ـ خاکسپاری محمد
و روز دوم از درگذشت که بیعت همگی با ابوبکر رفته بود ، بخاکسپاری محمد فهلیدند. و آن روز سهشنبه بود. و ایشان که همدستی در غسل و خاکسپاری محمد کردند شش تن بودند : علي و عباس و پسران عباس ـ فَضل و قُثَم ـ و اُسامة ابن زيد1 و شُقران ، مولاي محمد. و علی او را به بر بازگرفته بود ، و عباس و پسرانش او را از دستی بدستی بازمیگردانیدند ، و اسامه و شُقران آب بَرو میریختند. او را هم در آن جامه که پوشیده بود شستند.
در جای خاکسپاری محمد دوسخنی کردند. برخی گفتند : «در مسجد باید کرد» و برخی گفتند : «در گورستان». تا آنکه ابوبکر همانجا که محمد درگذشته بود (در اتاقش همانجا که گستراکش افکنده بود) را پیشنهاد کرد. پس همانجا را کندند و فروبردند. و شب چهارشنبه درميان شب بود كه او را بخاك سپاردند.
پس مردم گروه گروه ، چنانكه آگاهي ميداشتند ميآمدند و بر سرِ خود نماز بَرو ميكردند. و کسی پیشنماز نیارَست شد و چون مردان همه آمده بودند و نماز بَرو كرده بودند ، زنان نيز آمدند و نماز بَرو كردند. و پس از زنان ، كودكان نيز آمدند و نماز بَرو كردند.
پایان
سرچشمهها :
1ـ تاریخ محمد ؛ فرهیزش
2ـ خلاصهی سیرت رسولالله ؛ شرفالدین محمد ابن عبدالله
از دیگر سرچشمهها در پابرگیها یاد شده است.
یادآوری : هر جا در پابرگیها «کتاب دکتر مهدوی» آمده خواست پیراستهی کتاب سیرت است بدست دکتر مهدوی.
پابرگی :
1ـ زادهي هشام ، اسامه را بندهی محمد نوشته. ولی محمد ، زید را آزاد گردانیده بود و اسامه که پسر زید بود دانسته نیست چگونه بندهی محمد تواند بود؟
همچنین از اینجا توان دانست که لشکر همینکه از مرگ محمد آگاه گردیدند بازگردیده است.
🔹 ترجمهی تاریخ ابنهشام
🔸 128ـ خاکسپاری محمد
و روز دوم از درگذشت که بیعت همگی با ابوبکر رفته بود ، بخاکسپاری محمد فهلیدند. و آن روز سهشنبه بود. و ایشان که همدستی در غسل و خاکسپاری محمد کردند شش تن بودند : علي و عباس و پسران عباس ـ فَضل و قُثَم ـ و اُسامة ابن زيد1 و شُقران ، مولاي محمد. و علی او را به بر بازگرفته بود ، و عباس و پسرانش او را از دستی بدستی بازمیگردانیدند ، و اسامه و شُقران آب بَرو میریختند. او را هم در آن جامه که پوشیده بود شستند.
در جای خاکسپاری محمد دوسخنی کردند. برخی گفتند : «در مسجد باید کرد» و برخی گفتند : «در گورستان». تا آنکه ابوبکر همانجا که محمد درگذشته بود (در اتاقش همانجا که گستراکش افکنده بود) را پیشنهاد کرد. پس همانجا را کندند و فروبردند. و شب چهارشنبه درميان شب بود كه او را بخاك سپاردند.
پس مردم گروه گروه ، چنانكه آگاهي ميداشتند ميآمدند و بر سرِ خود نماز بَرو ميكردند. و کسی پیشنماز نیارَست شد و چون مردان همه آمده بودند و نماز بَرو كرده بودند ، زنان نيز آمدند و نماز بَرو كردند. و پس از زنان ، كودكان نيز آمدند و نماز بَرو كردند.
پایان
سرچشمهها :
1ـ تاریخ محمد ؛ فرهیزش
2ـ خلاصهی سیرت رسولالله ؛ شرفالدین محمد ابن عبدالله
از دیگر سرچشمهها در پابرگیها یاد شده است.
یادآوری : هر جا در پابرگیها «کتاب دکتر مهدوی» آمده خواست پیراستهی کتاب سیرت است بدست دکتر مهدوی.
پابرگی :
1ـ زادهي هشام ، اسامه را بندهی محمد نوشته. ولی محمد ، زید را آزاد گردانیده بود و اسامه که پسر زید بود دانسته نیست چگونه بندهی محمد تواند بود؟
همچنین از اینجا توان دانست که لشکر همینکه از مرگ محمد آگاه گردیدند بازگردیده است.
