تاریخ محمد
1.14K subscribers
16 photos
2 videos
174 files
21 links
🔶 تاریخ راست زندگانی و کوششهای محمد و پیدایش اسلام.

🔹 ترجمه‌ی تاریخ ابن‌هشام

🖌 برگرداننده : فرهیزش

کانال پاکدینی (احمد کسروی)

@pakdini
Download Telegram
59- jange panjom – jange Badre bozorgtar – baxwe 2.pdf
193.7 KB
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر [بخش دوم]

تاریخ راست بنیادگزار اسلام :
Https://telegram.me/tarikhe_mohammad
همبستگی با ما :
farhixt@gmail.com
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش سوم)
و چنانكه بيابان‌نشين گفته بود ، هم در آن فرودگاه فرود آمده بودند.
چون بيابان‌نشين از سخن آسود ، گفت : « شما نيز مرا بگوييد تا شما كيستيد و از كجاييد؟»
محمد گنگ و سربسته پاسخ گفت : « ما از آبيم.» عرب بيابان‌نشين پرسيد : « از كدام آب؟»
گفت : « از آب عراق يا از جايي ديگر.» و باو ديگر هيچ پاسخي نداد.
پس محمد با ابوبكر بآن فرودگاه كه خود و ياران فرود آمده بودند بازگرديد. چون ...

👇👇👇👇👇👇
59- jange panjom – jange Badre bozorgtar – baxwe 3.pdf
193.5 KB
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش سوم)

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

https://telegram.me/tarikhe_mohammad

همبستگی با ما :
farhixt@gmail.com
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش چهارم)
اینبود ابوسفيان شتافت و پيش كاروان بازرفت و سرِ كاروان را گردانيد و بسوي كناره‌ي دريا افكند و براهي ناشناخته كاروان را راند و به مكه برد.
لیکن لشكر قریش همچنان نزديك بَدر فرود آمده و از اين ناآگاه بودند. ابوسفيان چون كاروان را از راه بَدر گردانيد و دانست كه او را از محمد و يارانش دست‌يازيدني نخواهد رسيد ، زود پيكي روانه گردانيد و به پيش بزرگان قریش فرستاد كه به نگاهبانی ...

👇👇👇👇👇👇
59- jange panjom – jange Badre bozorgtar – baxwe 4.pdf
197.6 KB
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش چهارم)

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :

https://telegram.me/tarikhe_mohammad

همبستگی با ما :
farhixt@gmail.com
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش پنجم)
پس لشكر قریش چون از سر تپه فرود آمدند ، پيشتر يكي را فرستادند تا گرد لشكر محمد برآید و چگونگي و شماره‌ي لشكر اسلام را داند. او آمد و درست هوش گمارد و كمينگاهها كه از پس پشت ايشان بود ، همه نيك بازجست و پيش لشكر قریش بازآمد و بايشان گفت : « لشكر محمد را سنجيدم. كمابيش سه‌صد مَردند. ليكن من شما ...

👇👇👇👇👇👇
59- jange panjom – jange Badre bozorgtar – baxwe 5.pdf
195.1 KB
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش پنجم)

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://telegram.me/tarikhe_mohammad

همبستگی با ما :
farhixt@gmail.com
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش ششم)

عُتبه چون چنان ديد و از ديروز ابوجهل درباره‌ي او چنان گفته بود ، او را نيز غيرت جنبيد ، زره به خود خواست و پوشيد و جنگاچها را آماده گردانيد و به رویارویی گُزیرید (تصمیم گرفت) و چون ابوجهل را ديد گفت : « ابن حَنظَليّه خود بيند كه امروز زهره‌ي كي تركيده است. ازآنِ من يا ازآنِ او؟» و عُتبه سري بزرگ داشت و هر خُودي كه ...

👇👇👇👇👇👇
59- jange panjom – jange Badre bozorgtar – baxwe 6.pdf
194.9 KB
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش ششم)

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://telegram.me/tarikhe_mohammad

همبستگی با ما :
farhixt@gmail.com
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش هفتم)

محمد میدان جنگ را نیک می‌پایید و چون زمان رزم رسید لشکر اسلام را گفت : « اکنون بر ایشان برزمید». لشكر همه بيكبار رزميدند. قریش نایستاده گريختند و لشكر اسلام روي درپي ايشان گزاردند. تا هفتاد تن از بزرگان قریش را كشتند و هفتاد تن ديگر را گرفتند. و در آن هنگام كه بيدينان گريخته بودند ، محمد بدرون كلبه رفت و نشست و سَعد ابن مُعاذ با گروهي از انصار شمشيرها را بركشيدند و آمدند و بر در كلبه بازايستادند ...