🔸 تاریخ محمد
🖌 فرهیزش
🔹 تاریخ راست بنیادگزار اسلام (پیراسته و کوتاهشدهی تاریخ ابنهشام)
https://t.me/kasravi_ahmad/350
🖌 فرهیزش
🔹 تاریخ راست بنیادگزار اسلام (پیراسته و کوتاهشدهی تاریخ ابنهشام)
https://t.me/kasravi_ahmad/350
Telegram
کتابخانه پاکدینی (کتابهای احمد کسروی و یاران او)
🔸 تاریخ محمد
🖌 فرهیزش
🔹 تاریخ راست بنیادگزار اسلام (پیراسته و کوتاهشدهی تاریخ ابنهشام)
⭐️ کتابها و گفتارهای آزادگان
🖌 فرهیزش
🔹 تاریخ راست بنیادگزار اسلام (پیراسته و کوتاهشدهی تاریخ ابنهشام)
⭐️ کتابها و گفتارهای آزادگان
تاریخ محمد pinned «🔸 تاریخ محمد 🖌 فرهیزش 🔹 تاریخ راست بنیادگزار اسلام (پیراسته و کوتاهشدهی تاریخ ابنهشام) https://t.me/kasravi_ahmad/350»
Forwarded from پاکدینی ـ احمد کسروی
بنام پاکْآفریدگار
بسیاری با نام احمد كسروی آشنایند ولی كمند كسانی كه به ژرفای اندیشههای او پی برده باشند. علت این دو چیز میباشد :
از یكسو خواندن انبوهِ نوشتههای او (بیش از شصت جلد كتاب ـ نزدیک به سیزده هزار صفحه) كار آسانی نیست بویژه كه بیش از نیمی از آنها چه در زمان شاه و چه در حكومت ملایان غدغن بوده و از دسترس مردم دور نگاه داشته شده.
از دیگر سو دشمنان اندیشههای او با غرضورزیها ، پا بروی حقایق گزارده و با تحریفها كوشیدهاند ذهنها را دربارهی او تاریک گردانند.
با راه انداختن این کانال میخواهیم كتابها و نوشتههای او را در دسترس خوانندگان بگزاریم تا ایشان خود مستقیماً بخوانند و داوری كنند.
بسیاری با نام احمد كسروی آشنایند ولی كمند كسانی كه به ژرفای اندیشههای او پی برده باشند. علت این دو چیز میباشد :
از یكسو خواندن انبوهِ نوشتههای او (بیش از شصت جلد كتاب ـ نزدیک به سیزده هزار صفحه) كار آسانی نیست بویژه كه بیش از نیمی از آنها چه در زمان شاه و چه در حكومت ملایان غدغن بوده و از دسترس مردم دور نگاه داشته شده.
از دیگر سو دشمنان اندیشههای او با غرضورزیها ، پا بروی حقایق گزارده و با تحریفها كوشیدهاند ذهنها را دربارهی او تاریک گردانند.
با راه انداختن این کانال میخواهیم كتابها و نوشتههای او را در دسترس خوانندگان بگزاریم تا ایشان خود مستقیماً بخوانند و داوری كنند.
Forwarded from کتابخانه پاکدینی (کتابهای احمد کسروی و یاران او)
تاریخ محمد.pdf
3.3 MB
🔸 تاریخ محمد
🖌 فرهیزش
🔹 تاریخ راست بنیادگزار اسلام (پیراسته و کوتاهشدهی تاریخ ابنهشام)
⭐️ کتابها و گفتارهای آزادگان
🖌 فرهیزش
🔹 تاریخ راست بنیادگزار اسلام (پیراسته و کوتاهشدهی تاریخ ابنهشام)
⭐️ کتابها و گفتارهای آزادگان
Forwarded from Dr. M. Jalali_Moqaddam
🟣🟣🟣 جایگاه زن در بین اعراب قبل از اسلام 🟣🟣🟣
در روابط قبیلهئی عرب قبل از اسلام، نسب مادری نقشی اساسی داشت. در میان بعضی از قبایل عرب، وارثان یک مرد نه فرزندان خودش، بلکه فرزندان خواهرش بودند. در کتیبهئی از جنوب عربستان، پادشاه حاکمان دو خاندان را از بین مردان و زنان نام برده و «فرزندان این زنان» را معین میکند. در کتیبهئی از شرق عربستان، نسب زن درگذشته از طریق مادر و مادربزرگش دنبال میشود. پس از اسلام نسب بردن از مادر فراموش شد . در الحضر، در شمال عربستان، تعدادی از مقبرههای خانوادگی توسط زنان و فقط برای نسل دختری ایشان بنا شدهاند.
در عربستان قبل ازاسلام نوعی طلاق وجود داشت که در آن زن با تغییر موقعیت خیمه از شمال به جنوب یا از شرق به غرب، به شوهرش میفهماند که او را طلاق داده و مرد دیگر وارد خیمه نمیشد.
همچنین گزارشهایی از ازدواج چندشوهری وجود دارد. استرابو مورخ رومی، از عربهای جنوبی گزارش میکند که یک زن با تمام پسران یک خانواده ازدواج میکرد و تمام فرزندان حاصله، برادر هم حساب میشدند. هر کدام از شوهران که میخواست با زن همبستر شود، عصای خود را به عنوان نشانه جلوی در میگذاشت تا شوهران دیگر بدانند و وارد نشوند. کتیبهای از جنوب عربستان مؤید این گزارش است که در آن زنی خبر از ساختن خانهای به کمک «دو شوهرش» میدهد.
آمیانوس مورخ رومی گزارش میکند که زنان برای بچهدار شدن به طور موقت با مردان ازدواج میکردند و به مردان مهریه میدادند که شامل یک نیزه و یک خیمه میشد. کتیبهای از جنوب عربستان این گزارش را تأیید میکند که در آن زنی متأهل که شوهرش نازا بود، برای بچهدار شدن به درگاه خدایی دعا میکند و سپس مینویسد: «شش روز بعد، از مردی مسافر که شبی پیش خانوادهٔ او مانده بود صاحب پسری شد».
به گزارش مورخان مسلمان نیز شوهران زنان خود را امر میکردند با مردی شریف یا شجاع همبستر شوند تا از او صاحب فرزندی شوند و کودک به خانواده یٔ زن تعلق داشت.
مأخذ :
Arabia and the Arabs
Robert Hoyland
#بینش
در روابط قبیلهئی عرب قبل از اسلام، نسب مادری نقشی اساسی داشت. در میان بعضی از قبایل عرب، وارثان یک مرد نه فرزندان خودش، بلکه فرزندان خواهرش بودند. در کتیبهئی از جنوب عربستان، پادشاه حاکمان دو خاندان را از بین مردان و زنان نام برده و «فرزندان این زنان» را معین میکند. در کتیبهئی از شرق عربستان، نسب زن درگذشته از طریق مادر و مادربزرگش دنبال میشود. پس از اسلام نسب بردن از مادر فراموش شد . در الحضر، در شمال عربستان، تعدادی از مقبرههای خانوادگی توسط زنان و فقط برای نسل دختری ایشان بنا شدهاند.
در عربستان قبل ازاسلام نوعی طلاق وجود داشت که در آن زن با تغییر موقعیت خیمه از شمال به جنوب یا از شرق به غرب، به شوهرش میفهماند که او را طلاق داده و مرد دیگر وارد خیمه نمیشد.
همچنین گزارشهایی از ازدواج چندشوهری وجود دارد. استرابو مورخ رومی، از عربهای جنوبی گزارش میکند که یک زن با تمام پسران یک خانواده ازدواج میکرد و تمام فرزندان حاصله، برادر هم حساب میشدند. هر کدام از شوهران که میخواست با زن همبستر شود، عصای خود را به عنوان نشانه جلوی در میگذاشت تا شوهران دیگر بدانند و وارد نشوند. کتیبهای از جنوب عربستان مؤید این گزارش است که در آن زنی خبر از ساختن خانهای به کمک «دو شوهرش» میدهد.
آمیانوس مورخ رومی گزارش میکند که زنان برای بچهدار شدن به طور موقت با مردان ازدواج میکردند و به مردان مهریه میدادند که شامل یک نیزه و یک خیمه میشد. کتیبهای از جنوب عربستان این گزارش را تأیید میکند که در آن زنی متأهل که شوهرش نازا بود، برای بچهدار شدن به درگاه خدایی دعا میکند و سپس مینویسد: «شش روز بعد، از مردی مسافر که شبی پیش خانوادهٔ او مانده بود صاحب پسری شد».
به گزارش مورخان مسلمان نیز شوهران زنان خود را امر میکردند با مردی شریف یا شجاع همبستر شوند تا از او صاحب فرزندی شوند و کودک به خانواده یٔ زن تعلق داشت.