👇👇👇👇👇👇
59- jange panjom – jange Badre bozorgtar – baxwe 7.pdf
239.8 KB
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش هفتم)

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://telegram.me/tarikhe_mohammad

همبستگی با ما :
farhixt@gmail.com
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش هفتم)

محمد میدان جنگ را نیک می‌پایید و چون زمان رزم رسید لشکر اسلام را گفت : « اکنون بر ایشان برزمید». لشكر همه بيكبار رزميدند. قریش نایستاده گريختند و لشكر اسلام روي درپي ايشان گزاردند. تا هفتاد تن از بزرگان قریش را كشتند و هفتاد تن ديگر را گرفتند. و در آن هنگام كه بيدينان گريخته بودند ، محمد بدرون كلبه رفت و نشست و سَعد ابن مُعاذ با گروهي از انصار شمشيرها را بركشيدند و آمدند و بر در كلبه بازايستادند ...

👇👇👇👇👇👇
59- jange panjom – jange Badre bozorgtar – baxwe 7.pdf
239.8 KB
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش هفتم)

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://telegram.me/tarikhe_mohammad

همبستگی با ما :
farhixt@gmail.com
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش هشتم)

عبدالرّحمان گفت من آن زره‌ها را انداختم و رفتم و دست اُمَيّة ابن خَلَف و پسرش را گرفتم و مي‌بردم. سپس گفت : « ای عبدالرحمان ، من هرگز روزی چنین ندیدم». و از من می‌پرسید : « آن مرد به آن نشان که در جنگ ، پر شترمرغ در سینه‌ی خود فروبرده بود کی بود؟».
گفتم : « حمزة ابن عبدالمطلب بود».
آن هنگام گفت : « لشکر قریش را هیچ ...

👇👇👇👇👇👇
59- jange panjom – jange Badre bozorgtar – baxwe 8.pdf
196.5 KB
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش هشتم)

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://telegram.me/tarikhe_mohammad

همبستگی با ما :
farhixt@gmail.com
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش نهم)
ابوجهل مي‌گويد : « اي سياه ، شگفت جايگاهيست كه تو يافته‌اي ـ كه چون تو سياهي كه گله مي‌چرانيدي ، بآنجا رسيدي كه پا بر گردن چون مني گزاري.»
عبدالله ابن مسعود گفت : « اي دشمن خدا ، بزرگي اسلام كارها را چنين كند كه چون تويي را در زير پاي چون مني خوار گرداند. ليكن چون چنین گویی من اين هنگام سر تو بُرم و با موي برگيرم و در خاك كشم تا پيش محمد برم و در كنار گستراكش ...

👇👇👇👇👇👇
59- jange panjom – jange Badre bozorgtar – baxwe 9.pdf
238.8 KB
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش نهم)

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://telegram.me/tarikhe_mohammad

همبستگی با ما :
farhixt@gmail.com
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش دهم)
تا روز ديگر كه محمد به مدينه رسيد و مردم همه بپیشواز او بيرون آمدند. چون بزرگان قريش را اسير كرده ديدند برخي غُل بر گردن و برخي بر پاي گزارده ، پس از آن همه بيگمان گرديدند كه پدرم راست گفته است. پس مردم مدينه همه رفتند و محمد و ياران را يك بيك خجسته‌باد مي‌گفتند.
از اسيراني كه گرفته بودند ، دو تن را در راه ياران كشتند و بازمانده را به مدينه آوردند. و از آن دو تن ، يكي نَضر ابن حارِث بود كه هميشه ...

👇👇👇👇👇👇
59- jange panjom – jange Badre bozorgtar – baxwe 10.pdf
196.4 KB
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش دهم)

#تاریخ_راست_بنیادگزار_اسلام :
https://telegram.me/tarikhe_mohammad

همبستگی با ما :
farhixt@gmail.com
59ـ جنگ پنجم ـ جنگ بدر بزرگتر (بخش یازدهم)

اینبود ، ازو پرسیدند : « با صفوان ابن امیه چه کردند؟»
گفت : « مرا ریشخند می‌کنید؟ اینک صفوان ابن امیه که در کنار خانه‌ی کعبه نشسته است. لیکن پدر و برادرش ، هر دو ، را دیدم که کشتند».
صفوان ابن امیه برخاست و او را زد و شکنجه¬ی بسیار کرد.
ابورافع ، که مولای محمد بود ، چنین بازگفته که من پرستش (خدمت) عباس میکردم و زنش ، مادر فضل ، و خاندانش همه به اسلام درآمده بودند ...

👇👇👇👇👇👇