مأخذ :
Arabia and the Arabs
Robert Hoyland
#بینش
Forwarded from Dr. M. Jalali_Moqaddam
⭐⭐⭐ جایگاه زن در ایران باستان ⭐⭐⭐
پیش از ورود #آریائیان به ایران ، حدس زده میشود که جوامع بومی در این کشور به #مادر_سالاری گرایش داشتند . لااقل در مورد تمدن بزرگ و بسیار مهم عیلامی/ایلامی احتمال میرود که در اصل مادرسالار بودند . اوایل ، در جوامع مختلف عیلامی سه خدابانو خدایان اصلی مورد پرستش مردم بودند ، اما بتدریج خدایان مذکر بر خدابانوان پیشی گرفتند ، و بنظر میرسد که تحت تأثیر جوامع بین النهرینی #پدرسالاری جایگزین مادرسالاری شده باشد .
با مهاجرت و هجوم آریائیان به ایران (از حدود ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد) که بلحاظ تمدنی بسیار عقب مانده تر از بومیان بودند ، ورق برگشت . در بین آریائیان پدرسالاریِ بسیار نیرومندی برقرار بود ، و این نظام را آنها به تمام مردم ساکن در این سرزمین تحمیل کردند . از آن پس زنان عقب رانده شدند و نقش فرعی و حاشیه ای به آنها داده شد .
زردشت میان زن و مرد فرقی قائل نبود و آرزومند کمال بخشیدن به همه ی انسانها بود ، اما فرهنگ کلی حاکم بر جامعه نگذاشت که اندیشه ی زردشت عملا پیاده شود . حتی بعدا در دینی که به نام "زردشتی" شکل گرفت ، زن بنوعی با شیطان مربوط شد . در دین زردشتی که تا امروز باقی مانده ، قاعدگی زنان (که نشانه ی قدرت آفرینندگی و توانائی خلق انسانی دیگر است) نتیجه عمل اهریمن بر زنان دانسته شد . (تا همین امروز ، در ایران ، قاعدگی با نوعی شرم و پرده پوشی همراه است .) در دین زردشتی ، زن در دوره ی قاعدگی بشدت ناپاک و نجس شمرده میشود ، زیرا در این دوره تحت تسلط اهریمنند!!! و باید در انزوای کامل بسر برند تا دیکران را آلوده نکنند !!! زنان به هیچیک از طبقات روحانی راه نداشته و ندارند ، بنابراین، آنها حق نزدیک شدن به آتش مقدس را هم ندارند .
زنان از عرصه های سیاست* و از آموزش فنون نظامی و جنگی بدور رانده شدند . در شهرها از فعالیتهای اقتصادی نیز منع شدند . (اینکه در #شاهنامه از بعضی زنان دلاور سخن بمیان آمده ، بیشتر افسانه است ، نه واقعیت موجود ، و حتی تعداد آنها نیز بسیار اندک است .) مردان هر تعداد که میخواستند و میتوانستند زن میگرفتند ؛ در دوره ی ساسانی ، اعیان و اشراف ممکن بود بعضی زنان خود را که از طبقات پائینتر بودند ، به دیگران ببخشند . زن کالایی در اختیار مردان بود . فقط آموزشهای #مزدک به زنان جایگاه مناسب و انسانی بخشید ، که آن هم باشدت و قساوت سرکوب شد . جایگاه زنان در ایران پیش از اسلام این گونه بود تا اعراب حمله کردند و نظامی جدید بر کشور حاکم شد .
*) ممکن است این اندیشه در اذهان پیش بیاید که : پس دو شاه ایرانی از زنان بودند . بله ، این اتفاق در اواخر دوره ی ساسانی افتاد . اواخر دوران ساسانی دربار و حکومت در هرج و مرج عظیمی قرار داشت . پادشاهانی بودند که حتی چند روز پس از نشستن به تخت بدست اشراف و فرماندهان نظامی کشته میشدند و کسی دیگر را به جای او بر تخت مینشاندند . عمر پادشاهی شاهان بزحمت به دو سه سال میرسید . به همین علت هرکس که به شاهی گذاشته میشد ، اولین کاری که میکرد کشتن تمام افراد مذکر خانواده بود تا رقیبی نداشته باشد . در مورد پوراندخت و آزرمیدخت ، سردمداران مملکت هرچه گشتند مردی نیافتند تا جایگزین شاه مقتول یا برکنار شده ی پیشین بکنند ، و از ناچاری آن دو را بسلطنت گذاشتند ، که پادشاهی آنها نیز بسیار کوتاه مدت بود . پادشاه شدن آن دو به علت ارزش و جایگاه عالی زن در دستگاه ساسانی نبود .
#بینش
پیش از ورود #آریائیان به ایران ، حدس زده میشود که جوامع بومی در این کشور به #مادر_سالاری گرایش داشتند . لااقل در مورد تمدن بزرگ و بسیار مهم عیلامی/ایلامی احتمال میرود که در اصل مادرسالار بودند . اوایل ، در جوامع مختلف عیلامی سه خدابانو خدایان اصلی مورد پرستش مردم بودند ، اما بتدریج خدایان مذکر بر خدابانوان پیشی گرفتند ، و بنظر میرسد که تحت تأثیر جوامع بین النهرینی #پدرسالاری جایگزین مادرسالاری شده باشد .
با مهاجرت و هجوم آریائیان به ایران (از حدود ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد) که بلحاظ تمدنی بسیار عقب مانده تر از بومیان بودند ، ورق برگشت . در بین آریائیان پدرسالاریِ بسیار نیرومندی برقرار بود ، و این نظام را آنها به تمام مردم ساکن در این سرزمین تحمیل کردند . از آن پس زنان عقب رانده شدند و نقش فرعی و حاشیه ای به آنها داده شد .
زردشت میان زن و مرد فرقی قائل نبود و آرزومند کمال بخشیدن به همه ی انسانها بود ، اما فرهنگ کلی حاکم بر جامعه نگذاشت که اندیشه ی زردشت عملا پیاده شود . حتی بعدا در دینی که به نام "زردشتی" شکل گرفت ، زن بنوعی با شیطان مربوط شد . در دین زردشتی که تا امروز باقی مانده ، قاعدگی زنان (که نشانه ی قدرت آفرینندگی و توانائی خلق انسانی دیگر است) نتیجه عمل اهریمن بر زنان دانسته شد . (تا همین امروز ، در ایران ، قاعدگی با نوعی شرم و پرده پوشی همراه است .) در دین زردشتی ، زن در دوره ی قاعدگی بشدت ناپاک و نجس شمرده میشود ، زیرا در این دوره تحت تسلط اهریمنند!!! و باید در انزوای کامل بسر برند تا دیکران را آلوده نکنند !!! زنان به هیچیک از طبقات روحانی راه نداشته و ندارند ، بنابراین، آنها حق نزدیک شدن به آتش مقدس را هم ندارند .
زنان از عرصه های سیاست* و از آموزش فنون نظامی و جنگی بدور رانده شدند . در شهرها از فعالیتهای اقتصادی نیز منع شدند . (اینکه در #شاهنامه از بعضی زنان دلاور سخن بمیان آمده ، بیشتر افسانه است ، نه واقعیت موجود ، و حتی تعداد آنها نیز بسیار اندک است .) مردان هر تعداد که میخواستند و میتوانستند زن میگرفتند ؛ در دوره ی ساسانی ، اعیان و اشراف ممکن بود بعضی زنان خود را که از طبقات پائینتر بودند ، به دیگران ببخشند . زن کالایی در اختیار مردان بود . فقط آموزشهای #مزدک به زنان جایگاه مناسب و انسانی بخشید ، که آن هم باشدت و قساوت سرکوب شد . جایگاه زنان در ایران پیش از اسلام این گونه بود تا اعراب حمله کردند و نظامی جدید بر کشور حاکم شد .
*) ممکن است این اندیشه در اذهان پیش بیاید که : پس دو شاه ایرانی از زنان بودند . بله ، این اتفاق در اواخر دوره ی ساسانی افتاد . اواخر دوران ساسانی دربار و حکومت در هرج و مرج عظیمی قرار داشت . پادشاهانی بودند که حتی چند روز پس از نشستن به تخت بدست اشراف و فرماندهان نظامی کشته میشدند و کسی دیگر را به جای او بر تخت مینشاندند . عمر پادشاهی شاهان بزحمت به دو سه سال میرسید . به همین علت هرکس که به شاهی گذاشته میشد ، اولین کاری که میکرد کشتن تمام افراد مذکر خانواده بود تا رقیبی نداشته باشد . در مورد پوراندخت و آزرمیدخت ، سردمداران مملکت هرچه گشتند مردی نیافتند تا جایگزین شاه مقتول یا برکنار شده ی پیشین بکنند ، و از ناچاری آن دو را بسلطنت گذاشتند ، که پادشاهی آنها نیز بسیار کوتاه مدت بود . پادشاه شدن آن دو به علت ارزش و جایگاه عالی زن در دستگاه ساسانی نبود .
#بینش
🔶 دفتر «کوتاهشدهی تاریخ محمد»
🖌 فرهیزش
1ـ رسم بتپرستی در عرب
2ـ سرگذشت محمد پیش از برانگیختگی
3ـ داستان چهار تن حُنَفاء که در روزگار نادانی از بتپرستی بازگردیدند.
4ـ آغاز برانگیختگی
5ـ آغاز کوشش و گروش خدیجه
6ـ گروش علی
7ـ گروش زید پسرخواندهی محمد
8ـ رفتن محمد به طایف و بازگشت او
9ـ گروش ابوبکر
10ـ آشکار گردیدن اسلام
11ـ نیرنگهای قریش
12ـ فرومایگیهای خاندان قریش
13ـ گروش حمزه
14ـ پیشنهادهای عُتَبه
15ـ درخواست قریش
16ـ خواندن «قرآن» بآواز بلند
17ـ قرآن نیوشیدن ابوجهل و ابوسفیان و اَخنَس ابن شَریق
18ـ مسلمانان ناتوانی که بیدینان ایشان را شکنجه میکردند.
19ـ کوچ یاران به حبشه
20ـ گروش عمر
21ـ پیمان بازداری بنیهاشم و بنیمُطَّلب
22ـ یازده تنی که محمد را بیشتر میآزردند.
23ـ گروهی از یاران که از حبشه به مکه بازگردیدند.
24ـ داستان ابوبکر با ابن دُغُنّه
25ـ شکستن پیماننامهی قریش
26ـ گروش طُفَیل ابن عمرو دوسی
27ـ مسیحیان حبشه
28ـ ریشخند بیدینان
29ـ معراج
30ـ درخواست بیدینان قریش از ابوطالب و درگذشت او
31ـ درگذشت خدیجه
32ـ سفر طایف
33ـ نمودن خود بر همهی تیرههای عرب و مردم یثرب
34ـ نخست کسی که از یثرب به مکه آمد و مسلمان گردید.
35ـ بیعت انصار ـ بار نخست
36ـ گروش بنیعبدالاَشهَل
37ـ بیعت انصار ـ بار دوم
38ـ گروش عمرو ابن جَموح
39ـ کوچیدن یاران به یثرب
40ـ کوچیدن محمد به یثرب
41ـ برادری گرفتن میان یاران
42ـ بانگ نماز
43ـ داستان ابوقیس صرمة ابن اَبیاَنس
44ـ یهودیان یثرب
45ـ داستان دورویان
46ـ گفتگو با یهودیان
47ـ گفتگو با مسیحیان نَجران
48ـ عبدالله ابن أبی ابن سَلول و ابوعامِر راهب
49ـ داستان سلمان فارسی از زبان خودش
50ـ لشکرکشی اَبوا
51ـ لشکرکشی بُواط
52ـ لشکرکشی عُشَیره
53ـ لشکرکشی بدر نخستین
54ـ جنگ بدر بزرگتر
55ـ سربها فرستادن قریش
56ـ داستان عُمَیر ابن وَهب
57ـ لشکرکشی بنیسُلَیم
58ـ لشکرکشی سَویق
59ـ لشکرکشی بنیغَطَفان
60ـ لشکرکشی بَحران
61ـ جنگ بنیقَینُقاع
62ـ لشکر زیدِ حارِثه
63ـ کشتن کعب ابن اَشرَف
64ـ داستان مُحَیِّصه و حُوَیصه
65ـ جنگ اُحُد
66ـ فرجام وحشی ، کشندهی حمزه
67ـ لشکرکشی حَمراء الاَسَد
68ـ رفتاری که با عبدالله ابن أبی ابن سَلول سر دورویان کردند.
69ـ داستان رَجیع
70ـ داستان بِئرِ مَعونه
71ـ جنگ بنینَضیر
72ـ لشکرکشی ذاتالرِّقاع
73ـ لشکرکشی بَدر واپسین
74ـ لشکرکشی دومَتالجَندَل
75ـ جنگ کندَک (خندق)
76ـ لشکرکشی بنیقُرَیظه
77ـ کشتن سَلّام ابن اَبی حُقَیق
78ـ لشکرکشی بنیلِحیان
79ـ جنگ ذیقَرَد
80ـ جنگ بنیمُصطَلِق
81ـ داستان دورویی عبدالله ابن أبی ابن سَلول
82ـ نخستین کسی که از دین بازگردید.
83ـ داستان جُوَیریه
84ـ زکات بنیمُصطَلِق
85ـ دروغی که دورویان بر عایشه بستند.
86ـ سازش حُدَیبیه
87ـ گروش عمرو ابن عاص
88ـ داستان ابوبَصیر
89ـ جنگ خَیبَر
90ـ داستان فَدَک
91ـ بزغالهی زهرآلود
92ـ داستان حَجّاج ابن عِلاط
93ـ عمرهی قضا
94ـ جنگ مؤته
95ـ گروش مردم بَحرَین
96ـ گشایش مکه
97ـ جنگ حُنَین
98ـ جنگ طایف
99ـ بخشش غنیمتها
👇
🖌 فرهیزش
1ـ رسم بتپرستی در عرب
2ـ سرگذشت محمد پیش از برانگیختگی
3ـ داستان چهار تن حُنَفاء که در روزگار نادانی از بتپرستی بازگردیدند.
4ـ آغاز برانگیختگی
5ـ آغاز کوشش و گروش خدیجه
6ـ گروش علی
7ـ گروش زید پسرخواندهی محمد
8ـ رفتن محمد به طایف و بازگشت او
9ـ گروش ابوبکر
10ـ آشکار گردیدن اسلام
11ـ نیرنگهای قریش
12ـ فرومایگیهای خاندان قریش
13ـ گروش حمزه
14ـ پیشنهادهای عُتَبه
15ـ درخواست قریش
16ـ خواندن «قرآن» بآواز بلند
17ـ قرآن نیوشیدن ابوجهل و ابوسفیان و اَخنَس ابن شَریق
18ـ مسلمانان ناتوانی که بیدینان ایشان را شکنجه میکردند.
19ـ کوچ یاران به حبشه
20ـ گروش عمر
21ـ پیمان بازداری بنیهاشم و بنیمُطَّلب
22ـ یازده تنی که محمد را بیشتر میآزردند.
23ـ گروهی از یاران که از حبشه به مکه بازگردیدند.
24ـ داستان ابوبکر با ابن دُغُنّه
25ـ شکستن پیماننامهی قریش
26ـ گروش طُفَیل ابن عمرو دوسی
27ـ مسیحیان حبشه
28ـ ریشخند بیدینان
29ـ معراج
30ـ درخواست بیدینان قریش از ابوطالب و درگذشت او
31ـ درگذشت خدیجه
32ـ سفر طایف
33ـ نمودن خود بر همهی تیرههای عرب و مردم یثرب
34ـ نخست کسی که از یثرب به مکه آمد و مسلمان گردید.
35ـ بیعت انصار ـ بار نخست
36ـ گروش بنیعبدالاَشهَل
37ـ بیعت انصار ـ بار دوم
38ـ گروش عمرو ابن جَموح
39ـ کوچیدن یاران به یثرب
40ـ کوچیدن محمد به یثرب
41ـ برادری گرفتن میان یاران
42ـ بانگ نماز
43ـ داستان ابوقیس صرمة ابن اَبیاَنس
44ـ یهودیان یثرب
45ـ داستان دورویان
46ـ گفتگو با یهودیان
47ـ گفتگو با مسیحیان نَجران
48ـ عبدالله ابن أبی ابن سَلول و ابوعامِر راهب
49ـ داستان سلمان فارسی از زبان خودش
50ـ لشکرکشی اَبوا
51ـ لشکرکشی بُواط
52ـ لشکرکشی عُشَیره
53ـ لشکرکشی بدر نخستین
54ـ جنگ بدر بزرگتر
55ـ سربها فرستادن قریش
56ـ داستان عُمَیر ابن وَهب
57ـ لشکرکشی بنیسُلَیم
58ـ لشکرکشی سَویق
59ـ لشکرکشی بنیغَطَفان
60ـ لشکرکشی بَحران
61ـ جنگ بنیقَینُقاع
62ـ لشکر زیدِ حارِثه
63ـ کشتن کعب ابن اَشرَف
64ـ داستان مُحَیِّصه و حُوَیصه
65ـ جنگ اُحُد
66ـ فرجام وحشی ، کشندهی حمزه
67ـ لشکرکشی حَمراء الاَسَد
68ـ رفتاری که با عبدالله ابن أبی ابن سَلول سر دورویان کردند.
69ـ داستان رَجیع
70ـ داستان بِئرِ مَعونه
71ـ جنگ بنینَضیر
72ـ لشکرکشی ذاتالرِّقاع
73ـ لشکرکشی بَدر واپسین
74ـ لشکرکشی دومَتالجَندَل
75ـ جنگ کندَک (خندق)
76ـ لشکرکشی بنیقُرَیظه
77ـ کشتن سَلّام ابن اَبی حُقَیق
78ـ لشکرکشی بنیلِحیان
79ـ جنگ ذیقَرَد
80ـ جنگ بنیمُصطَلِق
81ـ داستان دورویی عبدالله ابن أبی ابن سَلول
82ـ نخستین کسی که از دین بازگردید.
83ـ داستان جُوَیریه
84ـ زکات بنیمُصطَلِق
85ـ دروغی که دورویان بر عایشه بستند.
86ـ سازش حُدَیبیه
87ـ گروش عمرو ابن عاص
88ـ داستان ابوبَصیر
89ـ جنگ خَیبَر
90ـ داستان فَدَک
91ـ بزغالهی زهرآلود
92ـ داستان حَجّاج ابن عِلاط
93ـ عمرهی قضا
94ـ جنگ مؤته
95ـ گروش مردم بَحرَین
96ـ گشایش مکه
97ـ جنگ حُنَین
98ـ جنگ طایف
99ـ بخشش غنیمتها
👇
100ـ لشکرکشی تَبوک
101ـ درگذشت عبدالله مزنی
102ـ داستان مسجد ضِرار
103ـ گروش بنیثَقیف
104ـ سورهی برائت
105ـ مرگ عبدالله ابن أبی سَلول ، سر دورویان
106ـ سال فرستادگان
107ـ گروش بنیتَمیم
108ـ گروش بنیسعد
109ـ گروش تیرهی عبدالقَیس
110ـ گروش عَدی ابن حاتمِ طایی
111ـ گروش فَروَة ابن مسیک مرادی
112ـ گروش تیرهی کنده
113ـ گروش تیرهی اَزد
114ـ گروش شاهان حِمَیر
115ـ گروش بنیحارِث
116ـ گروش رِفاعَة ابن زید جذامی و تیرهی جذام
117ـ فرستادگان هَمْدان و گروش ایشان
118ـ مُسَیلِمَهی دروغگو و اَسوَد ابن کعب عَنسی
119ـ بازپسین حج
120ـ فرستادگان محمد به شاهان پیرامونی
121ـ گروش باذان
122ـ داستان اسامة ابن زید
123ـ فرستادن لشکر به سرزمینهای پیرامونی
124ـ درگذشت پاکمرد
125ـ زنان محمد
126ـ بیعت با ابوبکر
127ـ بازپسین سپارش محمد
128ـ خاکسپاری محمد
سرچشمههای کتاب
🌸🔅🌷🌹
101ـ درگذشت عبدالله مزنی
102ـ داستان مسجد ضِرار
103ـ گروش بنیثَقیف
104ـ سورهی برائت
105ـ مرگ عبدالله ابن أبی سَلول ، سر دورویان
106ـ سال فرستادگان
107ـ گروش بنیتَمیم
108ـ گروش بنیسعد
109ـ گروش تیرهی عبدالقَیس
110ـ گروش عَدی ابن حاتمِ طایی
111ـ گروش فَروَة ابن مسیک مرادی
112ـ گروش تیرهی کنده
113ـ گروش تیرهی اَزد
114ـ گروش شاهان حِمَیر
115ـ گروش بنیحارِث
116ـ گروش رِفاعَة ابن زید جذامی و تیرهی جذام
117ـ فرستادگان هَمْدان و گروش ایشان
118ـ مُسَیلِمَهی دروغگو و اَسوَد ابن کعب عَنسی
119ـ بازپسین حج
120ـ فرستادگان محمد به شاهان پیرامونی
121ـ گروش باذان
122ـ داستان اسامة ابن زید
123ـ فرستادن لشکر به سرزمینهای پیرامونی
124ـ درگذشت پاکمرد
125ـ زنان محمد
126ـ بیعت با ابوبکر
127ـ بازپسین سپارش محمد
128ـ خاکسپاری محمد
سرچشمههای کتاب
🌸🔅🌷🌹
Telegram
تاریخ محمد
🔶 تاریخ محمد
🔹 ترجمهی تاریخ ابنهشام
🔸 100ـ لشکرکشی تَبوك
محمد چون از کار حنین و طایف آسوده بود و بازگردید از ذیحجه تا رجب در مدینه نشست. پس از آن آهنگ جنگ تبوک کرد. تبوک لشکر روم داشتند و فرمود لشکر به بسیج سفر فهلند. مردم از رفتن ناخشنود بودند…
🔹 ترجمهی تاریخ ابنهشام
🔸 100ـ لشکرکشی تَبوك
محمد چون از کار حنین و طایف آسوده بود و بازگردید از ذیحجه تا رجب در مدینه نشست. پس از آن آهنگ جنگ تبوک کرد. تبوک لشکر روم داشتند و فرمود لشکر به بسیج سفر فهلند. مردم از رفتن ناخشنود بودند…